المطیع لله (متوفای ۳۶۳ق)، بیست و سومین خلیفه عباسی بود که پس از مستکفی بالله در سال ۳۳۴ ق به خلافت رسید. در دوران خلافت او دیلمیان بر دربار عباسی نفوذ زیادی پیدا کردند تا جایی که عزالدوله دیلمی همه اختیارات خلیفه را به خودش اختصاص داد.
همچنین در دوران خلافت او، قرمطیان حجرالاسود را به مکه بازگرداندند. المطیع لله سرانجام به سال ۳۶۳ قمری در حالی که به همراه سبکتکین عازم جنگ با عزالدوله بود، در میانه راه درگذشت.
مطهر بن طاهر مقدسى: «سپس با المطیع للّه در هشت شب مانده از جمادى الاخر سال سى و چهار بیعت کردند و او خود را از خلافت باز کرد. روز چهارشنبه سیزدهم ذى القعده به فلج مبتلا شد و خود از خلافت کنارهگیرى کرد. ۱
معرفی اجمالی
ابوالقاسم، فضل بن جعفر بن احمد بن طلحه بیست و سومین خلیفه عباسی بود که پس از خلع مستکفی بالله با وی بیعت و به المطیع لله ملقب شد. مادرش ام ولد بود و مشعله نام داشت و اصالتاً از سیسیل بود.
ضعف خلافت عباسی
روزگار المطیع لله، روزگار ضعف خلافت بود؛ به طوری که از اسباب حاکمیت، همین را داشت که به نامش خطبه می خواندند. دیلمیان آل بویه، قدرت را از دست خلیفه خارج ساخته، آن را در دست گرفته بودند، لذا خلیفه عملا هیچ کاره بود.
قدرت یافتن عزالدوله
در دوران حاکمیت المطیع لله، حاکم واقعی، عزالدوله دیلمی بود. او همه اختیارات خلیفه را به خویش اختصاص داد و خلیفه را به اقامت اجباری واداشت و او را تحت نظر قرار داد و روزانه صد دینار برای مخارج او و خانوادهاش اختصاص داد.
بازگرداندن حجرالاسود
در روزگار المطیع لله، حجرالاسود که قرمطیان آن را در سال ۳۱۷ ق از جا کنده، پیش خود نگه داشته بودند، به مکه برگردانیده شد.
خلع از قدرت
المطیع لله، پس از مدتی فلج و دچار سنگینی زبان شد، از این رو، سبکتکین از او خواست خود را خلع کند و پسرش عبدالکریم را به جای خود بگمارد. خلیفه نیز پذیرفت و همین کار را کرد. و مردم با پسرش عبدالکریم بیعت کردند و وی خود را به الطائع لله ملقب کرد.
وفات
هنگامی که سبکتکین عازم جنگ با عزالدوله در واسط بود، المطیع لله را با خود همراه کرد، اما در راه، وی و سبکتکین در گذشتند و جنازه هر دو به بغداد حمل شد.[۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]
پی نوشت ها
۱. آفرینش و تاریخ/ترجمه،ج۲،ص:۹۸۳
۲ . ابن اثیر، علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص ۴۵۱.
۳ . ابن اثیر، علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۶۳۷.
۴ . مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۷۷.
۵.مقدسی، محمد بن عبد الملک، تکمله تاریخ الطبری، ص۲۱۵.
۶. مقدسی، محمد بن عبد الملک، تکمله تاریخ الطبری، ص۲۱۶.
۷ .ذهبی، محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۲، ص۱۱۹.
۸ . ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۱۴، ص۴۶.
۹ .زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج۵، ص۱۴۷.
۱۰ .ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج۴، ص۱۰۸.
۱۱ .خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۷۹.
۱۳.ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، ج۳، ص۱۸۲.
۱۴. ابن العبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، ص۱۷۰.
منبع: عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۲، ص۲۹۲.