جلوه‏ هاى هدایت در سیره وسخن امام حسن عسکرى(ع) (۲)

جلوه‏ هاى هدایت در سیره وسخن امام حسن عسکرى(ع) (۲)

۱۳۹۴-۱۰-۲۶

190 بازدید

 محمد عابدی

امام حسن عسکری علیه‏ السلام در روز جمعه ۸ ربیع الثانی سال ۲۳۲ ق در مدینه متولد شد.(۱) مادر بزرگوارش حُدیث(۲) و پدر بزرگوارش امام هادی علیه‏السلام است. مرحوم اربلی می‏نویسد: «اما اسمه فالحسن و کنیته ابومحمد و لقبه الخالص؛(۳) نامش حسن و کنیه‏اش ابومحمد و لقبش خالص است.» و ابن شهر آشوب القاب آن حضرت را چنین بیان می‏کند: «القابه: الصامت، الهادی، الرفیق، الزّکی، السّراج، المضیی، الشافی، المرضیّ، الحسن العسکری. آن حضرت و پدر و جدش هر کدام در زمان خود ابن‏الرضانامیده می‏شدند.»(۴) تنها فرزندش، پسر او (هم نام رسول خدا) بود و غیر از او فرزندی نداشت.(۵) ابن شهر آشوب درباره مدت عمر حضرت می‏نویسد: «۲۳ سال با پدر و ۶ سال در مقام امامت بود و در دوره امامتش با معتز (چند ماه) و بعد مهتدی و معتمد معاصر بود.(۶) و سرانجام در جمعه ۸ ربیع الاول ۲۶۰ ق به شهادت رسید.(۷)

جلوه ‏های هدایت در سیره و سخن امام حسن عسکری علیه ‏السلام

در بخش اول این مقاله به ۶ نمونه از جلوه‏های هدایت در سیره و سخن امام حسن عسکری علیه‏السلام اشاره کردیم.

اینک بقیه موارد را پی می‏گیریم.

۷. هشدار و انذار صریح

قرآن کریم برای هدایت بشر بارها از شیوه انذار و هشدار صریح استفاده کرده است؛ شیوه‏ای که به مانند زنگ هشدار و بیدار باش مخاطب را هدف مستقیم محتوای خویش قرار می‏دهد. امام حسن عسکری علیه‏السلام در مواردی متعدد چنین روشی را پیش می‏گرفت. از جمله، در نامه‏اش به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری، او و دیگران را هشدار می‏دهد و با صراحت آنان را نسبت به عواقب سخت کارشان بیدار می‏نماید و می‏نویسد: «پس از درگذشت امام پیشین علیه‏السلام و بعد از فرستاده دوم من و آنچه از شما به او رسید، خداوند به سبب آمدنش پیش شما، وی را کرامت و عزت عطا کرد و پس از آنکه ابراهیم بن عبده را بر شما گماردم و نامه‏ای هم به وسیله محمد بن موسی نیشابوری برای شما نوشتم، راه غفلت را پیمودید. در هر حال، باید از خداوند کمک خواست. مبادا درباره خدا کوتاهی کنید و از زیانکاران باشید! از رحمت خدا به دور باد کسی که از اطاعت خدا رو گرداند و پندها و موعظه‏ های اولیای خدا را نپذیرد. به راستی خداوند شما را به اطاعت خود و اطاعت پیامبر و اطاعت اولوالامر فرمان داده است. خدا بر ناتوانی و غفلت شما رحم کند و شما را بر عقیده خود شکیبا سازد. چقدر انسان به پروردگارش مغرور است … ای اسحاق! خداوند تو و خاندانت را مشمول رحمتش کند … اگر سنگهای سخت و استوار برخی از محتوای این نامه را می‏فهمیدند، از ترس و بیم خداوند متلاشی می‏شدند و به طاعت خدا در می‏آمدند و هر چه می‏خواهید بکنید، به زودی خدا و پیامبر و مؤمنان عمل شما را خواهند دید و آنگاه سر و کارتان با خدای دانایِ نهان و آشکار است…»(۸)

۸. احیای روحیه تولاّ و تبرّا

تولاّ، مؤمنان را به سوی نیکیها و نیکان جذب می‏کند و به مانند نیروی جاذبه‏ای قوی، خواه ناخواه آنان را در مسیر حق نگاه می‏دارد. از این روی، مؤمنان با تولاّ هم حرمت نیکان رانگاه می‏دارند و هم خود را در مسیر آنان قرار می‏دهند و به سوی حق می‏روند. و تبرّا آنان را از بدیها و بدها دور می‏سازد و به مانند نیروی دفع کننده‏ای خواسته و ناخواسته آنان را از مسیر باطل که علامتش ناپاکان امت هستند، دور می‏سازد و به این ترتیب، مؤمنان با تبرّا هم ناپاکان را از حرمت و کرامت در جامعه دینی ساقط می‏کنند و هم خود را از مسیر آنان به دور نگاه می‏دارند.

امام حسن عسکری علیه‏السلام با علم به چنین کارکردی، شیعیان را به احیای این فریضه، به طور عملی، می‏کشاند و با دعوت به لعن و نفرین آلودگان و دوری جویی از آنان و نیز عشق به پاکان امت و اولیای الهی، بقای شیعیان در صراط مستقیم را تضمین می‏کرد. از جمله سخنان آن حضرت است: «حُبُّ الأَبرارِ للأبرارِ ثوابٌ لِلأَبرارِ وحُبُّ الفُجّارِ للأبرارِ فضیلهٌ لِلأبرارِ وبُغضُ الفُجّارِ للأبرارِ زَیْنٌ لِلأَبرارِ وبُغضُ الابرارِ للفُجارِ خِزیٌ علی الفُجّارِ؛(۹) دوست داشتن نیکان، همدیگر را، ثواب برای نیکان است. و دوستی اهل فجور نسبت به نیکان فضیلتی برای نیکان است و بغض فاجرها برای نیکان، زینت نیکان است. و بغض نیکان برای اهل فجور، خواری برای اهل فجور است.»

۹. بیان آثار طاعت و عصیان

از شورانگیزترین مراحل تبلیغ و هدایت، لحظات بیان پاداشها و آثار اطاعت خداوند متعال است؛ موضوعی که مخاطب را با شوری مضاعف در پی راهبران توحیدی می‏کشاند. قرآن کریم آکنده از آیاتی است که آثار طاعت و بندگی را بیان می‏دارد و آثار خطرناک عصیان و سرکشی را گوشزد می‏کند. از این روی، بیان و تصویر آثار طاعت و عصیان راهبردی قرآنی است و در سیره و سخن امام حسن عسکری علیه‏السلام هم بارها می‏توان آن را لمس کرد. نمونه هایی را می‏خوانیم:

الف) آثار نیکوکاری:

علامه مجلسی از مناقب و خرایج نقل می‏کند: ابوهاشم رحمه‏الله گفت: از امام حسن عسکری علیه‏السلام شنیدم که فرمود: «بهشت دری به نام المعروف (نیکوکاری) دارد که تنها نیکوکاران از آن در وارد می‏شوند.» من در دل خدا را سپاس گفتم و شاد شدم که برخی نیازهای مردم را برآورده می‏کنم. حضرت نگاهی به من انداخت و فرمود: «آری! به همین شیوه باقی بمان؛ زیرا آنان که در دنیا نیکی کرده باشند، در آخرت نیز اهل نیکی خواهند بود. ای ابوهاشم! خداوند تو را در زمره آنان قرار دهد و مشمول رحمت خود گرداند.»(۱۰)

ب) آثار فروتنی:

امام حسن عسکری علیه‏السلام می‏فرمود: کسی که به حقوق مردم آشناتر از دیگران باشد و به ادای آن اهتمام ورزد، نزد خدا مقامی برتر از دیگران دارد و کسی که در دنیا در برابر برادران مؤمن خویش تواضع و فروتنی کند، نزد خدا در زمره صدیقین و از شیعیان واقعی علی بن ابی طالب علیهماالسلام خواهد بود.

دو تن از برادران دینی و مؤمن علی بن ابی طالب علیهماالسلام که پدر و فرزند بودند، نزد حضرت آمدند. امام به احترام آنان برخاست و در صدر مجلس جایشان داد و خود مقابلشان نشست و دستور داد غذا بیاورند. پس از غذا، قنبر تشت و پارچ (ابریق) و حوله‏ای آورد. قنبر خواست آب به دست مهمانها بریزد که امیرمؤمنان برخاست و پارچ را از او گرفت تا خود آب به دست مهمان بریزد. او خود را به خاک انداخت و گفت: ای امیرمؤمنان چگونه راضی شوم که خدا مرا در چنین حالی ببیند. حضرت فرمود: بنشین و دست خود را بشوی تا خدای عزوجل ببیند برادر مؤمن تو که برتر از تو نیست، دست تو را می‏شوید تا در قبال آن خدا دهها برابر مردم دنیا، در بهشت مراپاداش دهد… .

چون از شستن دست مهمان (پدر) فراغت یافت، آب را به دست محمد حنفیه داد و فرمود: فرزندم! اگر این پسر به تنهایی مهمان ما بود، آب بر دستش می‏ریختم؛ ولی خدا دوست ندارد بین پدر و فرزند در یک مکان به یک گونه رفتار شود. اکنون که پدر به دست پدر آب ریخت، باید فرزند به دست فرزند آب ریزد. محمد نیز به دست پسر آب ریخت.

[آنگاه امام حسن عسکری علیه‏السلام فرمود:] شیعه واقعی کسی است که در این موارد از علی علیه‏السلام پیروی کند.(۱۱)

ج) گناه و کوتاهی عمر:

در کنار بیان آثار عبادت، امام حسن عسکری علیه‏السلام از طریق تشریح و توضیح آثار گناه نیز، جلوه هایی از هدایتگری خود را به نمایش گذاشته است.

حضینی به سند خود از عبدالحمید بن محمد و محمد بن یحیی خرقی روایت کرده که: نزد ابوالحسن علی بن بشر که مریض بود رفتیم. وی از ما خواست برایش دعا کنیم و نامه‏اش را توسط شخص مطمئنی نزد مولایمان ابومحمد حسن بن علی علیهماالسلام بفرستیم. گفتیم نامه‏ات کجاست؟ گفت: کنار بسترم. ما دستمان را زیر سجاده‏اش بردیم و نامه‏اش را برداشتیم و گشودیم تا بخوانیم. در همان آغاز نامه چشممان به دستخط امام علیه‏السلام افتاد که مرقوم فرموده بود: ما نامه‏ات را خواندیم و از خدا بهبودی تو را خواستیم. خدای متعال از حالا چهل و نه سال به عمرت افزود. خدا را شکر و سپاس گوی، در این مدت کارهای نیک و آنچه دوست داری انجام بده و اگر به گناه آلوده شدی از کوتاه شدن عمر خود ایمن نباش؛ زیرا خداوند آنچه بخواهد انجام خواهد داد.

گفتیم: ای علی! سرور و مولایمان نامه‏ات را خوانده و جواب هم داده است. این هم دستخط ایشان است. وی همان لحظه از جای برخاست و رضایت کنیزش را جلب و او را به عنوان صدقه آزاد کرد و پس از سه روز حواله‏ای از ابوعمر عثمان بن سعد عمری سمّان از سامرا به یکی از بزرگان کرخ رسید که اموالی را برای علی بن بشر ببرد. وی آن اموال را شمرد و دید سه برابر اموالی است که صدقه داده است و این از معجزات حضرت بود.(۱۲)

۱۰. عنایت ویژه به پرسشهای قرآنی

از ویژگیهای هدایتگری امام عسکری علیه‏السلام پاسخ به سؤالات کتبی و شفاهی است؛ به گونه‏ای که حجم زیادی از روایات آن حضرت که به دست ما رسیده است، مربوط به پاسخهایی است که به پرسشها داده است. در این میان، عنایت ویژه‏ای به سؤالات قرآنی شده است. به عنوان نمونه: سفیان بن محمد می‏گوید از امام حسن علیه‏السلام ضمن نامه‏ای سؤال کردم، منظور از وَلیجَه در آیه «ولَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّه‏ِ وَلارَسُولِهِ وَلاَالْمُؤْمِنینَ وَلیجَهً»(۱۳)؛ «غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خود قرار ندادند.» چیست؟ و با خود فکر می‏کردم که منظور از مؤمنین در این آیه چه کسانی است؟ امام در جواب نامه من نوشت: «اَلْوَلیجَهُ الَّذی یُقامُ دوُنَ وَلِیِّ الاَْمْرِ. وَحَدَّثَتْکَ نَفْسُکَ عَنِ الْمُؤْمِنینَ: مَنْ هُمْ فی هذَا الْمَوْضِعِ؟ فَهُمُ الاَْئِمَّهُ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ عَلَی اللّه‏ِ فَیُجیزُ أَمانَهُمْ؛(۱۴) ولیجه کسی است که به جای ولی امر (امام حق) نصب می‏شود، اما اینکه در خاطرت گذشت که منظور از مؤمنین در آیه کیستند؟ پس آن مؤمنان، امامان بر حق‏اند که از خدا برای مردم امان می‏گیرند و خداوند امان آنها را مورد قبول قرار می‏دهد.»

۱۱. مبارزه مستدل با باورهای غلط

مرحوم طبرسی از ابویعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابوالحسن علی بن محمد بن یسار روایت کرده است که به امام حسن عسکری علیه‏السلام عرض کردیم: در منطقه ما گروهی ادعا می‏کنند هاروت و ماروت دو فرشته‏اند که چون گناهان فرزندان آدم افزون شد، خداوند آن دو را همراه فرشته‏ای دیگر به زمین فرستاد. آن دو شیفته زنی شدند و خواستند با او زنا کنند و شراب نوشیدند و نفس محترمه را کشتند. خداوند آن دو را در بابِل عذاب و شکنجه می‏کند و ساحران از آن دو سحر می‏آموزند و خدا آن زن را به ستاره زهره مسخ کرد.

امام فرمود: حاشا که چنین باشد. فرشتگان الهی با لطف خدا معصوم از گناه و کفر و اعمال ناروا هستند. خدای عزوجل فرمود: «لا یَعْصُونَ اللّه‏َ ما اَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ»(۱۵) و فرمود: «وَلَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالاَْرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لا یَسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبادَتِهِ وَلایَسْتَحْسِروُنَ یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ لایَفْتُرُونَ»(۱۶) و درباره فرشتگان فرمود: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»(۱۷) تا آنجا که فرمود «مُشْفِقُونَ». خداوند این فرشتگان را جانشینان خود در زمین قرار داده و آنها در دنیا همچون پیامبران و ائمه‏اند. آیا از پیامبران قتل نفس و زنا و شراب خواری سر می‏زند؟ آن گاه فرمود: آیا نمی‏دانی که خداوند هیچ گاه دنیا را از پیامبر یا امامی از جنس بشر تهی نگذاشته است؟ آیا نفرمود: «وَما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ اِلاّ رِجالاً نُوحی اِلَیْهِمْ مِنْ اَهْلِ الْقُری»(۱۸) و اعلام فرمود که او فرشتگان را به این سبب به زمین نفرستاد که امام و فرمانروا باشند، بلکه آنها به سوی پیامبران الهی فرستاده شده‏اند؟»

ماپرسیدیم: پس ابلیس فرشته نیست؟ فرمود: «خیر، بلکه ابلیس از جن است».(۱۹)

۱۲. اعلام موضع در برابر جریانهای انحرافی

هدایتگران باید گروههای مختلف جامعه خویش را به خوبی بشناسند و از مواضع و افکار آنان به خوبی مطلع باشند تا بتوانند با هر یک متناسب با اندیشه و ایده هایشان برخورد مناسب را تدارک ببینند؛ زیرا همواره هدایتگران الهی مخالفان زیادی داشته و دارند:

«وَکَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّا مِنَ الْمُجْرِمینَ»(۲۰)؛ «و این چنین برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران قرار دادیم.»

