بیکاری در واقع شاهراه اصلی معضلات و ناهنجاری های اجتماعی است و حل آن، بسیاری از مشکلات اجتماعی، روانی، اقتصادی جامعه را برطرف می کند…
همه انسان ها برای گذراندن زندگی خود، نیاز به تلاش و فعالیت دارند، نیازهای فردی و اجتماعی افراد در گروی کار و تلاش است و جامعه نیز برای گرداندن چرخ تولید در تمامی عرصه ها به نیروی کار نیاز دارد. در واقع بدنه اجتماع از وجود هر گونه نقص در هر گوشه ای از این پیکر، آسیب می بیند. بیکاری، یکی از بزرگترین معضلاتی است که توازن و تعادل جامعه را به هم می ریزد و باعث ایجاد بحران های متعدد در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، روانی و سیاسی می شود.
بیکاری در واقع شاهراه اصلی معضلات و ناهنجاری های اجتماعی است و حل آن، بسیاری از مشکلات اجتماعی، روانی، اقتصادی جامعه را برطرف می کند. تاثیرات سوء بیکاری را می توان از دیدگاه جامعه شناسی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و روانی بررسی و هر یک را طی مقالات مفصلی تشریح کرد؛ اما در این مطلب تلاش می کنیم با نگاهی گذرا آسیب های بیکاری را از جنبه های فردی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی مورد بررسی قرار دهیم.
در اسلام و در کلام بزرگان دین، تاکید زیادی بر نقش کار و تلاش شده است. بیکاری تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. فرد بیکار، به علت این که تولید کار نمی کند، احساس بی ارزشی می کند. ارزش هر انسانی به کاری است که عهده دار انجام آن است. به همین دلیل است که وقتی یک روز کار مفیدی انجام نمی دهیم، احساس بی ارزشی و بی فایده بودن می کنیم.
از طرفی وقتی فردی کاری نمی کند، احساس نشاط و شادابی هم ندارد. انسان به هنگام کار شور و شوق و انگیزه و نشاط برای ادامه زندگی پیدا می کند و احساس مفید بودن و سازندگی دارد. در حالی که انسان بیکار احساس بی ارزشی و حقارت پیدا می کند. کار باعث افزایش منزلت اجتماعی و ارزش فردی می شود.
فرد فعال در خانواده احساس رضایتمندی دارد و افراد خانواده نیز در کنار سرپرست خانوار احساس امنیت و آرامش می کنند. بیکاری در بیشتر موارد باعث بروز تنش در خانواده و برهم خوردن آرامش می شود و مشکلات اقتصادی و فشار مالی وارده بر خانواده اختلاف نظر بین زوج ها را تشدید و جایگاه مرد خانواده بعد از، از دست دادن شغل تنزل پیدا می کند و توازن قدرت در خانواده به هم می ریزد.
یک پدر بیکار نمی تواند الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشد و او پس از، از دست دادن عزت نفس، قدرت و اختیار کافی را برای اداره خانواده از دست می دهد، همه این ها در کنار هم رضایتمندی از زندگی را کاهش می دهد و زمینه بروز اختلالات روانی از جمله افسردگی را تشدید می کند می شود گفت بیکاری یکی از مهمترین دلایل بروز افسردگی است.
به همین دلیل است که در زندان های بسیاری از کشورها، مشاغل مختلف برای گذراندن اوقات زندانیان در نظر گرفته می شود تا از بروز بسیاری از ناهنجاری ها در زندان جلوگیری شود. کار، تحرک اجتماعی فرد را افزایش می دهد و زمینه پیشرفت او را فراهم می کند. در مقابل فرد بیکار در جامعه منزوی می شود و نمی تواند توانایی های خود را در عرصه های اجتماعی به اثبات برساند، کار منزلت اجتماعی افراد را ارتقا می دهد.
فرد به علت دارا بودن زمینه فعالیت در رشته مورد علاقه خود به کسب سرمایه اجتماعی اقدام می کند و با افزایش سطح تحصیلات، درآمد، منزلت و موقعیت اجتماعی بهتری به دست می آورد. بیکاری مهمترین علت افزایش بزهکاری های اجتماعی است و ارتباط افزایش بیکاری با افزایش بزه در جامعه مدتهاست که ثابت شده است.
کاهش روابط اجتماعی و سست شدن پیوند فرد با پیکره اجتماع از دیگر آثار سوء بیکاری است. اجتماعی که در آن بیکاری ریشه دوانیده باشد، به سرعت شاهد کاهش جریان های اجتماعی مثبت خواهد بود و مباحثی هم چون سازگاری، همکاری، توافق در مقابل تعارض و مخالفت رنگ می بازد.
در چنین شرایطی نیازهای فردی و خانوادگی فرد مغفول میماند و او برای برآورده کردن نیازهای خود به هر وسیله ای متوسل می شود. در جامعه متعادل که نیروی کار متخصص در جای خود مشغول است، همه مردم نیازهای یکدیگر را برآورده میکنند اما بیکاری در جامعه خلاء بزرگی ایجاد می کند و توسعه شاخص های توسعه اقتصادی و اجتماعی را با مشکل رو به رو می کند.
بدیهی است که اولین تاثیر بیکاری، کاهش درآمد است و کاهش درآمد نه فقط یک فرد و یک خانواده، بلکه کل جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد. در جامعه ای که عرضه و تقاضا متعادل نباشد، رونق اقتصادی به چشم نمی خورد و واسطه گری و دلالی و روی آوردن به مشاغل کاذب افزایش پیدا می کند. کاهش توسعه اقتصادی و کاهش رفاه اجتماعی از دیگر تبعات سوء بیکاری در عرصه اجتماع است و اقشار فقیر که نیازمند کمک رسانی از سوی نهادهای حمایتی هستند بیش از گذشته در تنگنا قرار می گیرند.
کار در واقع پاسخ به نیازهای اجتماعی، اقتصادی و روانی فرد است و بیکاری از تمامی جهات، فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. از دست رفتن فرصت پیشرفت اقتصادی، به وجود آمدن خلاء در جامعه، حذف چرخه تولید و وابستگی به تولیدات خارجی با کاهش تولید از دیگر تبعات بیکاری در ابعاد اقتصادی است.
از سوی دیگر از آن جا که پدیده بیکاری، امرار معاش مردم و سرمایه گذاری روی اماکن تفریحی را با مشکل مواجه می کند، نیاز عاطفی و روانی مردم برای گذراندن اوقات خوش برآورده نمی شود.
افزایش اختلالات روانی، افزایش اختلافات خانوادگی، به وجود آمدن مشکلات مالی عدیده، کاهش رضایتمندی از زندگی مشترک، احتمال وجود اختلاف نظر برای اداره زندگی، تنش در روابط زناشویی، افزایش اضطراب و استرس، کاهش عزت نفس و احتمال بروز رفتارهای پرخاشگرانه، احتمال ارتکاب به جرایم و مشاغل کاذب و واسطه گری، احتمال گرایش به انجام کارهای غیرقانونی و احساس حقارت از جمله تبعات منفی بیکاری در خانواده های ایرانی است.
بدون تردید بسیاری از مردم و جوانان جامعه ما که تبعات منفی بیکاری را لمس کرده اند، نیازی به خواندن این مطلب ندارند. بر دولتمردان و سیاستمداران هر کشوری واجب است که با درک نیازهای واقعی مردم و جوانان جامعه خود، مسیر پیشرفت و توسعه اجتماعی و اقتصادی را هموار کنند و برای نیروی کار موجود در جامعه، زمینه مناسب حضور و تلاش را فراهم کنند. دستاورد نهایی این تلاش، به وجود آمدن جامعه ای بانشاط و پویا و فعال در تمامی عرصه هاست که به یقین حق طبیعی جامعه ایرانی است.
منابع اقتباس: روزنامه طلوع؛ سعید دژبخش؛ منبع: روزنامه خراسان (گزارش و مصاحبه با دکتر ایمانی استاد دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس