نگاهی به آسیب های خانواده امروز و علل ضعف در کارکردها-2

نگاهی به آسیب های خانواده امروز و علل ضعف در کارکردها-۲

۱۴۰۰-۰۸-۲۷

261 بازدید

آسیب‌شناسی خانواده ایرانی

بحث آسیب زمانی برای یک نهاد مطرح می‌شود که نتواند کارکردهای مورد انتظار را محقق کند یا در آستانه انحلال قرار گیرد، به همین دلیل در ادامه به بررسی عوامل ایجاد اخلال و ضعف در کارکردها و نیز عناصر زمینه ساز فروپاشی نهاد خانواده می پردازیم. بر همین اساس ابتدا ضعف‌های کارکردی خانواده را بر اساس آنچه از کارکردهای حداقلی و حداکثری خانواده در دست داریم، بر می‌شمریم:

  • افزایش آمار طلاق[۵]، به عنوان مغبوض‌ترین حلال الهی و کاهش درخواست برای ازدواج و افزایش سن ازدواج نشان می‌دهد نهاد خانواده به هر دلیل نتوانسته احساس رضایتمندی را در زوجین ایجاد کند یا بر مطلوبیت آزادی‌های فردی و کسب موفقیت‌های اجتماعی و شغلی، غلبه کند.
  • آمار بالای زنان متقاضی طلاق نسبت به گذشته نشان می‌دهد میزان رضایتمندی زنان از زندگی در نهاد خانواده بیش از مردان کاهش یافته است. شیوع طلاق عاطفی بین زوجین که به عنوان یک آسیب جدی از سوی کارشناسان مطرح می‌شود[۶]، از فقدان ارضای نیازهای عاطفی و روانی زوجین در کانون خانواده، حکایت دارد در حالی که بر اساس آموزه‌های دین، باید سکونت و آرامش و مودت و رحمت بر این فضا حاکم باشد.
  • به گفته کارشناسان، بسیاری از طلاق‌ها به دلیل مشکلات در روابط جنسی رخ می‌دهد حتی اگر زوجین، این علت اصلی را پنهان نگاه دارند. بنابراین یکی از اصلی‌ترین کارکردهای نهاد خانواده برای زن و مرد دچار ضعف می‌باشد. نزدیک به ۴۰ درصد زنان از اختلالات جنسی در روابط زناشویی رنج می‌برند و آمار اختلالات جنسی در حدود ۸/۹ درصد است.[۷]
  • اختلاط نقش‌ها در خانواده باعث شده بسیاری از وظایف پدری، شوهری، مادری و همسری معطل بماند و زوجین نتوانند به خوبی از عهده ایفای نقش طرف مقابلشان برآیند. مردان در خانواده از احترام و قدرت عمل برخوردار نبوده و جایگاه ضعیفشان آنها را نسبت به وظایفشان دلسرد می‌کند. زنان با نیل به جایگاهی برابر با مردان مجبورند باری بیش از توانشان به دوش بکشند و نباید مانند گذشته انتظار حمایت همه جانبه از همسرشان داشته باشند.

خانواده که اولین و مهمترین نهاد برای تولد و پرورش فرزندان محسوب می‌شود، در امر تربیت و انتقال ارزش‌ها و برقراری رابطه سالم و موثر با نسل بعدی دچار مشکلات متعددی شده است. گسست نسلها، به عنوان یک معضل جهانی، از سوی برخی کارشناسان داخلی به عنوان مشکل پیش روی جامعه و خانواده ایرانی مطرح می‌شود.

از یک سو ارزش های والدین به دلیل تغییرات عمیق در نظام ارزشی و اجتماعی برای فرزندان قابل پذیرش نیست و از سوی دیگر شیوه کارآمدی برای انتقال ارزش ها از سوی والدین اتخاذ نمی‌شود. آنها از بودن در کنار یکدیگر لذت نمی‌برند. فرزندان به والدین احترام نمی‌گذارند و آنان را به عنوان راهنما و کنترل کننده در زندگی نمی‌پذیرند.

در گذشته خانواده‌ها به ویژه زوج‌های جوان از حمایت خویشاوندان در کلیه مراحل زندگی و مشکلات احتمالی مانند نیازهای مالی یا اختلافات خانوادگی، برخوردار بودند. هر چند این حمایت‌ها گاه رنگ دخالت به خود می‌گرفت و مخل زندگی می‌شد اما در بسیاری موارد به استحکام خانواده و ارضای نیازهای عاطفی می‌انجامید. امروز خانواده‌ها هیچ کس را در حریم خصوصی زندگی شان وارد نمی‌کنند و به دنبال منابع دیگری برای پر کردن این خلاء حمایتی هستند که کارآمدی لازم را ندارد.

عوامل آسیب‌زا

مردم، بر اساس یک نیاز طبیعی، ازدواج می‌کنند و تشکیل خانواده می‌دهند اما خانواده‌ای که شکل می‌گیرد، به شدت از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی متاثر است. افرادی که در درون این ساختارها رشد کرده‌اند و باورها، نگرش‌ها و مهارت هایشان شکل گرفته، ناگزیر، خانواده‌ای متناسب با این ساختارها تشکیل می‌دهند.

صنعتی شدن و تغییر الگوهای تولید، تغییرات گسترده در ساختارهای اجتماعی، اصلاحات دینی و جایگزینی انسان‌محوری به جای خدامحوری، غلبه نگرش پزیتیویستی در علوم، حضور تاثیر گذار و فرهنگ ساز تکنولوژی‌های جدید در زندگی مردم، ظهور جنبش‌های فمینیستی و حمایت منابع قدرت جهانی از آنها به دلیل همسویی منافع و بسیاری تغییرات دیگر که مدرنیته در زندگی انسان غربی پدید آورد، او را مجبور ساخت تا خانواده‌ای متفاوت از قبل با ساختاری جدید از روابط، حقوق و اخلاقیات، تشکیل دهد.

خانواده‌ای که مرد آن حتی اگر مهارت داشته باشد، قادر نیست مدیریت کند؛ حمایت اقتصادی از زن تضمین نمی‌شود؛ نقش‌های سنتی زنانه ارزش محسوب نمی‌شود؛ خانواده‌ای که نمی‌تواند بر منفعت فردی اعضای خود غلبه کند؛ خانواده‌ای که برای تربیت فرزندانش، از اختیارات لازم برخوردار نیست و بسیاری شاخص‌های دیگر که آسیب‌های خانواده را از حد نارضایتی‌های محدود دوران سنتی خارج کرده و فروپاشی خانواده را در افق دید اندیشمندان جهان نشانده و باعث نگرانی آنها شده است.

کشور ما نیز به همان نسبت که جبرا یا بر اساس سیاستگذاری‌های کلان، از جریان مدرنیته تاثیر پذیرفته، تغییر در ساختار‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و به تبع آن تغییر در ساختارهای خانواده را شاهد بوده و همین تغییرات گسترده است که آسیب‌های کارکردی ذکر شده برای خانواده را در پی داشته است.

برای بررسی دقیق‌تر عوامل آسیب زا در نهاد خانواده، می‌توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد که بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند. دسته اول افراد تشکیل دهنده خانواده هستند که به دلیل ضعف در مهارت‌ها و انحراف در نگرش‌ها به خانواده آسیب می‌زنند. دسته دوم انحراف در ساختارهای مدیریتی، حقوقی و اخلاقی خانواده را شامل می‌شود و دسته سوم به انحراف در سایر نظام‌های اجتماعی موثر بر خانواده اشاره دارد.

تاثیر افراد بر خانواده

اولین و مهمترین عامل، تغییر نگرش بسیاری از مردم به زندگی است. پاره‌ای از نگرش‌های جدید در بین زنان و مردان مشترک است:

– کم رنگ شدن عنصر ایمان و تقدم منافع دنیوی بر کسب رضایت الهی؛ اصالت یافتن لذات مادی بر لذت‌های معنوی؛ فردگرایی و توجه به منافع فردی به جای ایثار و فداکاری و توجه به منافع خانواده به عنوان یک کل؛ افزایش زمینه برای برقراری روابط خارج از چارچوب ازدواج و در یک کلام رسوخ ارزش‌های مدرن و آموزه‌های فمینیستی در باور مردم مسلما باعث افزایش ناسازگاری‌ها و کاهش تحمل افراد در مواجهه با کاستی‌ها و مشکلات معمول زندگی خانوادگی است.

مادران، موفقیت‌های شغلی را بر نگهداری از کودکان خود ترجیح می‌دهند و نگران آسیب‌های روحی و عاطفی خانواده نیستند. پدران، از تمام مسئولیت‌های پدری به کسب درآمد اکتفا می‌کنند و آن را نیز به مرور زمان بین خود و همسرانشان تقسیم می‌کنند. زنان ترجیح می‌دهند تا طی مدارج ترقی و کسب جایگاه برابر، ازدواج را به تاخیر بیندازند. مردان به دلیل کم رنگ شدن فرهنگ عفاف، نیاز کمتری به تشکیل خانواده حس می‌کنند.

– کم رنگ شدن عنصر ایمان به همراه ترویج فرهنگ مصرف زدگی و زیاده خواهی، قناعت را از دایره ارزشها خارج می‌کند و قباحت کسب مال حرام را برای بسیاری از بین می‌رود. سیستم ناکارآمد اقتصادی نیز به رواج این بلیه کمک کرده و تیرگی و قساوت قلب و هدایت ناپذیری را در افراد خانواده و جامعه رقم می‌زند.

پاره‌ای دیگر از تغییر نگرش‌ها ویژه زنان است

جایگاه رو به بهبود دختران در خانواده، افزایش سطح تحصیلات آنان و ورود زنان به بازار کار و کسب استقلال مالی، همزمان معلول دو موج فکری است که متاسفانه در بسیاری موارد آموزه‌های آن با یکدیگر خلط شده است. یکی نگاه اصیل اسلامی که با طرح تفکرات انقلابی امام خمینی(ره) راجع به زن مسلمان، جانی دوباره گرفت و زندگی زنان را متحول کرد.

دیگری موج تفکرات فمینیستی که با ظهور انقلاب اسلامی متوقف شد اما در دو دهه گذشته همزمان با رواج نظریات توسعه و مدرنیته در کشور، دوباره مطرح شده و امروز از سوی منابع مختلف داخلی و خارجی حمایت می‌شود و حتی بسیاری از زنان پایبند به ارزش‌های دینی را نیز به تصور اسلامی بودن این آموزه‌ها با خود همراه کرده است.

این دو موج فکری متناسب با خاستگاهشان تأثیری عمیق بر نگرشها و انتظارات زنان از زندگی زناشویی و خانوادگی برجای گذاشته اند. بخشی از این تغییرات مانند افزایش اعتماد به نفس، ابراز نیازها و مطالبه حقوق به حق خود، رشد فکری، حضور سالم اجتماعی و کسب درآمد متناسب با مصالح خانواده، از سوی دین مورد تایید قرار می‌گیرد اما هنوز کم نیستند مردانی که تمایل ندارند سنت‌های گذشته را به نفع نگاه اصیل اسلامی کنار بگذارند و نمی‌توانند زندگی سالمی را با زنان رشد یافته ادامه دهند.

بخشی دیگری از این تغییرات مانند تحقیر ارزش ها، خصوصیات و نقش‌های زنانه و الگو قرار دادن ارزش‌های دنیای مردانه برای زنان، ترویج برابری بدون لحاظ تفاوت‌های جنسیتی و اختلاط نقش‌های خانوادگی و تضعیف نقش‌های مادری و همسری برگرفته از آموزه‌های فمینیستی و در تعارض آشکار با مفاهیم دینی است اما گاه از طریق دستگاه‌های مختلف نظام جمهوری اسلامی مانند رسانه ملی و نظام آموزش و پرورش، ترویج شده و به روابط زنان و مردان در خانواده آسیب می‌زند.

عامل بعدی، فقدان مهارت‌ها و آگاهی‌های لازم برای افراد در مسائل جنسی و روابط خانوادگی است که به گفته کارشناسان، سهم عمده‌ای از آسیب‌ها را به خود اختصاص داده است. در گذشته، خانواده تنها مرجع انتقال این مهارت‌ها و آگاهی‌ها بود، اما پیچیدگی شرایط زندگی امروز و به دنبال آن، کم رنگ شدن نقش خانواده در انتقال مهارت‌ها و عدم برنامه‌ریزی نهاد‌ها و سازمان‌های متولی مانند رسانه‌ها و نظام آموزش پرورش برای این مهم، خلاء جدی در این زمینه به وجود آورده است.

انحراف در ساختار خانواده

عامل آسیب زای دیگر، انحراف از ساختارهای خانواده متعادل اسلامی است. چنان که ذکر شد، ساختار روشن و منسجمی از متون دینی اجتهاد نشده اما شاخصه‌هایی برای ساختار خانواده دینی در روایات و آیات آمده است که نقاط انحراف را روشن می‌سازد.

یک نمونه از آن رواج ساختار اقتدار عرضی یا دموکراسی در خانواده است که پدر و مادر و فرزندان را در یک سطح از تصمیم گیری قرار می‌دهد و هیچ کس مجاز به دخالت در امور دیگری یا اعمال نظر خاص نیست. در حالی که ساختار خانواده دینی به صورت طولی و با ریاست مرد و حیطه گسترده مسئولیت‌های او به همراه توصیه‌های اخلاقی تعریف شده است. این تغییر ساختاری در سایر نقاط جهان نیز اتفاق افتاده و بررسی در مورد پیامدهای آن، نتایج بعضا متناقضی از آثار مثبت و منفی نشان داده است.

با توجه به حساسیت و تاثیر گذاری و چالش برانگیز بودن این موضوع در کشور ما ضروری است تحقیقات دقیقی در این باره به عمل آید. لازم به ذکر است که تغییر نگرش‌هایی که در زنان و مردان جامعه رخ داده و آموزه‌های مدرنی که باور نسل‌های جدید را شکل داده بدون شک بر ذائقه افراد تاثیر می‌گذارد و ساختارهای متناسب با این باورها را طلب می‌کند. به همین دلیل است که گاه برابری نقش‌های زن و مرد با تمام مشقت جسمی و روحی که بر زنان حمل می‌کند و آسیبی که به کانون خانواده می‌زند، همچنان مطلوب آرمانی گروهی از زنان است.

نمونه دیگر از تغییرات ساختاری، تلاش‌های بر گرفته از تفکرات فمینیستی برای مشابه‌سازی حقوق زن و مرد در خانواده و در واقع انحراف از نظام حقوقی اسلام برای این نهاد است که بر اساس تفاوت‌های طبیعی زنان و مردان و به منظور استحکام و کارآیی خانواده طراحی شده است.

خرده نظام‌های تأثیرگذار بر خانواده

افراد، حتی اگر در خانواده‌ای با ساختار آرمانی زندگی کنند باز هم از جامعه و خرده نظام‌های معیوب آن به شدت متأثر می‌شوند و این تأثیر به مرور زمان، ساختار خانواده را نیز تغییر خواهد داد. برخی خرده نظام‌های آسیب زا در بحث خانواده شامل موارد زیر هستند:

  • رسانه‌های جمعی به عنوان یکی از اجزای نظام فرهنگی و آموزشی کشور، امروزه رقیب کارکرد تربیتی خانواده و یکی از بزرگترین منابع اطلاع رسانی و آموزشی محسوب می‌شوند و تحلیل محتوای آنها نشان می‌دهد که متأسفانه خواسته یا ناخواسته علاوه بر رواج آموزه‌های فمینیستی و مدرن، در ارائه الگوهای ناسالم از خانواده، بسیار فعال عمل می‌کنند! افتخار رسانه ملی به پربیننده بودن سریال چارخونه که به بهانه خنداندن مردم، یک پدر بی‌عرضه، توسری خور، نادان، بی‌قید و دارای کلکسیونی از دیگر صفات زشت اخلاقی را در یک خانواده مادر سالار به تصویر می‌کشد، نمونه‌ای از این فعالیت‌هاست.
  • نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور بر خلاف رویکرد دینی و هماهنگ با آموزه‌های فمینیستی، تفاوت‌های جنسیتی را در برنامه‌ریزی‌های آموزشی به کلی نادیده می‌گیرد و به این ترتیب در رواج این آموزه‌ها و دامن زدن به فقدان مهارت‌های زندگی خانوادگی، سهم بسزایی دارد. بعضی کارشناسان معتقدند علاوه بر ضعف‌های جزئی، کل نظام آموزشی کشور نیز نمی‌تواند انتظارات ما برای تربیت انسان دینی را برآورده سازد زیرا ساختار آن برگرفته از نظام‌های مدرن غربی در یک پارادایم انسان محور است.
  • نظام اقتصادی در بحث سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و قانون‌گذاری، آن چنان که باید در راستای حمایت از خانواده عمل نمی‌کند. اگر اشتغال زنان در خانواده متعادل اسلامی باید فرع بر وظایف اصلی زن به عنوان مادر و همسر و محور عاطفی خانواده باشد، نظام اقتصادی باید فرصت‌های شغلی ویژه زنان و متناسب با شرایط آنان فراهم کند.

امید است شناخت دقیق آسیب‌های خانواده و عوامل ایجاد کننده آن ما را در برنامه‌ریزی موثر برای رفع آن، یاری دهد.

پی‌نوشت‌ها

۱- سوره نساء آیه ۲۱

۲- «« و از نشانه های او این که همسرانی از جنس خود شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، در این نشانه ‏هائی است برای گروهی که تفکر می‏‌کنند.(۲۱) روم:۲۱».

۳- «…آنها{همسرانتان} لباس شما هستند و شما لباس آنها.(هر دو زینت یکدیگر هستید و باعث حفظ یکدیگر)…بقره:۱۸۷».

۴- و عاشروهن بالمعروف / و علی المولود رزقهن و کسوتهن بالمعروف / و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف.

۵- رشد ۷ درصدی طلاق در کل کشور و افزایش ۳۷ درصدی طلاق در روستاها. آذر ۸۴؛ آمار ۱۳ درصدی طلاق در سال ۸۶

۶- ۳۸ درصد زوج های ایرانی به سمت طلاق عاطفی می‌روند. روزنامه قدس ۵/۲/۸۶

۷- کنگره سراسری خانواده و مشکلات جنسی. آذر ۸۴

(مرکز امور زنان و خانواده؛ ریاست جمهوری)

راسخون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *