علم، شجاعت، عدالت، فصاحت و بلاغت امام علی (علیه السلام) از فضایلی است که اختصاص به آن حضرت دارند که نه در میان صحابه کسی از آنها برخوردار بوده و نه هیچ کسی دیگری بعد از آنان لیاقت داشتن این فضایل را داشته است.
با قطع نظر از آنچه که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره امام علی (علیه السلام) فرموده و به آن حضرت جایگاه خاصی در میان صحابه اعطا فرموده اند، سجایا و فضایلی در آن حضرت وجود داشته که هیچ یکی از اصحاب از آنها برخوردار نبوده اند. در اینجا به چند نمونه از این فضایل اشاره می شود:
- علم امام علی (علیه السلام)
از فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) علم آن حضرت در حوزههای مختلف است. علم الهی که اشرف علوم است از کلام او اقتباس و به او منتهی شده و از او آغاز گردیده است. فرقه های اسلامی مانند معتزله، اشاعره، امامیه و زیدیه هرکدام عقاید خود شان را در مسئله توحید به او نسبت می دهند.
او اساس علم فقه است و تمام فقهاء در اسلام از او استفاده کرده و از عیال او به شمار میآیند، گذشته از سایر فقهاء و مذاهب اسلامی حتی عمر بن خطاب و عبدالله بن عباس فقه را از علی (علیه السلام) فرا گرفته اند.
فرا گیری ابن عباس روشن است اما درباره عمر بن خطاب همه می دانند که در حل بیشتر مسائلی که بر او و دیگر صحابه اشکال می شد به امام علی (علیه السلام) رجوع می کرد، در حدی که بارها گفت: «لولا علی لهلک عمر» و نیز می گفت: «لا بقیت لمعضله لیس لها أبو الحسن» و این سخن نیز از عمر نقل شده که «لا یفتین أحد فی المسجد و علی حاضر».[۱]
هنگامی که عمر بن خطاب زن باردار را محکوم به رجم کرد امام علی (علیه السلام) به او فرمود: «أما سمعت رسول الله یقول رفع القلم عن ثلاث…» عمر گفت: «لولا علی هلک عمر». همچنین از ابوسعید نقل شده هرگاه عمر از علی سوالی میکرد و علی پاسخش را میداد، عمر می گفت: «أعوذ بالله أن أعیش فی قوم لیس فیهم أبو الحسن وفی روایه لا أبقانی الله بعدک یا علی» یعنی پناه می برم به خدا که در میان قومی زندگی کنم ابوالحسن در آن نباشد و در روایتی آمده که خدا مرا بعد از تو باقی نگذارد یا علی. [۲]
به گفته عضدالدین ایجی این سخن علی که گفت: «اگر متکایی برایم گذاشته شود و سپس بر آن بنیشینم همانا بین اهل تورات به تورات آنان و بین اهل انجیل به انجیل آنها و بین اهل زبور به زبور شان و بین اهل فرقان به فرقان آنان قضاوت خواهم کرد، حکایت از احاطه علم او بر این کتابها دارد نه اینکه حکم با کتابهای منسوخ جایز باشد.[۳]
همچنان همه مردم میدانند که علم نحو و عربی را او ابداع کرد و اصول آن را بر ابوالأسود دؤلی املا فرمود. از جمله آنها این است که کلمه را به اسم و فعل و حرف و به معرفه و نکره و اِعراب را به رفع، نصب، جر و جزم تقسیم کرد. این کار او نزدیک است که به معجزه ملحق شود؛ زیرا نیروی فکری بشر به این حصر احاطه ندارد.[۴]
- عدالت امام علی (علیه السلام)
یکی دیگر از فضایل امام علی (علیه السلام) عدالت اوست که عدالت جویان را به سوی خود جذب کرده و حاکمان را به تحیر واداشته است. عدالت او در ابعاد فردی و اجتماعی منحصر به فرد بوده که جورج جرداق مسیحی را واداشته تا کتابی به نام «الامام علی صوت العداله الانسانیه» بنویسد.
عدالت امام علی (علیه السلام) در زمان حکومتش در ابعاد مالی، سیاسی، اجتماعی و حقوقی به نهایت درجه تبلور پیدا کرد و بسیاری از سیاستمداران، عدالت او را برنتابیده، از او فاصله گرفته و در نهایت پرچم دشمنی را بر علیه او بلند کردند. حتی برخی از سران جامعه که با علی (علیه السلام) بیعت کرده بودند به علت عدالت علی پیمان و بیعت ها را شکستند و پرچم های مخالفت را برپا کردند.[۵]
امام علی (علیه السلام) در کلام ۲۱۵ نهج البلاغه مطالبی مبنی بر تبری خود از ظلم بیان فرموده که حکایت از فرط عدالت او دارد. او با سوگند به لفظ جلاله چنین می گوید:
«وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً وَ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطَامِ ….؛
سوگند به خدا اگر شب را بر روى خارهاى «سعدان» بیدار بسر برم و یا در غل ها و زنجیرها بسته و کشیده شوم، برایم محبوبتر است از اینکه خدا و رسولش را روز قیامت در حالى ملاقات کنم که به بعضى از بندگان ستم کرده، و چیزى از اموال دنیا را غصب نموده باشم. چگونه به کسى ستم روا دارم، آن هم براى جسمى که تار و پودش به سرعت بسوى کهنگى پیش می رود (و از هم می پاشد) و مدت هاى طولانى در میان خاک ها می ماند».
امام علی (علیه السلام) در ادامه این سخنان باز به خدا سوگند یاد کرده که برادرش عقیل فقیر شده بود و از او درخواست کرد که از بیت المال به او کمک کند؛ ولی علی با نزدیک کردن آهن گداخته به سوی بدن برادر او را مورد عبرت قرار داد تا موجب نشود علی دینش را به او بفروشد. علی (علیه السلام) بعد از موعظه و نصیحت به برادرش می گوید:
«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَهَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا- عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَهٍ مَا فَعَلْتُهُ- وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَهٍ فِی فَمِ جَرَادَهٍ تَقْضَمُهَا- مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى وَ لَذَّهٍ لَا تَبْقَى- نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِین؛
به خدا سوگند اگر اقلیم هاى هفتگانه با آنچه در زیر آسمان ها است را به من دهند که خداوند را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى نافرمانى کنم هرگز نخواهم کرد، این دنیاى شما از برگ جویده اى که در دهان ملخى باشد، نزد من خوارتر و بی ارزش تر است. «على» را با نعمت هاى فناپذیر و لذت هاى نابود شدنى دنیا چه کار. پناه می بریم به خدا از به خواب رفتن عقل و لغزش هاى قبیح و از او یارى میجوییم».
به همین دلیل جبران خلیل جبران که یک متفکر مسیحى امروزى است گفته است: «قتل علىّ فى محراب عبادته لشدّه عدله؛ على (علیه السلام) در محراب عبادتش به علت شدت عدالتش کشته شد».[۶]
- شجاعت امام علی (علیه السلام)
فضیلت مهم دیگر امام علی (علیه السلام) شجاعت اوست که زبانزد عام و خاص است. شجاعت او در حدی بود که یاد هر کسی قبل از او را به فراموشی می سپارد و اسم هر کسی را که پس از او میآید محو میکند.
مقامات او در جنگها مشهور است که تا روز قیامت به آنها مثل زده می شود. او شجاعی بود که هیچگاه فرار نکرد و از هیچ چیزی نترسید و با هیچ کسی مبارزه نکرد مگر اینکه او را کشت و ضربه ای نزد که نیازی به ضربه دوم داشته باشد. هنگامی که عمرو بن عبدود به دست علی کشته شد خواهرش در مرگ او مرثیه ای خواند:
لو کان قاتل عمرو غیر قاتله بکیته أبدا ما دمت فی الأبد
لکن قاتله من لا نظیر له و کان یدعى أبوه بیضه البلد
یعنی اگر عمرو را غیر علی کشته بود تا زمانی که جان در تن دارم میگریستم، لکن قاتل او کسی است که مانندی برایش نیست و پدرش او را بیضهالبلد خوانده است.[۷]
ابن حجر عسقلانی باور برخی را مبنی بر اینکه علی (علیه السلام) در سقیفه حق خود را بر اساس تقیه نگرفته است تخطئه کرده، می گوید که نسبت دادن تقیه به علی با داشتن شجاعت عظمایی که او داشت قابل پذیرش نیست.[۸]
نووی سخنان پیامبر گرامی اسلام را در جنگ خیبر که فرمود: «لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَهَ غَدًا رَجُلًا یُفْتَحُ على یَدَیْهِ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ الله…»[۹] معجزه فعلی و قولی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته است.
معجزه فعلی اش این است که با آب دهنش در جا چشم علی را شفا داد و معجزه قولی اش این است که فرمود خیبر با دست علی فتح خواهد شد که چنین شد و این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن بیان فضایل علی رضی الله عنه بیان شجاعت و حسن رعایت علی از دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و بیان این است که او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند.[۱۰]
یعنی دیگرانی که از ترس نتوانستند در برابر دشمن بایستند و از آنان شکست خوردند، علی در میان صحابه تنها کسی بود که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شجاعت او را با این پیشگویی بیان کرده و او هم با شجاعت خود دشمن را شکست داد و خیبر را فتح کرد.
- فصاحت و بلاغت امام علی (علیه السلام)
یکی دیگر از فضایل امام علی (علیه السلام) فصاحت و بلاغت اوست. امیر المؤمنین سرچشمه و آبشخور فصاحت و منشأ و مولد بلاغت است و راز این دو در کلام او آشکار گردیده و قواعدش را از کلام او اقتباس کرده اند. هر گوینده یا سخنورى بدو اقتدا کند و هر واعظ بلیغى در سخن خود از او یارى جوید. على (علیه السلام) گوى سبقت از همگان در ربوده و آنان هر چند کوشیده اند به او نرسیده اند.
على (علیه السلام) پیش افتاده بود و آنان واپس مانده بودند؛ زیرا در کلام على (علیه السلام) جلوه اى است از کلام الهى و بویى است از سخن رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم). از کلام فصیح و بلیغ گذشتگان اندکى به ما رسیده است ولى امیرالمومنین دریایى است بی کرانه که هیچ سخنورى را یاراى برابرى با او نیست و مجموعه اى است از فضایل که کسى را یاراى همسرى با او نباشد.[۱۱]
این بلاغت و فصاحت امام علی (علیه السلام) در خطبه ها، نامه ها، رساله ها حکمت ها و موعظه های نهج البلاغه اعجاب هر خواننده ای را بر می انگیزد.
زهد، تقوی، عبادت، سخاوت، حلم، فداکاری، و سایر فضایل انسانی برای آن حضرت در دعاها، متون حدیثی و تاریخی نقل شده است که توجه هر خواننده را به خود جلب میکند و این مقاله گنجایش ذکر همه آنها را ندارد.
نویسنده مواقف فضایلی زیادی را بری امام علی (علیه السلام) بر می شمارد و در آخر می گوید که این فضایل دلالت بر افضلیت علی ندارند. او می گوید اینکه او اعلم صحابه بود به دلیل نهایت ذکاوت و حرص به تعلّم و ملازم بودنش با محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در کودکی و بزرگی، و اینکه عمر را از رجم زن حامله نهی کرد و عمر گفت «لولا علی لهلک عمر» و یا اینکه علی گفت «لو کسرت لی الوساده…» و اینکه در خطبه های علی از اسرار توحید، عدل، نبوت، قضا و قدر ذکر شده که در کلام سایر صحابه از این امور دیده نمی شود، اینکه همه فرقه های اسلامی در اصول و فروع خود را منتسب به او کرده و متصوفه هم علم تصفیه را از او گرفته و ابن عباس شاگرد او بوده است و در فقه و فصاحت در درجه نهایی قرار داشته است، اینکه علم نحو از او پدیدار شده و ابو الأسود دؤلی را به تدوین آن امر کرده، اینکه او در جوانمردی، اخلاق، زهد، کرم در حدی بود که با نیازمندی خود مسکین و یتیم و اسیر را اطعام میکرد و اینکه در شجاعت همتایی نداشت و پهلوانان را در جنگها از پای در میآورد و اینکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) در روز احزاب گفت «لضربه علی خیر من عباده الثقلین» و نیز وقایع متواتر او در جنگ خیبر، حسن خلق و خوشرویی، قرابت او با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و همسری اش با دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پسرداشتن مانند حسن و حسین که سید جوانان اهل بهشت هستند و همین طور اولاد اولاد او که مردم در فضل آنان نسبت به عالمین اتفاق دارند، همگی دلیل بر فضیلت علی است نه دلیل بر افضلیت او. افضلیت کسی چیزی نیست که یقین به آن حاصل شود و باید آن را به خدا واگذار کرد. اما سلف گفته اند که افضل مردم ابوبکر و پس از او عمر و سپس عثمان و سپس علی است. ما باید بر آنان اعتماد داشته باشیم و از آنان متابعت کنیم.[۱۲]
در پاسخ به این سخن گفته می شود هرچند افضلیت کسی با داشتن فضایلی که دیگران از آنها بهره ای ندارند ثابت می شود؛ امّا در عین حال با چشم پوشی از این حقیقت و اینکه ما در صدد شناخت افضل صحابه نباشیم؛ ولی این قدر مسلم است که علی از فضایلی برخوردارد بوده که سایر صحابه آنها را نداشته اند؛ حالا اسم آن را هر چه میخواهید بگذارید. ثانیا سلف با کدام و چه ملاکی چنین حکمی کرده و از کجا برای آنان یقین پیدا شده که مراتب افضلیت را چنین رتبه بندی کرده اند و چرا آن را به خدا واگذار نکرده اند؟
آیا این رتبه بندی از آنچه که در امر خلافت واقع شده ناشی نشده است؟ به این معنا که چون ابوبکر خلیفه اول شد و عمر خلیفه دوم و عثمان خلیفه سوم و امام علی خلیفه چهارم، پس با چشم پوشی از واقعیت، افضلیت هم باید از ابوبکر تا علی رتبه بندی شود!
نویسنده: حمیدالله رفیعی
[۱]. عزالدین ابو حامد ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه (ابن أبی الحدید)، ج ۱، ص۱۷- ۱۸. قم، کتابخانه عمومى آیت الله مرعشى نجفى، چ۱، ۱۳۳۷. مصحح: محمد ابوالفضل ابراهیم.
[۲] . فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۷. عبدالرؤوف مناوی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۴، ص۳۵۷، مصر، المکتبه التجاریه الکبرى، چ۱، ۱۳۵۶ق.
[۳] . عضدالدین عبدالرحمن بن احمد ایجی، المواقف، ج۳، ص۶۳۶. بیروت، دار الجیل ، چ۱، ۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۷م، تحقیق: عبد الرحمن عمیره.
[۴] . شرح نهج البلاغه (ابن أبی الحدید)، ج۱، ص۲۰.
[۵] . ناصر مکارم شیرازی، پیام امام شرح تازه و جامعى بر نهج البلاغه، ج ۱، ص۴۰۹، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ۱، ۱۳۷۵ش.
[۶] . محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج ۱، ص۱۷۹، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ۷، ۱۳۷۶ش،
[۷] . شرح نهج البلاغه (ابن أبی الحدید)، ج۱، ص۲۱.
[۸] . احمد بن علی بن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۵، ص۳۶۲، دار المعرفه – بیروت، دارالمعرفه، بیتا، تحقیق: محب الدین الخطیب.
[۹] . محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج۳، ص۱۰۹۶، بیروت، دار ابن کثیر , الیمامه ، چ۳، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا.
[۱۰] . ابو زکریا یحیی بن شرف نووی، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۷۷بیروت، دار إحیاء التراث العربی چ۲، ۱۳۹۲ق.
[۱۱] . نهج البلاغه ( فارسی)، خطب الإمام علی (ع)، ص۲۱-۲۳، (مترجم: عبد المحمد آیتی)، چ۲، ۱۳۷۷ش، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
[۱۲]. المواقف، ج۳، ص۶۲۷-۶۲۹.