مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ علی صافی گلپایگانی (ره) مجموعه اشعار زیبایی را در مورد امام علی (علیه السلام) سروده اند که بخش اول ، بخش دوم و بخش سوم این مجموعه به شما تقدیم گردید. اکنون بخش چهارم از این مجموعه به عموم شیعیان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) تقدیم می گردد:
خانه زاد حق
اتفاقات و حوادث بی گمان
گشته بیش و کم عیان در این جهان
لیک در کیفیت و وضع و مکان
همچو مولود امیرمومنان
کس ندیده در مرور روزگار
بانویی بنهاده پا اندر حرم
درد زادن داد بانو را الم
از خدا خواهد نجات از درد و غم
باز شد دیوار و بنهاد او قدم
در درون خانه زامر کردگار
گشت پس در خانه مهمان خدا
زاد مولودی در آن خلوت سرا
کرد فرزندی خدا او را عطا
بی خبر ز آنجا غریب و آشنا
بد سه روز این میهمانی برقرار
بعد از آن دیوار آن خانه شکافت
آفتابی در کف ماهی بتافت
این شرافت را کسی جز او نیافت
همچو او مصنوع دیگر کس نیافت
نیست جز او بهر کس این افتخار
آمده مولود مسعودی چنین
در کجا، در کعبه گشته جاگزین
شد به مهمانی در آن خانه مکین
خانه دار اوست رب العالمین
بین مکان و بین مکین و خانه دار
این چنین آمد ولی کبریا
اندر ان دنیا على شیر خدا
هیچ کس از انبیا و اولیا
جز علی کس را نشد از حق عطا
او گرفته زین فضیلت اعتبار
خانه زاد حضرت باری علی است
کاین چنین فیض خدا زو منجلی است
او امیرالمومنین است و ولی است
آن کسی را از سعادت حاصلی است
کز ولای حضرتش شد کامکار
من کنون در مولد او این زمان
میکنم کسب شرف با امتنان
تا معطر سازم از مدحش زبان
آورم عقد گهر اندر بیان
می نمایم در و گوهر را نثار
روز میلاد سعید مرتضی است
آنکه بر حق جانشین مصطفی است
بعد احمد برترین خلق خداست
همچو او مقصد ز خلق ما سواست
از طفیلش گشت عالم برقرار
افتخار عالم و آدم علی است
جانشین حضرت خاتم علی است
تالی قرآن مستحکم علی است
مصطفی را بازوی محکم علی است
یافت دین از او قوام و اشتهار
اصل تقوی آیت عظمی علی است
یکه تاز عرصه هیجا علی است
ملجأ است و عروه الوثقى على است
معرض از دنیا و مافیها علی است
هست در میدان عرفان شهسوار
اوست کو بعد از پیمبر رهنماست
اوست کو نازل به شأنش انماست
اوست کو کافی به مدحش هل اتی است
اوست کو خود باب علم مصطفی است
بعد پیغمبر ندارد همقطار
ای امیر المومنین این ناتوان
سوی تو روکرده ای جان جهان
دارد استدعا که در هر دو جهان
دست اوگیری چو جمع دوستان
از تو این باشد «علی» را انتظار[۱]
تاریخ : رجب ۱۴۱۶
یعسوب دین
سالروز مولد مسعود مولى المتقین
روز مولود امیرالمومنین یعسوب دین
آنکه باشد بعد احمد سرور و سالار دین
باد میمون و مبارک بر جمیع مومنین
به از این مولود و از این زاده والاگهر
آنکه از بس حق تعالی کرد از او احترام
کرد جای مولدش را کعبه و بیت الحرام
پای بر دوش نبی بنهاد و جست آنجا مقام
شد حرم پاک از بتان با دست پاک آن امام
زد به جان بت پرستان آتش قهرش شرر
هر کسی را در جهان عشق الهی بر سر است
هر که مؤمن باشد و اندر ره پیغمبر است
هر کسی را در مسیر زندگی حق محور است
بی سخن روشن دل او از ولای حیدر است
زین در خانه نخواهد رفت در جای دگر
هست فرزند ابوطالب که یار مصطفی است
حافظ پیغمبر از شر و فساد اشقیا است
مادر او فاطمه از جمله خیرات النسااست
خود علی هم اولین مومن به ختم انبیا است
به به از این باب و زین مام و از این زیبا پسر
علم میخواهی بیا او باب علم مصطفی است
زهد میخواهی بیا او سید اهل تقی است
ور سخاوت خواهی او اسخاء کل اسخیا است
ورشجاعت خواهی او دست توانای خداست
او خدا نبود بشر باشد ولی کیف بشر
روز مولودش به یاد او من از طبع روان
در و گوهر آورم اندر حضور دوستان
هرچه در شانش بگویم قدر او برتر از آن
آنکه غیر از مصطفی و خالق کون و مکان
از حدود و شان و قدر او ندارد کس خبر
آنکه در قرآن نموده مدح او را کردگار
آنکه پیغمبر به او داده مدال افتخار
در حدیث منزلت بنموده قدرش آشکار
هم چنین روز غدیر و آن بیان آبدار
هم چنین اندر مقامات دگر داده خبر
روزها گه در غزا بود و گهی اندر قضا
گاه در کار هدایت بود و گه دفع بلا
در دل شب بود اندر ناله از خوف خدا
اشک او جاری به رویش بود در وقت دعا
جز رضای حق نبودش چیز دیگر در نظر
آنکه فخر انبیا و پیشوای اولیاست
اعلم امت جناب او به نص مصطفی است
دست نیرومند او بر هر گره مشکل گشاست
از دم شمشیر او اسلام را بر پا لواست
طائر دین را بود از کوشش او بال و پر
جانشین مصطفی و صهر پاک آن جناب
حامی دین مبین و هادی راه صواب
او صراط مستقیم و عنده علم الکتاب
ملجا امروز خلق و شافع یوم الحساب
هیچ طاعت را نباشد بی ولای او اثر
آنکه روز معرکه بد شیر چون رو به برش
کس نبردی جان سالم هر که بد از خنجرش
آنکه شب اشک روان شد جاری از چشم ترش
از سر شب تا سحر گریان ز خوف داورش
برد اینسان روز و شب عمر شریف خود به سر
داد دنیا را طلاق و زد به دنیا پشت پا
نه زری اندوخت و نی ماند، مالی زو بجا
هر چه آمد در کفش بخشید در راه خدا
کرد ایثار و ز احسان کرد افطاری عطا
بر اسیر و بینوا و بر یتیم دربدر
کی بزاید چون علی فرزند دیگر مادری
کی ببیند دیده گردون چو او نام آوری
کی ببیند بی کس و مظلوم مثلش یاوری
کی بیاید همچو او فرمانروا و رهبری
غیر فرزند عزیزش، حجت ثانی عشر
شیعیانت یا علی در رنج و غم سر می برند
مبتلا در جنگ قومی ظالم و بدگوهرند
شرق تا غرب جهان در کید با ما یکسرند
سخت اندر دشمنی این دشمنان بی سرند
کن نگاهی از عنایت کن ز ما دفع خطر
یاعلی دانی (علی) از دوستان با صفاست
هر چه باشد ریزه خوار خوان احسان شماست
چشم امیدش به الطاف تو در هر دو سراست
ناتوان گردیده و با ضعف چشم او مبتلاست
هم ز تو خواهد بصیرت در دل و هم در بصر[۲]
تاریخ : ۱۲ رجب ۱۴۰۷
تاج ولایت
ساقیا برخیز و برپا کن تو جشنی دلپذیر
بزم عیشی کن به پا و بار غم از دل بگیر
چون به گوش جان بشارت می دهد ما را بشیر
هان مده از دست فرصت را بود عید غدیر
خیز و شو با قدسیان در عیش و شادی همقطار
هان نمیبینی جوانی را جهان از سر گرفت
شور و شادی این زمین و آسمان یکسر گرفت
جلوه ای فرخنده این گیتی ز بحر و بر گرفت
مرتضی تاج ولایت را از پیغمبر گرفت
شد علی بعد از نبی بر خلق صاحب اختیار
در زمین هر جا که بینی خلق از پیر و جوان
گرم عیش و نوش می باشند از خرد و کلان
در سما بزم طرب کردند برپا قدسیان
کرده زینت عرش را با جان و دل کروبیان
آدم و جن و ملک بینی همه سرگرم کار
عالی و دانی اگر در وجد و شادی اندرند
غرق در دریای شور و شوق از پا تا سرند
غافل از خویشند و روی دل به سوی دیگرند
جملگی سر مست از جام ولای حیدرند
آری از عاشق نباید داشت جز این انتظار
آمده عید غدیر آن روز کز سوی خدا
امر بلغ آمد و مامور گشته مصطفی
تا نماید ابن عمش را امیر و مقتدا
بعد ختم انبیا باشد علی مولای ما
روز عید است و به امر حق على شد تاجدار
آمد آن روزی که در آن کرد حق تکمیل دین
هم شده تتمیم نعمت از خدا بر مسلمین
مرتضی بعد از پیمبر شد امیرالمومنین
حق به صاحب حق نمود اعطا خدای بی قرین
با ولای او بماند دین و ایمان استوار
در غدیر خم پیمبر گفت با امر خدا
تا که سازند از جهاز اشتران منبر به پا
رفت روی منبر و با آن بیانات رسا
کرد در آن جمع او حق رسالت را ادا
کرد ظاهر آنچه بودش از مقام و اعتبار
این نه اول بار می باشد که آن فخر انام
گفت بعد از من علی بر خلق می باشد امام
بلکه آن حضرت مکرر در حضور خاص و عام
کرد تثبیت از برای ابن عمش این مقام
بارها امر ولایت کرد فاش و آشکار
رو نگاهی کن در این باره به قرآن و خبر
تا مکرر بنگری بر صدق این دعوی اثر
گر نباشد ریگ در کفش تو ای صاحب نظر
بی سخن حق با علی دانی نه بوبکر و عمر
با وجود نور چون ظلمت نمایی اختیار
در تمام خلق عالم اندر این ملک وجود
از علی بعد از پیمبر هیچکس برتر نبود
باب علم مصطفی او بود بی گفت و شنود
فتح خندق او نمود و باب خیبر او گشود
عمرو و مرحب را فرستاد او سوی دارالبوار
پیغمبر بود اعلم امیرالمومنین
آگه است از سر این عالم امیرالمومنین
بود نفس حضرت خاتم امیرالمومنین
داشت ایمانی چنان محکم امیرالمومنین
غیب نزد او حضور و بود پنهان آشکار
در صف میدان شجاعی بود بی مثل و نظیر
هر شجاع شیر دل بد در برش روباه پیر
در هزیمت از نهیبش رفت هر گرد دلیر
برق تیغش دشمنان از زندگی بنمود سیر
پرچم اسلام و ایمان شد به دستش برقرار
در عبادت بعد پیغمبر علی همتا نداشت
حضرتش دلبستگی آنی به این دنیا نداشت
در دلش چون غیر حب خالق یکتا نداشت
بحر عرفان چون جنابش لؤلؤ لالا نداشت
سالکی در راه حق نبود چو او پرهیزکار
گرچه او را بود قدرت بر تمام بحر و بر
او نه مالی را به جا بگذاشت نی سیم و زر
هر چه آمد در کف او مال دنیا سر به سر
بینوایان را نمود از بذل مالش بهره ور
بر فقیران و ضعیفان بود یاری غمگسار
گرسنه خوابید با اهل و عیال خویشتن
کرد مسکین و یتیمی با اسیری مستهن
راحت از رنج پریشانی به آن وجه حسن
شد به شأنش هل اتی نازل ز حی ذوالمنن
این چنین بودند در راه رضای کردگار
ای که دست قدرت حقت بود در آستین
بر (علی صافی) افسرده مسکین ببین
دستگیری کن از او با دست اعجاز آفرین
چند باشد این ضعیف ناتوان با غم قرین
لطف و احسان و بزرگی از تو باشد خواستار[۳]
تاریخ : ۵ ذیحجه ۱۴۱۰ غدیریه
ولى و رهنما
هله عید غدیر آمد که با امر خدای ما
علی را کرد پیغمبر ولی و رهنمای ما
که ماند تا قیامت دین شکوفا از برای ما
به زیر سایه اش باقی بماند اعتلای ما
علی شد والی ملک ولایت بعد پیغمبر
چو امر بلغ آمد مصطفی خود را مهیا کرد
در آن صحرا به خوبی آنچه بد دستور اجرا کرد
علی را برد بالا روی دست و خطبه انشا کرد
به او امر ولایت را به فرمان ز حق اعطا کرد
امیرالمؤمنین را جانشین و پیشوا بنمود پیغمبر
بگفتا هر که را مولا منم باشد علی مولا
بدینسان کرد فرمان ولایت را به او اعطا
همه بیعت به او کردند از اعلا و از ادنی
در آن مجمع مسجل شد ولایت بهر آن مولا
همه دیدند کاین منصب بود مخصوص آن سرور
نه تنها در غدیر خم بدینسان مصطفی گفته
که در قرآن سخن از شان او و قدر او گفته
به شانش انما گفته به مدحش هل اتی گفته
سخن در شان او هم پیش از اینها مصطفی گفته
که هر کس اهل انصاف است دارد این سخن باور
علی بعد از پیمبر اشرف خلق خدا باشد
علی بعد از نبی افضل ز کل انبیا باشد
علی همچون نبی مقصد ز خلق ماسوی باشد
علی واقف به اسرار همه ارض و سما باشد
پیمبر شهر علم است و علی بر شهر علمش در
اتمام نعمت
دو روز حضرت خاتم نداشت مثل و نظیر
که در کتاب خدا عظم آن شده تقریر
سپس بیان ولایت که کرد روز غدیر
نخست مبعث و روزی که شد بشیر و نذیر
به حسن مطلع خود داده است حسن ختام
به مبعث نبوی گر که کردگار جلیل
نهاد منت و شایسته است این تجلیل
چو او ولی خدا گشت و شد دلیل و سبیل
به انتصاب علی کرد دین خود تکمیل
کمال دین شد و نعمت بما نمود اتمام
اگر چه گفت مکرر نبی به پیر و جوان
پس از من است علی پیشوای عالمیان
برای خاطر ابرام آن خدای جهان
نمود امر که پیغمبرش کند اعلان
که هست شاه ولایت امام کل انام
پی اطاعت فرمان او رسول خدا
نمود جمع هزاران نفر در آن صحرا
برفت منبر و آن خطبه را نمود انشا
چنانچه گفت خدا، امر او نمود اجرا
ولایت علی اندر غدیر کرد اعلام
پس از ستایش پرودگار و حمد و ثنا
علی به دستش و فرمود با بیان رسا
علی بود چو من او نیز سید و مولا
بهر که سید و مولا منم به امر خدا
رساند امر خداوند را به خاص و به عام
سخن تمام شد و حاضرین ز پیر و جوان
برای بیعت با حضرتش شدند روان
عمر به بیعت او برد سبقت از دگران
ولی دریغ که بشکست عهد و آن پیمان
ز فتنه اش چه زیانها رسید بر اسلام
برای درک فضیلت کنون بر یاران
به مدح حضرت مولا ز بحر طبع روان
بگویم آنچه مرا قدرت است و فهم و بیان
که همچو من چه بگویم به مدحت ایشان
مگر ز حضرت او طبع من بگیرد کام
بلی به نص خداوند در کتاب کریم
بود امام پس از مصطفی على عظیم
از او نموده خداوند آن همه تعظیم
قسیم جنت و نارش نموده حی قدیم
پس از نبی نرسد کس به آن علو مقام
مگر نه منقبت او نگفته پیغمبر
به شهر علم جنابش علی بود چون در
مگر نگفت بود جانشین من حیدر
مگر نگفت که او هست ساقی کوثر
علی است با حق و حق با علی بود همگام
مگر نکند برای خدا از خاتم دل
مگر نکرد عطا در نماز بر سائل
مگر نگشت در این باره انما نازل
مگر نبود به دستش کلید هر مشکل
مگر نبود پناه ارامل و ایتام
على ز بعد نبی هست اعلم علما
علی است سرور زهاد و کهف اهل تقی
علی بود که چنان برده ره بسوی خدا
گه گفت فرضا اگر بد مجال کشف غطا
یقین او نرود بیشتر از این یک گام
علی بود که به هنگام رزم او شجعان
نهند پا بگریز و روند از میدان
چو رو کند به عدو گیرد از تن او جان
نظر به صفحه تاریخ ها نما و بخوان
که کس ندیده نظیرش شجاع در ایام
بگو به آنکه به سر عقل سالمی دارد
ز چاه جهل سر خویش را برون آرد
تعصبات و هوا را کنار بگذارد
به راه حق فتد و خویشتن نیا زارد
مده به گم شده دست و مده به کور لجام
علی نشسته و آن علم و دانش و عرفان
علی نشسته و با اوست حجت و برهان
علی نشسته و آگاه از زمین و زمان
علی نشسته و در دست اوست کون و مکان
علی نشسته و آن راه و آن سبیل و مرام
علی است فیض خدا، پس چرا از بیخردی
از او بریدی و دل بسته ای به تیم و عدی
علی بود، تو ز بوبکر طالب مددی
چو جید است روا نیست دل دهی به ردی
چرا ز راه حلال اوفتاده ای به حرام
کسی که گفت عقیلونی و به عجز افتاد
چگونه دست ارادت به آن توانی داد
از آن که گفت سلونی برو کن استمداد
از او بگیر مدد کو بود پناه عباد
برو به راه علی راه اوست راه کرام
عمر که بیش از هفتاد بار داد خبر
که گرنه لطف علی بود شد هلاک عمر
چسان شود ز علی همچو جاهلی برتر
پس از نبی است علی مقتدای کل بشر
قدر به درگه او خادم و قضا است غلام
آیا ولى خدا حق کردگار عظیم
به حق خاتم پیغمبران رسول کریم
به حق فاطمه بانوى واجب التعظیم
ترا به حق حسین و حسن دو فیض قویم
به حق نه تن حجت امام بعد امام
اگر چه ما همه اهل گناه و عصیانم
ولی بر دگران ما از اهل ایمانیم
بنام شیعه و اندر حساب یارانیم
ببین چگونه گرفتار رنج دورانیم
عنایتی کن و ما را رها نما از دام
مخواه بیشتر از این به غم دچار شویم
به نزد دشمن دین مبتلا و خار شویم
اسیر دام حوادث به هر دیار شویم
به دست دشمن اسلام تار و مار شویم
بس است صبر، بگیر انتقام از صدام
(علی صافی گلپایگانی) ای شه دین
بگفت مدح تو و هست قابل تحسین
مرا بده صله و خاطر من غمگین
به لطف و مرحمت خویشتن بده تسکین
به زیر سایه لطفت مرا بگیر مدام[۴]
تاریخ : ۱۷ ذیحجه ۱۴۱۲
پی نوشت ها
[۱] . تاریخ : ۸ ذیحجه ۱۳۹۱
[۲] . تاریخ : رجب ۱۴۰۹
[۳] . تاریخ : رجب ۱۴۰۹
[۴] . تاریخ : رجب ۱۴۰۹
منبع: صافی گلپایگانی، علی؛ راز دل؛ ص ۲۵۴-۲۷۲ قم؛ انتشارات ابتکار دانش؛ چاپ اول؛ ۱۳۸۵ ش