سید ابوالقاسم میرفندرسکی (حدود۹۷۰-۱۰۵۰ق)، حکیم و دانشمند دوره صفوی و از استادان مکتب اصفهان و از معاصران میرداماد و شیخ بهائی بود. وی در هندسه، ریاضیات و کیمیا (شیمی) صاحب نظر بود. پدران او از بزرگان سادات استرآباد بودند و جدش میرصدرالدین در ناحیه فندرسک از شهرهای استرآباد، صاحب املاک زیادی بود و بعد از به تخت نشستن شاه عباس اول (۹۶۶ق)، به دربار او پیوست. پدرش میرزا بیک نیز در دستگاه شاه عباس خدمت می کرد و مورد تکریم بود.[۱]
ولادت، تحصیلات و حیات علمی
ابوالقاسم در شهر کوچکِ فندرسک به دنیا آمد[۲] و گویا مقدمات علوم را در همان نواحی فرا گرفت، سپس برای تحصیل به اصفهان رفت و نزد علامه چلبی بیک تبریزی (درگذشت۱۰۴۱) که خود از شاگردان افضل الدین محمد ترکه اصفهانی بود به تحصیل حکمت و علوم پرداخت.[۳] وی سپس در همانجا به تدریس مشغول شد.
از زندگانی شخصی سید ابوالقاسم میرفندرسکی، مطالب زیادی در دست نیست به همین دلیل، فرزندان و نوادگان او معلوم نیستند. از نوادگان او تنها میر ابوطالب بن میرزابیک معروف است که از شاگردان علامه محمد باقر مجلسی و مردی فاضل و شاعر بوده است و آثار فراوان دارد[۴] و بازماندگان این خاندان تا همین اواخر از سادات محترم منطقه استرآباد بوده اند.[۵]
اولین سفر به هندوستان
ظاهراً محیط فکری و علمی آن روزگار با روحیه آزادی طلب و تقلیدناپذیر او سازگار نبود و او نیز چون استادش چلبی بیک تبریزی و بسیاری دیگر از اهل علم، ادب، عرفان و هنر عازم هندوستان شد.[۶]
هندوستان در آن دوران به سبب روش و منش خاص اکبرشاه و سیاست «صلح کل او»، هم از لحاظ رونق اقتصادی و امنیت اجتماعی مردمان نقاط دیگر را به سوی خود می کشید و هم از لحاظ تنوع ادیان و آیین ها و دوری از تعصبات مذهبی و فرقه ای برای مردمان آزاداندیش جایگاهی امن و دلخواه بود.
ظاهراً سفر اول حکیم سید ابوالقاسم میرفندرسکی به هند، در ۱۰۱۵ق و به همراهی اوحدی بلیانی (مؤلف تذکره عرفات العاشقین) بوده است.[۷]
بازگشت به ایران
به گفته اوحدی هنگامی که سید ابوالقاسم میرفندرسکی به هند رسید، به دستگاه میرزا جعفر آصف خان (۹۵۸-۱۰۲۱ق) که خود از شاعران و ادیبان ایرانی بود و به هند مهاجرت کرده و در آنجا به صدارت و وزارت رسیده بود، نزدیک شد. آصف خان با رعایت احوال او، وسایل بازگشت او را به ایران فراهم نمود.
سفرهای دیگر به هند
ولی دیری نگذشت که سید ابوالقاسم میرفندرسکی دوباره عازم سفر هند شد. نخست به گجرات و از آنجا به دکن رفت. اوحدی در هنگامی که مشغول نوشتن عرفات العاشقین بوده یعنی در فاصله سال های ۱۰۲۱ تا ۱۰۲۴ق ـ می نویسد که سید ابوالقاسم میرفندرسکی بعد از این تاریخ نیز تا اواخر عمر همواره به هند سفر می کرده و ظاهراً یک بار در ۱۰۳۷ق و بار دیگر در ۱۰۴۶ق به معرفی ابوالحسن اصفهانی وزیر شاه جهان با آن پادشاه ملاقات کرده است.[۸]
سید ابوالقاسم میرفندرسکی در دربار ایران نیز مورد تکریم بود و به گفته نصرآبادی هنگامی که از هند به اصفهان بازگشت، شاه صفی به دیدنش رفت.[۹]
معاصران و شاگردان
سید ابوالقاسم میرفندرسکی از معاصران میرداماد و شیخ بهائی بوده و چندین تن از مدرسان علوم حکمای آن عصر چون ملا صادق اردستانی، محمدباقر سبزواری، آقاحسین خوانساری، میرزا رفیعای نائینی و ملارجب علی تبریزی از شاگردان او بوده اند.[۱۰]
بعضی از مؤلفان صدرالدین شیرازی، حکیم بزرگ عصر صفوی را نیز در شمار شاگردان او آورده اند، [۱۱] ولی صدرالدین در هیچ یک از آثار خود از او نامی نبرده است، در صورتی که در مقدمه شرح بر اصول کافی از دو استاد دیگر خود میرداماد و شیخ بهائی با تجلیل و تکریم فراوان یاد می کند.[۱۲]
تالیفات سید ابوالقاسم میرفندرسکی
از سید ابوالقاسم میرفندرسکی چند رساله مختصر در موضوعات علمی و فلسفی، مقداری حواشی و توضیحات بر ترجمه جوگ بسشت هندویی و بعضی اشعار و قطعه های منظوم برجای مانده است.
مهم ترین اثر سید ابوالقاسم میرفندرسکی، رساله فارسی معروف به صناعیه است که به عنوان حقایق الصنایع نیز شهرت دارد. وی در این رساله صناعت را به مفهومی بسیار گسترده و به معنی هر چیزی که از قوای عاقله و عامله آدمی به ظهور و حصول پیوندد، گرفته و در ۲۴ باب و یک خاتمه به بیان حد صناعت، انواع آن، ارتباط صناعات مختلف با هم، فایده و غایت هر یک، درجات سودمندی و شرف و خست آن ها، سهم و محل هریک از اهل حرف و صنایع در جامعه پرداخته و ترتیب صنایع را برحسب شرف و غایت، تا صناعتی که خود غایت غائی است و برای آن غایتی نیست تعیین نموده است.[۱۳]
رساله فی الحرکه نوشته مختصری است به زبان عربی در ۵ فصل در تعریف حرکت و اقسام آن و بیان آن که هر حرکتی محتاج محرکی است و حرکات کلاً باید از محرکی واحد آغاز شوند که محرک اول است و خود محرکی ندارد. سید ابوالقاسم میرفندرسکی این رساله را از دیدگاه طریقه مشاء نوشته و در آن به رد و انکار نظریه مُثل افلاطونی پرداخته است. منتخباتی از این رساله با حواشی مفید به کوشش جلال الدین آشتیانی در منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران[۱۴] طبع و نشر شده است.
رساله در تشکیک، نامه ای است رساله مانند، که سید ابوالقاسم میرفندرسکی در پاسخ به سؤالی که آقامظفر کاشانی درباره مسأله تشکیک در ذاتیات از او کرده بود، نوشته است. سید ابوالقاسم میرفندرسکی در این نامه به شیوه مشائیان سخن می گوید و برخلاف اشراقیان که به تشکیک در ذاتیات قائلند. وی ذاتیات را مقول به تشکیک نمی داند. این نامه نیز با تعلیقات جلال الدین آشتیانی در همان منتخبات[۱۵] انتشار یافته است.
رساله در کیمیا به زبان فارسی نیز از ایشان است. البته رساله های ارکان اربعه، رساله در زیبق، کبریت و باب الاصغر در که کتابخانه ها موجود است، به نظر می رسد نسخه ها یا تحریرهایی از همین رساله باشد. منظومه ای به زبان عربی نیز در کیمیا به او نسبت داده شده است.[۱۶]
جوگ باسشت کتابی است در عرفان و حکمت هندی که در زمان اکبرشاه به فارسی ترجمه شد. اصل کتاب به نام لگهویوگه و اسیشتهه، خلاصه ای است از منظومه بزرگ تری به نام یوگه واسیشتهه که به نام های مهار اماینه و واسیشتهه راماینه نیز معروف است.
این منظومه طولانی، در حقیقت گفت و گویی است میان واسیشتهه، حکیم باستانی و افسانه ای هند با شاهزاده معروف «راما» یا «راماچندره» ـ که حماسه دینی بزرگ هند، راماینه، شرح کارها و جنگ های اوست ـ و در سراسر آن، استاد حکیم در ضمن بیان داستان هایی پندآمیز تعلیمات اخلاقی و فلسفی خود را برای شاگرد خویش بیان می کند.
فلسفه ای که در این کتاب مطرح است کلاً همان تفکر توحید وجودی مطلق است که از مکاتب مهم فلسفی و عرفانی هند به شمار می رود و نماینده برجسته آن شنکره است. سید ابوالقاسم میرفندرسکی برای کتاب جوگ باسشت فرهنگ نامه ای نیز به نام کشف اللغات جوک ترتیب داده بود که نسخه هایی از آن هم به ضمیمه آن کتاب و هم به طور جداگانه موجود است.[۱۷]
در بعضی از تذکره ها و کتب تراجم تألیفات دیگری چون تاریخ صفویه، تحقیق المزله و برخی رسالات و نوشته های دیگر[۱۸] به نام سید ابوالقاسم میرفندرسکی ذکر کرده اند که تاکنون اثری از آن ها به دست نیامده است.
البته در برخی از تذکره ها اشعاری از سید ابوالقاسم میرفندرسکی نقل کرده اند. آنچه از او بر جای مانده، دو قصیده، چند رباعی و چند قطعه است.
خصوصیات سید ابوالقاسم میرفندرسکی
۱) دارای کمالات علمی و عرفانی در عین ساده زیستی
هرچند که از سید ابوالقاسم میرفندرسکی آثار فراوانی در دست نیست لیکن عبارات و القابی که بر کتیبه سنگ مزار او دیده می شود، حکایت از آن دارد که وی در دوران حیات در نظر خواص و عوام حرمت و عزت خاص داشته است و نه تنها در حکمت و علوم رسمی، بلکه در معارف الهی و سیر و سلوک عرفانی نیز او را دارای مقامی بس بلند می دانسته اند.
دلیل دیگر بر شهرت و منزلت او نزد مردم آن روزگار داستان های غریب و کرامت های گوناگونی است که به او نسبت داده اند.[۱۹]
حکایاتی که درباره تیزهوشی، عزت نفس، حاضر جوابی و بی پروایی او در پاسخ گفتن به خرده گیری های امیران و شاهان نقل کرده اند نیز حاکی از دقت نظر، قوت ذهن، شجاعت اخلاقی، وارستگی و آزادمنشی اوست.[۲۰]
گفته اند که روزی در مجلس او مسأله ای از علم هندسه بنا بر نظر خواجه نصیرالدین طوسی مطرح شد. سید ابوالقاسم میرفندرسکی برهانی در باب آن آورد و پرسید که آیا خواجه این برهان را ذکر کرده است؟ گفتند: نه! سپس چندین برهان دیگر در همان باب اقامه و در پی هر برهان، همان پرسش را تکرار کرد و جواب همان بود که اول شنیده بود.[۲۱]
از اشارات کوتاهی که در تذکره ها و کتب رجال به احوال او شده است، معلوم می شود که وی در عین آن که از لحاظ کمالات علمی و عرفانی مورد تکریم بوده، در زندگانی شخصی بسیار ساده و بی تکلف می زیسته است. از شهرت و مقامات صوری گریزان بوده، به ظواهر امور اعتنایی نداشته و از همراهی و همنشینی با مردم کوچه و بازار، حتی مجرمین و اوباش، پرهیز نمی کرده است.[۲۲]
۲) صاحب نظر در علوم مختلف
میر در علوم زمان خود خصوصاً در هندسه، ریاضیات و کیمیا صاحب نظر بوده و در پاره ای از این موضوعات، آثاری به او منسوب است. از آثاری که از او در دست است و نیز از روش و دیدگاه های فکری و فلسفی شاگردان او و تألیفات آنان معلوم می شود که سید ابوالقاسم میرفندرسکی در کار تعلیم، از استادان حکمت مشاء بوده و کتب ابن سینا را تدریس می کرده است.[۲۳] ولی ظاهراً گاهی از اشارات طعن آمیز و تعریضات تلخ دربارۀ ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی که هر دو از بزرگان این مکتب بوده اند، خودداری نمی کرده است.[۲۴]
وفات سید ابوالقاسم میرفندرسکی
وفات او در سال ۱۰۵۰ق در اصفهان روی داد[۲۵] و در همانجا در مقبره بابا رکن الدین در محلی که امروز به نام تخت فولاد و تکیه میر معروف است به خاک سپرده شد.
مقبره سید ابوالقاسم میرفندرسکی همیشه در اصفهان حرمت خاصی داشته و زیارتگاه مردم بوده است. گفته شده که پس از مرگ وی طبق وصیتش، کتاب هایش به کتابخانه سلطنتی شاه صفی منتقل شد.[۲۶]
جمع بندی
سید ابوالقاسم میرفندرسکی، فیلسوف و دانشمند برجسته دوره صفوی، در قرن دهم و یازدهم هجری قمری می زیست. او که از سادات استرآبادی بود، بیشتر عمر خود را در اصفهان گذراند و به تدریس حکمت و علوم اسلامی پرداخت. میرفندرسکی از شاگردان برجسته علامه چلبی بیک تبریزی بود و خود نیز اساتید بزرگی همچون ملاصدرا و شیخ بهایی را تربیت کرد.
وی در زمینه های مختلفی از جمله هندسه، ریاضیات، کیمیا و فلسفه، صاحب نظر بود. مهم ترین اثر او، رساله «صناعیه» یا «حقایق الصنایع» است که در آن به بررسی انواع صنایع و جایگاه آن ها در زندگی انسان پرداخته است. میرفندرسکی همچنین به هندوستان سفر کرد و با برخی از اندیشمندان و حکیمان هندی ارتباط برقرار کرد. سید ابوالقاسم میرفندرسکی علاوه بر آثار علمی، اشعاری نیز سروده است. وی در اصفهان درگذشت و در مقبره بابا رکن الدین به خاک سپرده شد.
پی نوشت ها
[۱] افندی، ریاض العلماء، ج ۵، ص ۵۰۰؛ قمی، الکنی و الالقاب، ج ۳، ص ۳۵-۳۶
[۲] ر.ک: اوحدی، ۱۵۱؛ افندی، ج ۵، ص ۵۰۱-۵۰۲
[۳] ر.ک: اوحدی، عرفات العاشقین، ص۱۵۱، ۱۶۸، ۲۸۲
[۴] ر.ک: افندی، ریاض العلماء، ج ۵، ص ۵۰۰-۵۰۱؛ قمی، الکنی و الالقاب، ج ۳، ص ۳۶؛ مدرس، ریحانه الادب، ج ۴، ص ۳۶۰
[۵] ر.ک: هدایت، روضه الصفا، ج ۹، ص ۱۱۲، ۴۸۹
[۶] ر.ک: اوحدی، عرفات العاشقین، ص ۱۵۱؛ نصرآبادی، ۱۵۳
[۷] اوحدی، عرفات العاشقین، ص ۱۲، ۱۵۱
[۸] ریو، ص ۸۱۵/II
[۹] ریو، ص ۸۱۵/II
[۱۰] ر.ک: خوانساری، روضات الجنات، ج ۲، ص ۳۵۴؛ خاتون آبادی، وقایع السنین و الاعوام، ص ۵۱۴؛ هدایت، روضه الصفاء، ج ۸، ص ۵۸۶؛ آشتیانی، مقدمه بر الشواهد الربوبیه، ص ۸۵
[۱۱] مدرس، ریحانه الادب، ج ۳، ص ۴۱۸؛ براون، ۴۳۵/IV
[۱۲] ر.ک: آشتیانی، مقدمه بر الشواهد الربوبیه، ص ۸۳-۸۴، ص ۸۷-۸۸
[۱۳] ر.ک: کربن، ۴۴-۳۲؛ نصر، «مکتب اصفهان»، تاریخ فلسفه در اسلام، ص ۴۵۹-۴۶۰
[۱۴] آشتیانی، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ص۸۱-۹۰
[۱۵] آشتیانی، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ص ۹۰-۹۷
[۱۶] مرکزی، ج ۲، ص ۹۶
[۱۷] ر.ک: منزوی، خطی، ج ۳، ص ۲۰۱۵
[۱۸] ر.ک: مدرس، ریحانه الادب، ج ۴، ص ۳۵۸؛ امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۴۰۳
[۱۹] ر.ک: زنوزی، ریاض الجنه، ۴(۱)۵۲۱؛ نراقی، طاقدیس، ص ۱۹۵-۲۰۲؛ تنکابنی، قصص العلماء، ص ۲۳۶-۲۳۷؛ معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج ۳، ص ۱۵۸؛ صبا، تذکره روز روشن، ص ۲۵
[۲۰] ر.ک: افندی، ریاض العلماء، ج ۵، ص ۴۹۹، ۵۰۱؛ واله، ریاض الشعراء، گ ۳۵ ب؛ زنوزی، ریاض الجنه، ۴(۱)/۵۲۰-۵۲۱؛ دبستان مذاهب، به کوشش رحیم رضازاده ملک، ج۱، ص ۴۷؛ خوانساری، ریاض العلماء، ج۱، ص ۲۴۶؛ هدایت، ریاض العارفین، ص ۲۶۷-۲۶۸؛ قمی، الکنی و الالقاب، ج ۳، ص ۳۵؛ مدرس، ریحانه الادب، ج ۴، ص ۳۵۷-۳۵۸
[۲۱] ر.ک: افندی، ریاض العلماء، ج۱، ص ۵۰۱
[۲۲] ر.ک: افندی، ریاض العلماء، ج۱، ص ۵۰۱
[۲۳] ر.ک: آشتیانی، مقدمه بر الشواهد الربوبیه، ص ۸۶-۸۸
[۲۴] ر.ک: خوانساری، روضات الجنات، ج ۳، ص ۱۸۵
[۲۵] خاتون آبادی، وقایع السنین و الاعوام، ص ۵۱۴
[۲۶] قمی، الکنی و الالقاب، ج ۳، ص ۳۵؛ مدرس، ریحانه الادب، ج ۴، ص ۳۵۹
منابع
- آشتیانی، جلال الدین، مقدمه بر الشواهد الربوبیه، تهران، ۱۳۶۰ش.
- ابوالقاسم فندرسکی، «رساله در تشکیک»، «منتخباتی از رساله حرکت»، «منتخباتی از رساله صناعیه» (نک، هم، منتخباتی از …).
- افندی اصفهانی، عبداللـه، ریاض العلماء، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق.
- امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، نسخه خطی کتابخانه ملک، شم ۵۳۲۴.
- تنکابنی، محمد، قصص العلماء، تهران، ۱۳۶۲ش.
- حقوق، خطی؛
- خاتون آبادی، عبدالحسین، وقایع السنین و الاعوام، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، ۱۳۵۲ش.
- خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، ۱۳۹۰ق.
- دبستان مذاهب، به کوشش رحیم رضازاده ملک، تهران، ۱۳۶۲ش.
- زنوزی، محمدحسن، ریاض الجنه، به کوشش علی رفیعی، قم، ۱۳۷۰ش.
- صبا، محمد مظفر حسین، تذکره روز روشن، به کوشش محمدحسین رکن زاده آدمیت، تهران، ۱۳۴۳ش.
- قمی، عباس، الکنی و الالقاب، تهران، ۱۳۹۷ق؛ گلچین معانی، احمد، تذکرۀ پیمانه، مشهد، ۱۳۵۹ش.
- مجتبائی، فتح اللـه، «بیرونی در هند»، بررسی هایی درباره ابوریحان بیرونی، تهران، ۱۳۵۲ش.
- مدرس، محمدعلی، ریحانه الادب، تبریز، ۱۳۴۶ش.
- مرکزی، خطی؛
- معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
- منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، به کوشش جلال الدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۵۱ش.
- نراقی، ملا احمد، طاقدیس، به کوشش حسن نراقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
- نصر، حسین، «مکتب اصفهان»، تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش م.م، شریف، تهران، ۱۳۶۲ش.
- محمد طاهر، تذکره، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۷ش.
- نفیسی، سعید، احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، تهران، ۱۳۱۶ش.
- واله داغستانی، ریاض الشعراء، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
- هدایت، رضاقلی، روضه الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش.
- هدایت، رضاقلی، ریاض العارفین، به کوشش محمدعلی گرگانی، تهران، ۱۳۴۴ش.
- Browne,E.G.,A Literary History of persia,London,۱۹۶۹.
- corbin,H.,introd.Anthologie des philosophes iraniens(vide: PB,Montaxabati.
- Mujtaba,I,f.,Aspects of Hindu Muslim cultural Relations, New Delhi,۱۹۷۸.
- id,Mir Fendiriski in India,Maqalat va Barrasiha,Tehran,۱۹۸۳,nos.۳۸-۳۹.
- Rieu,ch., Catalogue of the persian Manuscripts in the British Museum,Oxford,۱۸۸۱.
منبع اقتباس
مقاله مربوط به سید ابوالقاسم میرفندرسکی . سایت دائره المعارف بزرگ اسلامی