چگونگی هنر معاشرت ورفتار با دیگران

۱۴۰۰-۱۲-۰۳

97 بازدید

با مردم چگونه برخورد کنیم؟ معاشرت درست و نادرست کدام است؟ همنشینى مفید و زیانبار چیست؟ عوامل تحکیم رابطه‌ها یا گسست رابطه‌ها کدام است؟

حکمت‌هایى را برگرفته از اولیاى الهى برمى‌شمریم، که توجّه به آنها و کاربردشان، در بهینه‌سازى روابط ما با دیگران سودمند است.

هنر همزیستى

روحیه سازگارى با دیگران و کنار آمدن با توقع‌ها، سلیقه‌ها، خواسته‌ها و حرف‌ها، به تدریج براى انسان «جا» باز مى‌کند. این روحیه هم وقتى فراهم مى‌آید که انسان، هم «حقوق» دیگران را بشناسد، هم تصمیم به مراعات آنها داشته باشد و تنها «خود» برایش مطرح نباشد. چون چنین خصلتى ایجاد تنش مى‌کند و دیگران را از پیرامون فرد، فرارى مى‌دهد.

حضرت على(علیه السلام) مى‌فرماید:

«رأس الحکمه مداراه النّاس»؛۱ سرآغاز حکمت، مدارا کردن با مردم است».

باید پذیرفت که سلیقه‌ها و روحیه‌هاى همه یکسان نیست و همه ذوق و پسند و راه و روش ما را ندارند. ما هم چاره‌اى از زیستن با آنان نداریم، پس باید «مدارا» کنیم. این همان، هم زیستى است که هر که ندارد، مطرود و مأیوس و تنها مى‌شود.

سلوک شایسته

برخوردارى از اخلاق کریمانه و آراستگى به صفات خوب و رفتارهاى انسانى، محبوبیّت‌آور است. کیست که نخواهد محبوب دل‌ها شود و مورد توجّه و محبت دیگران قرار گیرد و «قلعه دلها» را بگشاید؟ امّا راه و روش آن چیست و کلید گشودن قلوب کدام است؟

مگر مى‌توان با زور، دلى را به دست آورد، یا در خانه دلى جاى گرفت؟ اگر تواضع و خاک‌سارى، عاملى براى محبوبیّت است، احسان و نیکى و بخشندگى، عامل دیگرى است و «حسن خلق» و سلوک والا و اخلاق متعالى، عامل سوّم.

ما بى‌نیاز از دوست نیستیم. نداشتن دوست، نوعى غربت و تنهایى است. به فرموده حضرت امیر(علیه السلام)، غریب، کسى است که «دوست» نداشته باشد: «الغریبُ مَن لم یکن لَهُ حبیب».۲

خیلى‌ها ما را اسیر اخلاق خوب خودشان مى‌کنند. چرا ما از این ابزار بهره نگیریم؟

سودرسانى

درختى که نه میوه داشته باشد، نه شاخ و برگ و سایه، نه حتى چوب آن براى تهیه تخته و ساختن در و پنجره مفید باشد، شایسته سوختن و خاکستر شدن است و تنها لایق عنوانِ «هیزم» است.

انسان‌ها تا چه حد براى دیگران مفیدند؟

ارزش هر کس به اندازه خدمت و خوبى و نفعى است که از او به دیگران مى‌رسد. میزان محبوبیت مردم در دل‌ها نیز بستگى به اندازه خیرى دارد که از آنها عاید دیگران شود. سرور، کسى است که خدمتى به دیگران کند. این مضمون کلام حضرت على(علیه السلام) است که فرمود: «بالجود تسود الرجال»۳؛ مردان با جود و سخاوت، به سیادت و آقایى مى‌رسند».

این نیز نوعى کمال در رفتار و سلوک با دیگران است که بر محور داد و دهش انجام مى‌گیرد.

فریدون فرّخ فرشته نبود

ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت آن نیکویى

تو داد و دهش کن، فریدون تویى

به قول سعدى در گلستان: مردم تا نان کسى را نخورند، نامش را به نکویى نبرند.

در سخنان امام على(علیه السلام) چنین آمده است: «خیر الناس من نفع الناس؛۴بهترین مردم کسى است که به مردم سود برساند».

پیامد چنین رفتارهایى چیست؟ جز آن که محیطى سرشار از صفا و گرمى براى انسان و جامعه پدید مى‌آورد و الفت‌ها را مى‌افزاید و زندگى‌ها را صفا مى‌بخشد؟ چه لذتبخش است زیستن در کنار افرادى که نیکوکارى، خوش رفتارى، نوع دوستى، خیررسانى، مهرورزى و خیرخواهى جزو سرشت و خصلتِ همیشگى آنان است.

امام على(علیه السلام) مى‌فرماید: با مردم چنان زیست و معاشرت داشته باشید که اگر از دنیا رفتید، در فقدان شما سوگوار و گریان باشند و اگر ماندید، نسبت به شما عاطفه و مهرورزى داشته باشند: «خالطوا الناس مخالطه ان متم معها بکوا علیکم و ان عشتم حنوا الیکم».۵

مردم‌جوشى

روحیه انزواطلبى و فردگرایى و خودخواهى، فرد را از چشم‌ها و دل‌ها مى‌اندازد. بر عکس، انس و الفت و جوشیدن و گرم گرفتن با مردم، عواطف و محبت‌هاى آنان را فراهم مى‌آورد.

خداوند، از نعمت‌هاى خویش، ایجاد الفت بین دل‌هاى مردم را یاد مى‌کند.۶ حضرت رسول(صلى الله علیه و آله و سلم) نیز مى‌فرماید: «خیر الموءمنین من کان مألفه للموءمنین، و لا خیر فى من لا یولف و لا یألف؛۷ بهترین مومنان کسى است که مایه الفت مومنان باشد، و کسى که نه دیگران با او انس و الفت بگیرند، نه او با دیگران الفت داشته باشد، خیرى در او نیست».

کسى که با مردم نمى‌جوشد و همیشه با دامن تنهایى و گوشه انزوا و خودگرایى پناه مى‌برد، یا دچار غرور و تکبر است، یا از آثار و برکات« الفت» بى‌خبر است، یا مشکلى در تربیت خانوادگى داشته که او را «جمعى» بار نیاورده‌اند و میدان براى «مردم‌جوشى» برایش فراهم نساخته‌اند.

صاحبان روحیه سرد و خودگرا و مردم‌گریز، اغلب در کارهاى عمومى شرکت نمى‌کنند و برنامه‌هاى مشترک نمى‌تواند آنان را جذب کند.

ابراز عاطفه به مردم و مشارکت و همراهى و همدردى با آنان در امور و یارى‌رسانى در هنگامه نیاز، پشتوانه‌اى براى روزهاى «مبادا» فراهم مى‌آورد. اگر گفته‌اند: «براى کسى بمیر که برایت تب کند»، اشاره به همین تعامل روحى و رفتارى میان افراد جامعه است.

عیب‌پوشى

حفظ «آبرو»ى دیگران، مهمترین نشانه دوستى و احترام و ارزشگذارى براى آنان است. آبرو، سرمایه‌اى است که به این راحتى به دست نمى‌آید و گوهر نفیسى است که اگر شکست، به این آسانى قابل جبران نیست.

به همین اندازه که «عیب‌جویى» نکوهیده و نارواست، «عیب‌پوشى» نسبت به یک برادر مسلمان و آبرودارى نسبت به یک موءمن، ضرورى و فضیلت است.

وقتى از لغزش و عیبى از دیگرى باخبر مى‌شوید، جوان مردى ایجاب مى‌کند که پرده‌پوشى کنید و اگر نیاز به تذکر است، به خودش بگویید تا اصلاح کند.

دوست آن باشد که معایب دوست

همچو آینه رو به رو گوید

نه که چون شانه با هزار زبان

پشت سر رفته موبه مو گوید

در کلام امیرمومنان است که: ثمره اخوّت و برادرى، آن است که پشت سرش آبرویش را حفظ کنى و عیب‌هایش را به عنوان هدیه به خودش بگویى.۸

پرده‌درى و آشکار ساختن عیب‌هاى دیگران، بذر دشمنى و اختلاف مى‌پراکند و کینه و جدایى ثمر مى‌دهد و اعتماد عمومى را در جامعه، خدشه‌دار مى‌سازد.

گاهى هم عیب‌جویى، نتیجه عیب‌ناکى خود افرادى است که مى‌خواهند با نشر و گسترش بدى‌هاى دیگران براى خود شریک جرم و همراه و هم شکل پیدا کنند، تا زشتى عیب‌هایشان کمتر آشکار شود و بهانه‌اى براى معیوب بودن خود داشته باشند. این حقیقت روانکاوانه و نکته مهم در سخن حضرت على(علیه السلام) به این صورت آمده است: «ذوو العیوب یحبون ایشاعه معایب الناس لیتسع لهم العذر فى معایبهم؛۹ صاحبان عیب و کاستى، دوست دارند که عیوب مردم را پخش کنند، تا براى خودشان عذر و بهانه‌اى در عیب‌ها داشته باشند».

به هر حال، هر چه بیشتر در جامعه باشیم، بیشتر نیازمند مراعات «اخلاق معاشرت» و آراستگى به همزیستى و تحمل و مداراییم.

سلوک شایسته با دیگران، رمز محبوبیّت و سرورى و خوش نامى است. با «حسن خلق»، مى‌توان فاتح قلعه دل‌ها شد.

مهرورزى و خیررسانى و سودمندى، گوهر وجودمان را نفیس‌تر و نزد خدا و خلق خدا محبوبتر مى‌سازد.

پى‌نوشت‌ ها

۱-غرر الحکم، ج ۴ ص ۵۲

۲-نهج البلاغه، حکمت ۶۵

۳-غرر الحکم، ج ۳، ص ۲۱۲

۴-همان، ص ۴۳۰

۵-نهج البلاغه، حکمت ۱۰

۶-انفال(۸) آیه ۶۳ و آل عمران(۳) آیه ۱۰۳

۷-میزان الحکمه، ج ۱ ص ۱۲۹ ح ۶۵۵

۸-غرر الحکم، ج ۳ ص ۳۳۰

۹-همان، ج ۴ ص ۱۷۶

منبع: پرسمان؛ شماره ۲۳؛ جواد محدثی