اشاره:
دهمین امام شیعیان حضرت امام هادی علیه السلام فرزند امام جواد(علیه السلام) است. او از ۲۲۰ تا ۲۵۴ق به مدت ۳۳ سال، امامت را به عهده داشت. امام هادی با چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل همزمان بود و بیشتر سالهای امامت را در سامرا تحت نظارت حاکمان عباسی گذراند. از امام هادی(علیه السلام) احادیثی در امور اعتقادی، تفسیر، فقه و اخلاق روایت شده و بخشی از آنها درباره مباحث کلامی همچون تشبیه و تنزیه و جبر و اختیار است. زیارت جامعه کبیره و غدیریه از امام دهم شیعیان نقل شده است.
مرحوم قطب الدّین راوندى ، طبرسى ، ابن حمزه طوسى و برخى دیگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى علیهم آورده اند:
یحیى بن زکریاى خزاعى به نقل از ابوهاشم جعفرى – یکى از اصحاب حدیث مى باشد – حکایت کند:
روزى از روزها به همراه حضرت ابوالحسن ، امام علىّ هادى علیه السلام به بیرون شهر سامراء، جهت ملاقات با بعضى از طالبیّین خارج گشتیم .
پس در بیابان ساعتهائى را ماندیم و براى حضرت فرشى را پهن کردند و امام علیه السلام روى آن نشست ؛ و من نیز در نزدیکى آن حضرت نشستم و با یکدیگر مشغول سخن گفتن شدیم .
و من در بین صحبت ها و مذاکرات ، اظهار داشتم : یاابن رسول اللّه ! همان طور که اطّلاع دارید، من تهى دست هستم و زندگى خود و خانواده ام را به سختى سپرى مى کنم .
ادى علیه السلام همین که سخن مرا شنید، دست مبارک خود را به سمت جائى که نشسته بود، دراز نمود و مشتى از ریگ هاى بیابان را برداشت و به من داد و فرمود: اى ابوهاشم ! با این مقدار، زندگى و معاش خود را بگذران که خداوند متعال بر تو توسعه و برکت در روزى ، عطا گرداند.
و سپس افزود: سعى کن که این موضوع ، محرمانه و مخفى بماند و براى کسى بازگو و فاش نگردد.
ابوهاشم گوید: چون آن ریگ ها را در جیب خود ریختم و هنگامى که به منزل بازگشتم ، نگاهى به آن ها انداختم ، پس دیدم که همچون طلاى سرخ صیقل و جلا داده شده مى درخشد.
فرداى آن روز یکى از آشنایان زرگر را به منزل آوردم تا آن ریگ ها را امتحان و آزمایش کند.
همین که زرگر آن ها را مورد آزمایش قرار داد گفت : این ها از بهترین نوع طلاى سرخ است که به این شکل در آمده است ، آن ها را از کجا و چگونه به دست آورده اى ؟!
در جواب ، به او گفتم : این ها از قدیم الایّام نزد ما بوده است .(۱)
پی نوشت:
۱. الخرایج و الجرایح : ج ۲، ص ۶۷۳، ح ۳، إ ثبات الهداه : ج ۳، ص ۳۶۹، ح ۳۱، مجموعه نفیسه : ص ۲۳۳، إ علام الورى طبرسى : ج ۲، ص ۱۱۸، الثّاقب فى المناقب : ص ۵۳۲، ح ۴۶۷، بحارالا نوار: ج ۵۰، ص ۱۳۸، ح ۳۲٫