همه ادیان از یک نظام عقیدتی برخوردارند که دین مبتنی بر آن میباشد نظام عقیدتی ادیان آسمانی قبل از هر چیز بر وحدانیت خداوند تأکید دارند. همین یکی دانستن خداوند، فهم این نکته را میرساند که ادیان الهی، علیرغم چهرههای متفاوت، از یک حقیقت سرچشمه میگیرد. اما در این میان، اعتقاد به تثلیث در مسیحیت عجیب مینماید،«خدا به خاطر عشق به پسر و بلکه عشق به همه بشریت در پسر حلول کرده است. و پسر تجسد یافته، روحالقدس را به عنوان شخص ابدی که بر او شهادت میدهد، مکشوف ساخته است.»[۱]
تعجب از تثلیث، در پس اعتقاد به یگانگی خداوند است. خدا در عین حال که یگانه میباشد،در سه حقیقت تجلی یافته است. آیا میتوان با حلول، یگانه بودن را ساخته، و با نگریستن به مسیح، شاهد خدایی زمینی باشیم؟ «هر دوی پدر و روحالقدس با پسر اتحاد دارند و به طور مستمر با او همکاری میکنند و از نخستین لحظه حلول و تجسد در او حضور دارند، هر چند که تنها پسر در قالب انسان درآمده.»[۲]
از این روست که تثلیث به عنوان یک آموزهی عقلستیز، هیچگاه توجیه قابل قبول خود را نیافته است و بخش بزرگی از کلیسای مسیحی را دچار این وضعیت نابهنجار میکند که چگونه علاقه و کشش قلبی مسیحیان را بدون اعتقاد به اینگونه تعالیم حفظ نماید.[۳]
آموزه تثلیث
تثلیث، اعتقاد به این معناست که خداوند در عین حال که یکی میباشد؛ در سه حقیقت پدر، پسر و روحالقدس موجود میباشد.[۴] این برابری در وجود اقتضاء میکند که هر سه از نظر صفات الهی یعنی ازلیت، قدرت و جلال، با هم برابر باشند. هر یک از این اشخاص، یک موجود اصیل بوده، بدون اینکه هیچ یک فرع و تابع دیگری باشد. ولی میان آنها ایثار و تجلیل و تکریم متقابل وجود دارد.[۵]
منشأ تثلیث
اعتقاد به آموزهی تثلیث در میان مسیحیان اولیه جایی نداشته است. این پولس رسول بود که برای اولین بار با قائل شدن مقام الوهی برای مسیح، توانست پایههای تفکر تثلیث را پایهریزی نماید. وی معتقد بود در مسیح موجودی آسمانی و دارای ذاتی الوهی بود که تنزل کرده، صورت و پیکر زمینی را پذیرفته و از آسمان به زمین فرود آمده است…»[۶] چنین اندیشهای را پولس به خاطر این بیان نمود که بتواند امتهای غیر یهود را به طرف مسیحیت جذب نماید. زیرا این ملل همه تحت نفوذ مذاهب اسرارآمیز یونان بوند،که اصل مطلب حیات جاوید و اتصال نفس بشر با روح خدایان در آنها نفوذ و ریشه دوانیده بود.[۷]
بعدها به دلیل سیطره و نفوذ افکار پولس در جهان مسیحیت، شورایی اسقفهای اعظم کلیسا در نیقیه (۳۲۵ م)و قسطنطنیه (۳۸۱ م) و اعتقادنامههای شورای کالسدون (۴۵۱ م) تثلیث را رسمیت بخشیده و آن را جزیی از ایمان مسیحی قرار دادند. و مسیحیان از آن هنگام به بعد خداوند را به عنوان سه شخص که دارای «جوهر و مادهی واحدی» میباشد، تصور نمودهاند.[۸]
تلاش برای رهایی از تثلیث
مسیحیت جهت حل مسأله تثلیث و سازگاری آن با اصل مسلم توحید، راههای مختلفی را پیموده است.
۱ . جمع بین توحیدی که در تورات آمده با تثلیث. به معنای این که تثلیث در تورات نیز وجود داشته ولی غیر واضح بوده و این عهد جدید است که آن را آشکار نموده است.
۲ . توحید در تورات را پذیرفته و تثلیث را به گونهای توجیه نماییم که با آن سازگار باشد: به اینکه گفته شود منظور از تثلیث، در تثلیث در عین وحدت» میباشد.
۳ . تثلیث از چیزهایی است که عقل قادر به درک آن نبوده و صرفاً باید به آن ایمان آورد.
۴ . توحید خالص را پذیرفته و تثلیث را ردّ نماییم، این نظریه را جمعی از بزرگان مسیحیت از قبیل برنابا و آریوس مصری و فرقهی کویکرها که در قرن هفدهم بوجود آمدند،ابراز داشتهاند.[۹]
تثلیث و وحدانیت خداوند
آموزه تثلیث با اعتقاد به یکتایی خداوند کاملاً در تعارض است. اگرمسیح و روحالقدس را از حیث ذات در ردیف خداوند قرار دهیم. لزوماً صفات الهی از جمله ازلی و ابدی بودن را باید به آنها نسبت دهیم. و به این ترتیب، هر سه واجبالوجود خواهند بود.
تعدّد وجودهایی که وجوب ذاتی آنها میباشد، مستلزم نفی توحید ذاتی میباشد. توضیح مطلب اینکه توحید، دارای چهار مرتبه؛ توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی میباشد. توحید ذاتی به این معناست که تنها یک ذات که وجودش واجب است، موجود میباشد. توحید صفاتی به معنای اتحاد صفات با ذات الهی، و اتحاد صفات با یکدیگر است. توحید افعالی یعنی آفرینش فعل الهی و هیچ چیز، با وی در این امر، شریک نیست. و توحید عبادی یعنی تنها خدای یکتا که دارای همه صفات جمال و کمال است سزاوار پرستش میباشد، عدم اعتقاد به هر یک از این مراتب گرایش به نقطه مقابل آن که شرک در آن زمینه میباشد را دربر دارد. و به همین دلیل شرک نیز دارای چهارمرتبه شرک ذاتی، شرک صفاتی، شرک افعالی و شرک در عبادت میباشد.
با توجه به آنچه دربارهی مراتب توحید و شرک گفته شد اعتقاد به اینکه مسیح و روحالقدس از حیث ذات در کنار خدا هستند مستلزم چند وجودی است که وجودشان ضروری بوده و هر یک خدایی جداگانه میباشند. به همین دلیل قرآن به شدت تثلیث را ردّ میکند.[۱۰] و آن را نشانهی کفر و شرک میداند.[۱۱]
پی نوشت:
[۱] . ر.ک: مقدمهای بر شناخت مسیحیت، گروه نویسندگان، همایون همتی، ص ۱۲۶، نقش جهان، ۷۹.
[۲] . همان، ۱۲۶٫
[۳] . ر.ک: خداوندما عیسی مسیح، جان والوورد، مهرداد فاتحی، ص ۸، کلیسای جماعت ربانی، ندارد.
[۴] . ر.ک: خداوند ما عیسی مسیح، جان والوورد، مهرداد فاتحی، ص ۲ ـ ۳.
[۵] . مقدمهای بر شناخت مسیحیت، گروه نویسندگان، همایون همتی، ص ۱۲۷.
[۶] . تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، علی اصغر حکمت، ص ۶۱۷، سازمان…، ۷۰.
[۷] . همان، ۶۱۷٫
[۸] . ر.ک: جهان مذهبی، گروه نویسندگان، عبدالرحیم گواهی، ص ۷۳۳، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۷۴.
[۹] . ر.ک: مقارنه الادیان، دکتر احمد شلبی، ج ۲، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۵، مکتبه النهضه المصریه، دهم، ۱۹۹۸.
[۱۰] . نساء ۱۷۱.
[۱۱] . مائده، ۷۳.