از سوی دیگر مخالفان دین الهی نیز هیچ گاه یکسان نبوده‏اند، بلکه هر یک مرام و گرایش و افکار خاصی داشته‏اند. امام حسن عسکری علیه‏السلام با آگاهی کامل از جریانهای عصر، مواضع خود را اعلام می‏کرد و به این طریق گروههای زیادی از مردم را از سرگردانی نجات می‏داد. نمونه هایی از اعلام مواضع حضرت چنین است:

الف) واقفیها

واقفیان سلسله امامت را تا حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام می‏پذیرند و بنیانگذاران آن تعدادی از یاران امام صادق و کاظم علیهماالسلام بودند و از جمله آنان، زیاد بن مروان، علی بن ابی حمزه و عثمان بن عیسی می‏باشند. دلیل توقف آنان، دلبستگی به اموال زیادی بود که باید به امام بعدی می‏سپردند. شیخ طوسی می‏نویسد: بعد از شهادت امام موسی بن جعفر علیهماالسلام هفتاد هزار دینار نزد زیاد قندی و سی هزار دینار و پنج کنیز و خانه‏ای در مصر نزد عثمان بن عیسی رواسی بود. امام رضا علیه‏السلام آنها را طلب کرد. ابن ابی حمزه امامت او را منکر شد و اموال را نداد. زیاد قندی همچنین کرد. ولی عثمان بن عیسی ضمن نامه‏ای به امام رضا علیه‏السلام نوشت: پدرت از دنیا نرفته و همچنان زنده است و کسی که بگوید او مرده، سخن بیهوده‏ای گفته است… .(۲۱)

امام حسن عسکری علیه‏السلام در خصوص این گروه منحرف بارها اعلام موضع کرد و افراد زیادی را از ورطه انحراف آزاد کرد. احمد بن مطهر می‏گوید: یکی از یاران ما از مردم جبل (قهستان) به ابومحمد علیه‏السلام نامه‏ای نوشت و پرسید: کسانی را که در مورد امامت موسی بن جعفر علیهماالسلام توقف کرده (و جانشین او را نپذیرفته‏اند) دوست داری یا از آنان بیزاری می‏جویی؟ حضرت پاسخ داد: آیا برای عمویت آمرزش می‏خواهی! خداوند عمویت را نیامرزد. از او بیزاری بجوی و من در پیشگاه خدا از آنها بیزاری می‏جویم. با آنها سر دوستی نداشته باش، از بیمارانشان عیادت نکن، در تشییع جنازه‏هایشان حاضر نشو و هرگز بر جنازه‏های آنها نماز مگزار. خواه امامی را از ناحیه خدا انکار کرده باشند، خواه امامی را که امامتش از سوی خدا نیست، بر امامان افزوده باشند، یا قائل به تثلیث (سه خدایی) باشند. کسی که امامتِ آخرین فرد ما را انکار کند، گویا امامت اولین ما را انکار کرده و کسی که تعداد ما را اضافه بداند، مانند کسی است که از تعداد ما کاسته است و امامت ما را انکار کرده است.»(۲۲)

شخص سؤال کننده نمی‏دانست که عمویش واقفی است و امام با این روش او را از این موضوع مطلع کرد.

ب) صوفیه

گروه منحرف دیگر در عصر امام، صوفیه بودند؛ جماعتی که از ابتدای پیدایش به دست ابوهاشم کوفی، عده‏ای از مسلمانان را فریب داد و از اسلام راستین منحرف ساخت. امام عسکری علیه‏السلام درباره آنان و رئیس قومشان، حدیثی از امام صادق علیه‏السلام را یادآوری فرمود: از امام جعفر صادق علیه‏السلام درباره ابوهاشم (کوفی) سؤال شد. فرمود: فردی بسیار فاسد العقیده بود. مسلکی به نام تصوف اختراع کرد و آن را مرکزی برای اعتقادات پلید خود قرار داد.(۲۳)

ج) ثنویه

این فرقه منحرف در زمان امام عسکری علیه‏السلام پدید آمد و به نوشته مجمع البحرین: آنها فرقه‏ای از مجوس‏اند و به دو اصل خیر و شر (نور و ظلمت) و پیامبری حضرت ابراهیم علیه‏السلام معتقدند.(۲۴) امام حسن عسکری علیه‏السلام نسبت به این گروه بسیار حساس بود. شیخ حر عاملی از کشف الغمه از ابوسهل بلخی نقل می‏کند: یکی از یاران نامه‏ای به امام نوشت و درخواست کرد درباره پدر و مادرش دعا کند. امام علیه‏السلام چنین نوشت: «رَحِمَ اللّه‏ُ والِدَتَکَ وَالتّاءُ مَنْقُوطَهٌ؛(۲۵) خداوند مادرت را بیامرزد و تاء دو نقطه است.» یعنی کلمه تاء دو نقطه است نه یاء که والدیک بشود. چون پدرش ثنوی بود و امام نمی‏خواست برای پدر او دعا کند.

د) مفوّضه

این گروه معتقد بودند خداوند حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را آفرید و آفرینش دنیا را به او سپرد و او هم عهده‏دار آفرینش هر چه در دنیاست، شد. برخی هم گفته‏اند این کار به علی علیه‏السلام سپرده شد.(۲۶) شیخ صدوق می‏نویسد: به اعتقاد ما غُلات و مفوّضه به خدای عزوجل کفر ورزیده‏اند و از یهود و نصارا و مجوس و قدریه و حروریه و کلیه بدعت گذاران و منحرفان بدترند.(۲۷)

امام حسن عسکری علیه‏السلام به شیوه‏های گوناگون درباره آنان اعلام موضع می‏کرد که از نمونه‏های شگفت‏انگیز آن پاسخ توسط فرزند خردسالش (امام عصر علیه‏السلام ) در حضور حضرت می‏باشد. گروهی از مفوضه، کامل بن ابراهیم مدنی را نزد ابومحمد علیه‏السلام فرستادند. وی وارد شد و کنار دری که پرده داشت نشست. همان لحظه نسیمی وزید و گوشه پرده کنار رفت. کودکی چهار ساله را دید که گفت: ای کامل بن ابراهیم! گفت: بلی ای مولای من! آن کودک فرمود: نزد ولی اللّه‏ آمده‏ای که… درباره سخن مفوضه بپرسی؟ آنان دروغ گفتند. بلکه دلهای ما ظرف مشیّت و اراده خدای عزوجل است. هرگاه بخواهد، ما هم می‏خواهیم و خداوند می‏فرماید: «وَما تَشاؤُونَ اِلاّ اَنْ یَشاءَ اللّه‏ُ».(۲۸) آن گاه امام عسکری به او فرمود: چرا نشسته‏ای؟ پاسخت را داد، برخیز!(۲۹)

ه) قیام صاحب الزنج (فتنه‏ ای سیاسی)

در کنار انحرافات اعتقادی و فرهنگی، از فتنه‏های سیاسی نیز نباید غافل ماند که مشهورترین آنها قیام صاحب الزنج است. رهبری این قیام را شخصی فاسد و منحرف به عهده داشت که خود را علی بن محمد بن احمد بن عیسی بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب می‏خواند. به گفته مسعودی «در شب ۵ شنبه ۲۷ رمضان ۲۵۵ در بئر نحْل بین شهر الفتح و کرخِ بصره قیام کرد. تاریخ نگاران به اتفاق وی را علوی نمی‏دانند و دیدگاهش همان دیدگاه خوارج بود.»(۳۰)

وی به هوادارانش می‏گفت: نبوت به من عرضه شد، ولی نپذیرفتم، چون مشکلاتی داشت که ترسیدم تحمل آنها را نداشته باشم.(۳۱) بر اثر قیام وی خسارات زیادی به مردم بصره وارد شد. وی چند بار به آن شهر حمله کرد و تعداد زیادی را کشت و دارایی مردم را غارت کرد و مسجد جامع را آتش زد. جنگ وی با حکومت عباسی حدود چهارده سال و چهار ماه و شش روز طول کشید و با قتل وی توسط موفّق خلیفه عباسی (۲۷۰ ه . ق) قیام خاتمه یافت. وی خود را به دلایل متعدد به اهل بیت علیهم‏السلام منتسب می‏کرد، ولی امام عسکری علیه‏السلام علاوه بر تأیید نکردن قیام وی، با اعلام موضع، شیعیان را از انحراف و خطر می‏رهانید. از جمله، محمد بن صالح خثعمی می‏گفت: تصمیم گرفتم ضمن نامه‏ای از ابومحمد علیه‏السلام درباره صاحب الزنج بپرسم، ولی فراموش کردم. امام در جواب نامه علاوه بر سؤالهای مکتوب من، نوشته بود: «.. و صاحب الزنج از ما نیست.»(۳۲) مرحوم محدث قمی می‏نویسد: امام علیه‏السلام نسبت او را به اهل‏بیت نفی کرد. بنابراین، از حیث نَسب و مذهب و عمل نیز نفی شده است.(۳۳)

پی نوشتها :

۱. دلائل الامامه، ص۴۲۳، ح۱۱۳۸۴. و اختلاف در نظریه‏ها ر.ک: الکافی، ج۱، ص۵۰۳؛ الارشاد، ص۳۳۴؛ الدروس، ج۲، ص۱۵؛ مصباح المتهجد، ص۷۹۲؛ تاج الموالید در مجموعه نفیسه، ص۱۳۳؛ بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۳۶.

۲. «امه ام ولد یقال لها حدیث [وقیل سوسن]»، الکافی، ج۱، ص۵۰۳ و کشف الغمه، ج۲، ص۴۰۲؛ «اسم امه علی مارواه الاصحاب سلیل رضی اللّه‏ عنها وقیل حدیث والصحیح سلیل»، عیون المعجزات، ص۱۳۴.

۳. کشف الغمه، ج۲، ص۴۰۲.

۴. المناقب، ج۴، ص۴۲۱؛ بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۳۶.

۵. الارشاد، ص۳۴۶.

۶. المناقب، ج۴، ص۴۲۲؛ دلائل الامامه، ص۴۲۳.

۷. الکافی، ج۱، ص۵۰۳.

۸. تحف العقول، ص۴۸۵.

۹. همان، ص۴۸۷.

۱۰. بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۵۸. (انّ فی الجنه بابا یُقال له المعروف. لایدخله الا اهل المعروف… وقال: نعم قدّم علی ما انت علیه، فان اهل المعروف فی الدنیا اهل المعروف فی الاخره. جعلک اللّه‏ منهم یا اباهاشم ورحمک)

۱۱. احتجاج، ج۲، ص۲۶۷.

۱۲. هدایه الکبری، ص۳۴۱.

۱۳. توبه/۱۶.

۱۴. اصول کافی، ج۱، ص۵۰۸.

۱۵. تحریم/۶: «در آنچه خداوند به آنها امر کرده است، نافرمانی نمی‏کنند و هر چه امر شوند، انجام می‏دهند.»

۱۶. انبیاء/۱۹ و ۲۰: «هر چه در آسمانها و زمین است از آن خداست و کسانی که در نزد او هستند (فرشتگان) از بندگی و عبادت او سرپیچی نکنند و ملول نشوند. شب و روز بدون آنکه سستی کنند به تسبیح او مشغول اند.»

۱۷. انبیاء/۲۶ و ۲۷: «بلکه [فرشتگان] بندگان گرامی داشته شده هستند که خدا را به گفتار پیشی نمی‏گیرند و به امر او کار می‏کنند.»

۱۸. یوسف/۱۰۹: «و ما نفرستادیم پیش از تو جز مردانی از اهل شهرها که به آنها وحی می‏کردیم.»

۱۹. احتجاج طبرسی، ج۲، ص۲۶۵.

۲۰. فرقان/۳۱.

۲۱. الغیبه، ص۴۳.

۲۲. بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۷۴؛ کشف الغمه، ج۳، ص۲۱۹. آن حضرت در نامه‏ای به شخص دیگر پاسخ داد: آری، در نمازت آنان را لعنت کن. (بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۶۷.)

۲۳. سفینه البحار، ج۲، ص۵۷.

۲۴. مجمع البحرین، ص۱۶.

۲۵. با خورشید سامرا، ص۲۶۵، به نقل از اثبات الهداه، ج۳، ص۴۲۷، ح۱۰۳.

۲۶. مجمع البحرین، ص۳۳۲؛ معجم الفرق الاسلامیه، ص۲۳۵.

۲۷. شرح باب حادی عشر، ص۹۹؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۴۲.

۲۸. انسان/۳۰.

۲۹. الغیبه، ص۱۴۸؛ الخرایج، ج۱، ص۴۵۸.

۳۰. مروج الذهب، ج۴، ص۱۹۵.

۳۱. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۸، ص۱۵۸.

۳۲. المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۲۸.

۳۳. سفینه البحار، ج ۱، ص۵۵۹.

منبع : مجله مبلغان ، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۴، شماره  ۶۵