اشاره:
در هر دین و آیین معمولاً پس از رحلت پیامبر یا بنیان گذار دین در میان پیروانش اختلافاتی رخ می دهد و این اختلافها گاه به قدری عمیق است که باعث انشعاب و پیدایش مذاهب و مکاتب مختلف میگردد و پیروان دین را به گروهی های متعدّد تقسیم می کند. این اختلاف ها می تواند در موضوعات مختلفی چون موضوعات سیاسی، فقهی، و اعتقادی باشد. معمولاً مهمترین و شدیدترین اختلاف ها، اختلاف های اعتقادی و کلامی است. این مقاله توضیحاتی در این مسئله دارد.
اصولاً محدودیت های قوای ادراکی انسان و عدم توانایی او برای حل قطعی همه مسائل اعتقادی از مهمترین علل اختلاف انسانهاست. در مواردی که مسأله به روشنی قابل حل نیست هر کس به حدس و گمانی می رسدکه ممکن است با حدس و گمان دیگران متفاوت باشد. در نتیجه اختلاف نظرها آشکار می شود و این اختلاف ها وقتی در مسأئل اساسی و مورد علاقه مردم باشد گاه به پیدایش فرقه های مختلف می انجامد. همین مسأله دلیل ارسال پیامبران و دستگیری خداوند از طریق انبیاء و اولیاست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که برای تعلیم مردم و بیان حقایق و احکام الهی مبعوث شده بود، و بعد از رحلت خود دو مستمسک را برای جلوگری از اختلاف و ایجاد فرقهها بر جای گذاشت. یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیت آن حضرت است. اهل بیت آن حضرت به عنوان جانشینانی هم چون خود او که معصوم باشند، کار او را به عنوان امامت مسلمین و تبیین معارف قرآن و سنّت نبوی ادامه دهند. امّا اکثر مسلمان ها پس از پیامبر به راه دیگری رفتند و نه تنها از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استفاده نشد، بلکه کسانی که به حکومت رسیدند دستور منع کتابت احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را صادر کردند و این منع تا صد سال بعد، یعنی تا زمان حکومت عمر بن عبدالعزیز، ادامه یافت. این مسئله باعث شد که مردم از مفسّران وحی یعنی پیامبر و اهل بیت او محروم شوند، در نتیجه هر کس طبق ذوق و سلیقه خود تفسیری از قرآن و اسلام ارائه می کرد که در نهایت به پیدایش فرقه های گوناگون و مذاهب مختلف اعتقادی منجر گردید. نخستین اختلاف اساسی در مسئله امامت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که امّت اسلام را به دو گروه شیعه و سنّی تقسیم کرد. مسئله ایمان و کفر فاسق، اختلاف دیگری بود که در شکل گیری خوارج مرجئه و معتزله در میان اهل سنّت مؤثر بود.[۱]
اختلاف روشها به ویژه از جهت عقل گرایی و نص گرایی نیز در پیدایش برخی از فرقه ها همچون اهل حدیث، اشاعره و معتزله تأثیر داشت، این مذاهب همگی به خدا و نبوّت پیامبر اسلام اعتقاد داشتند و قرآن و احادیث نبوی را می پذیرفتند و عقاید و احکام ضروری همچون معاد، فرشتگان، نماز و روزه را قبول داشتند، امّا در پاره ای از عقاید با یکدیگر اختلاف داشتند و همین اختلاف ها باعث پیدایش فرقه ها و مذاهب در میان امّت اسلامی گردید.
پس مسئله اختلاف و تفرقه در دین و امور اعتقادی و اجتماعی و امثال اینها که از جهالت، خودخواهی، و پیروی از ارزش های حیوانی و خواهش های نفسانی و سلیقه های شخصی ناشی می شود چیزی نیست که فقط دین اسلام گرفتار آن شده باشد بلکه هر دین آسمانی و غیر آسمانی دستخوش این پدیده خانمانسوز گردیده و حتی در مسائل عادی اجتماعی و عرفی جامعه نیز این اختلاف ها جریان داشته و باعث شده تا ضربات مهلکی بر پیکر جامعه بشری وارد شود.
تاریخ بشر گواهی می دهد که همیشه وقتی که یک دین اعم از دین آسمانی و غیر آسمانی ظهور کرده است، پیروان آن به علل و عوامل مختلف اجتماعی، روانی و اخلاقی باعث انشعاب و تفرقه در دین گردیده و موجب ایجاد فرقه ها و مذاهب مختلف شده اند. به وجود آمدن فرقه های مذهبی در ادیان الهی علل و عوامل مختلف اجتماعی، روانی، سیاسی، برداشتهای نادرست از اموزه های دینی و دخالت قدرت طلبان داخل و خارج دینی، نقش دارد. در زیر به طور مختصر برخی از این عوامل مورد بررسی قرار می گیرد:
۱. اولین عامل قدرت طلبی برخی افراد مطرح در هر دین است. نخستین اختلاف در میان مسلمانان پس از رحلت پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) در مسئله خلافت و تعیین جانشین اتفاق افتاد. کسانی که مقام خلافت و امامت امت را یک مقام تنصیصی می دانستند، با تکیه بر احادیث پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله)[۲] خلافت را از آن علی (علیهالسلام) می دانستند. در منطق این گروه هرگز تعصبات قبیله ای و حزبی مطرح نبود و این عقیده را از سخنان و کلمات پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) می دانستند. در مقابل گروه مخالف در سقیفه بر اساس گرایش های قبیله ای و تعصبات حزبی مدعی اولویت در مسئله امامت و خلافت بودند.[۳] این اختلاف اولیه باعث اختلافات بعدی در دین اسلام گردید.
همچنین در دین مسیحیت نیز نفوذ انسانهای قدرت طلب و مغرض عامل اصلی اختلاف در این دین به حساب می آید. به این توضیح که حضرت عیسی (علیهالسلام) پطرس را جانشین خود قرار داده بود و کلیسای کاتولیک نیز پطرس، حواری حضرت عیسی(علیهالسلام) را به عنوان جانشین مسیح و رئیس کلیسای کاتولیک یاد میکند، اما بدون تردید پولس نقش اصلی در شکل گیری مسیحیت کاتولیک را داشته است. اگر پولس نبود به ظن قوی نوشتههایی در قالب انجیلها و رسالههای موجود و نیز کلیسای کاتولیک و مسیحیت یونانی مآب وجود نمیداشت و این پولس است که مناصب سهگانه اسقف، پرسبیتر(کشیش) و شماس را در کلیسا تاسیس کرد و بدون پولس تغییری به دست کنستانتین صورت نمیگرفت و تغییرات بعدی الاهیات مسیحی که با نام اگوستین، لوتر و بارت همراه بود قابل تصور نبود.[۴] بنابراین پولس خود را به جای پطرس قرار داده و باعث اختلاف در دین مسیحیت گردیده و اختلافات بعدی و ایجاد فرقههای مسیحی از همین اولین اختلاف ناشی میشود. ریشه جدایی کلیسای ارتودوکس از کلیسای کاتولیک به رقابتهای سیاسی و بد فهمیدن متون دینی که درست ترجمه نشده بودند، برمیگردد.[۵] زمانی که قسطنطنیه پایتخت رُم شرقی(بیزانس) مرکز امپراطوری کنستانتین قرار گرفت. از آن زمان کلیسای بیزانس و اسقفهای آن در مقابل کلیسای رُم اهمیت زیادی یافت و کنستانتین در جهت منافع خود با تقویت کلیسای بیزانس به عنوان رقیب کلیسای رُم، اقتدار کلیسای رُم را محدود میکرد. رقابت بین این دو کلیسا در حقیقت برسر کسب قدرت بود که با طرح مسألهای کلامی پیرامون ماهیت مسیح علنی گردید.[۶]
۲. دومین عاملی که باعث پیدایش مذاهب و فرقه در ادیان الهی شده، جهل، جمود فکری و کج اندیشی در فهم حقایق دینی بوده که این عامل باعث به وجود آمدن گروه هایی مثل خوارج و مرجئه در اسلام گردید و فرقه های ارتدکس و کاتولیک و امثال اینها در مسیحیت شده است.
در واقع قسمت مهمی از مذاهب، زاییده جمود فکری و تنگ نظری سران آنهاست تا آنجا که در تقدیس ظواهر «کتاب خدا» و «سنت» پیامبر، آن قدر از خود جمود و تحجر و خشکی نشان داده اند که عقل و خرد و داوری فطرت و وجدان را فدای ظاهر ابتدائی آیه و روایت ساخته و مذاهبی به وجود آوردند که «مجسمه» و «مشبهه» و «خارجی» و «مرجئی» نامیدند.[۷]
برخی از اختلاف در فرقههای مسیحیت نیز از همین عامل ناشی میشود. اعضای کلیسای بیزانس ماهیت مسیح را الهی- انسانی دانسته و قائل شدند که این دو بُعد از ذات مسیح تفکیک ناپذیر است. اما کلیسای رُم این اعتقاد را کفر آمیز دانسته و به مخالفت جدی با آن پرداختند. به همین علت، اصحاب کلیسای بیزانس مقام و اختیارات پاتریارک را همطراز پاپ اعلام نموده و برتری پاپ بر کلیسای جهانی را نفی کردند و نام ارتودکس را بر خویش نهادند. این رقابت تا سال ۱۰۴۶م. کما بیش ادامه یافت. در پی تکفیر کلیسای رُم غربی از طرف کلیسای شرقی، انحراف کاتولیکها رسماً اعلام شد و در سال ۱۰۵۴م. مسیحیت رسماً به مذهب کاتولیک با مرکزیت رُم و رهبری پاپ و مذهب ارتودوکس با مرکزیت قسطنطنیه و رهبری اسقف آن کلیسا تقسیم شد.[۸]
برخی منشأ اختلاف و به وجود آمدن این دو مذهب را نادرست بودن ترجمههای متون دینی دانسته، میگوید: در آن زمان به علت محدود بودن وسایل ارتباطی، رابطه بین کلیسای غرب و شرق آسان نبود و به سبب دوری از یکدیگر ترجمه متنهای دینی از زبان یونانی دقت و صراحت کافی نداشت و در بین برداشتهای دو کلیسا ناهمسازیهایی به وجود میآمد که درنتیجه پاپ لئون نهم در ۱۰۵۴م. اسقف قسطنطنیه را از کلیسا طرد کرد و خشم مسیحیان شرق را برانگیخت.[۹] و بدین سان کلیسای شرقی از کلیسای غربی جدا گردید. مسیحیت شرقی یا ارتودکس دارای مرجعیت مرکزی نیست، بلکه مجموعهای از کلیساهای خودگردان است.[۱۰]
۳. عامل دیگری که در به وجود آمدن مذاهب مختلف در ادیان الهی دخالت دارد نفوذ انسانهای مغرض در بدنه فکری و اعتقادی دین است. مثلاً در اسلام می توان به نفوذ احبار و راهبان یهودی و مسیحی اشاره کرد. چرا که این دو گروه با ورود به اسلام برخی عقاید وافکاری که در یهود و مسیحیت بود، وارد اسلام کردند طوری که شهرستانی می گوید: تعدادی از یهود که به اسلام گرویدند احادیث و افکار متعددی در مسائل، تجسیم و تشبیه وارد عقاید اسلامی کردند که همه شان را از تورات اخذ کرده بودند.[۱۱] براین اساس فرقه های دیگری نیز به وجود آمد. در مسیحیت نیز نفوذ یهودیان متعصب و تأثیر پذیری از فرهنگ شرک آلود رومیان باعث اختلافان و ایجاد فرقه ها شده است و همچنین خود یهودیت با این عوامل به فرقه های متعددی تقسیم شده است.
۴. یکی دیگر از عواملی که درشکل گیری مذاهب نقش دارد، دخالت نیروهای بیگانه است که به هیچ دینی پای بند نیستند و در سایه اختلاف افگنی و فرقه سازی به دنبال اهداف خود هستند. در این راستا میتوان به حمایت قدرتهای استعماری در به وجود آمدن فرقه بابیه و قادیانی اشاره کرد؛ مثلاً بهائیت نشأت گرفته از افکار و اندیشه های غرب و به ویژه با حمایت صهیونیست ها به وجود آمد.[۱۲] همچنین قادیانیه در هندوستان بو وهابیت در عربستان با قدرت و حمایت انگلیس قد علم کردند.
بنابراین دین خدا هیچ نقصی نداشته و هرگز فرقه گرایی و مذاهب مختلف را برنمی تابد؛ بلکه این نقص از ما انسان ها بوده است و از خارج دین، فرقه ها بر دین آسمانی تحمیل شده اند.
پی نوشت:
[۱] . برنجکار رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص ۱۴، مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸.
[۲]. مانند حدیث غدیر، حدیث منزلت، حدیث لیله المبیت و…
[۳]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل والنحل، قم، مهر، ۱۴۱۳ق،ج۱، ص۴۹.
[۴]. هانس کونگ، متفکران بزرگ مسیحی، ص۲۳.
[۵] . میشل مالرب، انسان و ادیان، ص۸۸.
[۶] . مجتبی عبد خدایی، واتیکان(کلیسای جهانی کاتولیک)، ص۲۸-۳۰.
[۷]. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل والنحل، قم، مهر، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵۵.
[۸] . مجتبی عبد خدایی، واتیکان(کلیسای جهانی کاتولیک)، ص۲۸-۳۰.
[۹] . میشل مالرب، انسان و ادیان، ص۸۸.
[۱۰] . اندرو والز فینلی، مسیحیت در جهان امروز، ص۱۴۹.
[۱۱]. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۱۷.
[۱۲]. نوری، یحیی، خاتمیت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و ابطال بابیگری، بهائیگری و قادیانگری، تهران، مجمع معارف اسلامی، ۱۳۶۰ش، ص۷.
نویسنده: حمیدالله رفیعی