اشاره:
اولین همسرى که پیامبر اکرم انتخاب کرد، خدیجه دختر خویلد بود. پیامبر اکرم در سن ۲۵ سالگى با زنى که چهل ساله و قبل از پیامبر دو شوهر کرده و از آنان داراى فرزندانى بود، ازدواج کرد. او از خدیجه صاحب شش فرزند شد. پیامبر اکرم تا سن ۵۲ سالگى که خدیجه فوت کرد، همسر دیگرى اختیار نکرد و پانزده سال قبل از رسالت و دوازده سال بعد از رسالت را با او به سر برد. او بهترین زن پیامبر بود که در صفحات آینده از زبان عایشه قسمتى از اوصافش بیان می شود. اگر امورى که مغرضان یا ناآگاهان زمان ما مطرح می کنند، وجود داشت، پیامبر اکرم به جاى خدیجه که بیوه زنى دو شوهر کرده بود، با دخترى ازدواج می کرد و اگر شهوترانى مطرح بود، در کنار او همسران دیگرى انتخاب می کرد.
توصیف خدیجه(س) از زبان عایشه
آرى، جایگزین یافتن براى خدیجه که عایشه این چنین او را وصف می کند، بسیار مشکل است. عایشه می گوید: «هرگاه پیامبر می خواست از خانه خارج شود، به یاد خدیجه می افتاد و او را به نیکویى یاد می کرد. روزى از ایام، حسادتم تحریک شد و گفتم: آیا او غیر از زنى پیر، چیز دیگرى هم بود؟ خداوند به جاى او بهترش را نصیبت کرده است. پیامبر غضبناک شد، به طورى که موهاى جلوى سرش از شدت غضب می لرزید و گفت: نه، به خدا سوگند! بهتر از او را به من نداد. او به من ایمان آورد، در حالى که مردم کفر ورزیدند. مرا تصدیق کرد، در حالى که مردم تکذیبم کردند. با مال خودش مرا یارى و همراهى کرد، در حالى که مردم محرومم کردند و خداوند از او فرزندهایى روزى من کرده، در حالى که مرا از فرزندان زنان دیگر محروم کرد. [عایشه می گوید:] عهد کردم دیگر هیچ گاه از خدیجه به بدى یاد نکنم.»۱
ازدواج با عایشه و سوده
به هر حال پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در سال وفات خدیجه یا سال بعد با عایشه و سوده ازدواج کرد. «خوله» این دو نفر را پیشنهاد داد و خودش نیز به خواستگارى رفت. عایشه در آن زمان شش ساله بود۲ و سوده زن بیوه اى بود.۳
اگر عایشه از همان زمان عقد ازدواج . که در مکه صورت پذیرفت . به خانه پیامبر اکرم راه یافته و در خانه ایشان سکنى گزیده باشد، با
توجه به اینکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مراسم عروسى با او را در مدینه انجام داد، او دو یا سه سال در خانه پیامبر بود، بدون اینکه بتوان از او بهره زناشویى برد.
نکته هایى در باره ازدواج پیامبر با عایشه
۱. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تنها یک دختر را به ازدواج در آورد و آن عایشه بود. پیامبر در آن هنگام بالاى پنجاه سال سن داشت و عایشه حدودا شش ساله بود.
۲. مراسم عروسى در مدینه و پس از نه ساله شدن عایشه انجام شد. بنابراین سه سال عایشه در عقد پیامبر اکرم بود. در آن زمان دخترهاى بالغ و زنهاى بیوه جوان نیز وجود داشت؛ بنابراین اگر به انگیزه زناشویى بود، باید پیامبر با یکى از آنان ازدواج می کرد تا لازم نباشد سه سال صبر کند تا عایشه بالغ شود. از این رو می توان گفت امورى نظیر پیوند با قبیله تمیم، برداشتن مشکل از سر راه ابوبکر و دلگرم کردن بیشتر او به اسلام هدف بوده است.
یادآورى:
۱. از تاریخ برمی آید شوهر دادن دختر در سنین کم، امر متداولى بوده است و در آن محیط گرمسیر زنان و مردان داراى رشد سریع و زنان در نه سالگى قابل ازدواج بودند. حضرت زهرا(س) نیز بنا به قول مشهور در نه سالگى به خانه شوهر رفت.
۲. از برخى تاریخها و نقل قولها به دست می آید ازدواج پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با عایشه به پیشنهاد و درخواست ابوبکر، پدر عایشه بود.
ازدواج با حفصه دختر عمر
همسر دیگرى که رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) انتخاب کرد، حفصه دختر عمر بن خطّاب بود. حفصه از پیوندهاى قبیله اى محکمترین پیوندها بود. مردان و زنانى که هجرت کرده بودند و در واقع از قبیله خود جدا شده و از آنها بریده بودند، هیچ گونه حامى نداشتند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بین مردان مهاجر و انصار پیمان اخوت بست و مشکل امنیت مردان را تا حدودى حل کرد، ولى مشکل امنیت زنان بی شوهر همچنان باقى ماند.
زنانى بود که به مدینه هجرت کرد و همسر «خنیس بن خدافه سهمى» از مجاهدان بدر بود. پس از وفات شوهر حفصه، چنان که گفته اند عمر به ابوبکر پیشنهاد کرد او را به همسرى قبول کند، ولى او قبول نکرد و عمر غضبناک شد. او را به عثمان پیشنهاد کرد . بعد از اینکه رقیه دختر پیامبر، که همسر عثمان بود، وفات یافت . او نیز قبول نکرد، عمر زبان
شکایت نزد رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) گشود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: حفصه با کسى که بهتر از عثمان است، ازدواج می کند و عثمان با همسرى بهتر از حفصه ازدواج می کند. سپس پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) او را از پدرش خواستگارى کرد و با او ازدواج کرد. این ازدواج در سال سوم هجرت رخ داد.۴
نکته ها:
۱. با توجه به مباحث گذشته و مقایسه دوران جاهلیت و دوران حاضر، روشن شد که یک فرد . خصوصا زن، نیازهاى گوناگونى داشت که خود به تنهایى از عهده آنها برنمی آمد؛ مثلاً زن نفقه و خوراک و پوشاک می خواست که در اوضاع صدر اسلام که مسلمانان مکه به مدینه هجرت کردند و مانند آوارگان بی پناه در روى سکویى بیرون مسجدالنبى مسکن گزیدند و جایى براى
ازدواج پیامبر با جویریه، آزادى اسراى بنی المصطلق و سپس مسلمان شدن آن قبیله را به همراه داشت.
استراحت، لباسى براى پوشیدن و غذایى براى خوردن نداشتند، تهیه نفقه زن، اعم از لباس و مسکن و خوراک کاملاً عمل مشکلى بود.
یادآور می شود لباس اصحاب صفّه گاه تکه پارچه اى بود که امکان پوشش از ناف تا زانو را نداشت. پیامبر اکرم فرموده بود: در نماز جماعت مردان قبل از زنان از سجده بلند شوند، تا خود را کاملاً بپوشانند.
۲. براى زنان ممکن نبود همچون مردان در صفّه اجتماع کنند و حتما می بایست مسکنى که داراى امنیت کامل باشد، برگزینند، زیرا اراذل و اوباش در مدینه وجود داشتند که پیوسته مزاحم زنان می شدند؛ به طورى که آیه هاى ۵۹ و ۶۰ سوره احزاب علاوه بر دستور حجاب به زنان، به منافقان و اراذل و اوباش هشدار می دهد: اگر از مزاحمت زنان دست برندارند، درگیر جنگ شدید با پیامبر و اخراج از مدینه خواهند شد.
۳. زنان نمی توانستند چونان مردان از خود دفاع کنند؛ حتى مردان به تنهایى نمی توانستند از خود دفاع کنند و همان طور که قبلاً بیان شد، هر فردى با کمک قبیله خود می توانست از خویش دفاع بکند. پیوندهاى قبیله اى محکمترین پیوندها بود. مردان و زنانى که هجرت کرده بودند و در واقع از قبیله خود جدا شده و از آنها بریده بودند، هیچ گونه حامى نداشتند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بین مردان مهاجر و انصار پیمان اخوت بست و مشکل امنیت مردان را تا حدودى حل کرد، ولى مشکل امنیت زنان بی شوهر همچنان باقى ماند.
در این میان ازدواج با زنان بیوه تنها راه حل مشکل بود و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با این ازدواجها اوج فداکارى خود را نسبت به پیروانش نشان داد و ثابت کرد غمخوار اصحاب است. از جمله مشکل بزرگى را که براى عمر پیش آمده بود و ابوبکر و عثمان حاضر به حل
آن نبودند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) حل کرد.
ازدواج با ام سلمه
همسر دیگر رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) ام سلمه بود که قبل از رسول اکرم نزد اباسلمه بود و براى او چهار فرزند به نامهاى سلمه، عمر، درّه و زینب به دنیا آورد. او از زنانى بود که به حبشه و مدینه هجرت کرد. پس از فوت ابی سلمه ابوبکر از او خواستگارى کرد، ولى وى قبول نکرد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) عمر را فرستاد تا او را براى حضرت خواستگارى کند. ام سلمه گفت: من زنى غیرتى هستم (نمی توانم همسران دیگر را تحمل کنم) داراى پسر هستم و هیچ یک از سرپرستان من در مدینه حاضر نیست [تا اجازه دهد].
عمر به رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داد. حضرت فرمود به او بگو: راجع به غیرت (حسادت) تو دعا می کنم برود. پسردار بودنت مشکلى ندارد و از آن ناحیه تأمین می شوى. نبودن اولیائت اشکالى ندارد، چون هیچ کدام از چنین امرى کراهت ندارند و آن را ناپسند نمی شمارند. ام سلمه به فرزندش گفت: بلند شو و مرا به ازدواج پیامبر درآور.۵
چرا ابوبکر پیشنهاد عمر براى ازدواج با حفصه را قبول نکرد، ولى خودش به خواستگارى ام سلمه رفت؟ شاید ابوبکر خبر از اخلاق تند و خشن حفصه داشت، زیرا او اخلاق تندى داشت که از پدرش به ارث برده بود و به همین جهت ابوبکر تمایل به ازدواج با او نداشت. اما ام سلمه زنى بااخلاق و مؤدب بود که علاوه بر داستان شنیدنى هجرتش به مدینه، همین کلمات رد و بدل شده بین او و رسول خدا، اخلاقیات او را آشکار می کند:
روحیات ام سلمه
الف . خودش به عیب خود اعتراف کرد و گفت: من غیرت (حسادت) دارم و نمی توانم زنان دیگر را تحمل کنم و رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمود: دعا می کنم این حالت از بین برود. اما چرا براى زنان دیگر چنین دعایى را نکرد و تنها ام سلمه مشمول این دعا شد؟ شاید پیامبر به این خاطر چنین دعایى را کرد که ام سلمه عیب خود را شناخت و به فکر اصلاح آن افتاد. هر کس عیب خود را فهمید و به فکر اصلاح آن افتاد، کوشش می کند و مقدمات آن را فراهم می نماید. اگر دعاى رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز ضمیمه شود، آن صفت پلید از زندگى رخت برمی بندد، اما کسى که هنوز معیوب بودن خود را نمی داند و بر عیب خود اصرار می ورزد، چگونه دعاى پیامبر آن را برطرف سازد؟!
ب . جملات دیگرى که ام سلمه گفت، نشانگر این است که نمی خواست بارش بر دوش دیگران باشد و مزاحم دیگران شود، لذا بچه دار بودن خود را عذرى می دانست که به نظر خودش مانع ازدواج بود.
اگر داستان هجرت او به مدینه ملاحظه شود، روشن می شود تا چه حدى می خواسته مزاحم دیگران نباشد. خود، این واقعه را این گونه بیان می کند: «وقتى خواستیم هجرت کنیم، ابوسلمه مرا و فرزندم را بر شترى سوار کرد و افسار آن را به دست گرفت، اما طائفه من (بنی مغیره) آمدند و زمام شتر را از او گرفتند و گفتند: تو خود می توانى بروى، ولى فردى از افراد طایفه ما را اجازه نمی دهیم به همراه ببرى. طایفه شوهرم (بنی عبدالاسد) وقتى وضع را چنین دیدند، آمدند و بچه ام را به زور گرفتند و بردند و گفتند: نمی گذاریم فرزند ما نزد بنی مغیره بماند. به هر حال آنان مرا منع کردند و بین من و شوهرم و فرزندم جدایى افتاد. شوهرم به مدینه رفت. هر روز صبح خارج می شدم و در اَبْطَح می نشستم و می گریستم، و یک سال گذشت تا یکى از پسرعموهایم بر من گذشت و دلش به حالم سوخت و به قبیله ام گفت: چرا این زن مسکین را رها نمی کنید؟ چرا بین او، شوهرش و فرزندش جدایى افکنده اید؟ آنان مرا رها کردند و گفتند: اگر خواستى، به شوهرت ملحق شو. طایفه بنى عبدالاسد نیز بچه ام را دادند و شترم را سوار شدم و بچه ام را در دامنم گذاشتم. سپس به سوى مدینه خارج شدم. هیچ کس را همراه نداشتم. وقتى به تنعیم [محلّه اى نزدیک شهر مکه] رسیدم، «عثمان بن ابی طلحه» را دیدم. گفت: کجا می روی؟ گفتم: به سوى شوهرم در مدینه. گفت: کسى با تو هست؟ گفتم: نه، سوگند به خدا! غیر از خدا و فرزندم کسى با من نیست. گفت: به خدا سوگند! رهایت نمی کنم. افسار شترم را گرفت و شتر را می کشید، تا مرا به مدینه رساند. سوگند به خدا! کریمتر از او در بین عرب ندیدم. هرگاه به منزلى می رسیدیم، شتر را می خواباند و خودش زیر سایه درختى می رفت، تا وقت سفر می رسید … تا مرا به قبا رساند. گفت: شوهرت در اینجا است و سپس به سوى مکه برگشت.»۶
روشن است که چرا او تنها با فرزندش تصمیم دارد راه طولانى چند روزه را بدون همراه بپیماید. او دوستدار شوهر خود و علاقه مند اسلام است. او داراى اراده اى محکم و عزمى راسخ است و در عین حال نمی خواهد براى کسى سختى ایجاد کند. امثال این ویژگیهاست که او را در بین زنان ممتاز می کند، تا ابوبکر براى خواستگارى او برود و در پیشگاه پیامبر آن عذرها را بیاورد.
به هر حال ام سلمه ویژگی هاى خاصى داشت که سزاوار بود همسر رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) شود و در بیت نبوت وارد گردد. اگر برکاتى که در خانه پیامبر داشته و وصایایى که نزد او گذاشته شده، چه از ناحیه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و چه از سوى امام حسین(ع) و علامتهایى که براى کشته شدن حسین نزد او گذاشته و نیز نزول آیه تطهیر در بیت او و نصیحتهایى را که به
عایشه کرده، جمع آورى شود، معلوم می گردد او باید به بیت نبوى راه می یافت، تا همه این برکات از او حاصل شود. علاوه بر اینکه او داراى چهار فرزند یتیم بوده که پیامبر به عنوان رهبر امت اسلامى باید براى تغذیه و امنیت و سرپرستى آنها فکرى می کرد.
او وارد خانه نبى اکرم شد، ولى علی رغم اینکه خود را غیور و حسود می دانست، دیگران بودند که بر او غیرت ورزیدند و او را مسخره کردند، تا آیه «یا ایها الذین امنوا لا یسْخَر قَومٌ من قَومٍ عَسى اَنْ یکونوا خیرا منهم و لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عسى اَنْ یکُنَّ خیرا مِّنْهُنَّ»۷ آنان را از مسخره کردن بازداشت و با اشاره گفت: ام سلمه از آنان بهتر است و در آخر آیه با صراحت بیشترى القاب بدى را که براى ام سلمه به کار می بردند، «فسوق» نامید (بئس الاسم الفسوق بعد الایمان) تا شاید دیگر چنین القاب بدى را براى او به کار نبرند.
ازدواج با ام حبیبه
یکى از همسران رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) ام حبیبه دختر ابوسفیان است. او همسر عبیداللّه بن جَحش بود. هر دو در مکه مسلمان شدند و در اثر فشار مشرکان و آزار و اذبت آنان با گروهى از مسلمانان به حبشه هجرت کردند. در آنجا داراى فرزندى به نام «حبیبه» شدند، که کنیه «ام حبیبه» از همین فرزند گرفته شده است. در حبشه عبیداللّه مسیحیت را برگزید و نصرانى شد و در همان جا از دنیا رفت. ام حبیبه بدون همسر در کشورى غریب باقى ماند و روحیه وى در اثر این دو حادثه تضعیف شد:
شوهرش مسیحى شده و فوت کرده است و خود در غربت زندگى می کند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مصلحت دید او را به ازدواج خود درآورد تا به گونه اى روحیه او را تقویت کند؛ از این رو به نجاشى نامه اى نوشت و از او خواست ام حبیبه را براى ایشان خواستگارى کند، و او چنین کرد. آنقدر «ام حبیبه» از این خبر خوشحال شد که تمامى النگوهاى خود را به غلامى که این خبر مسرّت بخش را به وى داد، بخشید.۸ پیامبر با زنى ازدواج کرد که نه او را می توانست ببیند و نه در شهر او بود و نه رسیدن به وى برایشان ممکن بود.
ازدواج با زینب بنت جَحْش
ایشان خواهر عبداللّه جحش و دخترعمه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است، که از سابقان در اسلام بود. پیامبر اکرم او را به ازدواج زید درآورد. زید فرزند حارثه، غلامى بود که پیامبر او را آزاد ساخت و او را به فرزندى قبول کرد. زینب مدتى نزد زید بود، اما به خاطر اختلافهاى سلیقه اى و قبیله اى و شخصیتى نتوانستند زندگى را ادامه دهند و زید وى را طلاق داد. وقتى که عده زینب تمام شد، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) زید را فرستاد، تا او را براى حضرت خواستگارى کند. زینب گفت: تصمیمى نمی گیرم، تا خدایم فرمان دهد، و به نمازخانه خود رفت و به عبادت پرداخت، تا آیه قرآن نازل شد: «فَلَمَّا قَضَى زَیدٌ مَنْها وَطَرا زَوَّجْناکَها؛ وقتى زید بهره خود را از او برگرفت، ما وى را به ازدواج تو درآوردیم.»۹
به همین جهت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) بدون اذن بر او وارد شد و وى بر سایر زنان افتخار می کرد که خداوند او را به ازدواج پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در آورده است. در این ازدواج پیامبر، با نان و گوشت ولیمه داد.
زینب از زنان نیکوکار و بخشنده بود. به برکت او ازدواج با همسر پسرخوانده جایز شد و سنت جاهلى شکست و آیه حجاب نازل شد.۱۰
توضیح آیه ۳۷ سوره احزاب
در باره زینب و سبب ازدواج پیامبر با ایشان و زمینه هاى قبلى آن بحث هاى گوناگونى مطرح است که براى رفع پاسخ به برخى پرسش ها، آیه ۳۷ سوره احزاب را توضیح می دهیم:
«وَ اِذْ تَقُولُ لِلَّذى اَنْعَمَ اللّه عَلَیهِ وَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِ اَمْسِکْ عَلَیکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللّه و تُخْفى فى نَفْسِکَ مَا اللّه مُبْدِیهِ و تَخْشَى النّاسَ وَ اللّه اَحَقُّ اَنْ تَخْشاهُ فَلَمّا قَضى زِیدٌ مِنْها وَطَرا زَوَّجْناکها لِکَى لا یکونُ عَلَى المؤمنینَ حَرَجٌ فى اَزواجِ اَدْعِیائِهِم اِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرا و کانَ اَمر اللّه مفعولاً؛ و یاد آور هنگامى که می گویى به آن کس که خدا به او نعمت داده است و تو به او نعمت داده اى، همسرت را براى خودت نگه دار و از خدا بترس. و در نفس خود چیزى را مخفى می کنى که خداوند ظاهرکننده آن است و از مردم می ترسى، در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى. هنگامى که زید خواسته و آرزویش را برآورد، ما همسرش را به ازدواج تو درآوردیم، تا براى مؤمنان ازدواج با همسران فرزندخوانده هایشان سختى نداشته باشد، وقتى که آنان به کامیابى خود پایان دادند و امر و فرمان خدا انجام شده است.»
نکته هایى که از این آیه استفاده می شود:
۱. ازدواج بین پیامبر و زینب را خداوند برقرار کرده و تصمیم خداوند بر آن بود.
۲. هدف از این ازدواج شکستن رسم غلط حرمت ازدواج با همسر فرزندخوانده، پس از طلاق بود.
۳. پیامبر از مسأله اى خوف داشت که خداوند به او می گوید: ترسى ندارد و باید فرمان و خواست خدا مبنى بر ازدواج با زینب صورت پذیرد.
۴. زید کامیابى خود از زینب را به پایان رسانده و دیگر نمی خواست از او کامیاب شود.
۵. پیامبر چیزى را در درون خود مخفى می کرد که خداوند خواستار علنى شدن آن است.
خرافه هاى اسرائیلى در تفسیر آیه
پیامبر چه چیز را مخفى می کرد؟ افسانه گویان و داستان سرایان، امورى را گفته اند که از صدر و ذیل آیه، بطلان آن به طور کامل روشن می شود. مثلاً گفته اند: هنگامى که نزاع خود را پیش پیامبر آوردند یا هنگامى که پیامبر به طرف خانه زید رفت و از سوراخ در نگاه کرد، چشمش به زینب افتاد و محبت او در دل پیامبر جاى باز کرد! و ایشان می خواست به نحوى زید او را طلاق دهد، تا پیامبر با او ازدواج کند! ولى این حرف با دلایلى از آیه و غیر آیه مردود است؛
اولاً: پیامبر معصوم است و نگاه کردن از سوراخ در خانه و امثال آن حرام است، که از پیامبر سر نمی زند.
در آن وضع که زنان سرپناه نداشته و موجود مزاحم و بی ثمرى تلقى می شدند، ازدواج با زنان متعدد نه تنها بد نبود و از دید شهوانى مورد نظر قرار نمی گرفت، بلکه نوعى شخصیت دادن به زن و رعایت او بود.
ثانیا: بر فرض محال که پیامبر معصوم نباشد، این گونه امور خلاف اخلاق است. کارهاى ضد اخلاقى از انسانهاى عادى صادر نمی شود، تا چه رسد به پیامبر اکرم!
ثالثا: آیه تصریح دارد خداوند این ازدواج را ترتیب داده است. اگر شخصى گناهى شرعى و یا امرى خلاف اخلاق انجام دهد، خداوند او را طرد می کند، نه اینکه خودش ازدواج را بر پا کند.
رابعا: آیه تصریح دارد زید، کامیابى خود را از زینب تمام کرده بود، نه اینکه به خاطر پیامبر . با اینکه همسرش را دوست می داشت . وى را طلاق داده باشد.
خامسا: از لحاظ تاریخى روشن است زینب دخترعمه پیامبر بود و خودش پیشنهاد ازدواج به پیامبر اکرم را داده بود. اگر زیبایى و جمال و این گونه امور مطرح بود، هنگامى که او دختر بود، پیامبر می توانست با او ازدواج کند.
اساسا زینب می خواست همسر پیامبر باشد، ولى پیامبر اکرم می خواست او را به ازدواج زید درآورد و زینب مخالفت کرد، تا آیه نازل شد: «هیچ مؤمنى را نرسد که وقتى خدا و رسول خدا حکمى کردند، آنان خودشان اختیاردار باشند.» در آن هنگام بود که زینب به ازدواج با زید تن داد. بنابراین اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) زینب را به جهت زیبایى و امثال آن می خواست و این مسأله بود که مخفى می کرد، روشن است که قبل از ازدواج وى با زید و در زمانى که زینب دختر جوانى بود، پیامبر می توانست با وى ازدواج کند.
سادسا آیه اصرار دارد ازدواج پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) براى سنت شکنى است، نه به جهت زیبایى و مسایل شخصى. در نتیجه این ازدواج به خاطر مصالحى که خدا می خواست و یکى را بیان کرده است، انجام شد و چیزى که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مخفى می کرد، شاید این بود که خداوند قبلاً او را از این مسأله باخبر ساخته بود که زینب جزء همسرانش خواهد بود و چون پیامبر دید زینب همسر پسرخوانده اش است، از این مسأله بیم داشت و می خواست زید وى را طلاق ندهد تا زمینه ازدواج پیامبر فراهم نشود، ولى خداوند می خواست این امر محقق شود. آخرین جواب در باره این ازدواج و شبهات آن، این است که در سوره احزاب هم داستان زینب و زید را مطرح کرده . که بیشترین خرافات را داستان سرایان در ذیل همین آیات بیان کرده اند . و هم بهترین آیات مربوط به پیامبر را نازل کرده است، از جمله «اِنّ اللّه وَ ملائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبى یا ایها الّذین آمَنوُا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّموا تَسْلیما؛ همانا خدا و فرشتگان بر پیامبر درود می فرستند. شما نیز اى ایمان آورندگان! بر او درود بفرستید و بر او به نحوى خاص سلام کنید.»۱۱ همچنین در همین سوره است: «لَقد کَانَ لکُم فى رَسولِ اللّه اَسْوَهٌ حَسَنَهٌ،۱۲ به تحقیق براى شما در (سیره و عمل) رسول اللّه اسوه و سرمشق نیکویى است.» آنان که خرافه هاى اسرائیلى را ذیل برخى آیات این سوره مطرح می کنند، آیا فکر نمی کنند آن خرافه ها با اسوه بودن پیامبر و با درود خدا و فرشتگان سازگار نیست؟! پیداست همه اینها خیالاتى است که دشمنان پروریده اند و دوستان با جهالت تمام در برخى کتابهاى تفسیرى آورده اند، در صورتى که قراین موجود در خود آیات و در کل سوره این افسانه ها را رد می کند.
ازدواج با جویریه
در غزوه بنی المصطلق، جویریه دختر حارث (رییس قبیله بنی المصطلق) همراه با عده اى از زنان و مردان اسیر شد. در تقسیم غنایم، جویریه، سهم ثابت بن قیس شد.
پی نوشت:
۱ . احزاب (۳۳)، آیه ۵۶٫
۲ . سوره حجرات، آیه ۱۱٫
۳ . همان، ص۶۷؛ کنزالعمال، ج۱۳، ص۶۹۷٫
۴ . نقش عایشه در اسلام، ص۳۲۹ و ۳۳۰٫
۵ . نقش عایشه در اسلام، مرتضى عسکرى، ج۱، ص۸۶٫
۶ . همان، ص۱۸۷٫
۷ . همان، آیه ۲۱٫
۸ . همان.
۹ . نقش عایشه در اسلام، ص۳۰۳٫
۱۰ . همان، ص۱۵۸٫
۱۱ . سوره احزاب (۳۳)، آیه ۳۷٫
۱۲ . اسدالغابه، ج۷، ص۱۲۶٫
منابع:
- نقش عایشه در اسلام,مرتضى عسکری,ج۱,ص۸۶
- نقش عایشه در اسلام,مرتضى عسکری,ج۱,ص۱۵۸، ۱۸۷
- کنزالعمال,ج۱۳,ص۶۹۷
- نقش عایشه در اسلام,ص۳۲۹، ۳۳۰
- نقش عایشه در اسلام,ص۳۰۳
- اسدالغابه,ج۷,ص۱۲۶
منبع :پیام زن شماره ۹۶،اسفند ماه۱۳۷۸