سید علی بهشتی در سال ۱۳۰۸ شمسی در روستای سنگ تخت ورس از توابع بامیان افغانستان متولد شد. پدر او ثقه الاسلام حاج سید نبی و جدش حجت الاسلام سید طاهر، همه روحانی و متصف به تقوا بودهاند.
بهشتی، نامی آشنا و شناخته شده است. این آشنایی به آغاز انقلاب اسلامی افغانستان و آزاد سازی (مناطق مرکزی)از چنگال دولت تحت الحمیاه مسکو بر میگردد. با رهایی این نواحی بریا نخستین بار پس از گذشت سالیان متمادی، نمایندگان هزارهها و برخی ایماقها از سراسر کشور به قصبه «ورس» از توابع بامیان باستانی گرد آمدند و پس از جلسات رایزنی، سازمانی را- بریا اداره و امنیت ولایات یاد شده و نیز مبارزه هماهنگ به منظور اعاده حقوق پایمال شده- تحت عنوان «شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان»تأسیس کردند و آقای بهشتی را به سمت رئیس آن بر گزیدند.
تحصیلات
وی تحصیلات خویش را نزد پدرش آغاز کرد و مقدمات را نزد او و شیخ ابراهیم عالمی و شیخ محمد علی دایکندی آموخت. سپس برای ادامه تحصیل به یکاولنگ (منطقه مهمی از توابع بامیان) رفت و در حدود شش سال در محضر عالم مهذب شیخ موسی کلانی یکارولنگی تلمذ کرد و سطوح متوسط و برخی از کتاهیا سطح عالی را فرا گرفت. حجتالاسلام آقای نهضت، فر زند استاد یاد شده، در این باره میگوید: در حوالی سالهای ۸-۱۳۲۳ ش آقای بهشتی نزد مرحوم ابوی تلمذ میکرد، در میان طلاب پدرم بر جستهتر از بهشتی وجود نداشت و اکثر درسهای مرحوم حاجی شیخ را به او محول داشته بود. درس حشسیه و مطول او در همان زمان بسیار عالی بد و ایشان در نزد ابوی از منزلت خ اصی برخوردار بود… بسیاری از شبها من خود شاهد م طالعه بیرقفه بهشتی بودم که بدون خستگی شب را به صبح میرساند و پشت را به دیوار تکیه میداد و ساعتها غرق در مطالعه و تفکر بود.[۱]
وی در سال ۱۳۳۴ شمسی وارد حوزه علمیه نجف شد و پس از تکمیل سطوح عالی، در حلقه درسهای خارج فقه آیات عظام سید محسن حکیم و سید محمود شاهرودی و نیز درسهای خارج اصول آیتالله خویی در حدود پنج سال متوالی شرکت کرد و در کنار آن از تفسیر، حکمت و هیئت غافل نشد و این علوم را به مقدار نیاز از اساتید آنها فرا گرفت.
یکی از رسوم حسنه و تقلید کردنی حوزههای علمیه تشیع این است که طلاب و فضلای آن، همزمان با تحصیل و فراگیری دروس عالی، دروس گذشته را به طلاب جوان و شاگردان تازه وارد، تدریس میکنند و مرحوم بهشتی، همان گونه که اشاره شد در حوزههای داخل افغانتسان به تدریس ادبیات و سطوح اشتغال داشت. پس از ورود به حوزه علمیه نجف نیز در پاسخ به تقاضای بریخ از فضلا، تدریس رسائل (فرائد الاصول) را آغاز کرد. آقایان شیخ زکی ورسی، خلیل پنجابی و تقدسی ترکمنی که هر یک از مدرسان و فضلای فعلی هستند از شاگردان وی بودهاند.
او در سال ۱۳۴۱ شمسی به درخواست عده ای از مومنین و صلاحدید برخی از مراجع تقلید به کشور بازگشت در سنگ تخت ورس ساکن شد و با همیاری نیکوکاران و علاقهمندان محل، مدرسه علمیه را در همان محل ساخت و کار آموزش طالبین علوم دینی و معارف اهل بیت(علیهم السلام) را شروع کرد. چنان که محقق و خاور شناس فرانسوی اولیور روا مینویسد:
در سالهای ۶۰ میلادی چندین مدرسه علوم دینی از سوی شیعیان در ولایات افتتاح شد و مدارس شهر، نوسازی شدند. در هزارهجات سید بهشتی به افتتاح مدرسه تخت ورس همت میگمارد، این مدرسه محصلان دبیرسانها را نیز در دوره تعطیل دبیرستانها میپذیرد…[۲]مدرسه دیگری که با او نسبت داده شده است مدرسه علمیه باقریه در سراب بامیان است که به توصیه مرحوم شیخ باقر سرابی بنا شده است.
او با ساختن مدارس فوق در مناطق کوهستانی و دور افتاده مرکز افغانستان، گام مهمی در جهت رشد و شکوفایی فرهنگ و آگاهی منطقه و نشر مفارف عالی اسلام برداشت. خود نیز با تدریس علوم اسلامی و تربیت طلاب و مبلغان مذهبی و حل و فصل مخاصمات و مرافعات، نفوذ گستردهای در میان مردم به دست آورد.
با روی کار آمدن دولت مارکسیستی در سال ۱۳۵۷ شمسی، مسوولیت روحانیان ابعاد جدیدی یافت و بر اهمیت و وسعت آن افزوده شد. آنان که دین مقدس اسلام، فرهنگ و هویت دینی- ملی مردم و استقلال کشور را در خطر میدیدند، مردم را به دفاع از کیان اسلامی و ناموس و کشور فرا خواندند. مرحوم بهشتی از رهبران جهاد و از نخستین منادیان قیام رهایی بخش اسلامی در ورس واطراف آن بود. او به کمک مردم، ولسوالی(فرمانداری) ورس را آزاد کرد، و به مردم مناطق همجوار نیز بریا آزادی از چنگال مزدوران خلقی، کمک مادی و معنوی کرد. پس زا آزادی مناطق هزاره نشین، در تأسیس حکومت محلی هزارهها تحت عنوان شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان حضور مؤثر داشت. آقای میر محمد صدیق فرهنگ از مورخان معاصر افغانستان مینویسد: در هزارهجات در مرحله اول، از اراده حکومت سرباز زده بودند و به تشکیل انجمنهایی به نام کمیته پرداختند. سپس در ماه سپتامبر سال ۱۹۷۹ نمایندگان چهلو دو ناحیه، در ورس اجتماع کرده و شورایی به نام شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان تشکیل دادند که در آن، نمایندگان ایماقهای سنی مذهب ولایت غور هم شرکت داشتند. شورا که زا سه عنصر ملاکان، عالمان دینی و جوانان دارای تعلیم عصری تشکیل یافته بود، سید علی بهشتی را به عنوان رئیس، حسن ناصری دبیرکل و سید حسین جگران را قوماندان نظامی تعیین کرد. علیرغم فقر و عقب ماندگی هزارهجات که حتی در افغانستان هم کم نظیر بوده شورا موفق شد تا یک نوع اداره ابتدایی اما منظم را رد مناطق مربوط قائم سازد. خط تلفن منطقه به کار افتاد، قواعدی برای جمع آوری مالیه و محصول وضع شد و از همه مهمتر، خدمت نظامی به مبنای روایات محلی تنظیم یافت.[۳]
بهشتی، عالمی متواضع، قانع و صبور بود، مدرسی خوب و روحانیای دلسوز شمرده میشد. در باره مقام علمی او نیز باید گفت که علاوه بر ارباب سیاست و نویسندگان سیاسی، بعضی از فضلای منصف نیز او را مجتهد و صاحب نظر میدانستند.
تالیفات
آثاری که از او برجای مانده است به این شرح است:
۱- تقریرات درس خارج فقه سید محسن حکیم
۲- تقریرات درس خارج اصول سید ابوالقاسم خویی
۳- تقریرات درس خارج فقه سید محمد شاهرودی
۴- الرجوزه فی اصول الفقه
۵- نوشتهها و یاد داشتهای در شرح رسائل، قوانین، شرح منظومه و…
۶- تجربه و مبارزه که در پاکستان چاپ شده است
۷- کتابی در اخلاق، که در پاکستان به چاپ رسیده است.
وفات
او پس از تشکیل حزب وحدت اسلامی در سال ۱۳۶۸ به آن حزب پیوست و صادقانه و بیادعا در تحکیم آن کوشید. سر انجام در برج میزان (مهرماه) ۱۳۷۵ شمسی زندگی را بدرود گفت و در همان زادگاهش به خاک سپرده شد.
پی نوشت:
[۱] – سید عبدالوهاب، رحمانی، نگرشی بر شخصبت آیتالله بهشتی، ص۵.
[۲] – اولیور روا، افغانستان، اسلام و نوگرایی سیاسی، ص۸۴.
[۳] – میر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، ج۲، ص۱۳۴.