ابوعلی سینا از بزرگترین دانشمندان ایرانی است که در پارهای از علوم من جمله؛ طب ، زیست شناسی ، منطق و فلسفه از سرامدان تاریخ علم محسوب می شود.
مفهوم دانشمند
امروزه و در فضای علمی کنونی، ” دانشمند ” به کسی گفته میشود که تنها بر یک رشته علمی تسلط کافی داشته باشد و بتواند در رشته خود نوآوری کرده و آن دانش را یک گام به جلو ببرد، اما با مطالعه تاریخ علم به دورههایی بر میخوریم که در آنها ” دانشمند” لقب کسی است که در تمامی علوم زمان خود مهارت داشته و در بیشتر آنها صاحب نظر به حساب آید. و دیده شده که بعضی ازاین دانشمندان توانستهاند چندین شاخه از علوم زمان خود را به شکل قابل اعتنایی ارتقاء داده و در آنها تاثیر شگرفی بگذارند؛ بنابراین ممکن است در بررسی تاریخچه علوم مختلف به نام یک دانشمند برخورد کنیم که در رشد تمامی این علوم موثر بوده است و نام او به عنوان یک نابغه در تاریخ ثبت شده باشد.
معرفی اجمالی
بی تردید “ابوعلی سینا”نامدارترین دانشمند مسلمان و ایرانی است که توانسته است در بیشتر علوم زمانه خود تحول ایجاد کرده و نام خود را در تاریخچه بسیاری از علوم به ثبت برساند. شهرت او محدود به ایران یا حتی عالم اسلام یا محدود به علوم خاصی مانند فلسفه و منطق نیست بلکه شاید بتوان گفت عظمت شخصیت علمی “ابوعلی سینا”در علم طب بیش از مقام علمی او در فلسفه و منطق است، اما ما در این نوشتار “ابوعلی سینا”را به عنوان نماینده یک دوره خاص از تاریخچه منطق مورد بررسی میدهیم. بنابراین بیشتر متمرکز برشرح آراء واحوال منطقی وفلسفی وی هستیم.
زندگی نامه
ابوعلی سینا که نام کامل او “حسین بن عبدالله بن علی بن سینا” و ملقب به ” شیخ الرئیس ” است، درسال ۳۷۰ هجری قمری در روستایی به نام ” افشنه ” از توابع شهر ” بخارا ” به دنیا آمد. در سیر مطالعه زندگی وی، به برکت شرح حالی که خود او برای یکی از شاگرادنش بیان کرده است، اطلاعات کافی و به نسبت زیادی در مورد چگونگی شروع تحصیل و آموزش او در دوران جوانی و نوجوانیش وجود دارد. او به قول خودش تا ده سالگی، قرآن و بسیاری از علوم ادب را آموخته بود و مردم از او در تعجب بودند. [۱]وی تا پیش ازآنکه نزد استاد معتبری شاگردی کند، بسیاری از علوم دیگر مانند هندسه و فقه را نیز به طور مختصر یاد گرفته بود.
وقتی ” ابوعبدالله ناتلی ” که به فلسفه دانی مشهور بود، به بخارا آمد، پدرش او را نزد وی گذاشت تا منطق بیاموزد. استاد از نبوغ فراوان شاگرد درحیرت ماند و دانشمند جوان مقدمات منطق و بعضی کتابهای اقلیدس را در محضر “ناتلی”درس گرفت. پس از مدتی ناتلی بخارا را ترک کرد وشاگردش به تنهایی شروع به مطالعه کتابهای علمی و شروح آنها کرد. او در این مدت شبها و روزها مطالعه میکرد و کتابهای ارسطو و بطلمیوس را به خوبی خواند و تا آنجا پیش رفت که به قول خودش “درهای دانش به رویش گشوده شد». [۲] [۳]
او خودش مراحل بعد تحصیلش را اینگونه توصیف میکند: ” سپس به علم طب راغب شدم و کتابهای تصنیف شده در آن فن را خواندم و علم طب از دانشهای دشوار نیست پس در کمترین مدت آن را فراگرفتم به نحوی که فاضلان این فن پیش من طب میخواندند. ” [۴] [۵]
از این زمان به بعد ابوعلی سینا به عنوان یک طبیب حاذق به علاج بیماران میپرداخت و در این راه شهرت فراوانی پیدا کرد، این شهرت وی باعث شد برای درمان ” نوح بن منصور سامانی “حاکم بخارا، که به بیماری صعب العلاجی دچار شده بود به دربار فراخوانده شود و او در ازای درمان حاکم از او درخواست کرد که اجازه داشته باشد از کتابخانه دربار استفاده کند.
در اثر مطالعه کتابهای نایاب و گران قیمتی که در کتابخانه دربار وجود داشت، ابن سینا توانست تسلط خود را در بیشترعلوم کامل کند و این در حالی بود که هنوز هیجده سال بیش نداشت و در ابتدای راه زندگی بود [۶] [۷]؛
اوضاع بر همین منوال میگذشت تا آنکه پدرش از دنیا رفت و او مجبور شد به جای پدر وارد دستگاه حکومتی شود، دیری نپایید که “نوح بن منصور”نیز درگذشت و پسرش بر جای وی به حکومت رسید، ابن سینا دیگر نتوانست در دستگاه اداری حکومت باقی بماند و عزم سفر کرده و به سمت حکومت خوارزمشاه در گرگانج حرکت کرد.
از این به بعد، ابن سینا زندگی بسیار سخت و پر فراز و نشیبی داشت و به جز مدتی در پایان عمرش، دیگرنتوانست آن فراغت لازم را که دانشمندان برای مطالعه و تحقیق بدان نیاز دارند، به دست آورد. او بیشتر عمر خود را در مسافرتهای طولانی از شهری به شهر دیگر و از حکومتی به ولایتی دیگر گذراند وحوادث گوناگونی را تجربه کرد، از سرگردانی در کویر و گم شدن در بیابان گرفته، تا سکنی گزیدن در روستایی دور افتاده و رسیدن به وزارت سلطان و زندگی در دربار. او حتی متهم به خیانت در وزارت شد وحبس در زندان حکومت را نیز تجربه کرد. سپس مخفیانه از زندان گریخت و با لباس ناشناس به سمت حکومتی دیگر در اصفهان روانه گشت. جنگها و صلحهای فراوانی را دید و در گرفتاریهای سیاسی و اجتماعی متفاوتی زندگی کرد و در تمام این مدت به برکت شهرتی، که بیشتر در علم طب داشت، امرار معاش و گذران زندگی میکرد.
اما “شیخ الرئیس”در تمام این مدت هرگز دست از تلاش و کوشش علمی نکشید و بیشتر کتابهایی که نوشته و شاگردانی که تربیت کرده مربوط به همین دوران است او حتی بعضی از رسائلش را در زندان به رشته تحریر در آورد، ابوعبید جوزجانی ، شاگردش، شرایط کارهای علمی او را در زمان وزارت اینگونه توصیف میکند: “در این ایام هرشب طالبان علم در خانه او گرد میآمدند، و من نزد او کتاب شفا میخواندم و دیگر کتاب قانون را میخواند تدریس هم شبها صورت میگرفت زیرا شیخ روزها کار وزارت ودیوانی داشت [۸] [۹]”
سرانجام این حکیم دانشمند پس تحمل سختیهای فراوان و مجاهدتهای علمی بسیار که ثمره آن تا کنون در عالم اسلام نمایان است در سال ۴۲۸ هجری قمری درحالی که ملازم “علاءالدوله” بود و به سمت اصفهان باز میگشت در شهر همدان جان به جان آفرین تسلیم کرد.
آثار و افکار
تالیفات ابن سینا را از ۱۸۰ تا ۲۵۰ کتاب و رساله کوچک و بزرگ شمردهاند، اما تحقیقات جدید نشان میدهد تقریبا ۱۳۱ اثر به طور قطعی متعلق به ابن سینا ست و ۱۱۱ اثر نیز منسوب به وی است. [۱۰] دامنه محتوی این آثار بسیار وسیع است، از تفسیر بعضی از سورههای قرآن و رسالههایی در عشق و عرفان گرفته تا کتابهایی در ریاضیات و اخترشناسی وفلسفه و منطق؛ اما بی تردید شاهکار مشائی و بزرگترین اثر وی کتاب “الشفا ء” است که به قولی مفصل ترین دائره المعارفی است که در تمام زبانها به دست یک نفر نوشته شده است. [۱۱] ابن سینا کتاب “قانون” را در علم طب و ” الاشارات و تنبیهات ” را در منطق و فلسفه نوشت که هر کدام از این دو تا کنون به عنوان کتاب مرجع در رشته خود شناخته میشوند. بیشتر کتابهای ابن سینا به زبان عربی است اما وی به خواهش “علاء الدوله” کتاب ” دانش نامه علائی ” را به زبان فارسی نوشت که نخستین کتاب فلسفی نوشته شده به زبان فارسی است.
افکار ابن سینا، همان طور که از آثارش پیداست، بسیار وسیع و عمیق بوده و تا سال های متمادی فضای ذهنی بسیاری از متفکران بعد از وی را تحت تاثیر قرار داده است. ابن سینا را به هیچ وجه نمیتوان پیرو یک مکتب فلسفی یا فکری خاص دانست، او بیشتر آثار فکری گذشتگان را خوانده بود و نه تنها توانسته بود تمامی این افکار را به خوبی تلفیق کند بلکه توانسته بود آنها را با معارف عمیق اسلامی نیز درهم آمیزد و خود نیز خلاقیتها و شکوفاییهایی را در آنها بگنجاند [۱۲]؛
او با تلاشهای علمی که انجام داد صاحب یک مکتب فکری – فلسفی شد، که بعدها به نام مکتب “سینوی” شهرت یافت. البته فلسفه و منطق سینوی به عنوان شاخهای از جریان فکری مشائی به حساب میآید اما در رشتههایی مانند جهان شناسی و نفس شناسی میتوان تفاوتهای آشکاری را میان مکتب سینوی با مکتب ارسطویی و یونانی مشاهده کرد. ابن سینا در این بخشها تا حد زیادی معارف و عقاید اسلامی را با میراث یونانی ترکیب کرده است و افکار تازهای را برای آیندگان به میراث گذاشته است؛
تاثیر در منطق و فلسفه
ابوعلی سینا در دورهای ظهور کرد که منطق و فلسفه یونانی به طور کامل به زبان عربی ترجمه شده و شرحهای قابل اعتمادی نیز بر آنها نوشته شده بود. ابن سینا کاملا به کتابخانهها دسترسی داشت و از کتابهای دانشمندان پیش از خودش به خوبی بهره برده بود او خودش برای نمونه خواندن کتاب فارابی را اینگونه توصیف میکند:
” کتاب ماوراء الطبیعه تالیف ارسطو را پیدا کردم، دیدم بسیارمشکل است. چهل بار از اول تا به آخر خواندم و تمام مندرجاتش را حفظ کردم، اما چیزی ازمحتوای آن نفهمیدم. تا روزی در بازار صحافان بخارا به سمساری برخوردم، کتابی در دست داشت، گفت : ابوعلی این کتاب را بستان که بسیار ارزان است و صاحبش آن را از سر نیازی که به مال دارد می فروشد. کتاب را به سه درهم خریدم و به خانه آوردم. کتاب یکی ازتالیفات “فارابی”و شرح ماوراءالطبیعه ارسطو بود. آن وقت بود که به کمک این کتاب ارزشمند، مشکلات علم ماوراءالطبیعه همگی بر من روشن شد. ” [۱۳] [۱۴]بنابراین ابن سینا آنچه از گذشتگان در منطق و فلسفه به جا مانده بود، به خوبی میدانست و خود نیز با نبوغ و خلاقیت فراوانش توانست این علوم را تا حد زیادی رشد داده و تکامل بخشد؛
ابن سینا در فلسفه ابداعات فراوانی داشت و تاثیر عمیقی را به خصوص در رشتههای نفس شناسی و جهان شناسی بر جای گذاشت. به عنوان نمونه، او برای اولین بار وجود را به سه قسمت واجب و ممکن و ممتنع تقسیم کرد و بر اساس همین تقسیم، دسته بندی جدیدی برای فلسفه مطرح ساخت.
در منطق نیز ابن سینا توانست تغییرات شگرفی ایجاد کند، او اولین کسی بود که بحث “قاطیقوریاس”یا ” مقولات عشر ” را که ارسطو در منطق از آن بحث کرده بود، خارج از منطق دانست. هر چند ابن سینا، در دو کتاب خود به سبک ارسطو، مقولات عشر را نیز جزء منطق آورده است، اما در کتابهایی که در اواخر عمر خود نوشت، این بحث را به این دلیل که جزء معقولات اولیه است در فلسفه جا داد. او همچنین برای اولین بار قیاس اقترانی را به دو نوع شرطی و حملی تقسیم کرد و توانست منطقی را که ارسطو در نه بخش تنظیم کرده بود، در دو بخش تصورات و تصدیقات سامان دهد. [۱۵]
بیشتر این تغییراتی که ابن سینا در منطق و فلسفه ایجاد کرد، تا کنون نیز به قوت خود باقی است و غالب آنها مورد پذیرش متفکران بعد از وی قرار گرفته است. به همین علت است که نام ابن سینا در سراسر دنیا به عنوان یک چهره تاثیر گذار علمی در میان دانشمندان مطرح است.
پی نوشت:
۱.دیباجی، سید ابراهیم، “ابن سینا به روایت اشکوری واردکانی”، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۴، ص۳۵.
۲.مجتبایی، فتح الله.
۳.دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، مدخل ابن سینا، مقاله ۱۳۵۶.
۴.حلبی، علی اصغر.
۵. تاریخ فلاسفه ایرانی، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۱، ص۱۹۸.
۶.نعمه، عبدالله.
۷.فلاسفه شیعه، سید جعفر غضبان، انتشارات سازمان آموزش و پرورش اسلامی، تهران، ۱۳۶۷، ص۱۵۰.
۸.حلبی، علی اصغر.
۹.تاریخ فلاسفه ایرانی، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۱، ص۲۰۱.
۱۰.مهدوی، یحیی، فهرست نسخههای مصنفات ابن سینا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۳ص ۱ تا ۱۸.
۱۱.نصر، سید حسین، سه حکیم مسلمان، احمد آرام، انتشارات فرانکلین، تهران، چاپ دوم، ۱۳۵۲، ص۲۶.
۱۲.کریم فیضی، دیباچه الاشارات و التنبیهات، قم، انتشارات مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۴، جاول ص۲۱.
۱۳.نعمه، عبدالله.
۱۴.فلاسفه شیعه، سید جعفر غضبان، انتشارات سازمان آموزش و پرورش اسلامی، تهران، ۱۳۶۷، ص۱۴۹.
۱۵.فایدی، اکبر، نوآوریهای منطقی ابن سینا و تاثیر آن در منطق ارسطویی، فصنامه اندیشه دینی، انتشارات دانشگاه
منبع: ویکی فقه