اشاره:
مذهب حقه شیعه در طول تاریخ انشعابات فراوانی به خود دیده است. این انشعابات هر کدام به دلیلی خاص بوده است. آنچه که در این نوشتار می آید گذری بر برخی عوامل مهم پیدایش نخستین فرقه های شیعی بوده است. بر اساس مهم ترین یافته های این تحقیق عوامل متعددی را می توان به عنوان علل پیدایش نخستین فرقه های شیعی به شمار آورد که مهم ترین آنها وجود اختناق فراوان در عصر برخی ائمه علیهم السلام، جهالت و نادانی مردم، حب مال و جاه و … بوده است.
مقدمه
مذهب شیعه همزاد اسلام و تاریخ آن همزاد با تاریخ اسلام است. در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله گروهی خاص به نام شیعه شناخته می شدند اما ممتاز شدن آنها از دیگران به نخستین روز های ارتحال پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بر می گردد. شیعیان که در ابتدا همدل و هم عقیده بودند، به مرور زمان و به دلایلی خاص دچار اختلافاتی جدی خصوصا در حوزه امامت امامان خود شدند. از رهگذر این اختلافات فرقه های گوناگونی شکل گرفت که تا به امروز برخی از این فرقه ها در کشورهای مختلف دارای پیروانی فراوان است و حتی حکومت هایی نیز در اختیار دارند.
آنچه در این تحقیق می آید گذری بر مهم ترین عوامل پیدایش نخستین فرقه های شیعی است.
اولین شکاف در صفوف مسلمین
تا قبل از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در بین مسلمین اختلاف جدّی که موجب تمایز آنها باشد رخ نداد و کسی مسلمانان را به صورت دسته و گروه های جدا از هم نمی شناخت.
امّا وقتی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دنیا را وداع نمود و به ملکوت عروج کرد، تاریخ شاهد اولین شکاف در صفوف مسلمین شد. حادثه ی سقیفه بنی ساعده آغازگر این اختلاف بود، که در آن گروهی از مهاجرین و انصار جمع شده و برای تعیین، جانشین و خلیفه بعد از نبی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به بحث و مجادله پرداختند.
در مقابل گروهی از این ماجرا خارج بوده و با تکیه و تمسّک به احادیث و سفارش های پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم درباره ی خلافت علی علیه السلام به جانشینی ایشان بعد از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم اقرار نموده و کسی را جز وی شایسته ی رهبری عالم اسلامی ندانستند.
بعداً به دسته ی اول اهل سنت و به دسته دوم شیعه اطلاق شده است.
هر چند که نام شیعه در زمان حیات رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بود و هم ایشان بود که این نام را بر آنان نهاد؛[۱] امّا ظهور آن به عنوان یک گروه از مسلمین بعد از رحلت ایشان و در مسأله خلافت ظاهر شد. علّامه سید محسن امین درباره ی ظهور تشیع چنین گفته است:
«در بحث قبل دانستی که در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گروهی از مسلمانان شیعه ی علی صلی الله علیه وآله وسلم به شمار می آمدند، آن گاه این امر در جریان اختلاف در مسأله امامت ظاهر گردید، زیرا در آن مجلس انصار به مهاجرین گفتند: از هر یک از ما و شما رهبری انتخاب شود، امّا مهاجرین نپذیرفتند، گروهی از بنی هاشم و مهاجرین و انصار نیز امامت علی علیه السلام را برگزیدند، آنان همان شیعیان بودند.»[۲]
علل افتراق شیعه
قبل از بررسی علل پیدایش فرقه های نخستین شیعی باید به این مهم اشاره کرد که تشکیل فرقه های مختلف از مختصات مذهب تشیع نیست بلکه در میان اهل سنّت نیز این مسأله پررنگ است و آنان در این امر بر شیعیان پیشدستی نمودند. فرقه های «عثمانیه»، «خوارج»[۳] و انشعابات آنها و مرجئه قبل از نخستین فرقه های شیعی زیدیه، کیسانیه و اسماعیلیه تشکیل شده بود و هنوز نام آنها در کتاب های فِرق و تاریخ به چشم می خورد.
امّا پیدایش انشعاب در میان شیعیان به زمان بعد از واقعه ی خونین عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام در سال ۶۱ هجری باز می گردد، که تا قبل از شهادت ایشان شیعیان همه بر امامت ایشان و برادرشان امام حسن علیه السلام متفق بوده اند. امّا با وقوع حادثه ی خونبار کربلا شیعیان که تکیه گاه خود را از دست داده اند به شدت دچار وحشت شده و این خود منجر به تشکیل گروه های مختلف بعدی گردید، که کیسانیه اولین فرقه ی متشکله از شیعه بود[۴] و پس از چندی کیسانیه خود به دسته های کوچک تری منشعب گردید.
زیدیه و پس از آن اسماعیلیه هم در طی زمان بوجود آمد و هر یک به نوبه ی خود نیز به شاخه های باریکی تقسیم شدند، واقفیه هم پس از شهادت امام کاظم علیه السلام شکل گرفت. تشکیل این فرقه ها مشکل بزرگی بر سر راه ائمه علیهم السلام به وجود آورد و ایشان را برای مدّتی طولانی مشغول مبارزه و تبیین انحرافات آنها ساخت.
ایجاد این انشعاب خود معلول عواملی مهم است که در این بخش به مهم ترین عوامل پیدایش این فرقه ها اشاره می گردد.
۱. اختناق
از زمانی که بنی امیه روی کار آمدند شیعیان وارد طوفان شدیدی از ظلم و ستم و شکنجه و قتل شدند، امویان جامعه را براساس هوا و هوس و سلیقه ی خود اداره می کردند و با ایجاد جوّ رعب و وحشت در صدد بودند تا بر مردم سلطه ی بیشتری داشته باشند.[۵]
از مجله بدعت های معاویه رواج مذهب جبر بود تا بتواند به زورگوئی ها و کشتارهای خود لباس مشروعیّت بپوشاند، چنانکه قاضی عبدالجبار معتزلی معاویه را نخستین کسی می داند که مذهب جبر را رواج داد.[۶]
یزید هم دست کمی از پدرش نداشت و آن قدر فسق و فجور کرد که معاویه او را از افراط در تظاهر به فساد نهی کرد.
پس از هلاکت معاویه یزید بر تخت سلطنت نشست و بنا داشت تا از مردم برای خود بیعت بگیرد که از جمله ی آنان امام حسین علیه السلام بود که یزید اصرار داشت تا از ایشان به زور بیعت بگیرد. امّا آن حضرت از قبول بیعت چنین شخص فاسق و فاسدی امتناع ورزیده و جان خود و اهل بیت خود را برای حفظ اسلام و زنده نگه داشتن تعالیم نبی اسلام علیه السلام فدا کرد.
شهادت مظلومانه ی اباعبدالله و اهل بیت علیه السلام و یارانش موجب سختگیری های بیش از پیش امویان بر شیعیان گردید، محافل شیعه در عراق و مجاز ضعیف و سست شده و شیعیان از دور امام سجاد علیه السلام پراکنده شدند.
امام علیه السلام با وجود آن شرایط اختناق به جای قیام که در آن زمان بی ثمر بود و نتیجه ای جز نابودی ایشان و شیعیان نداشت، از راه دعاها و مناجات های خود معارف اسلامی را تبیین می کرد و ظلم و ستم های بنی امیه را فاش می ساخت.
در این شرایط سخت توابین در کوفه برای اعلام پشیمانی از یاری نکردن امام حسین علیه السلام قیام کردند که سرانجام نهضت آنان به شکست انجامید. پس از توابین مختار ثقفی در کوفه خود را نماینده ی محمد بن حنفیه معرفی کرد و دست به شورش علیه امویان زد، او توانست قاتلان سیدالشهداء علیه السلام را به هلاکت برساند. او در سال ۶۷ هجری کشته شد.
محمد بن حنفیه نیز در سال ۸۱ هجری از دنیا رفت.
با مرگ محمد بن حنفیه عده ای قائل به امامت و مهدویت وی گشته و در تاریخ به نام کیسانیه معروف شدند. مردم به دلیل جوّ خفقان و تقیه امام علیه السلام نتوانستند امام راستین را تشخیص دهند و به امامت ابن حنفیه روی آوردند.
از کیسانیه به عنوان اولین فرقه از فرق شیعه در کتب ملل و نحل یاد می شود، هر چند که به مرور زمان منقرض شده و اثری از آن باقی مانده است. بعد از شهادت امام صادق علیه السلام نیز همین وضعیت در زمان منصور عباسی پیش آمد و فرقه های ناووسیه، فطحیه، اسماعیلیه و.. . شکل گرفت.»
۲. عواطف و احساسات افراطی
شهادت امام حسین علیه السلام و خاندان و یاران باوفای او در واقعه ی کربلا موجب خشم و تنفّر مردم و انزجار آنها از حکومت بنی امیه گردید به گونه ای که این احساسات و انفعالات گاهی از حدّ طبیعی خارج شده و حالت افراطی پیدا کرده است.
فرقه ی زیدیه با تأثّر از این احساس ها و در آن شرایط سخت بوجود آمد.[۷]
زید در دوره ی حکومت هشام بن عبدالملک قیام کرد و به شهادت رسید و بدن او چهار سال بر دار بود. او از داعیان به حق و ظلم ستیزی بود. پس از شهادت او فرزندش یحیی در خراسان قیام کرد و او نیز شهید شد.[۸]
درباره ی تشکیل فرقه ی زیدیه اختلاف وجود دارد که آیا در زمان زید تشکیل شد یا بعد از شهادت وی. امّا به هر حال قیام با شمشیر از اصول اعتقادی آنان و شرط امامت نزد ایشان می باشد.
۳. طمع و حبّ مال
مال و دارایی از وسائل آزمایش انسانهاست، همواره افرادی بودند که از راه همین اموال به مقامات مادی و معنوی بالایی رسیده اند چرا که راه و کیفیت مصرف آنها را می دانستند و پیاده کردند، آنان به اموال به دیده ی وسیله نگریستند نه هدف. به نظر ایشان این متاع دنیا ابزاری است برای امتحان است، بنابراین سزاوار دلبستگی و علاقه ندارند و باید از آن برای رسیدن به سعادت واقعی بهره برد.
در مقابل افرادی هم بودند و هستند که با حرص و علاقه ی شدید به مال و ثروت راه انحراف را اختیار کرده و به ورطه ی ضلالت گرفتار شدند و عده ی زیادی را نیز دنبال خود به بیراهه کشاندند، فرقه ی واقفیه از این دسته بود که بسیاری از بزرگان آن با وجود اینکه وکلای امام کاظم علیه السلام بوده اند و جزء افراد معتبر به حساب می آمدند، امّا با شهادت امام کاظم علیه السلام با توجه به اینکه اموال زیادی از بیت المال را به صورت امانت در دست داشتند از پرداخت آنها به امام رضا علیه السلام به عنوان جانشین امام هفتم علیه السلام امتناع ورزیدند و با ایجاد شبهاتی درباره ی امام کاظم علیه السلام و شهادت آن حضرت توانستند تعدادی را با خود همراه سازند.[۹]
۴. طرح مسأله مهدویت
اعتقاد به مهدی موعود علیه السلام از عقاید مسلّم همه ی مذاهب اسلامی است که مبنای آن احادیث متواتری است که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در این باره وارد شده است. بنابراین اصل اعتقاد به مهدی علیه السلام مورد پذیرش همه ی مسلمین است، هرچند که در موارد فرعی تفاوت هایی میان آنها به چشم می خورد.
با وجود آن همه روایات نبوی درباره ی صفات و ویژگی های مهدی موعود، امّا عده ای از آن سوء استفاده کرده و آن را دستاویزی برای رسیدن به امیال و اهداف خود قرار داده اند. با توجه به فشار حاکم دولت اموی و شرایط سختی که شیعیان سپری می کردند، آنان همواره منتظر یک گشایشی بودند تا این وضعیت خاتمه یابد.
حکومت عباسیان هم در ظلم و ستم خود راه امویان را در پیش گرفت و حتی در این گام هم از بنی امیه جلو افتادند ـ در نتیجه اصحاب ائمه علیهم السلام ـ چشم امید به کسی داشتند تا آنها را از این تنگنا نجات دهد، در چنین وضعیت و شرایطی و در زمان های منفصلی گروهی پیدا می شدند که مهدویت یکی از ائمه علیهم السلام یا یکی از اصحاب ایشان را قائل می شدند و مردم را تحت تأثیر افکار و عقائد باطل خود می ساختند.
همین فرقه ی کیسانیه خود انشعابی دارد که برخی از آنها به مهدویت محمد بن حنفیه قائل بودند. ناووسیه قائل به مهدویت امام صادق علیه السلام ، واقفیه مهدویت امام کاظم علیه السلام ، و اسماعیلیه به مهدی بودن اسماعیل معتقد شدند.[۱۰]
۵. جریان غلات
با وجودی که مذهب شیعه از جنبه های فقهی، سیاسی، اعتقادی، تفسیری و حدیثی و… غنی و قدرتمند بوده است و به تفسیر علامه طباطبائی (ره) و در جمیع شئون دینی از اصول معارف گرفته تا آخر فروع و جزئیات آنها به بحث و انتقاد پرداخت و فرآورده های روایتی آنها به حدّ کفایت پاسخ هرگونه سؤال دینی را می داد و می دهد.[۱۱]
امّا این مذهب همواره شاهد یورش های دشمنان خارجی و داخلی بوده است که به پیکره ی آن ضربات سنگینی وارد نمود.
از جمله این مهاجمان، غالیان می باشند که در طول تاریخ لطمات بسیاری را بر شیعه و تشیع بوجود آوردند. غالیان کسانی را گویند که در حقّ امام یا یکی از اصحاب امام راه افراط را پیش گرفته و او را بیش از مقدار بالا برده است. به عنوان نمونه خطاّبیه گروهی منتسب به ابوالخطّاب محمد بن مقلاص اسدی بود که در زمان امام صادق علیه السلاممی زیست، و عقایدی فاسد به امام علیه السلام نسبت می داد و او را تا حدّخدایی بالا برد و خود مدعی نبوت از طرف وی شد.[۱۲]
فرقه ی بشیریه (ممطوره) که به محمد بن بشیر منسوب است معتقد بود که امام کاظم علیه السلام همان مهدی قائم است و محمد بن بشیر نائب او در زمان غیبت است.[۱۳]
این پدیده در جهان تشیع ضررهای جبران ناپذیری بر شیعه وارد ساخت. اصحاب این جریان افرادی نافذ و مشهور در میان اصحاب ائمه علیهم السلام به شمار می آمدند و مردم به دیده ی وثاقت و احترام به آنها می نگریستند. اینان از موقعیت خود بر ضد ائمه علیهم السلام استفاده کرده و با مطرح کردن عقایدی منحرف توانستند در صفوف شیعیان نفوذ یابند و بسیاری را با خود به گمراهی کشانند.[۱۴]
۶. جهل و نادانی
اساساً یکی از علل مهم در نفوذ افکار باطل و عقاید فاسد میان یک گروه وجود جهل در برخی از افراد آن به شمار می آید، همین سادگی و جهالت بیش از حدّ موجب شده که عده ای به راحتی آن را دستاویزی برای انتقال دادن افکار خود به دیگران قرار داده و از این راه به اهداف سوء خود دست یابند. اینکه غلات توانستند در صفوف شیعیان نفوذ وسیعی یابند و با وجود آن همه آراء و اعتقادات باطل به راحتی افرادی را با خود همراه سازند و شخصیت ائمه علیهم السلام و اصحاب ایشان را مخدوش نمایند به دلیل عدم معرفت کامل مردم نسبت به امامی بود. همین عامل موجب شد تا با وجودی که امام در میان آنها بود او را بالا برده و تا حدّ خدایی برسانند.
درست است که فشار دستگاه حکومتی در این انحراف نقش مهمّی داشت امّا در شرایط آزادی و خارج از اختناق نیز تاریخ شاهد گمراهی بسیاری از شیعیان بود. امام صادق علیه السلام بعد از مرگ فرزندش اسماعیل، مراسم تشییع شکوهمندی برای وی تدارک دید و بارها قبل از دفن کفن از صورت او برداشت و به مردم نشان داد و آنها به وفات اسماعیل اقرار کردند، امّا همینکه مراسم دفن پایان یافت عده ای در مرگ او به شک افتاده و سپس قائل به مهدویت وی شدند و اینکه او نمرده و هنوز زنده و غایب است.[۱۵]
نتیجه
با توجه به آنچه در این مقاله مطرح شد، نتایج زیر حاصل می شود:
۱-اصل افتراق در میان بشر امری طبیعی و از قوانین عالم تکوین است.
۲-در ادیان هم بنابر شرایط و تفاوت عقول و عصور اختلافاتی در فروع و جزئیات وجود دارد و این امری است طبیعی و ناگزیری.
۳- اختلاف میان منتسبین به یک دین خطرناک است و موجب انحراف و گمراهی می گردد.
۴-اولین اختلاف میان مسلمین در مسأله ی امامت است که بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) ظاهر گردید.
۵-انشعاب میان اهل سنّت قبل از انشعاب بین شیعیان وجود داشت.
۶-عوامل انشعاب در صفوف شیعه و پیدایش فرقه های تشیع بسیار بوده و از مهمترین آنها اختناق و تقیه، عواطف افراطی، حب مال، مسأله ی مهدویت، جریان غلات و جهل و نادانی است.
شیعیان باید از این وقایعی که در تاریخ برای مذهب تشیع اتفاق افتاده درس اعتبار بگیرند و علاوه بر بیداری عوامل اتحاد را تقویت نمایند تا بزرگترین عامل تفرقه ی امروز که استعمار است را ریشه کن کنند.
پی نوشت:
۱- اسدآبادی معتزلی، قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، قاهره، مطبعه دارالکتب المضریه، ۱۹۶۲م
۲- الأمین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ۱۹۸۳م.
۳- الأمینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۷۷م.
۴- البروجردی، علی، طرائف المقال، قم، مکتبه المرعشی النجفی، ۱۴۱۰ق.
۵- جدیدی نژاد، محمدرضا، معجم مصطلاحات الرجال و الدرایه، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۴ق.
۶- الحلی، الحسن بن سلیمان، مختصر البصائر، [بی نا] [بی تا]
۷- السبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ق.
۸- الشهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، Almeshkat.net
۹- الصدوق، علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۵ق.
۱۰-طباطبائی، محمد حسین، شیعه (مذاکرات با پروفسور هانری کربن)، بوستان کتاب، ۱۳۸۷هـ.
۱۱-الطوسی، محمد بن الحسن، الغیبه، قم، مؤسسه المعراف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
۱۲- فروشانی، نعمت الله، غالیان، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷ش.
۱۳- القمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، [بی جا]، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ش.
۱۴- المفید، محمد بن النعمان، المسائل الجارودیه، بیروت، دارالمفید، ۱۹۹۳م
۱۵- الموسوعه المسیره فی الأدیان و المذاهب و الأحزاب، الندوه العالمیه للشباب الاسلامی، Alkashf.net
پی نوشت:
[۱]. السیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، دارالاحیاء التراث العربی، ج۸، ص۵۳۸.
[۲]. الأمین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ۱۹۸۳م، ج۱، ص۲۳.
[۳].الشهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، Almeshkat.net ، ج۱، ص۵۳. نیز: فرقه ی عثمانیه، بنگرید، الأمینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العزی، ۱۹۷۷م، ج۴، ص۶۳.
[۴]. الشهرستانی، همان، ص۸۳.
[۵]. ر.ک: الحلی، الحسن بن سلیمان، مختصر البصائر[بی نا]، ص۱۴. نیز: الأمینی، عبدالحسینی، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۷۷م، ج۱۱، ص۲۸.
[۶]. اسدآبادی معتزلی، قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۸، ص۴.
[۷]. الشهرستانی، همان.
[۸]. الندوه العالمیه للشباب الاسلامی، الموسوعه المسیره فی الأدیان و المذاهب و الأحزاب، www.Alkashf.net .
[۹]. الطوسی، محمد بن الحسن، الغیبیه، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق، ص۶۸. نیز: الشهرستنی، همان، ص۸۰.
[۱۰]. ر.ک: الصدوق، علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۰۵ق، ص۳۷. نیز: البروجردی، علی، طرائف المقال، قم، مکتبه المرعشی، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۳۴.
[۱۱]. طباطبائی، محمد حسین، شیعه (مذاکرات با پرفسور هانری کربن)، بوستان کتاب، ۱۳۸۷ش، ص۶۰.
[۱۲]. السبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ق، ص۴۰۹. نیز: الشهرستانی، همان، ج۱، ص۱۰۶.
[۱۳]. الشهرستانی، همان،ص۹۸.
[۱۴]. برای اطلاع از جریان غلات، ر.ک: صفری فروشانی، نعمت الله، غالیان، مشهد، آستان قدس رضوی.
[۱۵]. البروجردی، همان. نیز: جدید نژاد، محمدرضا، معجم مصطلحات الرجال و الدرایه، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۴ق، ص۲۰.