اشاره:
مقوله مهم مهدویت، به دلیل اثرات بسیار حیاتبخش و به جتزایی که دارد؛ در معرض خطرات و آسیبهایی است. نوشتار حاضر بدنبال طرح برخی آسیبها، با ذکر پیامدها و خاستگاه هر یک بوده و در پایان به مبارزه و درمان آن همّت گمارده است؛ این آسیبها به قرار ذیلاند:
۱. برداشتهایی انحرافی از مقوله انتظار فرج؛
۲. افراط و تفریط در ارائه چهره مهر و قهر از امام عصر(عج)؛
۳. طرح مباحث غیرضروری؛
۴. شتابزدگی و تعجیل؛
۵. توقیت و تعیین وقت ظهور؛
۶. تطبیق نادرست نشانههای ظهور؛
۷. افراط و تفریط در تبیین مفهوم غیبت؛
۸. ملاقات گرایی؛
۹. آرزوگرایان بی عمل؛
۱۰. عاشق نمایان دنیاخواه؛
۱۱. مدعیان دروغین مهدویت و نیابت خاصه و عامه؛
۱۲. عدم پیروی از ولایت فقیه و نواب عام؛
۱۳. فعالیتهای غرب و مستشرقان.
پیش در آمد
هر امر مهمی به نسبت اهمیتش، در معرض خطرها و آسیبهایی است. مقوله مهم مهدویت هم با اثرات بسیار حیاتبخش و بهجت زای خود که کمترین آنها، امید به آینده و سر فرو نیاوردن در مقابل حوادث، ستمها و سختیهاست، از این قاعده مستنثی نیست.
آنچه بدنبال طرح آنیم؛ آسیبهایی است که پیش از ظهور و در دوران غیبت رخ مینماید. سخن از آسیبهای دیگر مانند آنچه در مقابل جریان قیام مهدوی رخ مینماید، را به وقتی دیگر وا میگذاریم.
هدف این نوشتار، بررسی برخی آسیبها با تبیین آثار و خاستگاه هر یک است تا راه مبارزه و درمان آنها روشن گردد.
۱. برداشتهای انحرافی از مقوله انتظار فرج
۱ـ۱ـ برخی انتظار فرج را در دعا برای فرج، امر به معروف و نهی از منکرهای جزئی منحصر دانسته و بیشتر از آن، وظیفهای برای خویش قائل نیستند.
۱ـ۲ـ گروهی دیگر، حتی امر به معروف و نهی از منکرهای جزئی را نیز بر نمیتابند. چون معتقدند در دوران غیبت، کاری از آنها بر نمیآید و تکلیفی به عهده ندارند، و امام زمان(ع) خود، هنگام ظهور کارها را اصلاح میکند.
۱ـ۳ـ پندار گروه سوم چنین است که جامعه بایستی به حال خود رها شود و کاری به فساد آن نباید داشت تا زمنیه ظهور ـ که دنیایی پر از ظلم و فساد است ـ فراهم آید.
۱ـ۴ـ گروه چهارم، انتظار را چنین تفسیر میکنند: نه تنها نباید جلوی مفاسد و گناهان را گرفت، بلکه بایستی به آنها دامن زد تا زمینه ظهور حضرت حجّت هر چه بیشتر فراهم گردد.
۱ـ۵ـ دیدگاه پنجم، هر حکومتی را به هر شکل، باطل و برخلاف اسلام میداند و
میگوید: ((هر اقدامی برای تشکیل حکومت در زمان غیبت، خلاف شرع و مخالف نصوص و روایات معتبر است)) به این استدلال که در روایات آمده است: ((هر عَلَم و پرچمی قبل از ظهور قائم(ع) باطل است.)) [۱]
پیامدها
پیش از طرح منشأ و علل چنین دیدگاههایی، لازم است برخی از پیامدهای این نظریات گفته شود تا مشخص گردد که چرا این برداشتها، برداشت انحرافی (انتظار تلخ یا منفی) نامیده میشود:
۱- قانع بودن به وضع موجود و عدم کوشش برای تحقق وضعی برتر
۲- عقب ماندگی توده
۳- تسلّط بیگانگان و زبونی در مقابل آنها (نبودن استقلال و آزادی)
۴- ناامیدی و پذیرش شکست در حوزه فرد و اجتماع
۵- ناتوانی دولت و نابسامانی کشور
۶- فراگیر شدن ستم و انفعال و بی تحرّکی در مقابل ظلم
۷- قبول ذلّت و بدبختی در حوزه فرد و اجتماع
۸- تنبلی و بیمسؤولیتی
۹- مشکلتر ساختن حرکت و قیام امام زمان(ع) چرا که هر چه فساد و تباهی بیشتر شود، کار امام(ع) در مبارزه سختتر و طولانی میگردد
۱۰- تعطیلی محتوای بسیاری از آیات و روایات مانند: امر به معروف و نهی از منکر، سیاست داخلی و خارجی، چگونگی برخورد با کفار و مشرکان، دیه، حدود، دفاع از محرومان عالم و….
خاستگاه
منشأ برداشتهای انحرافی عبارت است از:
۱- کوته فکری و عدم بصیرت کافی نسبت به دین
۲- انحرافات اخلاقی (برخی از قائلان دیدگاه دوم)
۳- انحرافات سیاسی(برخی از قائلان دیدگاه چهارم و پنجم)
۴- توهم اینکه امام زمان(ع) کارها را به وسیله اکراه و اجبار یا فقط از طریق معجزه انجام میدهد؛ پس نیاز به مقدمات و زمینهسازی نیست.
۵- توهم اینکه غیر از امام زمان(ع) هیچ کس نمیتواند همه فسادها و تباهیها را به صورت کامل بر چیند و تمامی خیرها و صلاحها را در همه ابعاد و زمنیهها حاکم سازد؛ پس کاری از دیگران بر نمیآید.
۶- هدف، وسیله را توجیه میکند: ((الغایات تبرّر المبادی؛ هدفها، وسیلههای نامشروع را مشروعیت میبخشد.)) پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
۷- عدم فهم صحیح روایتهایی که ظلم و جور آخرالزمان را مطرح میکنند و این اشتباه که پس بایستی، یا کاری به فساد و تباهی نداشت و در قبال آن، موضعِ بی طرفی اتخاذ کرد (دیدگاه چهارم) یا حتی دیگران را به گناه فرا خواند (دیدگاه پنجم).
۸- جدای از مسایل سیاسی و اهل سیاست که به دنبال رکود جوامع اسلامیاند، عدم فهم روایات ((بطلان هر عَلَمی قبل از ظهور)) نیز، زمینه ساز دیدگاه پنجم است.
مبارزه و درمان
قبل از پاسخ تفصیلی به دیدگاهها و علل اشتباهات، چند نکته را که در حل زیربنایی مطالب مذکور مفید است، یادآوری میکنیم:
۱- علم و بصیرت در دین، در مقابل کج اندیشیها و برداشتهای غلط
۲- تقوا در مقابل هوی و هوس
۳- علم و بصیرت در حوزه سیاست و اجتماع برای تشخیص دوستان و دشمنان و روشن شدن عملکرد سیاست بازان
۴- تبیین و روشنگری اندیشمندان و علما در حوزه مسائل دینی و سیاسی و اجتماعی
۵- پیروی از علمای راستین که مصداق نایبان عام امام زمانند
۶- به حاشیه راندن تفکرات متحجرانه و جمودگرا.
پاسخ تفصیلی
۱. حرکت امام زمان(ع) مانند امور دیگر، روال طبیعی دارد و قرار نیست همه امور، معجزه آسا صورت پذیرد. امام صادق(ع) فرمود:
((لو قد خرج قائمنا(ع) لم یکن الا العلق و العرق و النوم علی السروج[۲]؛ قائم ما که قیام کند، جز عرق ریختن و خواب (از فرط خستگی و مبارزه پی در پی) بر روی زینها نیست)).
۲. قیام امام زمان(ع) زمینه سازی و آمادگی میطلبد. چنانکه در روایات، عدهای
به عنوان زمینهسازان حکومت مهدی(ع) نامبرده شدهاند: ((فیُوطِئُون لِلمهدیّ یَعنی سُلطانه)). [۳] در روایات دیگر، در توصیف منتظران واقعی آمده است:
انّ اهل زمان غیبته و القائلین بامامته والمنتظرین لظهوره افضل من اهل کل زمان… اولئک المخلصون حقّاً و شیعتنا صدقاً و الدُّعاه الی دین الله سرّاً و جهراً[۴]…. آنان خستگی ناپذیر، در آشکار و نهان دیگران را به دین خدا فرا میخوانند.
۳. اگر اصلاح به صورت کامل مقدور نیست، اصلاح در حد توان، ساقط نشده است.
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
۴. این دیدگاه ((هدف، وسیله را توجیه می کند)) از نظر دین کاملا اشتباه است؛ زیرا همان طور که حکومت حضرت مهدی(ع) ریشه کن کننده ظلم و جور و برپا کننده عدل است و از قلدری و قساوتْ تهی میباشد، راه پیدایش این مقصود نیز بایستی چنین باشد: از ظلم و جور دور، از قساوت و قلدری برکنار و از دروغگویی و ریاکاری خالی باشد. قداستْ مجوّز گناه نمیشود؛ چرا که گناه جز گناه نمیزاید و با ظلم نمیشود عدل به پا کرد و با عقیده انتقام نمیتوان دادگری کرد. [۵]
۵. بدیهی است که لازم نیست همه مردم ظالم یا فاسد گردند تا ((ظلم فراگیر)) به وجود آید. آری، نگاهی کوتاه و گذرا به جهان نشان میدهد که ظلمْ عالم را فرا گرفته است، عدهای ظالمند و بسیاری مظلوم. از طرفی هیچ منافاتی ندارد که در کنار این ظلم وجور، دوستان و منتظران آن حضرت با زمینه سازی مثبت و آیندهساز، در اندیشه مقدمه چینی برای انقلاب جهانی ایشان باشند. پس ظلم و فساد به صورت نسبی در جهان شیوع دارد. امام صادق(ع) میفرماید:
((… لاوالله لایأتیکم حتّی یشقی من شقی و یسعد من سعد[۶]؛
این امر (فرج) تحقق نمیپذیرد تا اینکه هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسند)).
پس سخن در این است که گروه سعادتمند و شقاوتمند هر کدام باید به نهایت کار خود برسند. نه اینکه ((سعید)) ی در کار نباشد و فقط اشقیا به منتها درجه شقاوت برسند.
از سوی دیگر، بدیهی است که آیات و روایات ما را به مبارزه با ظلم و ستم فرا خواندهاند. پیامبر گرامی اسلام فرمودهاند:
یکون فی آخر الزمان قوم یعملون المعاصی و یقولون انّ الله قد قدرها علیهم، الرادّ علیهم کشاهر سیفه فی سبیل الله؛ [۷] در آخرالزمان، گروهی معصیت میکنند و میگویند: ((خدا برای آنان چنین مقدّر کرده است.)) (کنایه از جبر) کسی که اینها را رد کند مانند کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده است.
۶. در مورد ((بطلان هر عَلَمی قبل از ظهور)) گفتنی است که این روایات مانند احادیث دیگر لازم است بر قرآن، سنّت و عقل عرضه گردند تا مواردی مانند: ((حکومت))، ((تخصیص))، ((تخصّص)) و ((ورود)) و راههای دیگرِ جمع، اِعمال شود. حتی در روایات آمده است که اگر روایتی مخالف صریح قرآن بود، بایستی کنار نهاده شود.
به هر حال آنچه آیات و روایات و عقل ما را به آن رهنمون میشوند، بطلان همه قیامها، فعالیتها و جریانهای قبل از ظهور نیست، بلکه منظور از بطلان قیام و عَلَم در روایات، بطلان قیامی است که به نام حضرت مهدی(ع) صورت گیرد ـ چنان که قیام زید و امثال آن در روایات معتبر، تأیید شدهاند[۸] ـ به عنوان نمونه به ذکر روایاتی بسنده میکنیم:
امام کاظم(ع) فرمود:
رجل من اهل قم یدعو الناس الی الْحقِّ یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف ولایملّون من الحرب ولا یجبنون وعلی الله یتوکلون والعاقبه للمتقین[۹]؛ مردی از اهل قم، مردم را به حق دعوت میکند. طرفداران و یاران او، مردمی استوارند و آهنین که از جنگ خسته نمیشوند و از دشمن نمی هراسند و تنها به خدا توکل می کنند و عاقبت نیز از آن کسانی است که اهل تقوا هستند.
در روایت دیگر، امام باقر(ع) کشتگان مبارزان قبل از ظهور را به عنوان شهید یاد میکند: ((… قَتْلاهْم شُهَداء)) [۱۰].
دیدگاه صواب
در مقابل دیدگاههای مطرح شده، نگرش دیگری هم وجود دارد که انتظار را به معنای فراهم آوردن زمینههای ظهور، ظلمستیزی به مقدار توان و آمادگی برای ظهور حضرت
میداند. در این دیدگاه، فرد بایستی عالم را برای آمدن حضرت مهیا کند و نه تنها امر به معروف و نهی از منکر نماید، بلکه باید به دنبال تشکیل حکومت صالح و حفظ و حراست از کیان اسلامی نیز باشد.
حضرت امام(ره) در این باره میفرماید: البته پرکردن دنیا از عدالت، این را ما
نمیتوانیم بکنیم. اگر میتوانستیم میکردیم. اما چون نمیتوانیم باید ایشان بیایند. الان عالم پر از ظلم است، اگر ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است] و… باید چنین کنیم. اما چون نمیتوانیم باید او بیاید. اما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک کنیم. کاری کنیم که عالم مهیا شود برای آمدن حضرت. [۱۱]
اینهایی که میگویند هر عَلَمی بلند شود و هر حکومتی، خیال کردند که هر حکومتی باشد. این برخلاف انتظار فرج است. اینها نمیفهمند چه میگویند. این حرفها را به اینها تزریق کردند، امّا خودشان نمیدانند دارند چه میگویند. نبودن حکومت، یعنی اینکه همه مردم به جان هم بریزند. بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، برخلاف نص آیات الهی رفتار کنند. ما اگر فرض کنیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار میزدیم. برای اینکه برخلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایات قابل عمل نیست. [۱۲]
شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. فراهم کردن این است که مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید. انشاء الله ظهور میکند ایشان. [۱۳]
اکنون که دوران غیبت امام(ع) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم میآید. عقل هم به ما حکم میکند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آورند، بتوانیم جلوگیری کنیم. اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. [۱۴]
از غیبت صغرا تا کنون که هزار و چند صد سال میگذرد ـ و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورند ـ در طول این مدت مدید، احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود؟! و هر که هر کاری خواست بکند؟! و هرج و مرج است؟!
اعتقاد به چنین مطلبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هیچ کس نمیتواند بگوید دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضی وطن اسلامی دفاع کنیم یا امروز مالیات و خرید و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود، قانون کیفری اسلام و دیات و قضا باید تعطیل شود. هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است. [۱۵]
اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این که اسلام، تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود و ما با بیحالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری میخواهند بکنند و ما اگر کارهای آنها را امضا نکنیم رد نمیکنیم. آیا باید این طور باشد؟[۱۶]
نتیجه
دلایل عقلی و نقلی که معیار درستی دیدگاههای متفاوت در انتظار فرج میباشند بیانگر مطالب زیر میباشند:
از سویی سخن آیات و روایات درباره امر به معروف و نهی از منکر، حدود، دیات، دفاع، جهاد، کمک به محرومان، چگونگی برخورد با ظلم و عدم تسلیم در برابر ستم (مانند پیمان خداوند از دانشمندان که بر شکم بارگی عدهای و گرسنگی عدهای دیگر آرام نگیرند و حق مظلومان را از ظالمان بستانند و…) [۱۷] و دیگر مواردی که دین مورد تأکید قرار داده، ما را به انتظار مثبت رهنمون میشود.
از سوی دیگر، پیامبر درون یعنی عقل، نیز تکلیف ما را کاملاً مشخص نموده است:
الف) آیا میشود همه احکام و دستورهای الهی در دوران غیبت تا زمان ظهور، تعطیل و بدون متولی و مجری بماند؟ بدیهی است کسی بایستی عهدهدار و حافظ شریعت الهی بوده و پناهگاه ایتام آل محمد(ص) باشد. بایستی به قدر توان کوشید و زمینه را فراهم کرد و عالم را برای آمدن حضرت مهیا نمود: ((فیوطئون للمهدیّ یعنی سلطانه)). [۱۸]
ب) برنامه امام زمان(ع) بسیار عالی، امّا دشوار است؛ زیرا باید تمام جهان را اصلاح کند. از سوی دیگر، از روایات استفاده میشود که امام زمان(ع) و یارانش به وسیله جنگ و جهاد بر کفر و مادّیگری و بیدادگری غلبه میکنند و به واسطه نیروی جنگی، سپاه دشمن و طرفداران بیدینی و ستم را مغلوب میسازند.
با توجه به این دو مطلب، وظیفه مسلمانان این است که:
اولاً: در اصلاح خود بکوشند و به اخلاق اسلامی آراسته گردند. وظایف فردی و احکام و دستورهای قرآن را عمل کنند.
ثانیاً: دستورهای اجتماعی اسلام را استخراج و بین خود به طور کامل اجرا کنند تا نتایج درخشان آن را عملاً در پیش جهانیان مجسم سازند. [۱۹]
آری، منتظر مصلح، خود بایستی صالح باشد و کار بزرگ امام زمان(ع) انتظاری گسترده میطلبد و برنامه ریزیهای کلان و جهانی: ((انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور انشاءالله تهیه شود.)) [۲۰] *
۲. افراط و تفریط در ارائه چهره مهر و قهر از امام عصر(عج)
انحراف دیگر، افراط و تفریط در تبیین قتلها و درگیریهای آغاز قیام است.
۱-۲. برخی هر گونه مبارزه و مجاهدت را از حضرت نفی میکنند و صرفا به دنبال حل معجزه آسای امورند و مهربانی حضرت را به معنای عدم اجرای هر گونه کیفری میدانند. این تفکر انحرافی در زمان خود اهلبیت: نیز وجود داشت:
معمر بن خلاد میگوید: نزد امام رضا(ع) سخن از حضرت قائم(ع) مطرح شد. حضرت فرمودند:
((… لو قد خرج قائمنا(ع) لم یکن الا العلق و العرق و النوم علی السّروج[۲۱]؛ شما امروز سبکبالتر از آن زمانید. قائم که قیام کند، جز عرق ریختن و خواب (از فرط خستگی و مجاهدتهای پی در پی) روی زینها نیست)).
پیامدها
۱. عدم آمادگی و کوشش برای زمینهسازی ظهور.
۲. امید کاذب که بسیاری از افراد را در انجام وظایف سست میکند.
خاستگاه
۱. معجزه آسا پنداشتن همه امور
۲. عدم درک عمیق مهربانی حضرت که با حکمت توأم است.
۳. عدم نگاه جامع به دین (صریح آیات و روایات و سیره اهلبیت:).
مبارزه و درمان
علم و بصیرت در دین، بررسی آیات و روایات و سیره اهلبیت: به ویژه درک مطالب ذیل:
۱. روشن شدن مسأله امداد غیبی و جایگاه آن در قیام.
۲. بررسی رابطه حکمت و محبت، که حکیم، مهربانیاش هم از حکمت او سرچشمه
میگیرد و حکمت هیچگاه نمیپذیرد بر گرگ صفتان ـ که خویی جز وحشیگری و جنایت ندارند و هیچ موعظهای در آنها اثر ندارد و به هیچ صراطی مستقیم نیستند ـ ترحم شود:
ترحم بر پلنگ تیزدندان
ستمکاری بود بر گوسفندان
۲-۲. دیدگاه دیگر، ارائه چهرهای خشن و وحشت آفرین است که توأم با قتل و خونریزی میباشد. این مطلب با روح آیات و رسالت پیامبران و اوصیا: سازگاری ندارد.
پیامدها
۱. ایجاد دلزدگی و نفرت نسبت به امام.
۲. ترس و خوف از حضرت و عدم پذیرش امام به عنوان پدری مهربان.
۳. ناامیدی از انجام اعمال صالح به جهت ترس از عدم پذیرش توسط امام، با این تصور که اکثریت کشته خواهند شد و حضرت اعمال او را نیز نخواهد پذیرفت.
نتیجه اینکه نفرت و خشونت و یأس، باعث عدم انگیزه برای درک و حتی تأمل درباره حضرت و راه و مرام او میگردد.
خاستگاه
۱. عدم بصیرت کافی و نگاه جامع به دین.
۲. عدم بررسی دلالی و سندی روایات.
مبارزه و درمان
۱. با بررسی روایات روشن میگردد که بسیاری از مطالب ارائه شده (قتلهای آغازین، جوی خون، کشته شدن دو سوم مردم و…) دچار اشکالات بسیار از ناحیه سند و دلالت میباشند. [۲۲]
۲. روشنگری توسط اندیشمندان:
الف) جنگ تنها با کسانی است که جز زبان زور چیزی نمیفهمند، نه عموم مردم که با جان و دل سراغ حضرت میآیند.
۳. حضرت با مردم مهربان، بلکه مهربانترین افراد است.
((جواد بالمال، رحیم بالمساکین، شدید علی العمال[۲۳]. او نسبت به مال و دارایی، کریم و گشاده دست، با مسکینان، مهربان و با کارگزاران، سختگیر است)).
در روایتی، امام رضا(ع) در بیان صفات امام معصوم فرمود: ((یکون اعلم الناس و احکم الناس و اتقی الناس و احلم الناس و اشجع الناس و اسخی الناس… و یکون اولی بالناس منهم بانفسهم و اشفق علیهم من آبائهم و امهاتهم و…؛ [۲۴] امام، سرآمد مردم در دانش، قضاوت و حکمت، پرهیزکاری، حلم، شجاعت و سخاوت است… او نسبت به مردم از خودشان سزاوارتر و از پدر و مادرشان دلسوزتر است و….
۳. در نهایت گفتنی است وظیفه یک عالم ـ چنانکه روایات میگویند ـ ایجاد تعادل در خوف و رجا است، نه اینکه دچار افراط و تفریط شده و مخاطبان خویش را به ورطه افراط و تفریط افکند.
۳. طرح مباحث غیر ضروری
یکی دیگر از انحرافات در مقوله مهدویت، پرداختن به مباحثی است که هیچ ثمرهای ندارد. در روایت آمده است: ((فاغلقوا ابواب السؤال عما لایعنیکم[۲۵]؛ از آنچه ثمرهای برایتان ندارد، بیهوده نپرسید)). مسکن، ازدواج، همسر، تعداد همسران، تعداد فرزندان و… از مباحثی هستد که اذهان افراد را به خود مشغول ساخته و از مباحث مهم باز داشته است.
معرفت امام، وظیفه ما نسبت به امام، تبیین و ترسیم استراتژی آینده و ارائه آن برای زمینه سازی و فراهم آوردن شرایط ظهور و… مسایلی است که پرداختن به آن اهمیت فراوانی دارد.
پیامدها
۱. بازماندن از مباحث مهم، کاربردی و ضروری.
۲. بستر سازی برای ورود خرافات و سخنان بی دلیل و غیر مستند که در نتیجه، سوداگران برای مطرح کردن خویش یا فریفتن مردم از بازار گرم این مباحث بهره میجویند.
خاستگاه
۱. عدم تشخیص وظیفه دینی.
۲. هوای نفس که در عوامفریبی بروز مییابد.
۳. توهم و خیالپردازی که زمینه داستان سراییهایی چون جزیره خضرا و… است.
۴. عدم بررسی سندی و دلالی روایات (چنانکه تأمل و بررسی، به خوبی جزیره خضرا را نفی میکند و با نفی آن، بطلان وجود هزاران فرزند برای حضرت یا تطبیق خضرا بر مثلث برمودا، کاملا روشن میگردد). [۲۶]
۵. عدم تبیین و روشنگری اندیشمندان و عالمان دینی.
مبارزه و درمان
۱. علم و بصیرت در دین.
۲. روشنگری توسط اندیشمندان در موضوعات مرتبط با مهدویت و ذکر مسایل مهم و کاربردی و تبیین وظایف.
۳. حساسیت علما نسبت به عوامفریبان و ورود خرافات به ساحت دین و مقولههای دینی نظیر مهدویت.
۴. تقوا در مقابل هوای نفس و عوامفریبی.
۴. تعجیل
یکی دیگر از آسیبها، عجله داشتن در تحقق امر ظهور است. شتابزدگی در این امر، در روایات ما بسیار نکوهش شده است:
مرحوم صدوق در کمالالدین نقل کرده که امام جواد(ع) فرمود: ((یهلک فیها المستعجلون[۲۷]؛ در دوران غیبت، شتابزدگان در امر ظهور هلاک میشوند.))
امام صادق(ع) فرمود:
انما هلک الناس من استعجالهم لهذا الامر. ان الله لایعجل لعجله العباد ان لهذا الامر غایه ینتهی الیها فلو قد بَلَغوها لم یستقدموا ساعه و لم یستأخروا. [۲۸]
شتاب مردم برای این کار، آنها را هلاک ساخت. خداوند به جهت شتاب مردم، شتاب نمیکند. برای این امر مدتی است که باید پایان پذیرد. اگر پایانش فرا رسد، آن را ساعتی پیش و پس نیفکنند.
پیامدها
۱. ناسپاسی و اعتراض و عدم رضایت به مصلحت الهی
۲. رویکرد به منحرفان و مدعیان دروغین مهدویت
۳. یأس و ناامیدی در اثر عدم تحقق ظهور
۴. شک و تردید
۵. دست به اقدام ناشایست زدن
۶. استهزا و تمسخر آیات و روایات و معتقدان به غیبت و ظهور.
خاستگاه
۱. عدم درک جایگاه مصلحت و حکمت الهی
۲. عدم تسلیم نسبت به اراده خدا
۳. بی طاقتی و بی ظرفیتی و عدم صبر در سختیها، اذیتها و طعنههای دشمنان
۴. تنها خود را معیار دیدن. لذا پایان عمر و زندگی خود را ملاک میداند، نه سیر تاریخ را.
مبارزه و درمان
۱. تسلیم اراده و حکمت الهی بودن همراه با آرزوی ظهور و داشتن آمادگی.
امام جواد(ع) فرمودند: ((… یهلک فیها المستعجلون و ینجو فیها المُسلِمون[۲۹]؛ در دوره غیبت، شتابزدگان در امر ظهور هلاک میشوند و اهل تسلیم نجات مییابند.))
ایمان به غیب و ایمان به حکمت الهی، سبب صبر و تسلیم به جای تعجیل خواهد شد.
طوبی للصابرین فی غیبته، طوبی للمقیمین علی محبته، الذین وصفهم الله فی کتابه وقال: هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب۳۰
خوشا به حال صابران در دوره غیبت او، و استواران در محبت او! همانان که خدای تبارک و تعالی در کتابش چنین توصیفشان فرموده است: این قرآن، هدایت است برای پرهیزگاران، همان کسانی که به غیب ایمان دارند.
در روایت دیگر آمده است:
… و متی علمنا انه عزوجل حکیم، صدقنا بان افعاله کلها حکمه و ان کان وجهها غیر منکشف لنا. [۳۱]
هنگامی که خدای تبارک و تعالی را حکیم بدانیم، همه افعال خدا را مطابق حکمت و مصلحت خواهیم دانست، گرچه سبب آنها برای ما روشن نباشد.
در روایت دیگر آمده که امام سجاد(ع) فرمودند:
و ان للقائم منّا غیبتین… و امّا الاخری فیطول امدها حتی یرجع عن هذا الامر اکثر من یقول به، فلا یثبت علیه اِلاّ من قوی یقینه و صحت معرفته و لم یجد فی نفسه حرجا مما قضینا و سلّم لنا اهل البیت. [۳۲]
برای قائم ما دو گونه غیبت است:… امّا زمان غیبت دوم به درازا میکشد تا جایی که بیشتر کسانی که به او ایمان داشتند، از اعتقاد خود بر میگردند. فقط کسانی در اعتقاد خود ثابت قدم میمانند که یقینی محکم و استوار و شناختی صحیح داشته و تسلیم ما اهل بیت باشند و سخنان ما بر آنها گران نباشد.
۲. علم و بصیرت در دین:
در دو مقوله عواقب تعجیل و آثار صبر، روایات بسیاری آمده است. به مناسبت، به برخی از آنها اشاره میشود:
الف) عاقبت عجله، پشیمانی است: ((لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا؛ [۳۳] پیش از رسیدن این امر، شتاب مکنید که پشیمان میشوید.))
ب) فضیلت صبر و شتابزده نبودن:
۱. جهاد در کنار رسول خدا(ص):
… اما ان الصّابر فی غیبته علی الاذی و التکذیب بمنزله المجاهد بالسیف بین یدی رسولالله. [۳۴]
آنها که در زمان غیبت او برآزار و طعنه و تکذیب دشمنان صبر کنند، مانند کسانی هستند که در حضور رسول خدا ۹ شمشیر زدهاند)).
۲. در زمره اهلبیت: و در علیین بودن:
ان من انتظر امرنا و صبر علی ما یُری من الاذی و الخوف، هو غداً فی زمرتنا[۳۵].
کسی که منتظر امر ما باشد و در این راه، بر آزار و ترس و وحشت صبر کند، روز رستاخیز در جرگه ما خواهد بود.
امام حسن عسکری(ع) فرمودند:
یا احمد بن اسحاق، هذا امر من امر الله و سرّ من سرّالله و غیب من غیب الله فخذ ما آتیتک و اکتمه و کن من الشاکرین، تکن معنا غدا فی علّیین. [۳۶]
ای احمد بن اسحاق، اینْ امر و سرّ و غیبی است از جانب خداوند. آنچه به تو ارزانی داشتیم فراگیر و از نااهل پوشیدهدار و سپاسگزار باش، تا فردای قیامت در مقامات علّیین با ما باشی.
۳. تبیین و روشنگری اندیشمندان نسبت به عواقب تعجیل و آثار صبر و تسلیم و رضا و تذکر به این نکته که مهم، انجام وظیفه است و حرکت در این مسیر و معرفت به امام و راه و مرام او با چنین حالتی، ظهور مقدّم شود یا به تأخیر افتد، هیچ ضرر نکرده و در رکاب و در زمره اهل بیت: قرار داریم.
امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه: یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا ۳۷فرمودند:
یا ایها الذین آمنوا اصبروا علی اداء الفرائض و صابروا علی عدوکم و رابطوا امامکم المنتظر[۳۸].
ای مؤمنان، در بجا آوردن امور واجب خود، صبر و تحمل داشته باشید و در برابر دشمنانتان، پایداری ورزید و یک دیگر را به شکیبایی سفارش کنید و با امام منتظَر خود، پیوند و رابطه ناگسستنی داشته باشید.
همچنین فرمودهاند:
من مات و هو عارف لامامه، لا یضرّه تقدّم هذا الامر او تأخّر و من مات و هو عارف لامامه کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه. [۳۹]
هر کس با شناخت امامش بمیرد، پیش افتادن این امر یا به عقب افتادن آن به او ضرری نرساند. کسی که با معرفت امامش بمیرد مانند کسی است که با حضرت قائم(ع) در خیمهاش باشد.
نکته: تعجیل، یکی از آفتها و آسیبهایی است که فرا روی منتظر قرار دارد، اما برخی در نقطه مقابل دچار آسیب شدهاند و آن دور شمردن وقت ظهور است که پیامد آن،
بیتفاوتی و قساوت قلب میباشد. در روایتی فرمودهاند:
لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا ولا یطولن علیکم الامد فتقسو قلوبکم. [۴۰]
پیش از رسیدن این امر شتاب نکنید که پشیمان میشوید و آن را دور نشمارید که دلتان قساوت میگیرد.
در روایات دیگر، تکلیف مشخص شده است: ((اهل عجله هلاکند. اهل نجات، کسانیاند که تسلیم اراده خدایند[۴۱]، و امر ظهور را نزدیک میشمارند. [۴۲] (و آنکه امر ظهور را نزدیک داند، خویشتن را آماده میسازد).
۵. توقیت
یکی دیگر از آسیبها، تعیین وقت ظهور است. چرا که حکمت الهی بر این است که وقت ظهور امام زمان(ع) بر بندگان مخفی بماند. لذا احدی نمیتواند زمانی برای ظهور تعیین کند. مفضل بن عمر گوید: از مولایم امام صادق(ع) پرسیدم:
هل للمأمور المنتظر المهدیّ(ع) من وقت موقّت یعلمه الناس؟ فقال: حاشلله أن یوقّت ظهوره بوقت یعلمه شیعتنا… فقال: یا مفضل، لا اوقّت له وقتا ولا یوقّتُ له وقت، انّ من وقّت لمهدیّنا وقتاً فقد شارک الله تعالی فی علمه وادّعی انّه ظهر علی سِرّه… [۴۳]
آیا ظهور حضرت مهدی(ع) وقت معینی دارد که مردم آن را بدانند؟ فرمودند: این چنین نیست که خداوند برای آن وقتی تعیین کرده باشد که شیعیان ما آن را بدانند. ای مفضل، برای آن وقتی تعیین نمیکنم. وقتی هم نمیشود برای آن معین کرد. آنکه برای ظهور ما وقتی تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته و مدعی شده که از اسرار خداوند آگاه گشته است.
فضیل از امام باقر(ع) پرسید:
هل لهذا الامر وقت؟ فقال: کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون[۴۴].
آیا برای این امر وقتی معیّن است؟ آن حضرت سه مرتبه فرمود: آنان که وقتی برای آن تعیین میکنند، دروغ میگویند.
ابی بصیر گوید: از امام صادق(ع) درباره امام زمان(ع) پرسیدم. فرمود:
کذب الوقاتون، انا اهل بیت لانوقّت، ثم قال: اَبی الله الاّ أن یخلف وقت الموقّتین. [۴۵]
آنان که وقتی برای آن تعیین میکنند، دروغ میگویند. ما اهل بیت، زمانی برای آن تعیین نمیکنیم. آنگاه فرمود: خداوند چنین اراده کرده است که با هر وقتی که تعیین کنند، حتما مخالفت نماید و ظهور را در آن وقت قرار ندهد.
در روایت دیگر فرمودهاند:
((کذب الموقتون، ما وقّتنا فیما مضی ولا نوقّت فیما یستقبل؛ [۴۶]
آنکه برای آن وقتی تعیین کند دروغ گفته است… ما در گذشته وقتی تعیین نکردهایم و در آینده نیز هرگز وقتی برای آن تعیین نخواهیم کرد)).
در برخی روایات، علت عدم تعیین وقت، چنین بیان شده است: امام جواد(ع) فرمودند:
لو عُیّن لهذا الامر وقت لقست القلوب و لرجع عامّه الناس عن الاسلام و لکن قالوا: ما اسرعه! ما اقربه! تألفاً لقلوب الناس و تقریبا للفرج[۴۷]؛
اگر برای این امر وقتی تعیین شود دلها را قساوت میگیرد و توده مردم از اسلام بر میگردند. بگویید: چه زود است! چقدر نزدیک است! تا دل مردم آرام گیرد و فرج نزدیک شود.
پیامدها
این عمل ـ جدای از این که ادعایی است بی دلیل و دروغی است آشکار؛ چرا که اهلبیت فرمودهاند: کسی از زمان آن آگاه نیست. ـ پیامدهای متفاوتی دارد که به ذکر آن میپردازیم:
۱. ایجاد یأس و ناامیدی به سبب عدم تحقق ظهور در وقت تعیین شده.
۲. ایجاد بدبینی نسبت به اصل ظهور.
۳. ایجاد بدبینی به شخصیت امام در اثر عدم تحقق ظهور.
۴. قساوت قلبها.
۵. برگشتن مردم سست ایمان از دین.
خاستگاه
۱. تعجیل و شتاب کردن در امر فرج.
۲. عوامفریبی در اثر هوی و هوس.
۳. توهم و خیال پردازی.
۴. عدم تطبیق صحیح آثاری که بر اثر قدرتهای روحی و ریاضتها بهدست میآورند. یعنی چیزهایی را در آینده پیشبینی میکنند، امّا در تطبیق آنها اشتباه نموده و خیال میکنند ظهور است. لذا وقتی تعیین میکنند.
مبارزه و درمان
۱. تکذیب:
محمد بن مسلم گوید: امام صادق(ع) فرمود:
یا محمد، من اخبرک عنا توقیتا فلاتهابن ان تکذبه فانا لانوقت لاحد وقتا. [۴۸]
ای محمد، هر کس از جانب ما به تو خبر دهد که ما وقتی برای ظهور تعیین کردهایم، بی مهابا و ترس او را تکذیب کن. زیرا ما برای هیچ کس [حتی خواص] وقتی تعیین نمیکنیم.
نکته قابل توجه این است که در روایت آمده است: ((بی مهابا او را تکذیب کن.)) از این تفسیر به خوبی بر میآید که نباید شخصیت زده شد. ابهت و بزرگی افراد نباید مانع تکذیب شود. هر کس با هر مقام و جایگاهی که دارد اگر برای ظهور وقتی معین کرد، بایستی تکذیب گردد. [۴۹]
۲. نزدیک دانستن ظهور همراه با تسلیم.
راه چاره این است که انسان ظهور را نزدیک بداند، هر لحظه منتظر ظهور باشد و با این حال، تسلیم اراده و امر الهی باشد و هیچ امری، پرده صبر او را ندرد که: ((نجی المقربون)) [۵۰] و ((نجا المسلمون)). [۵۱]
۳. روشنگری و تبیین علما و اندیشمندان دینی.
۶. تطبیق
پس از توقیت و تعجیل، آسیبی که قابل ذکر است، تطبیق ناصواب است. به این توضیح که عدهای با خواندن یا شنیدن چند روایت در علایم ظهور، آنها را بر افراد یا حوادثی تطبیق
میدهند. البته خودِ تطبیق روایات بر حوادث، آفت و آسیب نیست، بلکه آفت، مطالب و ادعاهایی است که افرادی به صرف خواندن یک یا دو روایت و بدون بررسی آیات و روایات و مطالب تاریخی و قدرت تشخیص صحیح و سقیمِ روایات مطرح میکنند، یعنی بدون داشتن تخصص به اظهار نظر میپردازند.
این تذکر لازم است که در روایات، تشخیص مؤلّفهها و علایم سپاه حق و باطل به عهده علمای راستین گذاشته شده است؛ همانها که در عصر غیبت کبرا به عنوان ((نواب عام)) عهده دار امور گشتهاند.
پیامدها
۱. پیامد تطبیق، توقیت و تعجیل است.
۲. نومیدی و یأس در اثر عدم اتفاق ظهور.
۳. به دلیل عدم تحقق تطبیقهای مطرح شده، باعث بیاعتقادی افراد نسبت به اصل ظهور میگردد و افراد در اصل ظهور و روایات به شک و تردید میافتند.
خاستگاه
۱. توهم زدگی.
۲. هوی و هوس و مشکل مطرح سازی خود (بیماری روانی هیستری).
۳. دخالت افراد غیر متخصص در مطالب کاملا فنّی و تخصصی.
۴. عدم روشنگری کافی توسط علما:
الف) عدم تبیین علایم حتمی و غیر حتمی، عدم طرح مسأله بداء و مسایل مرتبط با علایم ظهور.
ب) نداشتن عکسالعمل مناسب در مقابل مدّعیان.
راه درمان
۱. تبیین و روشنگری.
۲. تکذیب و مبارزه با انحرافات.
۳. کار کارشناسی در مورد علایم و ویژگیها توسط علما.
۷. افراط و تفریط در تبیین مفهوم غیبت
۱-۷. نظریه تفریطی
برخی غیبت حضرت را به معنای عدم حضور معنا کردهاند. گروهی از اینان عالَمی توهم کرده و آن را ((هورقلیا)) [۵۲] نام گذارده و حضرت را در آنجا مکان دادهاند. برخی دیگر حضرت را در دور دستها (جزیره خضرا[۵۳] و…) پنداشتهاند. برخی هر گونه دیداری با حضرت را نفی کردهاند. [۵۴]
این دیدگاهها نادرست است و با روایات ما سازگار نیست. مطابق روایات، حضرت بر خلاف عیسای پیامبر(ع) به آسمان نرفته، در میان مردمان است، در شهرها و بازارها و… قدم مینهد:
… صاحب هذا الامر یتردد بینهم و یمشی فی اسواقهم و یطأ فرشهم
ولایعرفونه…. [۵۵]
صاحب الامر در میان مردم رفت و آمد میکند، به بازارهایشان میرود و بر فرشهایشان قدم مینهد، ولی او را نمیشناسند.
هر ساله در مراسم حج حاضر میشود، مردم را میبیند و میشناسد و مردم هم او را
میبینند ولی نمیشناسند:
والله ان صاحب هذا الامر لیحضر الموسم کل سنه فیری الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه[۵۶].
به خدا سوگند که صاحب الامر، هر سال در مراسم حج حاضر میشود، مردم را میبیند و
آنها را میشناسد، ولی مردم او را با آنکه میبینند نمیشناسند. [۵۷]
جزیره خضرا، [۵۸] عالم هور قلیا[۵۹] و مانند اینها توهمهایی هستند رد شده و افسانههایی هستند بی دلیل.
پیامدها
۱. دور از دسترس قراردادن امام.
۲. کم رنگ جلوه کردن تأثیر وجود امام، در اثر عدم اعتقاد به حضور ملموس ایشان.
خاستگاه
۱. عدم درک دقیق مفهوم غیبت.
۲. دوری از آیات و روایات.
۳. هوای نفس.
۴. اطمینان به برخی نقلهای غیر معتبر مثل جزیره خضرا.
۵. عدم بصیرت کافی و تفقّه در دین.
۶. بدگمانی و عدم اطمینان به نقلهای معتبر. (کسانی که هر نوع دیداری را نفی
میکنند).
۷-۲. نظریه افراطی
در مقابل این دیدگاه، دیدگاه دیگر هیچ تفاوتی بین غیبت و حضور قائل نیست. توقع دارد حضرت در هر امری دخالت نماید. این دیدگاه نیز به خطا راه پیموده است. اگر قرار بود حضرت مستقیماً در هر کاری دخالت کنند یا همه به محضرشان مشرف شوند، دیگر غیبت معنایی نداشت.
پیامدها
۱. رویکرد و توجه زیاد مدعیان ارتباط و ملاقات.
۲. توهم زدگی و خیالپردازی.
۳. ناامیدی و یأس در اثر عدم ملاقات.
خاستگاه
۱. عدم درک دقیق مفهوم غیبت.
۲. توهم و خیالپردازی.
۳. عدم درک جایگاه معجزات، امدادهای غیبی و اسباب و علل مادی.
۴. عدم تفقّه و تخصّص در دین.
۵. هوای نفس.
راه درمان افراط و تفریط
۱. دوری از خیالپردازی و توهمات.
۲. رویکرد به معارف ناب دینی و علمای ربّانی.
۳. مقابله با انحرافات و بدعتها و توهم گراها.
۴. تبیین و روشنگری توسط علمای دین.
۸. ملاقات گرایی
از آسیبهایی که در عصر غیبت برای منتظران اتفاق میافتد، مدعیانی هستند که بیدلیل یا به سادهترین اتفاق، ادعای ملاقات میکنند، یا کسانی که تمام وظیفه خویش را رسیدن به دیدار حضرت میپندارند و از باقی وظایف غافل شده و افراد را تنها به این عمل، به عنوان برترین وظیفه، فرا میخوانند.
پیامدها
۱. یأس و ناامیدی در اثر عدم توفیق دیدار.
۲. توهم گرایی و خیالپردازی. [۶۰]
۳. رویکرد به شیّادان و مدّعیان مهدویت، نیابت و مدّعیان ملاقات.
۴. دور ماندن از انجام وظایف اصلی، به دلیل اهتمام بیش از اندازه و غیر متعادل به دیدار.
۵. بدبینی به امام(ع) به علت عدم دیدار. [۶۱]
خاستگاه
۱. نبود بصیرت و آگاهی نسبت به دین و نشناختن وظایف اصلی و فرعی.
۲. توهم و خیالپردازی.
۳. هوای نفس.
درمان
مهمترین راه درمان این آسیب، توجه و رویکرد به منابع اصیل، معارف ناب دین در پرتو مراجعه به علمای راستین است که در این صورت، برای ما روشن میشود که بسیاری امور مطلوب و خوب هستند، امّا خدای متعال آنها را به عنوان وظیفه بر دوش ما ننهاده (مانند ملاقات حضرت ولی عصر(عج)) یا اینکه در میان تکالیف و وظایف دینی رتبهبندی وجود دارد و در مقام عمل، لازم است به درجه اهمیت و ضرورت آنها توجه شود. به راستی در میان وظایفی مانند تقوا، خودسازی، تکالیف اجتماعی، انتظار و… ملاقات چه جایگاهی دارد؟!
۹. آرزوگرایان بی عمل
برخی گمان میکنند که تنها اعتقاد به اهل بیت: و محبّت امام زمان(ع) کافی است. اینان میپندارند که در قبال گناهشان عذابی نخواهد بود. این توهم که در قرآن و روایات مردود شمرده شده است، تمنّی یا امید کاذب نام دارد. اینان چون اهل کتاب فکر میکنند همین که نام دین و مذهب را بر خود نهادهاند، اهل سعادتند و عذاب نخواهند شد:
و قالوا لن یدخل الجنه إلاّ من کان هودا او نصاری تلک امانیهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین؛ [۶۲]
و گفتند: هرگز هیچ کس به بهشت نمیرود مگر آن که یهودی یا مسیحی باشد. این از آرزوهای آنهاست. بگو: اگر راست میگویید، دلیلتان را بیاورید.
در روایات نیز این گروه تکذیب شدهاند: ((کذب المتمنون[۶۳]؛ آرزومندان خیالپرداز دروغ میگویند.))
اسماعیل فرزند امام صادق(ع) گوید: از پدرم پرسیدم:
یا ابتاه، ما تقول فی المذنب منّا و من غیرنا؟ قال(ع):… لیس بامانیکم و لا امانی اهل الکتاب من یعمل سوءاً یُجز به…. [۶۴]
در مورد گناهکاران ما و غیر ما چه می گویید؟ حضرت فرمود: [فضیلت و برتری] به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب نیست؛ هر کس عمل بدی انجام دهد، کیفر داده میشود….
قلت له: قوم یعملون بالمعاصی و یقولون نرجو، فلا یزالون کذلک حتی یأتیهم الموت. فقال: هولاء قوم یترجَّحون فی الامانیّ، کذبوا، لیسوا براجین، انّ من رجا شیئاً طلبه و من خاف من شیء هرب منه. [۶۵]
به حضرت صادق(ع) عرض کردم: گروهی معصیت میکنند و میگویند ما امید و رجا داریم. پیوسته چنین باشند تا اینکه مرگ آنان را دریابد. امام(ع) فرمود: اینان گروهیاند که در آرزوهای خویش غوطهورند و آرزوهایشان آنان را از راه استوار منحرف کرده است. دروغ میگویند. اهل رجا و امید نیستند. قطعاً کسی که به چیزی امید داشته باشد، به دنبال تحقق آن است و در طلب آن برآید و آنکه از چیزی بیمناک باشد، از آن پرهیز میکند و میگریزد.
امید و رجای واقعی چیز دیگری است. مفضل گوید: امام صادق(ع) فرمود:
ایاک و السفله، فانما شیعه علیّ من عف بطنه وفرجه واشتد جهاده وعمل لخالقه ورجا ثوابه وخاف عقابه، فاذا رأیت اولئک فاولئک شیعه جعفر. [۶۶]
از فرومایگان بپرهیز! تنها کسانی شیعه علی میباشند که در باب شکم و شهوت خویش، عفّت ورزند و اهل تلاش و کوشش باشند و برای خدا به عمل پردازند و ثواب الهی را امید برند و از عذاب او بیمناک باشند. این افراد، شیعه واقعی جعفر [بن محمد(ع) ] هستند.
متأسفانه، برخی افراد در قالب سخن یا شعر و بدون توجه به جایگاه و ضوابط توسل و شفاعت اهل بیت: ایجاد کننده یا تقویت کننده این آسیب و طرز تفکرند.
پیامدها
۱. عمل نکردن به وظایف فردی و اجتماعی (واجبات، محرمات و…).
۲. انتظار منفی و عدم اقدام عملی و انجام وظیفه در قبال امام(ع).
۳. توهم بی جا (رضایت از خویشتن و عملکرد خود).
خاستگاه
۱. تفاوت نگذاشتن میان امید و رجای واقعی با خیالپردازی و آرزوگرایی و عدم شناخت جایگاه آن.
۲. هوای نفس، به عنوان ریشه توجیهات: Gبل یرید الانسان لیفجر امامهF؛ [۶۷] [انسان در معاد شک ندارد] بلکه او میخواهد [آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت] در تمام عمر گناه کند.
۳. عدم شناخت خدایِ مهربان و حکیم که خداوند گرچه مهربان است، حکیم و عادل هم است.
۴. دیدگاه احساسی و غیر منطقی نسبت به ائمه: و عدم درک قهر و مهر که قبلا اشاره شد.
درمان
۱. تأمل و تدبّر در آیات و روایات نظیر: ان اکرمکم عند الله اتقیکم۶۸؛ گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
۲. توجه به این نکته که: میزان و معیار اعمال، نیت خالص همراه با انجام وظایف فردی و اجتماعی است:
بسم الله الرحمن الرحیم، والعصر، ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر۶۹؛
به نام خداوند بخشنده مهربان. به عصر سوگند که انسانها همه در زیانند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نمودهاند.
۱۰. عاشق نمایانِ دنیاخواه
برخی، ائمه و امام زمان را صرفا برای دنیا و منافع آن و رسیدن به جاه و منصب میخواهند. حتی اگر برای ظهورش دعا میکنند، صرفاً برای خویش و مطامع دنیوی است[۷۰] و اگر امام، بنا به دلایلی، به آنها توجه نکند، با امام به دشمنی برمیخیزند که طلحه و زبیرها در طول تاریخ بسیار بوده و خواهند بود. اما آنچه به عنوان آسیب در اینجا مطرح میگردد و بیشتر حالت عمومی دارد، نگاهی است که بسیاری نسبت به امام دارند. توسّل به امام و خواستن حوایج دنیوی و واسطه ساختن امام به درگاه پروردگار عظیم، امری است صحیح و مورد تأکید روایات، اما امام را صرفاً برای این امور خواستن، نشانه عدم درک درست از جایگاه امام در نظام هستی است و متاسفانه باید گفت نشانه این است که هنوز عطش واقعی نسبت به ظهور پیدا نشده است و آمادگی بشر هنوز تحقق نیافته است.
پیامدها
۱. دشمنی و ستیز با امام.
۲. کم اعتقادی یا بیاعتقادی به امام در اثر عدم تحقق خواستههای پایان ناپذیر و گاه
بیمصلحت.
خاستگاه
۱. عدم درک جایگاه امام و امامت.
۲. خود محوری و خودخواهی.
راه درمان
۱. معرفت در اثر تدبّر در دین.
۲. تربیت و تمرین نفس بر مقدّم ساختن خواسته امام بر خواسته خویش.
یکی از ویژگیهای سلمان که او را ممتاز نمود، این بود که خواسته امام را بر خواسته خویش مقدّم میساخت:
عن منصور بزرج قال: قلت لابی عبدالله الصادق(ع): ما اکثر ما اسمع منک یا سیّدی ذکر سلمان الفارسی! فقال: لاتقل الفارسی ولکن قل سلمان المحمّدی، أتدری ما کثره ذکری له؟ قلت: لا. قال: لثلاث خصال: احدها ایثاره هوی امیرالمؤمنین(ع) علی هوی نفسه و الثانیه حبّه للفقراء واختیاره ایّاهم علی اهل الثروه و العدد و الثالثه حبّه للعلم والعلماء. ان سلمان کان عبداً صالحاً حنیفاً مسلما و ما کان من المشرکین. [۷۱]
منصور بزرج گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: سرورم، چه بسیار میشنوم از شما یاد کرد سلمان فارسی را! فرمود: نگو سلمان فارسی، بلکه بگو سلمان محمّدی(ص) میدانی چرا بسیار از او یاد میکنم؟ عرض کردم: نه. فرمود: برای سه صفت:
۱. مقدّم داشتن خواسته امیر مؤمنان بر خواسته خویش.
۲. دوست داشتن فقرا و مقدم داشتن آنها بر ثروتمندان.
۳. دوست داشتن علم و علما.
۱۱. مدّعیان دروغین مهدویت و نیابت خاصه و عامه
در هر عصری عدهای به دروغ، ادّعای مهدویت نموده یا دیگران چنین نسبتی به آنان دادهاند و بدین وسیله فرقههایی ایجاد کردهاند. چه در دوره غیبت صغرا و چه در دوره غیبت کبرا، کسانی بودهاند که نیابت خاصه یا وکالت امام را به دروغ، ادعا میکردهاند. البته ادعاهای این افراد به صورتهای متفاوتی، ارائه شده است:
۱. مهدویت[۷۲].
۲. نیابت خاصه، وکالت، بابیت یا… افرادی که مدعیاند هر موقع بخواهند امام را
میتوانند ببینند، مشکلات بهواسطه آنان حل میشود، آنها واسطه و باب میان مردم و امام هستند، پیامی را از امام آوردهاند یا پیامی را برای امام میبرند. [۷۳]
۳. نیابت عامه: عدهای خود را به جای علمای ربّانی، مراجع عظام تقلید و فقها و… معرفی میکنند با این که در این دوران، عقل و نقل، وظیفه همه را روشن ساخته است و آن، مراجعه به علما و فقها است. اینان راهی جدای از قران و سنت و عقل برگزیده و سیر و سلوکی معرفی میکنند و رهْ نرفته، ره میآموزند. [۷۴]
پیامدها
۱. گمراهی مردم.
۲. دوری از مسیر اهلبیت:.
۳. به بازی گرفته شدن دین.
۴. اختلافات دینی در اثر متابعت از فرقه های انحرافی.
خاستگاه
۱. مشکلات روحی و روانی، عقده خود کم بینی، هیستری و مطرح کردن خود. [۷۵]
۲. نفسانیات و مشکلات اخلاقی و ضعف ایمان.
۳. توهم و خیالپردازی.
۴. هوی و هوس و خواسته های دنیوی و جاه و مقام.
۵. جهل و ناآگاهی.
۶. سکوت اندیشمندان و عالمان یا به موقع و مناسب تصمیم نگرفتن.
۷. مشکلات سیاسی، تأثیر اَیادی اجانب مثل فریفتن محمد علی باب و… [۷۶].
۸. عدم معرفت به جایگاه و شأن امام و جانشینی ایشان.
درمان
۱. تقوا و تهذیب نفس.
۲. علم و بصیرت دینی و سیاسی علما، اندیشمندان، دولتمردان و مردم.
۳. روشنگری علما و اندیشمندان، تکذیب منحرفان.
۴. برخورد دولتمردان جامعه اسلامی (مثل برخورد امیرکبیر با بابیت که ستودنی است). [۷۷]
۵. عدم تسامح و اغماض در برخورد با انحرافات و بدعتها.
۱۲. عدم پیروی از ولایت فقیه و نواب عام
یکی دیگر از آسیبهایی که وحدت جامعه اسلامی را خدشهدار ساخته و زمینه را برای فعالیت دشمنان دین و مهدویت (به صورتهای مختلف مانند دشمنی روشن و بیواسطه،
فرقهسازی، مدعیان و…) فراهم میآورد، عدم پیروی از نوّاب عام امام عصر(ع) است با آنکه اطاعت از این بزرگواران، در عقل و نقل تأکید شده است.
پیامدها
۱. گمراهی و ضلالت.
۲. پراکندگی افراد و عدم وحدت در سایه رهبری واحد.
۳. شکست پذیر بودن در مقابل دشمن و عدم مقاومت.
خاستگاه
۱. عدم بصیرت کافی در دین.
۲. توجه نکردن به دلایل عقلی و نقلی.
۳. توهم پیروی مستقیم و بیواسطه از امام عصر(ع).
۴. توقع نیابت خاصه در عصر غیبت کبرا.
۵. هوی و هوس.
۶. اغراض سیاسی و شیطنت های استکبار.
درمان
تبیین عقلی و نقلی ضرورت رویکرد به نوّاب عام
تبیین ادله عقلی در آسیب اول، بررسی شد و گذشت.
ادله نقلی:
امام صادق(ع) فرمودند: فاما من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه، مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلّدوه و ذلک لایکون الا بعض فقهاء الشیعه لاکلّهم.
از میان فقیهان، فقیهی که نفس و دین خود را ـ نه دنیایش را ـ نگاهدار باشد (پرهیزگار)، با هوی و هوسهایش مخالفت نماید و فرمان مولایش را اطاعت کند، باید مردم از او تقلید کنند و دارای چنین صفات والایی نباشد مگر برخی از فقهای شیعه، نه همه آنان. [۷۸]
در توقیع محمد بن عثمان عمری خطاب به اسحاق بن یعقوب از امام زمان(ع) چنین آمده است: اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه احادیثنا، فانهم حجتی علیکم و انا حجهالله علیکم. در حوادث و پیشامدها به راویان احادیث ما (فقها) مراجعه کنید؛ چرا که آنان حجت من بر شما و من حجّت خدا بر شمایم. [۷۹]
۲. بصیرت دینی و سیاسی.
۳. هماهنگی و وحدت رویه بین اندیشمندان و علما در حمایت از فقیهی که عهدهدار امور گشته است.
۴. تلاش برای حل مشکلات دینی، فکری، سیاسی و اجتماعی جامعه با همفکری اندیشمندان و علما.
۱۳. فعالیتهای غرب و مستشرقان
یکی دیگر از آسیبها و تخریبها، تحریفهایی است که توسط مستشرقان در مقوله مهدویت پدید آمده است. آنان مغرضانه یا بدون مراجعه به منابع اصیل، مطالبی را به نام دین و مهدویت ارائه میدهند و در پی آن، افرادی نیز با مطالب و مقالههای آنان برخورد علمی کرده و آن را یک کار علمی و تحقیقی و بدون هیچ عیب و نقص میپندارند و در کتابها و مقالات خویش از آن بهره میگیرند. [۸۰]
پیامدها
۱. دوری گزیدن جوامع غیر اسلامی از مطالب اصیل اسلامی به طور کلی و مهدویت به طور خاص که مورد بحث است.
۲. ایجاد شک و تردید یا تنفّر در میان معتقدان کم اطلاع.
خاستگاه
۱. بی اطلاعی از منابع اصیل.
۲. مراجعه به منابع دست چندم به جای منابع اصیل و دست اول.
۳. مراجعه به منابع و آرای مخالفان شیعه، مثلا در بررسی دیدگاه مهدویت شیعی به جای مراجعه به منابع اصیل شیعی، آن را در میان دیدگاههای اهل سنت جستوجو
میکنند. (قاعده این است که برای شناخت اندیشه و آرای مذهبی، به کارشناسان و متخصصان خود آنها رجوع شود).
۴. جدایی از علما و کارشناسان مذهب یا آن مقوله، بیاعتنایی یا بیاطلاعی یا عدم طرح توضیحات کارشناسان مربوط.
۵. برخورد مغرضانه و جانبدارانه به جای بی طرفی با مقولات علمی.
۶. سیاست بازی و شیطنتهای استکبار.
درمان
۱. تبیین، روشنگری، حل شبهات و… توسط علما و اندیشمندان مانند ارائه دائره المعارفها با توضیحات کافی و دلایل معتبر و اصیل و….
۲. هوشیاری در مقابل غرض ورزیها و سیاست زدگیها.
۳. مبهوت نشدن در مقابل غرب، مستشرقان و….
پی نوشت :
[۱]. برگرفته از صحیفه امام، پاییز ۱۳۷۸، چاپ اول، ج ۲۱، ص ۱۳-۱۴.
[۲]. نعمانی، الغیبه، باب ۱۵، ص ۲۸۵.
[۳]. اربلی، کشف الغمه، ج ۲، باب ۵، ص ۴۷۷.
[۴]. طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۱۷.
[۵]. سید رضا صدر، راه مهدی، ص ۸۷ و ۸۸.
[۶]. صدوق، کمالالدّین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۲۳، ما اخبر به الصادق(ع) عن وقوع الغیبه، حدیث ۳۲، ص ۳۴۶.
[۷]. سید بن طاووس، الطرائف، ج ۲، ص ۳۴۴.
[۸]. برای توضیح بیشتر و بررسی سندی و دلالی چنین روایاتی رجوع کنید: ابرهیم امینی، دادگستر جهان؛ فصلنامه انتظار، ش ۵، مقاله ((نهی از قیام)) در بوته تحلیل روایی، نجمالدین طبسی؛ فصلنامه انتظار، ش۷، مقاله نقد و بررسی روایات نافی حکومت و قیام در عصر غیبت، محمدعلی قاسمی.
[۹]. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج ۷، ماده قم، ص ۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۶، باب ۳۶.
[۱۰]. نعمانی، الغیبه، باب ۱۴، ص ۲۷۳.
[۱۱]. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۶ و ۱۷ با اندکی تصرف.
[۱۲]. همان، ص ۱۶، با اندکی تصرف.
[۱۳]. صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۱۹۵.
[۱۴]. امام خمینی، ولایت فقیه، انتشارات ناس، چاپ اول، ص ۵۳ و ۵۴.
[۱۵]. همان، ص ۲۶ و ۲۷.
[۱۶]. همان، ص ۵۴.
[۱۷]. (اما و الذی فلق الحبه وبرأ النسمه، لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء الاّ یُقارّوا علی کظَّه ظالم ولاسغب مظلوم، لالقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکأس اوّلها…؛ سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود، و یاران حجّت را بر من تمام نمیکردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش میساختم، و آخر خلافت را به کاسه اول آن سیراب می نمودم…) نهج البلاغه، خ ۳.
[۱۸]. اربلی، کشف الغمه، ج ۲، باب ۵، ص ۴۷۷.
[۱۹]. امینی، دادگستر جهان، ص ۲۵۱.
[۲۰]. صحیفه امام، ج ۸، ص ۲۷۴.
*. مجله تخصصی کلام اسلامی، شماره ۴۳، مقاله انتظار فرج ۲، ص ۱۴۵، از همین نگارنده.
[۲۱]. نعمانی، الغیبه، باب ۱۵، ۲۸۵.
[۲۲]. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید: فصلنامه انتظار، شماره۶، مقاله درنگی در قتلهای آغازین، ص ۳۵۶، نجم الدین طبسی.
[۲۳]. عماد الدین طبری، بشاره المصطفی، ص ۲۰۷.
[۲۴]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۱۸.
[۲۵]. طوسی، الغیبه، فصل ۴، ص ۲۹۰.
[۲۶]. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید: جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء، افسانه یا واقعیت، مترجم: ابوالفضل طریقهدار؛ فصلنامه انتظار، ش ۱ و ۲ و ۳ و ۴، مجتبی کلباسی، بررسی افسانه جزیره خضراء.
[۲۷]. صدوق، کمالالدین، ج ۲، باب ۳۶، ص ۳۷۸.
[۲۸]. کلینی، الکافی، ج۱، ص ۳۶۹.
[۲۹]. صدوق، کمالالدین، ج ۲، باب ۳۶، ص ۳۷۸.
[۳۰]. محمد بن خزاز قمی، کفایه الاثر، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۲، ص ۱۴۳.
[۳۱]. صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵.
[۳۲]. همو، کمالالدین، ج ۱، باب ۳۱، ص ۳۲۳.
[۳۳]. همو، الخصال، ج ۲، ص ۶۲۲.
[۳۴]. صدوق، کمالالدین، ج ۱، باب ۳۰، ص ۳۱۷.
[۳۵]. الکافی، ج ۸، ص ۳۶.
[۳۶]. صدوق، کمالالدّین، ج ۲، باب ۳۸، ص ۳۸۴.
[۳۷]. آل عمران، ۲۰۰.
[۳۸]. نعمانی، الغیبه، باب ۲۵، ص ۳۳۰.
[۳۹]. همان، باب ۲۶، المقدمه، ص ۱۷ و باب ۲۵، ص ۳۳۰.
[۴۰]. صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۶۲۲.
[۴۱]. نعمانی، الغیبه، باب ۱۱، ص ۱۹۷.
[۴۲]. کلینی، الکافی، ج ۳، ص ۱۳۲.
[۴۳]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۲، باب ۲۸.
[۴۴]. طوسی، الغیبه، ص ۴۲۵.
[۴۵]. نعمانی، الغیبه، ص ۲۹۳.
[۴۶]. طوسی، الغیبه، فصل ۷، ص ۴۲۶.
[۴۷]. الکافی، ج ۱، باب کراهیه التوقیت، ص ۳۸۹؛ نعمانی، الغیبه، ص ۲۹۶.
[۴۸]. نعمانی، الغیبه، ص ۲۸۹، فی النهی عن التوقیت و التسمیه.
[۴۹]. گاهی حرفهایی از برخی بزرگان و علما نقل میشود که نشانگر توقیت است، در حالی که با کمی تحقیق معلوم میگردد این مطلب صرفاً شایعه بوده و هیچ پایه و اساسی ندارد. یعنی آن بزرگواران اصلا چنین چیزی نگفتهاند.
[۵۰]. الکافی، ج ۳، ص ۱۳۱.
[۵۱]. همان، ج ۱، ص ۳۶۸.
[۵۲]. شیخ احمد احسایی، جوامع الکلم، رساله رشتیه، قسمت ۲، ص ۱۰۳.
[۵۳]. ناجی نجار، جزیره خضراء وتحقیقی پیرامون مثلث برمودا، مترجم: علی اکبر مهدی پور.
[۵۴]. علی اکبر ذاکری، چشم به راه مهدی، مقاله ارتباط با امام در عصر غیبت.
[۵۵]. نعمانی، الغیبه، ص ۱۶۴.
[۵۶]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، باب نوادر الحج، ص ۵۲۰.
[۵۷]. گرچه برخی روایات گفتهاند: حضرت دیده نمیشود، ولی راه جمع این روایات با روایاتی که در آنها به دیده شدن حضرت اشاره شده این است که حضرت دیده میشود ولی توسط مردم شناخته نمیگردد، چنانکه سید صدرالدین صدر (المهدی، ص ۲۰۶ و ۲۰۷) مرحوم مجلسی (ذیل روایت) شهید سید محمد صدر (تاریخ الغیبه الکبری، ص ۳۱) همین وجه را پذیرفتهاند.
[۵۸]. سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء افسانه یا واقعیت، مترجم: ابوالفضل طریقهدار.
[۵۹]. فصلنامه انتظار، ش ۲، مقاله فرقه شیخیه، احمد عابدی.
[۶۰]. مدتی قبل، در نشریه خورشید مکه، (ش ۱۷ و ۲۱) آیه و عبارتی منسوب به امام زمان۴ چاپ شده بود و به خط ایشان، (با تصریح این که دقیقاً از روی خط امام، تصویر گرفتهاند) اما متوهّمان غافل از این بودند که آیه نوشته شده کاملا اشتباه است. (یعنی نعوذبالله امام آیه را اشتباه نوشته است).
[۶۱]. همایشی دانشجویی در یکی از شهرها برقرار شده بود. پس از پایان همایش، دانشجویی میگفت: مدتی جمکران میآمدم برای این که آقا را ببینم، چون موفق نشدم قهر کردم.
[۶۲]. بقره، ۱۱۱.
[۶۳]. نعمانی، الغیبه، باب ۱۱، ص ۱۹۷.
[۶۴]. نساء، ۱۲۳.
[۶۵]. الکافی، ج ۲، باب خوف و رجاء، ص ۶۸.
[۶۶]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱، ب ۲۰، ص ۸۶.
[۶۷]. قیامه، آیه ۵.
[۶۸]. حجرات، ۱۳.
[۶۹]. عصر.
[۷۰]. ر. ک: تحفالعقول، ص ۵۱۳؛ روایت مفضل بن عمر از امام صادق(ع) بدین مضمون که: مردم درباره ما سه گروهاند: دو گروه به دنبال جاه و مقامند و برای اینکه مردمان را بدرند، محبت ما اهل بیت: را اظهار میدارند و گروه سوم که (این گونه نیستند) از ما
اهلبیت میباشند و ما از آنهاییم.
[۷۱]. طوسی، امالی، مجلس ۵، ص ۱۳۳.
[۷۲]. طوسی، الغیبه، فصل ۶، باب ذکر المذمومین الذین ادعوا البابیه و السفاره کذبا و افتراء لعنهم الله، ص ۳۹۷؛ فصلنامه انتظار، ش ۸ و ۹ و۱۰، مقاله: متمهدیان و مدعیان دروغین مهدویت، محمد رضا نصوری.
[۷۳]. همان.
[۷۴]. مانند دراویش، صوفیه و….
[۷۵]. فصلنامه انتظار، ش ۵، مقاله: از شیخیگری تا بابیگری، عزالدین رضانژاد.
[۷۶]. فصلنامه انتظار، ش ۱، مقاله: از بابیگری تا بهاییگری، عزالدین رضانژاد.
[۷۷]. فصلنامه انتظار، ش ۵، از شیخیگری تا بابیگری؛ عزالدین رضانژاد.
[۷۸]. وسائل الشیعه، ج ۲۷، باب ۱۰، ص ۱۳۱.
[۷۹]. طوسی، الغیبه، فصل ۴، ص ۲۹۰.
[۸۰]. دایره المعارف بریتانیکا، واژه مهدی و اسلام و زرتشت؛ دایره المعارف دین و اخلاق، واژه مهدی؛ موسوعه المورد، منیر بعلبکی.
منبع : محمدصابر جعفری؛انتظار موعود، شماره ۱۵.
[۱]. برگرفته از صحیفه امام، پاییز ۱۳۷۸، چاپ اول، ج ۲۱، ص ۱۳-۱۴.
[۲]. نعمانی، الغیبه، باب ۱۵، ص ۲۸۵.
[۳]. اربلی، کشف الغمه، ج ۲، باب ۵، ص ۴۷۷.
[۴]. طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۱۷.
[۵]. سید رضا صدر، راه مهدی، ص ۸۷ و ۸۸.
[۶]. صدوق، کمالالدّین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۲۳، ما اخبر به الصادق(ع) عن وقوع الغیبه، حدیث ۳۲، ص ۳۴۶.
[۷]. سید بن طاووس، الطرائف، ج ۲، ص ۳۴۴.
[۸]. برای توضیح بیشتر و بررسی سندی و دلالی چنین روایاتی رجوع کنید: ابرهیم امینی، دادگستر جهان؛ فصلنامه انتظار، ش ۵، مقاله ((نهی از قیام)) در بوته تحلیل روایی، نجمالدین طبسی؛ فصلنامه انتظار، ش۷، مقاله نقد و بررسی روایات نافی حکومت و قیام در عصر غیبت، محمدعلی قاسمی.
[۹]. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج ۷، ماده قم، ص ۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۶، باب ۳۶.
[۱۰]. نعمانی، الغیبه، باب ۱۴، ص ۲۷۳.
[۱۱]. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۶ و ۱۷ با اندکی تصرف.
[۱۲]. همان، ص ۱۶، با اندکی تصرف.
[۱۳]. صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۱۹۵.
[۱۴]. امام خمینی، ولایت فقیه، انتشارات ناس، چاپ اول، ص ۵۳ و ۵۴.
[۱۵]. همان، ص ۲۶ و ۲۷.
[۱۶]. همان، ص ۵۴.
[۱۷]. (اما و الذی فلق الحبه وبرأ النسمه، لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء الاّ یُقارّوا علی کظَّه ظالم ولاسغب مظلوم، لالقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکأس اوّلها…؛ سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود، و یاران حجّت را بر من تمام نمیکردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش میساختم، و آخر خلافت را به کاسه اول آن سیراب می نمودم…) نهج البلاغه، خ ۳.
[۱۸]. اربلی، کشف الغمه، ج ۲، باب ۵، ص ۴۷۷.
[۱۹]. امینی، دادگستر جهان، ص ۲۵۱.
[۲۰]. صحیفه امام، ج ۸، ص ۲۷۴.
*. مجله تخصصی کلام اسلامی، شماره ۴۳، مقاله انتظار فرج ۲، ص ۱۴۵، از همین نگارنده.
[۲۱]. نعمانی، الغیبه، باب ۱۵، ۲۸۵.
[۲۲]. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید: فصلنامه انتظار، شماره۶، مقاله درنگی در قتلهای آغازین، ص ۳۵۶، نجم الدین طبسی.
[۲۳]. عماد الدین طبری، بشاره المصطفی، ص ۲۰۷.
[۲۴]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۱۸.
[۲۵]. طوسی، الغیبه، فصل ۴، ص ۲۹۰.
[۲۶]. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید: جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء، افسانه یا واقعیت، مترجم: ابوالفضل طریقهدار؛ فصلنامه انتظار، ش ۱ و ۲ و ۳ و ۴، مجتبی کلباسی، بررسی افسانه جزیره خضراء.
[۲۷]. صدوق، کمالالدین، ج ۲، باب ۳۶، ص ۳۷۸.
[۲۸]. کلینی، الکافی، ج۱، ص ۳۶۹.
[۲۹]. صدوق، کمالالدین، ج ۲، باب ۳۶، ص ۳۷۸.
[۳۰]. محمد بن خزاز قمی، کفایه الاثر، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۲، ص ۱۴۳.
[۳۱]. صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵.
[۳۲]. همو، کمالالدین، ج ۱، باب ۳۱، ص ۳۲۳.
[۳۳]. همو، الخصال، ج ۲، ص ۶۲۲.
[۳۴]. صدوق، کمالالدین، ج ۱، باب ۳۰، ص ۳۱۷.
[۳۵]. الکافی، ج ۸، ص ۳۶.
[۳۶]. صدوق، کمالالدّین، ج ۲، باب ۳۸، ص ۳۸۴.
[۳۷]. آل عمران، ۲۰۰.
[۳۸]. نعمانی، الغیبه، باب ۲۵، ص ۳۳۰.
[۳۹]. همان، باب ۲۶، المقدمه، ص ۱۷ و باب ۲۵، ص ۳۳۰.
[۴۰]. صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۶۲۲.
[۴۱]. نعمانی، الغیبه، باب ۱۱، ص ۱۹۷.
[۴۲]. کلینی، الکافی، ج ۳، ص ۱۳۲.
[۴۳]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۲، باب ۲۸.
[۴۴]. طوسی، الغیبه، ص ۴۲۵.
[۴۵]. نعمانی، الغیبه، ص ۲۹۳.
[۴۶]. طوسی، الغیبه، فصل ۷، ص ۴۲۶.
[۴۷]. الکافی، ج ۱، باب کراهیه التوقیت، ص ۳۸۹؛ نعمانی، الغیبه، ص ۲۹۶.
[۴۸]. نعمانی، الغیبه، ص ۲۸۹، فی النهی عن التوقیت و التسمیه.
[۴۹]. گاهی حرفهایی از برخی بزرگان و علما نقل میشود که نشانگر توقیت است، در حالی که با کمی تحقیق معلوم میگردد این مطلب صرفاً شایعه بوده و هیچ پایه و اساسی ندارد. یعنی آن بزرگواران اصلا چنین چیزی نگفتهاند.
[۵۰]. الکافی، ج ۳، ص ۱۳۱.
[۵۱]. همان، ج ۱، ص ۳۶۸.
[۵۲]. شیخ احمد احسایی، جوامع الکلم، رساله رشتیه، قسمت ۲، ص ۱۰۳.
[۵۳]. ناجی نجار، جزیره خضراء وتحقیقی پیرامون مثلث برمودا، مترجم: علی اکبر مهدی پور.
[۵۴]. علی اکبر ذاکری، چشم به راه مهدی، مقاله ارتباط با امام در عصر غیبت.
[۵۵]. نعمانی، الغیبه، ص ۱۶۴.
[۵۶]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، باب نوادر الحج، ص ۵۲۰.
[۵۷]. گرچه برخی روایات گفتهاند: حضرت دیده نمیشود، ولی راه جمع این روایات با روایاتی که در آنها به دیده شدن حضرت اشاره شده این است که حضرت دیده میشود ولی توسط مردم شناخته نمیگردد، چنانکه سید صدرالدین صدر (المهدی، ص ۲۰۶ و ۲۰۷) مرحوم مجلسی (ذیل روایت) شهید سید محمد صدر (تاریخ الغیبه الکبری، ص ۳۱) همین وجه را پذیرفتهاند.
[۵۸]. سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء افسانه یا واقعیت، مترجم: ابوالفضل طریقهدار.
[۵۹]. فصلنامه انتظار، ش ۲، مقاله فرقه شیخیه، احمد عابدی.
[۶۰]. مدتی قبل، در نشریه خورشید مکه، (ش ۱۷ و ۲۱) آیه و عبارتی منسوب به امام زمان۴ چاپ شده بود و به خط ایشان، (با تصریح این که دقیقاً از روی خط امام، تصویر گرفتهاند) اما متوهّمان غافل از این بودند که آیه نوشته شده کاملا اشتباه است. (یعنی نعوذبالله امام آیه را اشتباه نوشته است).
[۶۱]. همایشی دانشجویی در یکی از شهرها برقرار شده بود. پس از پایان همایش، دانشجویی میگفت: مدتی جمکران میآمدم برای این که آقا را ببینم، چون موفق نشدم قهر کردم.
[۶۲]. بقره، ۱۱۱.
[۶۳]. نعمانی، الغیبه، باب ۱۱، ص ۱۹۷.
[۶۴]. نساء، ۱۲۳.
[۶۵]. الکافی، ج ۲، باب خوف و رجاء، ص ۶۸.
[۶۶]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱، ب ۲۰، ص ۸۶.
[۶۷]. قیامه، آیه ۵.
[۶۸]. حجرات، ۱۳.
[۶۹]. عصر.
[۷۰]. ر. ک: تحفالعقول، ص ۵۱۳؛ روایت مفضل بن عمر از امام صادق(ع) بدین مضمون که: مردم درباره ما سه گروهاند: دو گروه به دنبال جاه و مقامند و برای اینکه مردمان را بدرند، محبت ما اهل بیت: را اظهار میدارند و گروه سوم که (این گونه نیستند) از ما
اهلبیت میباشند و ما از آنهاییم.
[۷۱]. طوسی، امالی، مجلس ۵، ص ۱۳۳.
[۷۲]. طوسی، الغیبه، فصل ۶، باب ذکر المذمومین الذین ادعوا البابیه و السفاره کذبا و افتراء لعنهم الله، ص ۳۹۷؛ فصلنامه انتظار، ش ۸ و ۹ و۱۰، مقاله: متمهدیان و مدعیان دروغین مهدویت، محمد رضا نصوری.
[۷۳]. همان.
[۷۴]. مانند دراویش، صوفیه و….
[۷۵]. فصلنامه انتظار، ش ۵، مقاله: از شیخیگری تا بابیگری، عزالدین رضانژاد.
[۷۶]. فصلنامه انتظار، ش ۱، مقاله: از بابیگری تا بهاییگری، عزالدین رضانژاد.
[۷۷]. فصلنامه انتظار، ش ۵، از شیخیگری تا بابیگری؛ عزالدین رضانژاد.
[۷۸]. وسائل الشیعه، ج ۲۷، باب ۱۰، ص ۱۳۱.
[۷۹]. طوسی، الغیبه، فصل ۴، ص ۲۹۰.
[۸۰]. دایره المعارف بریتانیکا، واژه مهدی و اسلام و زرتشت؛ دایره المعارف دین و اخلاق، واژه مهدی؛ موسوعه المورد، منیر بعلبکی.
منبع : محمدصابر جعفری؛انتظار موعود، شماره ۱۵.