خانواده در غرب

خانواده در غرب

۱۴۰۰-۰۸-۲۵

695 بازدید

پژوهشگران معتقدند که بسیاری از آسیب‌ها و مشکلات اجتماعی، به نوعی با عدم سلامت نهاد خانواده مرتبط است. تعارض شخصیت افراد، اختلال در رفتارهای فردی و اجتماعی، جرم، خشونت و اعتیاد و غیره، ریشه در فضای آشفته فرهنگی و تربیتی برخی از خانواده‌ها دارد. خانواده به عنوان هسته اولیه تشکیل‌دهنده اجتماع، نقش محوری در اشاعه هنجارهای اجتماعی و اخلاقی دارد.

اما متأسفانه امروزه شاهد کمرنگ شدن ارزش‌های اخلاقی به ویژه در غرب و فروپاشی بنیان خانواده در این جوامع هستیم. به نظر کارشناسان، تغییرات به وجود آمده در جوامع غربی و به ویژه در خانواده ها، مرتبط با ظهور مادی‌گرایی در این جوامع است. با ورود به دوره پست مدرنیسم، بر فردیت و منافع فردی، تاکید بسیار شده است. به عبارتی افراد ترجیح می‌دهند بیشتر به نیازهای شخصی خود بپردازند.

در این تفکر، اگر خواسته‌های فردی به صورت تمام و کمال در قالب ازدواج برآورده شود، به آن اقدام می‌کنند. در غیر این صورت، اگر راه را برای رسیدن به خواسته‌ها و منافع شخصی ناهموار ببینند، تن به چنین پیوندی نمی‌دهند.

به این ترتیب، با ظهور ارزش‌های جدید در غرب، مسیر حرکت خانواده تغییر کرد. به عبارتی هر یک از اعضای خانواده، خواسته‌های شخصی را بر خواسته‌های خانواده ترجیح دادند. در خانواده پست مدرن، مرزهای میان خانه و کار بیرون از خانه، زندگی خصوصی و عمومی و هم چنین مرز کودکی و بزرگسالی، مخدوش شده است.

امروزه متاسفانه نقش مادری به جای این که از ارزش اجتماعی بالایی برخوردار باشد، کمرنگ شده است. با رواج اندیشه‌های فمینیستی در غرب، نیازی اساسی در زن یعنی مادر شدن، نادیده گرفته شده است. در حالی که زنان به لحاظ فطری و طبیعی، از قابلیت مادرانه برخوردارند.

اغلب پژوهشگران به این نتیجه رسیده‌اند که امروزه در غرب فضای مناسب برای تربیت کودکان وجود ندارد و فروپاشی خانواده، عامل عمده انحطاط اخلاقی در جوامع غربی است. چرا که بچه‌ها غالبا” ارزش‌های اخلاقی را در خانواده می‌آموزند. وقتی پدر و یا مادر به دلیل اشتغالات اجتماعی، در خانه حضوری مفید ندارند و یا از احساس و عاطفه، تهی هستند، هم چنین هنگامی که پدر و مادر، خود مشکلات اخلاقی دارند، طبعا” بچه‌ها از یادگیری ارزش‌های والای اخلاقی محروم می‌شوند.

متأسفانه در عصر مدرن، پدرها و مادرها در سالهای رشد و بلوغ فرزندان، در کنار آنها نیستند. هربرت هندین (HERBERT HENDIN) روانکاو آمریکایی در تحقیقی که چند سال پیش در سوئد انجام داد، نرخ بالای خودکشی در این کشور را با بی‌تفاوتی مادران سوئدی در قبال فرزندانشان مرتبط می‌داند. او می‌گوید: ” مادران سوئدی مایلند به جای مراقبت از فرزندانشان به محل کار بروند. آنها در ابراز عاطفه به کودکان کوتاهی می‌کنند. کودکان سوئدی خیلی زود از مادرانشان جدا می‌شوند و باید مستقل شوند. این امر به تضادهای روانی و گاه خودکشی می‌انجامد. ”

به این ترتیب شاهدیم که خانواده در غرب، با چالش‌های متعددی روبرو شده است. اما ریشه این مشکلات چیست؟ برخی از صاحب نظران و از جمله بعضی از اندیشمندان غربی، سکولاریسم را منشاء مشکلات اجتماعی، فروپاشی خانواده و کمرنگ شدن ارزش‌های اخلاقی در جوامع غربی می‌دانند.

پل ویتز (paul. vitz) محقق و نویسنده کتاب ” دین، دولت و بحران خانواده ” می‌نویسد:

من، والدین جدا از هم، مطلقه‌ها و خانواده‌های از هم پاشیده را بهترین نمونه‌های خانواده سکولار می‌دانم. این خانواده ها، نتیجه منطقی و اجتناب ناپذیر تفکر سکولاریستی هستند. ” او در جایی دیگر می‌گوید: ” ریشه مشکلات و گرفتاری‌های غرب به این سخن نیچه باز می‌گردد که اگر خدا نیست، پس همه کار می‌توان انجام داد.”

این مسئله نشان می‌دهد که با حذف مذهب، خانواده در غرب، پشتوانه اجتماعی و ارزشی خود را از دست داده است. به همین دلیل تا زمانی که سکولاریسم بر تمدن غرب غلبه دارد، فرایند فروپاشی خانواده ادامه خواهد یافت. سکولاریسم با حدف مفاهیم متعالی و مذهبی از عرصه حیات اجتماعی،‌ افراد را به لذت‌گرایی بی‌حد و مرز تشویق می‌کند. با فراگیر شدن این تفکر، دیگر دلیلی برای تحمل محدودیتها و سختی‌های ازدواج و تشکیل خانواده وجود ندارد. آقای دکتر رحیم پور ازغدی، محقق و اندیشمند ایرانی می‌گوید:

با حاکم شدن تفکر سکولاریستی، بزرگترین خطری که زنان را تهدید می‌کند، مقایسه آنان با مردان است. این مقایسه، منشاء رقابت شده و حمایت مرد از زن، به رقابت او با زن تبدیل شده است. از سوی دیگر با حاکم شدن تفکر سکولاریستی، روابط نامشروع، تحقیر کردن ارزش‌های مادری و جایگزین شدن عشق‌های ناپاک در محیط خانواده رواج یافته است. از آنجا که در نظام سرمایه داری کنونی، اخلاقی جایگاهی ندارد، ما شاهد عادی شدن خیانت زن و شوهر به یکدیگر و بالا رفتن آمار طلاق هستیم. اینها ویژگی‌های خانواده در نظام سکولار است. ”

هم اکنون خانواده در غرب تحت تاثیر تفکرات و جنبش‌های فمینیستی قرار دارد. از نظر آنها تعریف زن به عنوان مادر و همسر، او را محدود می‌کند. به همین دلیل آنان خواهان آزادی زنان از قید و بند زندگی خانوادگی هستند و اعتقادی به تربیت و پرورش انسانها در کانون خانواده ندارند. در انسان شناسی آنان، زن و مرد به صورت موجوداتی مستقل آفریده شده‌اند و می‌توانند به صورت جدا از هم زندگی کنند. این نگرش، با آموزه‌های دین اسلام درمورد زن و مرد، مغایرت دارد.

بررسی آموزه‌های دین اسلام در قالب آیه‌های شریف قرآن و روایات،‌ ما را به این مهم رهنمون می‌شود که زن و مرد دو صنف متفاوت هستند. آنها باوجود آنکه در انسانیت یکسانند، در برخی ویژگیها از هم متمایز هستند. این تمایزات، زمینه ساز تمایل دو جنس به یکدیگر و همکاری و تعامل جدی بین آنهاست. به عبارت دیگر، زن و مرد مکمل یکدیگرند و خانواده، رکن اساسی نظام اجتماعی اسلام به شمار می‌رود. دکتر رحیم پور ازغدی در این رابطه می‌گوید:

آنچه غرب سالها تلاش کرد برای زنان ایجاد کند، ‌مثل حق رأی، استقلال اقتصادی و حقوق اجتماعی، بیش از هزار سال است که در فرهنگ اسلامی ریشه دارد. تا هشتاد – نود سال پیش در غرب، زن باید تلاش می‌کرد تا حق تحصیل را بدست آورد، در حالی که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) ‌فرمود: هر پدری که برای رشد علمی دخترش هزینه کند، خداوند دو تا ده برابر پدری که برای پسرش هزینه کند، به او پاداش خواهد داد. ‌

در اسلام، زن مانند مرد، مالک است، مملوک کسی نیست و رابطه او با شوهرش، رابطه ای عاطفی و حقوقی است. زن و مرد برای تعامل و همکاری با هم آفریده شده اند، نه برای رقابت. این مسئله مهم، تفاوت خانواده در اسلام و نظام سکولار غرب را نشان می‌دهد. ”

بنابراین در نظام خانوادگی مورد نظر اسلام،‌ زن و مرد مکمل یکدیگرند تا دست در دست هم، خود و نسل آینده را به سوی کمال هدایت کنند. دراینجا باید به نقش محوری ارزش‌های اخلاقی در حفظ کیان خانواده اعتراف کرد.

تاکید آموزه‌های دینی بر رعایت اخلاق و شئونات انسانی ‌از سوی زن و شوهر، تضمینی بر استحکام بنای خانواده است. با محوریت پرهیزکاری و پاکدامنی،‌ فضایی از مهر و صفا و امنیت بر خانواده حاکم می‌شود. این همان هدف از آفرینش زن و مرد است که طبق فرموده‌های قرآن، خداوند آنان را آفرید تا درکنار هم و با پرکردن خلاء‌های روحی یکدیگر، به آرامش و صلح برسند. این امر مهم و حیاتی محقق نمی‌شود، مگر در سایه پیوند خانواده با دین و معنویت؛ چرا که آموزه‌های دینی، سعادت دنیا و آخرت انسان را تامین می‌کند.

منبع: رادیو دری ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *