- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 3 دقیقه
- توسط: حمید الله رفیعی
- 4:32 ب.ظ
- 4 نظر

شخصي به نام محمّد بن وليد گويد:
من نسبت به امامت حضرت جواد عليه السلام در شکّ و شبهه بودم، تا آن که روزي به منزل آن حضرت آمدم و جمعيّتي انبوه نيز در آن جا حضور داشتند.
من در گوشه اي نشستم تا زوال ظهر شد؛ پس نماز ظهر و عصر و نافله هاي آن ها را خواندم، پس از سلام نماز متوجّه شدم که شخصي پشت من حرکت مي نمايد، چون نگاه کردم، حضرت ابوجعفر – امام جواد عليه السلام – را ديدم.
لذا به احترام آن حضرت از جاي برخاستم و سلام کردم و دست مبارک آن بزرگوار را بوسيدم و روي پاهايش افتادم.
پس از آن، حضرت نشست و فرمود: براي چه اين جا آمده اي ؟
و بعد از آن اظهار داشت: تسليم امر خداوند سبحان باش و ايمان خود را تقويت کن.
عرض کردم: اي سرورم ! من تسليم شدم.
حضرت اظهار نمود: واي بر تو، و سپس با حالت تبسّم تکرار فرمود: تسليم شو.
عرضه داشتم: ياابن رسول اللّه ! تسليم شدم، و من شما را به عنوان امام و خليفه رسول اللّه عليهم السلام پذيرفتم و به يقين کامل رسيدم ؛ خداوند متعال آنچه از شکّ و ترديد در قلبم بود، همه را نابود ساخت و از جهت ايمان و عقيده تقويت شدم.
چون فرداي آن روز فرا رسيد، صبح زود به سمت منزل حضرت حرکت کردم و تنها آرزويم اين بود که بتوانم دومرتبه به حضور آن بزرگوار شرفياب شوم ؛ پس مدّتي جلوي منزل حضرت منتظر ماندم تا جائي که گرسنه شدم.
ناگهان متوجّه شدم که شخصي چند نوع غذا آورد و به همراه او شخصي ديگري با لگن و آفتابه آمد و آن ها را جلوي من نهادند و گفتند: مولايت دستور داده است که اوّل دست هايت را بشوي و سپس اين غذا را تناول نما.
راوي گويد: همين که دست هايم را شستم و مشغول خوردن غذا شدم، متوجّه شدم که حضرت جواد عليه السلام به طرف من مي آمد، پس به احترام از جاي برخاستم، فرمود: بنشين، و غذايت را تناول نما، لذا نشستم و چون غذا را خوردم و سير گشتم، حضرت به غلام خود دستور داد تا باقي مانده غذاها را بردارد.
سپس آن امام همام، حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام به صورت نصيحت و موعظه، مرا مخاطب قرار داد و فرمود:
اي محمّد ! هرگاه در صحرا و بيابان هستي، غذا را فقط از داخل ظرف غذا و سفره بخور و آنچه که اطراف آن ريخته مي شود رها کن، گرچه ران گوسفندي باشد.
ولي چنانچه در منزل خواستي غذا ميل کني، سعي نما غذاهائي که اطراف سفره و ظرف غذا ريخته مي شود، جمع کن و بخور، که همانا در آن رضايت و خوشنودي خداوند متعال مي باشد؛ و نيز سبب توسعه روزي مي گردد؛ با توجّه بر اين که در آن درمان و شفاء دردها خواهد بود.
همچنين مجدّدا بعد از آن به من خطاب نمود و فرمود: اکنون آنچه مي خواهي سؤ ال کن ؟
عرضه داشتم: اي مولاي من ! نظر شما در رابطه با مِشک و عنبر چيست ؟
حضرت در پاسخ فرمود: پدرم و سرورم، حضرت ابوالحسن، امام رضا عليه السلام از آن استفاده مي نمود؛ و چون فضل بن سهل به موضوع اعتراض کرد، به وي فرمود:
حضرت يوسف عليه السلام از تمام تجمّلات و زيورآلات دنيوي استفاده مي نمود؛ و از مقام والاي نبوّت و معنويّت آن بزرگوار چيزي کاسته نگرديد.
همچنين حضرت سليمان بن داوود عليهما السلام با آن تاج و تختي که داشت و نيز داراي آن همه امکانات و تجمّلات پادشاهي، پيامبر الهي بود و با اين که تمام حيوانات و جنّ و انس و ديگر موجودات و امکانات در اختيارش بود و با اين حال نقصي و ضربه اي بر نبوّتش وارد نيامد.
و در ادامه فرمايش خود افزود: خداوند متعال در آيات شريفه قرآن حکيم خطاب به پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرموده است: قل من حرّم زينة اللّه التي اءخرج لعباده و الطيّبات من الرزق قل هي للذين آمنوا في الحياة الدنيا…(1)
يعني ؛ اي پيامبر ! – به مردمان – بگو: چه کسي زينت هاي الهي را حرام گردانده است، بگو اي محمّد !: چيزهاي خوب را براي بندگان مؤ من و مخلص خود قرار داده است تا در زندگي دنيا از آن ها استفاده نمايند و بهره مند شوند. (2)
پی نوشت ها
1-سوره اءعراف: آيه 32.
2-هداية الکبري حضيني: ص 308، س 2، مدينة المعاجز: ج 7، ص 412، ح 2419.ضمنا داستان بسيار طولاني و مفصّل بود که به همين مقدار اکتفاء گرديد.
منبع:موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)