تقویت امانتدارى، مهمترین نیاز جامعه

۱۳۹۶-۱۱-۲۴

514 بازدید

از مهمترین دغدغه‌هاى عصر ما، تضعیف و کم‌رنگ شدن خصلت زیبا و خداپسندانه امانتدارى است. فراگیر شدن این پدیده ناشایست، ممکن است در تمام رده‌هاى جامعه تأثیر منفی بگذارد. حتى بعید نیست در اثر عملکرد برخى افراد، اساساً این صفت والاى انسانى، جایگاه ارزشمند خود را از دست بدهد و در نتیجه انسان‌هاى امین و درستکارى، عقب رانده شده و نکوهش شوند و افراد خیانت‌پیشه و چاپلوس و دروغگو، مورد مدح و ستایش و تشویق قرار گیرند. این امر، همان وارونه شدن ارزش‌ها و تبدیل آن به ضدارزش می‌باشد که امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه آن را پیش‌بینى کرده و فرمود: «و غار الصّدق و فاض الکذب و استعملت المودّهٔ باللسان و تشاجر النّاس بالقلوب و صار الفسوق نسباً و العفاف عجباً و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوباً؛ راستى، از میان رفته و دروغ، شایع می‌شود. مردم در زبان با هم دوست و در دل، با هم دشمن می‌شوند، به گناه افتخار می‌کنند و از پاکدامنى، به شگفت می‌آیند و اسلام را همچون پوستینى واژگونه می‌پوشند».

عبدالواسع جبلى نیز در این زمینه چنین سروده است:

 منسوخ شـــــد مروت و معدوم شد وفـا

زین هر دو نام ماند چـو سیمرغ و کیمیا

 شد راستی خیانت و شد زیرکى سفه

شد دوستی عداوت و شد مردمى جفا

بنابراین براى جبران این مشکل اخلاقى در جامعه، متولیان امور فرهنگى لازم است قدم‌هایى برداشته و در حدّ توان و امکانات خود، در رفع این خلأ اخلاقى بکوشند تا خداى ناکرده به جایی نرسیم که معروف‌ها منکر و منکرها معروف شود. ارزش، ضد ارزش و خلافکاری‌ها و فریب دادن‌ها و اختلاس‌ها، به عنوان کارهاى مورد پسند و زرنگى و هوشیارى تلقى گردد. اگر ما بتوانیم با تقویت و پرورش امانتدارى، در وجود افراد تحولى ایجاد کرده و افراد جامعه را زیر پوشش صفات اخلاقى به ویژه امانتداری گرد آوریم، بسیارى از مشکلات و گرفتارى‌ها، برطرف شده و برخى از مشکل‌ترین پرونده‌هاى قضایى، دیگر تشکیل نخواهد شد؛ چرا که اکثر درگیری‌ها، اختلافات از خیانت در امانت و دروغگویی‌ها و تجاوزها به حقوق همدیگر سرچشمه می‌گیرد. امّا در صورت ایمان به راستى و امانتداری و دانستن فوائد و برکات بی‌شمار اجتماعى و فردى آن، خیلی‌ها آن را با جان و دل پذیرفته و به سوى آن متمایل می‌شوند. در این مقاله تلاش شده برخى از روش‌هاى تقویت امانتدارى در افراد جامعه از منظر قرآن و اهل بیت(علیهم السلام)، بررسى شود و به عنوان راهکارى عملى، در منظر شیفتگان اهل بیت(علیهم السلام) قرار گیرد.

۱) آشکار ساختن اهمّیت امانتدارى

همچنان که می‌دانیم اشتیاق به چیزى، بعد از معرفت و شناخت ارزش آن است و میانبرترین راه براى نشان دادن اهمّیت هر چیزى، شناساندن صحیح آن و بیان کردن منافع و فوائد اوست. گذشته از این، انسان فطرتاً طالب سود و نفع بوده و تلاش می‌کند با جلب منفعت و دفع مفسده، عزت نفس خویش را که یک نیاز طبیعى است بدست آورد و در نهایت، غریزه کمال‌جویى خود را ارضا کند. بنابراین ما می‌توانیم با ذکر آثار و برکات امانتدارى و تأثیر آن، کمال شخصیت انسان و توضیح اهمّیت آن در زندگى افراد و سطح جامعه، مردم را به سوی امانتدارى ترغیب نموده و این ویژگى را در وجود آنان تقویت کنیم.

شواهد فراوانى در سیره و تاریخ ائمه اطهار(علیهم السلام) و زندگى بزرگان دین در رابطه با این شیوه وجود دارد که ما به برخى از آنان اشاره می‌کنیم:

امام باقر(علیه السلام) در مورد اهمیت فوق‌العاده امانتدارى می‌فرماید:

«علیکم بالورع و الاجتهاد و صدق الحدیث و اداء الامانهٔ الى من ائتمنکم علیها برّاً کان او فاجراً، فلو انّ قاتل علیّ بن ابى طالبٍ(علیه السلام) ائتمننى على امانهٍٔ لادّیتها الیه؛(۱)

بر شما باد! پارسایی، تلاش و کوشش، راستگویى و بازدهى امانت به هر کسى که شما را امین ساخته و امانتى به شما سپرده است شخص نیکوکار باشد یا بدکار، اگر قاتل على بن ابی طالب(علیه السلام) بر من امانتى بسپارد، مطمئناً من آن را براى او باز خواهم گرداند.»

این بیان شیواى پیشواى پنجم(علیه السلام) با استفاده از این شیوه، در توسعه و گسترش فرهنگ امانتدارى صورت گرفته است. در بعضی از روایات، ضمن توصیه به امانتدارى و راستگویی، این ویژگى ارزشمند مهمترین ملاک ارزیابى ایمان و شخصیت افراد قرار گرفته است. امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«لا تغترّوا بصلاتهم، و لا بصیامهم فانّ الرّجل ربّما لهج بالصّلاهٔ و الصوم حتى لو ترکه استوحش ولکن اختبروهم عند صدق الحدیث و اداء الامانهٔ؛

به نماز و روزه افراد فریب نخورید! چه بسا برخى از مردم، به نماز و روزه عادت کرده و به آن شیفته می‌شود تا آنجایى که اگر این عادت را ترک کند، به هراس می‌افتد ولى آن‌ها را با راستگویى و اداء امانت آزمایش کنید.»

امام صادق(علیه السلام) با این گفتار حکیمانه خویش، اهمیت امانتداری و راستگویى را آن چنان بالا برده که میزان شخصیت، اعتماد کردن و در واقع ملاک سنجش ایمان راستین افراد قرار داده است؛ زیرا نماز و روزه ظاهرى و سایر اعمال عبادى افراد را نمی‌توان معیار ارزش قرار داد؛ براى این که ممکن است بعد از مدتی، اینها جزء عادات شخصى وى شده باشد و فرد بدون توجه به روح عبادت، آن اعمال را انجام دهد و یا به انگیزه‌هاى غیر خدایى، به عبادت اشتغال ورزد که هیچ گونه تأثیرى در تکامل روح و پیشرفت فضائل اخلاقى در انسان ندارد بلکه گاهی عبادت‌هاى بى‌خاصیت افراد، تأثیر منفى در نسل جدید می‌گذارد.

بنابراین در شناخت ایمان راستین، باید به راستگویى و امانتدارى افراد تکیه کرد. در همین رابطه امام جواد(علیه السلام) از امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل فرمود که: «لاتنظروا الى کثرهٔ صلاتهم و صومهم و کثرهٔ الحجّ و المعروف و طنطنتهم باللیل، انظروا الى صدق الحدیث و اداء الامانهٔ؛(۲) نگاه نکنید به بسیارى نماز و روزه افراد یا این که زیاد به حج می‌روند و در ظاهر، کارهاى نیک انجام می‌دهند و شبها دعا و زمزمه دارند(این اعمال شما را فریب ندهد!)؛ شما فقط دقت کنید به راستگویى و اداء امانت آنها». با توجه به این سخنان ارزنده، ما باید افراد جامعه خود را از اهمیت این خلق پسندیده در نزد خداوند و رهبران الهى آگاه سازیم و همچنین به کارگماری افراد و سپردن مسئولیت‌ها را با توجه به این معیار انجام دهیم و گرنه ممکن است در جامعه ما افرادى پیدا شوند که در مراسم مذهبى شرکت می‌کنند، به دیندارى تظاهر نمایند، در حج رفتن پیشقدم بوده و بارها مشرف شوند امّا در راستگویى و امانت‌پردازى، دچار مشکل باشند و نتوانند از عهده برآیند: البته امانتدارى از منظر امام صادق(علیه السلام)، سه مرحله دارد که باید یک شخص امین، در هر سه مرحله موفق باشد و گرنه نمی‌توان به وی امین و امانتدار راستین اطلاق کرد. آن حضرت فرمود:

«لا یکون الامین امیناً حتّى یؤتمن على ثلاثهٍٔ فیؤدّیها: على الاموال و الاسرار و الفروج، و ان حفظ اثنین و ضیّع واحدهًٔ فلیس بامینٍ؛(۳)

کسی را نمی‌توان امین دانست تا این که در سه مورد، امانتداری خود را نشان دهد: در حفظ اموال، حفظ اسرار و حفظ ناموس؛ اگر چنان که دو مورد را مراعات کند اما در یکى بلغزد، او امین نخواهد بود.» ناگفته نماند که این مراحل، به ترتیب درجات امانتدار را نشان می‌دهد زیرا امانتدارى در اموال، آسانتر از اسرار است و این دو، آسانتر از امانتدارى در ناموس است.

این همه اهتمام و توجه ویژه به مقوله امانتدارى در سیره اهل بیت(علیهم السلام) اگر به عموم بیان شود، می‌تواند در پایداری و تقویت این روحیه والا، آحاد مردم را یارى کند.

آیا می‌دانید مهمترین عاملى که سبب شد علی(علیه السلام) در نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن مقامات عالیه دست یابد چه بود؟ امام صادق در پاسخ به این پرسش فرمود:

«فانّ علیاً انّما بلغ ما بلغ به عند رسول اللّه بصدق الحدیث و اداء الامانهٔ؛(۴)

همانا علی(علیه السلام) به آن مقامات عالى در نزد رسول خدا با راستگویى و اداء امانت نائل شد».

۲) یادآورى فوائد و برکات

بیان فوائد بی‌شمارى که براى امانتدارى ذکر شده، تأثیر فراوانى در تقویت روحیه امانتدارى در افراد دارد. به عنوان نمونه، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه فرمود:

«الامانهٔ تجلب الغنی؛حفظ و اداء؛ امانت موجب جلب ثروت می‌شود.» آن حضرت با این بیان شیوا، یکى از فوائد امانتدارى را بیان کرده و مردم را به سوى آن ترغیب می‌کند. البته علت این قضیه روشن است اگر فردى امین و درستکار باشد، مردم به آنها اعتماد می‌کنند و در اثر اطمینان و اعتماد، مورد توجّه خلق قرار می‌گیرند و مردم کارهاى خود را به آنان واگذار کرده و کار و زندگیشان رونق می‌گیرد.

در این زمینه می‌توان با استفاده از آیات و روایات متعدد و خاطرات و نظرات بزرگان دین و تجربیات شخصى، آثار و فوائد بی‌شمار امانتدارى را بررسى کرده و به مسئولین، مدیران، جوانان، زنان و مردان جامعه اسلامى بیان کرده و توضیح داد.

آنچه از بررسى روایات بر می‌آید برخى از فوائد امانتدارى عبارتند از:

حاکم شدن فضاى اعتماد به همدیگر، گسترش امنیت و آسایش در جامعه، تحکیم جایگاه اجتماعى افراد، داشتن زندگى شاد و نشاط‌آور، کامل شدن ایمان و فضائل اخلاقی، محبوبیت نزد خداوند متعال، رسیدن به سرچشمه فضائل، تقویت احساس اعتماد به نفس و آرامش وجدان، هماهنگى با انبیاء و اولیاء، مأیوس شدن شیطان، امنیت در روز قیامت، ایجاد وحدت و همدلی.(۵)

اساساً بدون شناخت منافع و آثار یک عمل خیر، انجام آن غیر مقدور است زیرا انسان انگیزه و محرّکى براى آن نخواهد داشت. مولاى متقیان فرمود: «من لم یعرف منفعهٔ الخیر لم یقدر على العمل به؛(۶) هر کس بهره‌هاى اعمال نیک را نداند، براى انجام آن قادر نخواهد بود.

برای توضیح بیشتر نقل خاطره‌اى از سیره تربیتی امام صادق(علیه السلام) در این زمینه مناسب می‌نماید:

عبدالرحمن بن سیابه کوفى می‌گوید: موقعى که پدرم از دنیا رفت، یکى از دوستانش براى تسلیت به منزل ما آمد و پس از تفقد و دلداری، از وضع مالى ما جویا شد. برایش توضیح دادم که پدرم هنگام مرگ، مالى به جاى نگذاشت و ما هم اکنون دست خالى هستیم. او هزار درهم به من داد و گفت: با این پول، خرید و فروش کرده و از منافعش مخارج زندگى را، تأمین نما و در حفظ و نگهدارى اصل آن مراقبت کن!

من بى‌اندازه از اقدام به موقع آن مرد، مسرور شدم و نزد مادرم دویدم و گشایشى را که خداوند برایمان فراهم نموده بود براى او گفتم و شب را با خوشحالى تمام به سر بردیم. روز بعد بازار رفتم و به شخصى که با پدرم سابقه رفاقت داشت مراجعه کردم. او براى من مقدارى کالاى تجارتى و و پوشاک خرید و من در مغازه‌اى آنها را در معرض فروش گذاشتم. خرید و فروش لباس ادامه یافت و من به فضل الهى از این راه، سود کلانى بردم و کارم رونق گرفت. موسم حج فرا رسید و شوق زیارت خانه خدا و انجام مناسک حج در دلم افتاد، مادرم را از نیت خود با خبر کردم. او گفت: پسرم! تو قبل از سفر حج، وظیفه مهمترى دارى که باید انجام دهى و آن این است که هزار درهم امانت آن مرد را به او برگردانى و خود را از بدهکارى مردم نجات دهی. من آن پول را آماده کردم و نزد او رفته و امانت را به صاحبش تسلیم نمودم. گفت: چرا پول را بر می‌گردانی؟ اگر مقدارش کم است بر آن بیفزایم؟ گفتم: نه. قصد سفر حج دارم و خواستم امانت تو را قبل از سفر رد کرده باشم، صاحب پول آنچنان خوشحال شد که گویا من آن مبلغ را از جیب خودم به وى بخشیدم. آنگاه به تهیه مقدمات سفر پرداخته و قدم در راه خدا نهادم.

پس از انجام مناسک، به مدینه رفته و به محضر امام صادق(علیه السلام) شرفیاب شدم. گروه بسیارى از مردم در اطراف آن حضرت گرد آمده و مسائل خود را از حضرت می‌پرسیدند. من که جوانى نورس بودم، پایین مجلس نشستم. هنگامى که مجلس خلوت شد، امام(علیه السلام) به من اشاره کرد و من نزدیک رفتم. از من پرسید: آیا کارى داری؟ خودم را معرفى کردم. از پدرم سؤال کرد: گفتم: وفات کرد! حضرت ناراحت شد فرمود: خدایش رحمت کند، آیا ثروتى براى تو باقى گذاشت؟ گفتم، نه. پرسید: پس مخارج حج را از کجا آوردی؟ من نیز داستان آن مرد نیکوکار و تجارت خود را براى امام(علیه السلام) شرح دادم، پیش از آن که سخنان من تمام شود، حضرت با نگرانى پرسید: با پول امانتى آن مرد چه کردی؟ گفتم: آن را به او رد کردم. فرمود: احسنت! کار خوبى کردی! می‌خواهى تو را نصیحتى بکنم؟ گفتم: بله، فدایت شوم. فرمود: بر تو باد راستگویى و امانتداری! انسان راستگو و امانتدار، شریک مال مردم است. آنگاه انگشتان دستانش را درهم داخل کرد و فرمود: این چنین!(۷)

عبدالرحمن بن سیابه در ادامه می‌افزاید: بعد از آن من سفارش امام(علیه السلام) را به کار بستم و تا الآن(آنچنان وضع مالیم خوب شده است که) سیصد و شصت هزار درهم حقوق مالى و وجوهات شرعیه پرداخته‌ام.(۸)

پیشوای ششم در این روایت، علاوه بر این که این جوان کوفی را به خاطر امانتدارى ستوده و تشویق می‌کند، براى شناساندن و تقویت امانتدارى در وجود او، ضمن توصیه به این خصلت زیبا، آثار و برکات آن را نیز بر وى یادآور می‌شود تا او با آگاهى بیشترى به سمت امانتدارى متمایل شود. همچنین مادر این جوان نیز که در تحریک و ترغیب فرزندش به اداى حقوق مردم پافشارى کرده و قاطعیت نشان می‌دهد در این زمینه سرمشق مناسبى براى پدران و مادران و مسئولین است. گذشته از اینها، بازگرداندن سپرده‌های مردم در هنگام مسافرت که به پیروى از سیره اهل بیت(علیهم السلام) انجام یافته ـ به ویژه آن که امام(علیه السلام) با نگرانى از او می‌پرسد: وقتی به سفر آمدى، با آن ودیعه چه کردی؟ – یکى دیگر از پیام‌هاى تربیتى اهل بیت(علیهم السلام) به آحاد مردم به ویژه بر متولیان امر می‌باشد. افزون بر اینها در این روایت، پرداختن وجوهات شرعیه مورد توجه قرار گرفته که یکى دیگر از اقسام امانتدارى است.

۳) آموزش عملى امانتدارى

در میان شیوه‌هاى تربیتى، آموزش عملی، بهترین و موفق‌ترین طریقه تعلیم و تربیت است. پند و اندرزى که از راه گوش ما به قلب انسان راه می‌یابد، قطعاً مؤثر است ولى اثرش محدود و موقتى است، بدین جهت اگر مبلغ و مربى به موعظه تنها اکتفاء کند و گفته‌هایش در عمل او محسوس نباشد، تأثیرى بر مخاطب نخواهد داشت؛ ولى اگر او گفتارش را در رفتار نشان دهد، اثرى عمیق و ماندگار در دلهاى مخاطبان گذاشته و مؤثرترین انگیزه را براى عمل ایجاد خواهد کرد. راز موفقیت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) در تربیت انسان‌ها را باید در همین حقیقت جستجو نمود. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از بعثت در مکه در اثر عملکرد شایسته خویش، به لقب «امین» شهرت یافت و یا در سخت‌ترین بحران‌های زندگى‌اش که حتى جانش در خطر بود و می‌خواست به سوی مدینه مهاجرت کند، علی(علیه السلام) را مأمور نمود که امانت‌ها را به صاحبانش برگرداند، گرچه آنان دشمن او بودند، قرآن از پیامبران بزرگ الهى به عنوان امین یاد می‌کند.(۹) و بالاخره نمونه‌های فراوانى در سیره عملى اهل بیت(علیهم السلام) در این زمینه وجود دارد، که ما را به این واقعیت رهنمون می‌کند. بنابراین سرمشق عملى بودن رهبران جامعه، مدیران ارشد، مربیان، معلمان چنین تأثیر ماندگارى در تقویت روحیه امانتدارى در افراد دارد.

ما فقط به نقل دو نمونه از سیره عملى رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در زمینه پاسدارى از امانت بسنده می‌کنیم:

الف) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، دوران جوانى را قبل از بعثت می‌گذراند و هنوز با خدیجه ازدواج نکرده بود که به عنوان وکیل با اموال خدیجه یک سفر تجارتى به سوى شام رفت. قبل از سفر، خدیجه کسى را به دنبال آن حضرت فرستاد که: راستگویی، امانتدارى و اخلاق پسندیده‌ات توجه مرا جلب کرده است؛ من حاضرم دو برابر آنچه به دیگران می‌دادم، به تو بدهم و دو غلام ویژه خود را با تو همراه خواهم کرد که در تمام مراحل سفر در تحت فرمان تو باشند.

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) این پیشنهاد را پذیرفت و به همراه کاروان به شام رفت. سفر پایان یافت و همگى اهل کاروان با سودى سرشار و بی‌سابقه به مقصد رسیدند. خدیجه در مورد وکیل جوان و امین قریش از غلام خود سؤال کرد. او نیز وقتى از کرامات، صفات برجسته و پسندیده و امانتدارى حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به خدیجه گزارش داد، خدیجه گفت: میسره! کافى است علاقه مرا به محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) دو چندان کردی. برو! من، تو و همسرت را آزاد کردم.(۱۰)

ب) در ماجراى هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه به سوى مدینه، حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) على(علیه السلام) را در مکه گذاشت که امانت‌ها و سپرده‌هاى مردم را ادا کند زیرا قریش، آن حضرت را پیوسته در جاهلیت به امانتدارى و راستگویى می‌شناختند و او را محمد امین می‌گفتند و امانت‌هاى بسیارى به آن حضرت می‌سپردند و همچنین در موسم حج در مکه، زائران حرم، امانت‌هاى خویش را نزد آن حضرت به ودیعه می‌سپردند و بعد از بعثت نیز این برنامه ادامه داشت، براى همین به على(علیه السلام) در هنگام هجرت فرمود: صبح و شام در ابطح ندا کن و با صداى بلند بگو: هر کس نزد محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) امانتى به ودیعه نهاده بیاید و از من بگیرد و امانت‌هاى مردم را در ملأ عام و آشکارا به آنان تحویل ده زیرا تو جانشین من هستی.(۱۱)

علی(علیه السلام) نیز به نقش عملى مربى گرانقدرش حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مباهات کرده و می‌فرماید: «یرفع لى فى کلّ یومٍ علماً من اخلاقه و یأمرنى بالاقتداء به؛ آن حضرت براى من هر روز از سجایاى پسندیده خود پرچمى می‌افراشت و امر می‌فرمود عملاً از اخلاق آن حضرت پیروى کنم.(۱۲)

پرورش‌های عمیق و عالمانه و عملى رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، تمام استعدادهای نهانى وجود مقدس علی(علیه السلام) را شکوفا نموده و در مدت کوتاهى، به عالی‌ترین مدارج انسانیت رسانید و این گویاى تأثیر شگرف رفتار بزرگان، رهبران و مربیان جامعه در اعمال و رفتار آحاد مردم و جوانان و نوجوانان می‌باشد. یکى از بزرگان در ضمن سخنانى که خطاب به مبلغان و مربیان ایراد می‌کرد، چنین گفت: اگر شما یک ماه تمام در رابطه با یک موضوع اخلاقى صحبت کنید و تمام جوانب و زوایاى آن را بررسى و موشکافى نموده و با شکلى زیبا و سخنانی شیوا بر مخاطبین عرضه کنید، در مدت کوتاهى تمام گفته‌هاى شما و یا اکثر سخنانتان از حافظه شنوندگان پاک می‌شود اما در طول این مدت، اگر یک عمل مثبت و یا منفی قابل توجه از شما سر بزند، آن عمل تا مدت‌هاى مدید در خاطر آنان باقى خواهد ماند.

۴) شناساندن اسوه‌هاى امین

تأثیر الگو و نقش‌پذیرى انسان از وى، یک امر طبیعی است که از غریزه تقلید سرچشمه می‌گیرد. حس تقلید، یکى از نیرومندترین غرایز بشرى است که در طبیعت هر انسانى به ودیعت نهاده شده است و در صورت هدایت صحیح آن، می‌تواند دستاوردهاى ریشه‌دار و سودمندى را براى شخص در پى داشته باشد. در حقیقت وجود غریزه تقلید، زمینه‌ساز تأثیر الگوها و اسوه‌هاست.

از شاخص‌ترین ویژگی‌هاى مکتب تربیتى اسلام، ارائه الگوهاى کامل و بى‌عیب و نقص براى پیروان خود می‌باشد که آنها را می‌توان مظهر جلال و جمال و کمال حضرت حق قلمداد کرد. در همین راستا، یکى از شیوه‌های تربیتى قرآن، شناساندن اسوه و سرمشق می‌باشد. بر خلاف سایر مکاتب تربیتى و مادّى که در آن، مدل روشن و کاملى از انسان‌هاى خودساخته و ایده‌آل براى عرضه به مردم وجود ندارد، از منظر آیین وحیانى اسلام، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، بارزترین الگوى کامل و تمام عیار براى مسلمانان می‌باشد و خداوند در این زمینه فرمود:

«لقد کان لکم فى رسول اللّه اسوهٌٔ حسنهٌ؛(۱۳)

مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، سرمشق خوبى است.»

هر چقدر مسلمانان، بیشتر از آن حضرت پیروى کنند و در اخلاق و رفتار و کردار از آن بزرگوار تأسّى جویند، بیشتر به کمالات نزدیک خواهند شد. یکى از مهمترین ویژگی‌هاى رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، امانتدارى وى است که دوست و دشمن، آن را پذیرفته بود. او در امانتدارى نه تنها سرمشق مسلمانان بلکه الگوى همه انسان‌ها بود. رسول خدا نه تنها خود، چنین بود بلکه یاران خویش را نیز با این ویژگى ارزش داده و براى امور مهم برمی‌‎گزید و امانتدارى و صداقت را در سرلوحه برنامه‌هایش قرار داده بود. به همین جهت امام صادق(علیه السلام) در پیام خود به عبداللّه بن ابى یعفور به این نکته تأکید کرده و فرمود: ای عبداللّه! دقت کن در آن چیزى که حضرت علی(علیه السلام) را در نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سرافراز کرد و به آن مقامات عالى رسانید، پس تو هم آنها را براى خودت لازم بدان و شخصیت خویش را به آن صفات زیبا بیارای! بدان! مطمئنّاً على(علیه السلام) در نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن درجه و عظمت نرسید مگر با راستى و امانتداری.(۱۴)

گذشته از این می‌توان براى ترویج و تقویت امانتداری، نمونه‌هاى عینى و ملموس را از عصر خود شناسایى کرده و معرفى کنیم. هر کجا فردى امین و درستکار باشد، او را به دیگران شناسانده و خصلت‌هاى نیکویش را بستاییم. خاطرات، و داستان‌ها و هر گونه مطالبى را در این زمینه منتشر سازیم. در قرآن، حضرت یوسف و حضرت موسى و سایر پیامبران الهى را با صفت امین در ناموس و اسرار و اموال ستایش کرده و با روشن‌ترین عبارات معرفى می‌کند. زندگى ائمه اطهار(علیهم السلام)، یاران شایسته آن بزرگواران، علمای صاحب نفس، عرفاى برجسته و انسان‌هاى پاک و وارسته در هر عصر و زمانى، می‌تواند مطرح شده و سرمشق دیگران باشد. گاهی نیز می‌توان با ارائه نشانه‌ها و علامت‌هاى انسان‌های وارسته، آنها را شناساند. روزى پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) رو به مردم کرده و فرمود: آیا می‌خواهید مؤمن واقعى را به شما معرفی کنم؟ مؤمن، کسى است که انسان‌هاى با ایمان، او را بر جان و مال خود امین بدانند.(۱۵)

۵) تشویق و تکریم انسان‌هاى امین

تشویق، در روح و جان آدمى، اثر فوق‌العاده و معجزه‌آسایى دارد و او را در انجام کار، مصمم‌تر می‌کند چرا که هر انسانى طبعاً خودش را دوست دارد و احترام و قدرشناسى دیگران، عزت نفس او را تقویت کرده و از ته دل مسرور می‌سازد. این شیوه، محرکى بسیار قوی براى رساندن افراد تشویق شده، به سوى اهداف مطلوب می‌باشد. آرى تکریم و تشویق، افراد را در مداومت آن عمل، به شوق می‌آورد و او را ناخواسته به سوى تکرار عمل می‌کشاند. در مقابل ناسپاسی، دلسردى و یأس به دنبال دارد. علی(علیه السلام) می‌فرماید: هرگز نیکوکار و بدکار در نزد تو یکسان نباشند زیرا چنین روشى، نیکوکار را در کار نیک بی‌رغبت کرده و بدکار را به سوى کار بد سوق می‌دهد.(۱۶) تجربه نشان داده است که هرگاه متولیان و دست‌اندرکاران جامعه، در مقابل فردى که فعالیت‌هاى دلسوزانه و مخلصانه انجام می‌دهد، بی‌تفاوت باشند و عمل نیک وى را مورد ستایش و تحسین قرار ندهند، او براى ادامه فعالیت‌هاى دلسوزانه کمتر علاقه نشان می‌دهد و یا مأیوس می‌شود.

از منظر اسلام، اصل تشویق و تنبیه، به عنوان یک اصل مسلّم تربیتى پذیرفته شده است و اساساً وجود بهشت و جهنم، انذار و تبشیر پیامبران و آیه‌هاى مربوط به پاداش و کیفر، وعده و وعیدهاى شوق‌انگیز و هراسناک و سایر موارد جلوه‌هایى از تشویق و تنبیه است.

خداوند متعال حضرت یوسف(علیه السلام) را به خاطر امانتدارى و حفظ ناموس مردم در نوجوانی، تشویق و ستایش می‌کند و او را با صفات زیباى “امین”، “محسن”، “متقی” و “مخلص” تحسین کرده و علاوه بر اعطاى حکومت دنیوی، وعده پاداش نیک اخروى و فضل و رحمت الهیه به وى مقرر داشته و دوازدهمین سوره قرآن را به تمجید و تکریم از آن شخصیت وارسته و امین اختصاص داده است. امام صادق(علیه السلام) نیز عبدالرحمن بن سیابه را به خاطر اداى امانت تشویق و تحسین نمود. در هر صورت، براى تقویت روحیه امانتدارى در افراد، جوانان، مسئولین و سایر رده‌های اجتماعى بهتر است از این شیوه قرآنى بهره بگیریم. بدون تردید تشویق کارگزاران امین، متصدّیان درستکار و مدیران و مجریان و کارگران و کارفرمایان و سایر آحاد مردمى که امانتدارى خود را به نوعى در جامعه ثابت کرده‌اند نتایج خوب و ثمربخشى را به دنبال خواهد داشت.

۶) استفاده از هنر

انسان طبیعتاً از هنر لذت می‌برد و از شیوه‌هاى متنوع و جدید نیرو می‌گیرد، چه زیباست براى انتقال و آموزش صفات نیک، از روش‌هاى هنرى و القاءات غیر مستقیم بهره گیریم. به‌کارگیرى هنر و شیوه‌هاى جدید عصر در قالب فیلم، کارتون، تآتر، نقاشی، خط، مسابقه، معمّا، شعر، سرود، خاطره، قصه، برنامه‌های رایانه‌اى و… می‌تواند ما را در ترویج آموزه‌های اخلاقى و دینى یارى کند. اگر به جاى این همه برنامه‌هاى بى‌خاصیت و گاهى زیانبار هنری، تلویزیونى و سینمایی، بازیگران و هنرپیشه‌ها در نقش انسان‌هاى امین و درستکار البته با پشتوانه‌اى قوى و… عمل کنند یقیناً در تمام مردم به ویژه در نسل جدید نفوذ خواهند کرد و ویژگی‌های اخلاقى و معنوى را خواهند پذیرفت.

این برنامه‌هاى هنری، اگر با سوژه‌هاى مثبت و با شیوه‌هاى صحیح تربیتى تنظیم و اجرا گردد، ضمن بیان وقایع تاریخی، معرفى زندگى و شخصیت افراد صالح، آشکار ساختن آثار سوء انحرافات و کج‌روی‌های افراد خائن و منحرف، روح و قلب مخاطبان خود را تسخیر کرده و تا عمق حوادث وقایع آنان را با خود همراه می‌کند و با همین شیوه می‌توان الگوهایى ملموس و محسوس از افراد امین در اذهان مخاطبان مجسم ساخته و گفتار و رفتار آنان را سرمشق قرار داد.

در فرهنگ اسلامى، براى تربیت افراد، استفاده از خلاقیت‌های هنرى و روش‌هاى غیر مستقیم جایگاه ویژه‌اى دارد. بخش اعظمى از تربیت‌هاى قرآنی، با بهره‌گیرى از هنر قصه، تمثیل، موزون و همگون بودن آیات ـ که جذابیت ویژه‌اى براى خواننده و شنونده دارد ـ حرکات نمایشی(مانند داستان آموزش خاکسپارى جنازه هابیل براى قابیل توسط حرکت نمایشى دو کلاغ و یا مرافعه نمایشى دو فرشته در پیش حضرت داوود علیه السلام) شیوه سؤال و جواب و سایر روش‌هاى هنرى بیان شده است.

خداوند متعال، تأثیر هنر در انحراف مردم را در قرآن کریم بیان کرده و به آثار سوء خیانت سامرى که با یک هنرنمایى(مجسمه‌سازی) همراه بود اشاره می‌فرماید و همچنین با نقل قصه‌هاى شیرین و جذّاب، به فوائد و آثار امانتدارى و عواقب زشت خیانت در امانت می‌پردازد.

حضرت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در برابر خواست نامشروع برادرش عقیل، که از آن حضرت تقاضا می‌کرد مقدارى گندم از بیت‌المال مسلمانان به صورت غیر قانونى به او بدهد و در امانت مردم خیانت کند؛ میله‌اى آهنى داغ کرده و به دست او نزدیک نمود. آنگاه که او حرارت آتش را احساس کرد، بانگ ناله‌اش بلند شد. امام(علیه السلام) به او فرمود: «اتئنّ من حدیدهٍٔ احماها انسان‌ها للبعه و تجرّنى الى نارٍ سجرها جبّارها لغضبه؛(۱۷) آیا تو از آهن پاره‌اى که آدمی آن را براى بازى خود(در ضمن یک حرکت نمایشی) سرخ کرده ناله می‌کنی؟ و مرا به سوى آتشى که خداوند قهار آن را از روى خشم خویش افروخته، می‌کشانی؟! و بدین ترتیب آثار خیانت را عملاً به او فهمانید.

۷) تکرار و مداومت

اهمیت تکرار و دوام پیگیرى در یک برنامه ترتیبى و پرورش اخلاقى و رشد خصلت‌هاى نیک، در نهاد انسان‌ها بر کسی پوشیده نیست. در بیان فرق میان تعلیم و تربیت گفته‌اند که در تربیت، تکرار و ممارست، یک اصل اجتناب‌ناپذیر است. تکرار موجب می‌شود تا خصلت‌هاى پسندیده‌اى که مورد نظر مربّى است، در عمق جان مخاطب نفوذ کرده و به صورت یک عادت و ملکه درآید.

برای ترویج امانتدارى، لازم است که این موضوع در رأس برنامه‌های تبلیغی، فرهنگى قرار گیرد، موضوعات امانتداری پیگیرى شود و پیام‌ها و برنامه‌هاى مربوطه به صورت مداوم تکرار شود.

در برنامه آموزشى و تربیتى پیشوایان دین ما، این شیوه به صورت گسترده‌اى مورد بهره‌بردارى قرار گرفته است، دستورات اکید به مداومت در نماز و روزه و به طور کلى انجام دائمى تکالیف شرعیه، توصیه و ترغیب به تلاوت مکرر قرآن، تکرار برخى آیات بیش از سى مرتبه و توصیه به زنده نگه داشتن ایام اللّه، یاد و نام و خاطره اهل بیت(علیهم السلام)(به ویژه عزادارى امام حسین علیه السلام) ترغیب به زیارت‌هاى مکرر، دعاها و مراسم‌هاى مذهبی، ممارست به کارهاى پسندیده و صفات نیکو، نمونه‌هایى از روش تکرار در فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) است. آنان براى عمق بخشیدن به روحیه امانتدارى در روح و جان مسلمانان با پیام‌هاى متعدد بیان فوائد و برکات آن سعى می‌کردند که آن را به صورت یک عادت در وجود افراد در آورند. تکرار موضوع امانت و امین در آیات قرآن و صدور اخبار و احادیث فراوان که موجب فتح بابى در متون روایى و فقهی شده است، نشانگر بهره‌مندى پیشوایان معصوم ما از شیوه تکرار و مداومت می‌باشد.

پی‌نوشت‌:

۱. تحف العقول، ص ۲۹۹.

۲. وسائل، ج ۱۹، ص ۶۹.

۳. تحف العقول، ص ۳۱۶.

۴. وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۶۷.

۵. تفصیل این بخش را در مقاله آثار امانتدارى از نگارنده می‌توانید مطالعه کنید.

۶. غررالحکم، حدیث ۹۰۰۹.

۷. الکافی، ج ۵، ص ۱۳۴.

۸. بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۸۴.

۹. انى لکم رسول امین، این آیه شریفه مکرر در مورد پیامبران الهى در قرآن بیان شده است.

۱۰. فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۱۹۰.

۱۱. حیوهٔ القلوب، ج ۲، ص ۴۶۱.

۱۲. حلیه الابرار، ج ۲، ص ۳۰.

۱۳. سوره احزاب، آیه ۲۱.

۱۴. وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۶۷.

۱۵. اصول کافی، باب مؤمن و علاماته، ح ۱۹.

۱۶. نهج البلاغه، عهدنامه مالک اشتر.

۱۷. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام؛ شماره ۸۳؛ عبدالکریم پاک‌نیا