از جمله کارهای اساسی که امام هادی علیه السلام در طول حیات خویش بدان اهتمام ورزید تبلیغ دین در ابعاد مختلف و با شیوه های متنوع بود. در ذیل به برخی از شیوه های تبلیغی آن امام می پردازیم.
۱. پند و ارشاد
امام هادی علیه السلام با وجود این که مدت زیادی از عمر شریفشان را در سامرّا و تحت سلطه حکّام عباسی بودند، لحظه ای از هدایت و ارشاد مردم دست بر نمی داشتند و در موقعیت های گوناگون و به طرق مختلف به مردم آگاهی می دادند و در این راه حتّی از حاکمان و والیان ابایی نداشتند و آنان را مورد پند و اندرز و ارشاد قرار می دادند، و به راستی از مصادیق بارز «وَ لا یخْشَوْنَ اَحَداً إلَّا اللَّهَ»[۱] بودند، و به گفته امیرمؤمنان علی علیه السلام «عَظُمَ الْخالِقُ فی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فی أَعْینِهِمْ؛ [متقین این گونه اند که] آفریدگار جهان، در روح و جانشان بزرگ است و به این خاطر هر چه غیر اوست در چشمشان حقیر است.»[۲]
مورّخین نقل کرده اند:
روزی متوکّل دستور داد که امام هادی علیه السلام را به نزد او بیاورند، وقتی امام به مجلس متوکّل وارد شد، او ظرف شرابی در دست داشت و بعد از آن که آن حضرت را در کنار خود جای داد، پیاله ای از شراب به طرف ایشان گرفت و گفت: بنوش. امام علیه السلام امتناع ورزید و فرمود: گوشت و خون من تا به حال با شراب آلوده نشده است. آنگاه متوکل درخواست کرد تا آن حضرت شعری – که او را به وجد آورد – برایش بخواند. امام علیه السلام فرمود: من کمتر شعر می خوانم. امّا متوکّل اصرار ورزید و آن حضرت این اشعار را برایش خواند:
۱ – باتُوا عَلی قُلَلِ الأَجْبالِ تَحْرِسُهُمْ // غُلْبُ الرِّجالِ فَما تَنْفَعُهُمُ الْقُلَلُ
۲ – وَاسْتُنْزِلُوا بَعَد عِزٍّ مِنْ مَعاقِلِهِمْ // فَأَوْدِعُوا حُفَراً یا بِئْسَ ما نَزَلُوا
۳ – ناداهُمْ صارِخٌ مِنْ بَعْدِ ما قُبِرُوا // أَینَ الأَْساوِرُ وَالتّیجانُ وَالْحُلَلُ
۴ – أَینَ الْوُجُوهُ الَّتی کانَتْ مُنَعَّمَهً // مِنْ دُونِها تُضْرَبُ الأَْسْتارُ وَالْکُلَلُ
۵ – فَأَصْفَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حینَ سائَلَهُمْ // تِلْکَ الْوُجُوهُ عَلَیهَا الدُّودُ تَنْتَقِلُ
۶ – قَدْ طالَ ما أَکَلُوا دَهْراً وَ ما شَرِبُوا // فَأَصْبَحُوا بَعْدَ طُولِ الأَکْلِ قَدْ أُکِلُوا
«۱ – بر بلندای کوه ها شبانگاهان زندگی کردند در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آن ها حفاظت می کردند، ولی آن قلّه کوه ها برایشان سودی نبخشید.
۲ – بعد از آن عزّتی که داشتند از پناهگاه هایشان پایین کشیده شدند و در زیر حفره های قبر قرار گرفتند و چه بد منزل و اقامتگاهی است.
۳ – بعد از آن که در قبرهایشان قرار گرفتند، فریادزنی بر آن ها بانگ زد: کجا رفت آن دست بندها و تاج ها و لباس های فاخر.
۴ – کجا رفت آن چهره ها که با ناز و نعمت پرورش یافته و مقابل آن ها پرده های گرانبها آویخته شده بود.
۵ – قبرهای آن ها به جای آن ها پاسخ می دهند: آن چهره ها هم اکنون محلّ آمد و شد کرم ها شده اند.
۶ – عمرهای دراز، خوردند و آشامیدند و اکنون پس از آن همه عیش و نوش خودشان خورده شده اند.»
امام علیه السلام با این اشعار تمامی حاضران را تحت تأثیر قرار داد و متوکّل که از شدّت گریه، اشک صورتش را فرا گرفته بود، دستور داد که بساط شراب را برچینند، سپس دستور داد امام را با احترام به خانه اش باز گردانند.[۳]
۲. برخورد با غالیان
امامان شیعه علیهم السلام علاوه بر دشمنان بیرونی با یک مشکل بزرگتری هم مواجه بودند و آن وجود کسانی بود که با دیدن کرامات و فضائل ائمّه علیهم السلام در مورد آنان دچار نوعی انحراف و کج اندیشی شده و راه غلو را پیش می گرفتند. امام علی علیه السلام می فرماید: «هَلَکَ فِی رَجُلانِ؛ مُحِبٌّ غالٍ وَ مُبْغِضٌ قالٍ؛ دو کس در مورد من هلاک شدند؛ دوست غلو کننده و دشمن بدخواه.»[۴]
از مشکلات بزرگی که امام هادی علیه السلام نیز با آن مواجه بودند، وجود غالیان کج اندیشی بود که با مشاهده عظمت و کرامات آن حضرت، راه غلو را در پیش گرفتند و باعث بدبینی مردم نسبت به اهل بیت علیهم السلام شدند. کسانی مانند: علی بن حسکه، محمد بن نصیر، ابوالعباس طرفانی و ابو عبداللَّه کندی در میان آنان به چشم می خورند.[۵] امام علیه السلام برای برخورد با آنان و جلوگیری از انحراف مردم با این گروه به شدت برخورد می کردند و با ارسال نامه هایی به نقاط مختلف، مردم را از پیروی آنان بر حذر می داشتند و در بعضی اوقات دستور قتل آنان را صادر می کردند.
برای نمونه: «ابن بابای قمی» یکی از غالیانی است که امام هادی علیه السلام از او بیزاری جسته و فرموده است: «او (ابن بابا) گمان می کند که من او را به مقام نبوّت برانگیخته ام و او باب من است (یعنی مردم از طریق او به امام نزدیک شوند) ، لعنت خدا بر او باد که شیطان او را گمراه کرده است. سپس خطاب به یکی از شیعیان فرمودند: اگر توانستی او را بُکش که مرا آزرده است.»[۶]
۳. گسترش تعالیم اسلام بواسطه وکلا
دوران امامت پیشوای دهم شیعیان از طرفی با یک اختناق و خفقان شدید از طرف حکّام عباسی مقارن بود به طوری که فعالیت های شیعیان با برخوردهای شدیدی از طرف حکومت های وقت مواجه می شد و پیروان اهل بیت مورد قتل و شکنجه و آزار قرار می گرفتند. از طرف دیگر شیعیان در سرتاسر بلاد اسلامی پراکنده بوده و نیازمند برقراری ارتباط با امام خویش بودند. به همین منظور امام علیه السلام از طریق وکلای خود در نقاط مختلف مشکلات فقهی، کلامی شیعیان را برطرف می نمودند و آنان را از هدایت های حکیمانه خود بهره مند می ساختند و به تحکیم و تثبیت پایه های اعتقادی مردم می پرداختند. چنان که از متون تاریخی استفاده می شود شهرهایی که وکلای امام در آن ها اقامت داشتند به چهار منطقه تقسیم می شد:
الف) بغداد، مدائن، سواد و کوفه؛
ب) بصره و اهواز؛
ج) قم و همدان؛
د) حجاز، یمن و مصر.[۷]
وکلای امام، بیشتر از طریق نامه توسط افراد مطمئن و به صورت مخفیانه با آن حضرت در ارتباط بودند که بخش عمده آن در مصادر حدیثی (به نقل از نامه ها) موجود است و امروزه در دسترس ما قرار گرفته است.
۴. تبلیغ و ارشاد در قالب دعا
شرائط زمانی و موقعیت خاص امام هادی علیه السلام اقتضا می کرد که برای پیشبرد اهداف عالی و نشر تعالیم ناب و حیات بخش اسلام از روش های غیرمستقیم اقدام نمایند. یکی از روش های حکیمانه و تأثیرگذار ایشان استفاده از دعا برای انجام این امور مهم بود. امام علیه السلام در دعاهایی که به ایشان منسوب است – مخصوصاً «زیارت جامعه» – علاوه بر راز و نیاز به درگاه خداوند به پاره ای از مسائل اعتقادی، سیاسی و اجتماعی اشاره دارند که به ذکر نمونه هایی از آن اکتفا می کنیم:
الف) ایجاد پیوند میان مردم و اهل بیت علیه السلام
آن حضرت در دعاهای خود علاوه بر صلوات های مکرر بر محمّد و آل اوعلیهم السلام، نسبت به ارتباط محکم و ناگسستنی میان امّت و آل محمّدعلیهم السلام تأکید خاصی دارند، چنان که در فرازی از دعاهای خود می فرماید: «اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لاتَقْطَعْ بَینی وَ بَینَهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ وَاجْعَلْ عَمَلی بِهِمْ مُتَقَبَّلاً؛ پروردگارا! درود فرست بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام و ارتباط میان من و ایشان را در دنیا و آخرت قطع مفرما و اعمال مرا به خاطر ایشان قبول فرما.»[۸]
ب) تأکید بر امامت و رهبری اهل بیت علیهم السلام
در زیاراتی که از امام هادی علیه السلام روایت شده با تعابیر گوناگونی بر این امر مهم تأکید گردیده است، چنان که در فرازی از زیارت آن حضرت می خوانیم: «أَشْهَدُ أَنَّکُمُ الاَْئِمَّهُ الرَّاشِدُونَ، الْمَهْدِیونَ، الْمَعْصُومُونَ، الْمُکَرَّمُونَ، الْمُقَرَّبُونَ، الْمُتَّقُونَ، الصَّادِقُونَ، الْمُصْطَفُونَ، الْمُطیعُونَ لِلَّهِ؛ گواهی می دهم که شما امامان مرشد، هادی، معصوم، بزرگوار، مقرّب نزد خدا،پرهیزگار، راستگو، برگزیده و مطیع خداوند هستید.»[۹]
ج) مبارزه با ظلم و ستم
امام علیه السلام در دعایی با نام «دعاء المظلوم علی الظالم» که به طور مستقل بر ضد ستم و جور ستمگران و جباران بیان شده، به آگاه کردن مردم نسبت به ظلم و ستم حاکم بر جامعه می پردازند. در فرازی از این دعا آمده است: «فَأَسْئَلُکَ یا ناصِرَ الْمَظْلُومِ الْمَبْغِی عَلَیهِ إجابَهَ دَعْوَتی فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمِّدٍ وَ خُذْهُ مِنْ مَأْمَنِهِ أَخْذَ عزیزٍ مُقْتَدِرٍ وَ فی غَفْلَتِهِ مُفاجِئَهَ مَلیکٍ مُنْتَصِرٍ وَاسْلُبْهُ نِعْمَتَهُ و سُلْطانَهُ وَافْضَضْ عَنْهُ جُموعَهُ وَ أَعْوانَهُ وَ مَزِّقْ مُلْکَهُ کُلَّ مُمَزَّقٍ؛ ای یاری رسان مظلوم ستمدیده، از تو می خواهم دعوتم را اجابت کنی، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و ظالم را از محل أمنش بگیر، از نوع عذاب کردن عزیر قادر، و در غفلتش به ناگهانی او را بگیر و نعمت و سلطنتش را از بین ببر، و کسانی که دور او جمع شده اند و اعوان و انصار او هستند را از دور او پراکنده کن و حکومتش را تماماً از هم بپاش.[۱۰] »
روشن است که امام علیه السلام با امثال این دعا مردم را نسبت به ظلم حاکمان جور آگاه می کردند و حاکمان را رسوا می نمودند.
پی نوشت:
[۱]. احزاب/ ۳۹: «از هیچ کس جز خدا نمی ترسند.»
[۲]. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.
[۳]. مروج الذهب، همان؛ وفیات الأعیان، ابن خلکان، شریف رضی، ج ۳، ص ۲۷۲؛ بحارالانوار، همان، ج ۵۰، ص ۲۱۱ و الوافی بالوفیات، همان.
[۴]. قصار الحکم، ۱۱۷.
[۵]. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، مرکز جهانی علوم اسلامی، ص ۵۲۵.
[۶]. اختیار معرفه الرجال، شیخ طوسی، دانشگاه مشهد، ص ۵۲۰.
[۷]. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، جاسم حسین، امیرکبیر، ص ۱۳۷.
[۸]. مسند الامام الهادی، عزیز اللّه عطاردی، کنگره جهانی امام رضا، ص ۱۸۷.
[۹]. مسند الامام الهادی، همان، ص ۲۴۷.
[۱۰]. همان، ص ۱۸۹.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره ۳۸.