واقعیت این است که رابطه اخلاق با دین، گاهی بدین معنا تفسیر میشود که اخلاق بدون اعتقادات دینی و دست کم بدون اعتقاد به خدا معنا ندارد، زیرا در واقع آن چه مشترک بین همه ادیان است، اعتقاد به خداست. آن وقت گفته میشود اخلاق منهای دین غلط است یعنی اخلاق منهای اعتقاد به خدا و یا اعتقاد به خدا و معاد (قیامت).(۱)
این یک معنا برای ارتباط اخلاق با دین است. ما تنها بنابر همین مبنا به این مطلب می پردازیم. (لکن اخلاق به معنایی که در مکتبهای مختلف مطرح است طوری نیست که همیشه متوقف بر دین باشد یعنی اخلاقی که مبتنی بر «اصالت لذت» یا «اصالت نفع» یا «اصالت جامعه» است هیچ گونه ربطی به دین ندارد و حتی اگر کسانی ماتریالیست هم باشند و اصلاً معتقد به امور ماوراء طبیعی هم نباشند میتوانند اخلاق را روی مبانی فوق بپذیرند).(۲)
به هر حال اگر مراد از دین همان «دین نفس الامری»(۳) باشد که خمیر مایه ادیان الهی است در این صورت اگر چه افراد جامعه و ادیان مختلف تفاوتهای ظاهری با هم دارند، لکن از گوهری مشترک، طبیعت و فطرتی واحد برخوردارند و دارای دین نفس الامری واحدی هستند و شاید آیه شریفه «انّ الدّین عند الله الاسلام» هم ناظر به همان دین نفس الامری باشد.(۴) پس از آنجا که دین نفس الامری واحد، خواهد بود، پس تنوع ادیان هم مطرح نیست. پس ما یک دین داریم و دین هم با فطرت انسان سازگار است و یک نظام اخلاقی هم حاکم خواهد بود و اخلاق جهانی هم هیچ ناسازگاری با آن ندارد.
و اگر مراد از دین، «دین نفس الامری» (یا به تعبیری مرتبه اقتضاء) نباشد بلکه مراد از دین، همان دینی باشد که برای عرصههای مختلف زندگی توسط پیامبران صاحب شریعت آورده شده است یا به تعبیری «دین مرسل» باشد(۵)، آن گاه این سوال مطرح میشود که آیا اخلاق جهانی با تنوع ادیان سازگار است یا خیر و اگر سوال را به نحوی دیگر تحلیل کنیم چنین خواهد شد که آیا میتوانیم نظام اخلاقی واحدی را ارائه دهیم که با اختلاف ادیان سازگار باشد یا خیر؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا مفردات سؤال را بررسی کرده و در نهایت نتیجه گیری می کنیم:
الف. تنوع ادیان:
در این جا چند بحث وجود دارد:
۱ـ تنوع و متعدد بودن ادیان در عالم واقع معنا ندارد و گوهر دین برای همه اقوام و ملل یکسان است. ۲ـ در دین اسلام، ایمان به تمامی پیامبران و همه کتابهای آسمانی، ضروری و لازم است و کفر به یکی از پیامبران یا یکی از کتابهای آسمانی به مثابه کفر به همه آنهاست. لکن فرق از این جا ناشی میشود که «لزوم ایمان به دیگر کتابهای آسمانی و سایر پیامبران»، به معنی عمل کردن طبق گفته آنان نیست یعنی بین ایمان و عمل در مورد آنها تلازمی وجود ندارد. به عبارت دیگر در اسلام تلازم ضروری بین ایمان و عمل هست به خلاف ایمان و اعتقاد داشتن به سایر کتابهای آسمانی و پیامبران الهی، که صرف ایمان به آنها ضروری است و لازم نیست طبق دستورات و احکام آنها عمل کرد.
۳ـ دین اسلام، جاودانی و جهانی است به این معنا که کامل کننده و تمام کننده همه شریعتهاست و آخرین و تنها دین مقبول از سوی خداوند معرفی میشود. از همین رو شریعت اسلام تنها برای زمان یا مکان خاصی نیامده بلکه برای همه اعصار و مکانها آمده است. و این با ادله عقلی و نقلی فراوانی مورد تأیید است که اکنون درصدد بحث آن نیستیم.
۴ـ وقتی دین اسلام، جاودانی، ثابت و جهانی شده، دیگر، از زمان پیامبر اسلام به بعد تعدد و تنوع ادیان مطرح نخواهد شد. بلکه دین واحد جهانی وجود خواهد داشت و همه مردم ملزم به ایمان آوردن و عمل کردن طبق این دین (اسلام) میباشد.(۶)
ب. اخلاق جهانی:
باید توجه داشت که مراد از اخلاق جهانی همان گزارهها و مفاهیم اخلاقی یک نظام اخلاقی واحد است. و مفاهیم تصوری به کار رفته در گزارههای اخلاقی، منشأ انتزاعشان امور مربوط به افعال اختیاری انسان و رابطه خاص آنها با نتیجه مطلوب است و در نتیجه قضایای اخلاقی حقیقتی إخباری و پشتوانه واقعی دارند. و نیز گزارههای اخلاقی مطلقاند نه نسبی، بدین معنا که ارزش افعال نسبت به نظر، سلیقه، میل و خواست اشخاص یا شرایط زمانی و مکانی که تأثیری در نتایج مطلوب یا نامطلوب فعل ندارند، تغییر نمیکنند. بنابراین هر چند ممکن است ارزشمند بودن یک فعل، دارای قیود و شرایطی باشد، لکن این قیود و شرایط تنها از جهت تأثیری که در پیامدهای واقعی مطلوب یا نامطلوب افعال دارند، معتبرند و نظر و سلیقه هیچ کس نمیتواند به عنوان قید و شرط احکام اخلاقی قرار میگیرد. مثلاً ممکن است خوبی راست گفتن، مقید به مواردی باشد که پیامد زیانباری مانند به خطر افتادن جان انسانی بیگناه نداشته باشد. گر چه موضوع این حکم اخلاقی، مقید است ولی قید بیان شده منافاتی با کلیت و قطعیت و اطلاق حکم در موضوع کلی خود ندارند و به اصطلاح، قید آن مضبوط است. و نیز در این نظام اخلاقی، قوانین اخلاقی صرفاً مبتنی بر احساسات، عواطف، و احکام صادره از سوی فرد و اجتماع نبوده و انشائی محض نیستند بلکه مبنا و پشتوانه واقعی دارند و به عبارتی دیگر، افعال اختیاری انسان که موضوع قضایای اخلاقی است، واسطهای بین نیازهای مربوط به مراتب مختلف وجود انسان و رفع این نیازهاست و در نتیجه بین افعال اختیاری و نتایج آن رابطه علّی و معلولی برقرار است و از آن جا که رابطه علّی و معلولی، رابطهای حقیقی و واقعی است، ارزشهای مبتنی بر این روابط هم پشتوانه واقعی داشته، قابل چون و چرا و استدلال میباشند و در واقع از آن جا که این نظام با جهان بینی اسلامی و نگرش خاص خود به انسان و جهان با تعیین مطلوب واقعی انسان (که خود قابل استدلال است) قوانین ارزشی و اخلاقی خود را بر اساس رابطه واقعی افعال انسان با نتایج مطلوب و نامطلوب آن استوار ساخته است و به همین جهت میتوان درستی این نظام را اثبات و لزوم تبعیت از ارزشهای آن را تبیین نمود.(۷)
نتیجه مقدمات فوق:
۱. اولاً تعدد و تنوع ادیان در عالم واقع در کار نیست. گر چه در عالم خارج تنوع ادیان اعم از ادیان توحیدی و غیر توحیدی در عرض یکدیگر وجود دارند امّا در عالم واقع ما دین واحد جهانی خواهیم داشت که دارای نظام اخلاقی واحد جهانی میباشد. (البته دقت شود که مراد از دین واحد در اینجا، دین نفس الامری نیست بلکه مراد همان دین «مرسل» است که پیامبران برای انسان آوردهاند، یعنی اکنون فقط یک دین مرسل لازم الاتباع وجود دارد).
۲. بر فرض قبول این که ادیان دارای اختلاف میباشند و ادیان مختلف داریم، از آن جا که نظام اخلاقی مورد قبول اسلام قابل دفاع عقلانی است میتواند پایه برای همه ادیان الهی قرار گیرد.
۳. اضافه بر اینکه گزارههای اخلاقی چنان که ثابت شده ثابت، مطلق، کلّی و لا یتضّر هستند بنابراین با تعدد ادیان، تعددی در گزارههای اخلاقی به وجود نخواهد آمد.
۴. از آنجا که بسیاری از گزاره های اخلاقی در همیشه و همه ادیان از نظر ارزشی یکسان هستند، مثلاً: عدالت همیشه خوب است، ظلم همیشه بد است و… و این یکسانی ارزش اینها توسط فلسفه اخلاق ثابت و قابل دفاع عقلانی می باشد و فلسفه اخلاق هم چون کارش مسائل عقلی است اختصاص به یک دین خاص ندارد، بنابراین در همه ادیان، این فلسفه اخلاق پشتوانه گزاره های اخلاقی قرار می گیرد و قطعاً می توانیم یک اخلاق جهانی داشته باشیم که بر ادیان مختلف، منطبق باشد.
پی نوشت:
۱. مصباح یزدی، محمد تقی، دروس فلسفه اخلاق، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ ششم، ۱۳۷۶.
۲. همان.
۳. منظور از دین نفس الامری عبارت است از آنچه در علم الهی و مشیت خداوندی برای راهنمایی بشر به رستگاری وجود دارد و در لوح محفوظ به صورت حقیقتی عینی ثابت است .
۴. هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، انتشارات بیت الحکمه الثقافیه، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۳۸۶.
۵. همان.
۶. مصباح یزدی، محمد تقی، راهنما شناسی، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، (خلاصهای از بخش اسلام، دین جاودانگی و جهانی.)
۷. مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سوم، ۱۳۷۸.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.