اشاره:
مسلمانان در یک تقسیم کلی به دو فرقه شیعه و سنی تقسیم شده است. اکثریت جمعیت مسلمانان را اهل سنت تشکیل میدهد که در بیشتر مناطق جهان اسلام در قالب فرقههای متعددی حضور دارند. علت گسترش و اکثریت شدن اهل سنت این است که بعداز وفات رسول خدا(ص) قدرت سیاسی به دست کسانی افتاد که امروز اهل سنت از آنان پیروی میکنند. قدرت حاکم در هرکشوری مروج مذهب و فرقه خود است و از ترویج و تقویت مذهب مخالف خود جلوگیری میکند. در این نوشته به چگونگی گسترش فرقه های اسلامی اشاره شده است.
اصلی ترین عامل گسترش اهل سنت در برابر مذهب شیعه و اهل بیت حاکمیت و اقتدار سیاسی حاکمان اهل سنت بوده است. در مرحله بعد فتوحات اسلامی، زمینه بسیار خوبی برای نفوذ تفکر حاکمان وقت که خود را اهل سنت قلمداد میکردند، به سرزمینهای فتح شده بود. مردم مناطقی که برای اولین بار با اسلام آشنا میشدند، معارف و دین جدید را از دست این طایفه دریافت می نمودند. طبیعی است که با پذیرش تفکر خاص حکومتی از ناحیه مردم سرزمینهای دیگر، راهی برای تبعیت از عقیدهای مخالف قدرت حاکمه، باقی نمیماند.
عامل سوم مخالفت شیعه با نظامهای جبار و سلطهگر وقت بوده است. شیعه به واسطه برخورداری از ائمه حق طلب و معارف و اعتقادات عدالت جویانه، همواره با حاکمان زمان خود به نحوی از انحاء درگیر بوده است. و زمامداران نیز از هیچ کشتار و زندان و شکنجه و تبعید نسبت به آنها رویگردان نبودهاند. در این حال طبیعی است در مناطقی که اهل سنت قیادت و سیادت داشته از رشد و گسترش شیعه جلوگیری شود.
گسترش شیعه اثنا عشری در ایران نیز با پشتوانه دولت شیعی است که در ایران به وجود آمد. البته تاریخ به صورت بسیار آشکار گواهی میدهد که شیعه قبل از اینکه در ایران مذهب رسمی گردد، در کشورهای مختلف از جمله، عربستان، عراق، کشورهای شمال آفریقا، افغانستان، هندوستان، بحرین، یمن و… وجود داشته است. همچنین با وجود دولتهای سنی مذهب، در نقاط مختلف ایران نیز شیعه امامیه به صورت اقلیت حضور داشته اند.
مورخان اتفاق نظر دارند که تا پایان قرن نهم هجرى ایرانیان پیرو مذاهب چهار گانهء اهل سنت بودهاند. در اوایل قرن دهم، در دوره صفویان بود که اکثر مردم ایران به مذهب شیعه گرویدند. در این مسئله نیز اتفاق نظر دارند که قبل از آن مذهب شیعه به وسیلهء داعیان عرب؛ یعنى پیروان و شاگردان امامان اهل بیت(علیهمالسلام) وارد ایران شد و اوّلین کاروانى که به ایران پا گذاشت گروهى از قبائل یمن بودند که به دستور خلیفه اموى از نواحى کوفه به خراسان تبعید شدند. زیرا همواره به عنوان یک کانون خطر و آشوب بر ضد خلافت امویان در عراق ، مطرح بودند. عملیات تبعید آنان را والى اموى کوفه، زیاد بن ابیه اجرا کرد. کاروان کوچک دیگرى از اشعریان که آن نیز از عراق بود، در ایام خلافت عبد الملک بن مروان در نقطهای که بعدها به قم معروف شد، سکونت گزید. قم به گفتهء یاقوت حموى یک شهر عربى خالص بود که هیچ نشانى از مردمان عجم در آن به چشم نمىخورد.[۱]
بنابراین پیش از صفویان، اقلیتهاى شیعى فراوانى در سراسر ایران بودند؛ اما به دنبال پیروزى صفویان، بیشتر شهرهاى مرکزى ایران به تشیع گرویدند. با آمدن فقیهان عرب و سپس عجم به صحنهء سیاست، زمزمهء اقامهء نماز جمعه در شهرهاى مختلف مطرح شده و محقق کرکى نخستین فقیهى بود که به جد به این امر توجه کرد.[۲]
دولت صفوی به دلیل اینکه با مذهب شیعه آشنایی کاملی نداشت در ابتدای امر نیاز به فقهاء شیعی که امور دینی را به مردم آموزش دهند و مناصب قضاء را به عهده بگیرند و برای این کار از مجتهدین شیعه استفاده کردند. علماء جبل عامل سهم بسیاری در این امر گرفتند و از این رو به ایران مهاجرت کردند و متولی امور دولتی شدند و در شهر کرک جبل عامل بیش از سی عالم شیعی در درجه عالی علم وجود داشتند که در زمان به وجود آمدن دولت صفوی به ایران مهاجرت کردند و شاه صفوی آنان را به مناصب حساس دینی گمارد و محقق کرکی در رأس این مهاجرین بود و از طرف شاه اسماعیل منصب شیخ الاسلام اصفهان به او واگذار گردید و او هم سایر علمای کرک را به ایران دعوت نمود تا مذهب امامی را در بین مردم نشر دهند و آنان را در این راه به جهاد تحریک و تشویق نمود. پس مذهب شیعه امامیه به وسیله علمائ جبل عامل و کرک و در رأس آن محقق کرکی که در زمان شاه طهماسب امور ممکلت را به دست داشت و به عنوان نائب امام (علیهالسلام) به وظایف خود عمل میکرد، گسترش پیدا کرد و حتی شاه طهماسب به او می گفت که تو سزاوارتر به حکومت هستی زیرا تو نائب امام هستی.[۳]
اما ترویج و گسترش مذاهب مختلف اهل سنت در حوزه های مختلف کشورهای اسلامی از حضور مؤسسین و مبلغین این مذاهب در این مناطق نشأت گرفته است. البته سران این مذاهب نیز در حمایت دولتهای حاکم بر کشورهای اسلامی قرار داشته از اینرو هر کدام در منطقه ای خاصی توانسته است مذهب خود را گسترش دهد.
مذاهب اهل سنت به دو دسته تقسیم می شود مذاهب کلامی و مذاهب فقهی. مذاهب کلامی اهل سنت را می توان به سه فرقه اشعری، ماتریدی و وهابیت تقسیم نمود.
۱. مذهب اشعریه از معروف ترین مذاهب کلامی در دنیای اهل سنت است که در آغاز قرن چهارم هجری پدید آمد. قبل از آن، مذهب حنبلیه، مذهب رسمی و معروف میان اهل سنت بود. مؤسس مذهب اشعریه ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری است، وی به سال ۲۶۰ هجری قمری در بصره به دنیا آمد و به سال ۳۲۴ یا ۳۳۰ در بغداد درگذشت.
گسترش فرقه اشاعره نیز پشتوانه سیاسی داشته است. از جنبه سیاسی نیز تا زمان به قدرت رسیدن سلجوقیان (حدود نیمه قرن پنجم هجری) مکتب اشعری از موقعیت خوبی برخوردار نبود. زیرا قبل از آنان بیش از یک قرن آل بویه حکومت می کردند. در زمان حکومت آل بویه شرایط مناسبی برای عقل گرایان بوجود آمد و اشاعره وضعیت مطلوبی نداشتند. با به قدرت رسیدن سلجوقیان وضعیت به سود اشعریان تغییر کرد و مذهب اشعری در جهان تسنن مقامی ممتاز به دست آورد. زیرا توسط نظام الملک وزیر سلجوقی مقرر شد که در دو مدرسه نظامیه بغداد و نیشابور، تعلیمات بر وفق مذهب اشعری باشد از آن پس مذهب اشعری، مذهب رسمی اهل سنت گردید.[۴]
از سال ششصد به بعد، مذهب اشعری رو به گسترش نهاده و اکثریت مسلمانان را متوجه خود کرده است. بنابراین می توان گفت که برخی از فریفتگان مکتب او مانند متتبع معاصر شیخ محمد زاهد کوثری درباره تاریخ نشر مذهب او به اغراق گویی پرداخته و می گوید؛[۵]
شاگردان اشعری در شهرهای عراق و خراسان و شام و مغرب منتشر شدند و راه او را در پیش گرفتند و مسلمانان، مذهب اهل سنت را بر اساس شیوه اشعری، بنا نهادند و این مسلک تا آخرین نقطه آفریقا پیش رفت.
۲. خاستگاه فرقه کلامی ماتریدی آسیای میانه و کشورهای افغانستان، پاکستان، هندوستنان و شرق ایران بوده است.
علت أن این است که ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی موسس این فرقه که از ائمه بزرگ کلامی سنّت و جماعت به شمار میرفت در سمر قند واقع در آسیای مرکزی این مذهب را تأسیس نمود. و ی با ابوالحسن اشعری (متولد۳۲۴ هجری) همعصر بوده و با او در مسائل کلامی اختلافاتی داشت. ماتریدی بسال ۳۳۳ هجری قمری درگذشت.[۶]
پیش از به وجود آمدن مذهب اشعری و ماتریدی دو مذهب دیگ یکی به نام مذهب «حشویه» و «سلفیه» یا «حنبلیه» و دیگری به نام معتزله بر جهان اهل سنت حاکمیت داشتند.[۷] سالها نبرد فکری میان این دو گروه برقرار بوده و پیروزی هر گروه بر گروه دیگر، در گرو حمایت فرمانروایان وقت بود که جانب یکی را می گرفتند و در تضعیف دیگری می کوشیدند. این نزاع، تا آغاز سال ۳۰۰ هجری به صورتی چشم گیر ادامه داشت. ولی در آغاز قرن چهارم، ابوالحسن اشعری (۲۶۰ـ۳۲۴ هجری) که در عراق از مذهب اعتزال توبه کرد، و خود را یار و یاور احمد بن حنبل معرفی نمود، و در عین حال، در مذهب ابن حنبل تصرفاتی پدید آورد، و به تدریج طریقه او بتمام فرقه اشاعره مذهب رسمی اهل سنّت گردید. و در سمرقند ابومنصور ماتریدی سمرقندی (۲۵۰ـ۳۳۳ هجری قمری) به جانبداری از اهل حدیث برخاست، و درست همان کاری را انجام داد که همتای او «اشعری» انجام داد و مذهبی به نام ماتریدی در این سرزمین به وجود آمد.[۸] امروز اهل سنت کشورهای شرقی در کلام از ماتریدیه پیروی می کنند و در کشورهای غربی از اشاعره متابعت می کنند.
از نظر فقهی مذهب حنفی در خراسان رواج کامل داشت، در حالی که مردم بصره بیشتر شافعی بودند از اینجهت، حنفیها گرایش فراوانی به ماتریدی پیدا کردند، در حالی که شافعیها بیش از همه به اشعری گرویدند، ماتریدی قسمت اعظم اندیشه های کلامی خود را از ابوحنیفه گرفته و از کتاب «فقه اکبر» او که مربوط به عقاید است متأثر می باشد.[۹]
اما علت گسترش مذهب مالکی در آفریقا نیز عامل سیاسی دارد؛ زیرا وقتی که یحیی بن یحیی از شاگردان مالک، حاکم اندلس شد، مذهب مالکی را در آن جا ترویج نمود.
از آنچه بیان شد عوامل گسترش مذاهب حنفی، شافعی و مالکی در کشورهای اسلامی نیز روشن گردید.
۳. عربستان سعودی خاستگاه مذهب وهابیت است که از نظر کلامی در ظاهر پیرو امام احمد ابن حنبل می باشد. محمد بن عبدالوهاب این فرقه را بر مبنای عقاید حنبلیه و ابن تیمیه در عربستان به وجود آورد و به مذهب حنبلیه که رو به زوال بود در این کشور تحت نام وهابیت حیات بخشید و به همین دلیل در مناطقی که تحت تسلط وهابیت است این مذهب گسترش دارد.[۱۰]
مذهب زیدیه در طول تاریخ در مغرب، طبرستان ایران و یمن حکومت تشکیل داده است. حکومت زیدیان در مغرب در سال ۳۲۳ق. توسط خوارج به رهبری عبدالرزاق خارجی صفری منقرض گردید. در طبرستان نیز حکومت زیدیه در سال ۳۱۶ق به پایان رسیده است و به تبع از بین رفتن حکومت آنان، در این دو منطقه به مرور زمان پیروان این مذهب نیز از بین رفته است.
حکومت سوم زیدیه در یمن به وجود آمد که سالها ادامه داشته است. دولت زیدیه در یمن توسط یحیی بن الحسین ملقب به «الهادی الی الحق» در سال ۲۸۸ق. تأسیس شد. وی در سال ۲۴۵ق. در مدینه متولد شد و نخست در مدینه به عنوان رهبر زیدیه با او بیعت شد و با کوشش فرماندار صنعا که از طرف عباسیان ولایت داشت وارد صنعا گردید، ولی مردم صنعا از یاری او امتناع ورزید و دوباره به حجاز بازگشت. تا اینکه در سال ۲۸۸ق. با همکاری قبایل یمنی وارد صنعا شد و به عنوان رهبر زیدیه برای او خطبه خوانده شده و حکومت زیدی را تأسیس نمود.
از وی به عنوان بزرگترین شخصیت زیدی _ پس از زید بن علی_ یاد می شود. او نه تنها مرد جهاد و مبارزه بود ، در علم و دانش نیز موقعیتی ممتاز داشت. از این رو مذهب زیدی در یمن به نام او معروف شده و «هادویه» خوانده می شود.
امامت و حکومت زیدیه در یمن تا سال ۱۳۸۲ش که نهضت جمهوری خواهی عربی در یمن برپا گردید در فرزندان و نوادگان «الهادی الی الحق» ادامه داشت.[۱۱]
بنابراین وجود حکومت زیدیه در یمن باعث بقای زیدیه در این کشور شده است و امروز اکثریت مردم این کشور را زیدیه تشکیل میدهد.
پی نوشت:
[۱] . مظفر، شیخ محمد حسن، دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسی ) ، مترجم : سپهری ) ج ، ص ۸ مقدمه مترجم.
[۲] . جعفری، رسول، دوازده رسالهء فقهى دربارهء نماز جمعه از روزگار صفوى ( فارسی ) ، ص ۲۶ – ۲۷.
[۳] . محقق کرکی، جامع المقاصد ، ج ۱ ، ص ۳۰-۳۳، تکمله مقدمه التحقیق.
[۴] . مشکور، محمد جواد، سیر کلام در فرق اسلام، ص ۴۰، چاپ اول، ۱۳۷۶، انتشارات شرق.
[۵] . فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج ۱، ص ۳۴، همان.
[۶] . الامین، شریف یحیی، معجم الفرق الاسلامیه، دارالاضواء بیروت، چ۱، ۱۴۰۶ ق.
[۷] . رک: استاد سبحانی، جعفر، فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامی، ج۴، ص۵ انتشارات توحید قم، چ۱، ۱۳۷۳ ش.
[۸] . همان، ج۴، ص۶.
[۹] . فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامی، ج۴، ص ۶.
[۱۰] . رک: علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص ۱۸۱، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چ۲، ۱۳۸۱ش.
[۱۱] . رک: علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی،۱۳۵-۱۳۸، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، دوم، ۱۳۸۱ش.
منبع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه.