اشاره:
برخی تصور می کنند که امامام شیعه برای امامت خود هیچ دلیل اقامه نکرده اند. در این راستا بر دلالت حدیث غدیر بر امامت امام علی (علیهالسلام) خدشه نموده و می گویند که اگر این حدیث بر امامت امام علی(علیهالسلام) دلالت می داشت خود آن حضرت با این حدیث در برابر خلفا و دیگران احتجاج می کرد. و اینکه چنین احتجاجی نکرده است پس این حدیث برای امامت امام علی(علیهالسلام) از پیامبر اسلام(صلیالله علیه و اله) صادر نشده است. در نوشته کوتاه بیان شده که امام علی(علیهالسلام) به این حدیث احتجاج نموده است.
از چیزهایی که ثابت میکند مراد رسول خدا (صلیالله علیه و آله) در حدیث غدیر ولایت و امامت امیر مؤمنان (علیهالسلام) بوده نه صرف محبت و دوستی ، احتجاج و استدلال امیر مؤمنان به حدیث غدیر است . امیر مؤمنان در رحبه کوفه در مقام رد کسانی که خلافت وی را قبول نداشتند ، صحابه را جمع و حدیث غدیر را به آنها یادآوری کرد . این قضیه با سندهای صحیح نقل شده است . از آن جایی که ما این مطلب را در جایی دیگر به صورت مفصل در مقاله «احتجاج امیر مؤمنان (علیهالسلام) به حدیث غدیر» بررسی کردهایم ، در این جا به یک روایت اکتفا میکنیم: احمد بن حنبل در مسندش با سند صحیح نقل میکند: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِى أَبِى حَدَّثَنَا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَأَبُو نُعَیْمٍ الْمَعْنَى قَالاَ حَدَّثَنَا فِطْرٌ عَنْ أَبِى الطُّفَیْلِ قَالَ جَمَعَ عَلِىٌّ النَّاسَ فِى الرَّحَبَهِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ أَنْشُدُ اللَّهَ کُلَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه و سلم یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ مَا سَمِعَ لَمَّا قَامَ . فَقَامَ ثَلاَثُونَ مِنَ النَّاسِ – وَقَالَ أَبُو نُعَیْمٍ فَقَامَ نَاسٌ کَثِیرٌ – فَشَهِدُوا حِینَ أَخَذَهُ بِیَدِهِ فَقَالَ لِلنَّاسِ « أَتَعْلَمُونَ أَنِّى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ». قَالُوا نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ « مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ». قَالَ فَخَرَجْتُ وَکَأَنَّ فِى نَفْسِى شَیْئاً فَلَقِیتُ زَیْدَ بْنَ أَرْقَمَ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّى سَمِعْتُ عَلِیًّا یَقُولُ کَذَا وَکَذَا. قَالَ فَمَا تُنْکِرُ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه و سلم) یَقُولُ ذَلِکَ لَهُ . حضرت على (علیهالسلام) مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود: شما را به خدا سوگند، هر مرد مسلمانى که غدیر خم را به خاطر دارد و سخنى را که در آن روز از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) شنیده است ، از جا برخیزد و شهادت دهد. سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعیم گفته است که افراد بسیارى شهادت دادند ـ و اعلام کردند آن هنگام که رسول خدا (صلیالله علیه و آله) دست امیر المؤمنین على (علیهالسلام) را به دست مبارک خود گرفت خطاب به مردم فرمود: آیا میدانید که من شایستهتر به مؤمنان از خود آنها مىباشم ؟ همگى فرمایش رسول خدا (صلیالله علیه و آله) را تصدیق کردند . رسول خدا (صلیالله علیه و آله) فرمود:هر کس من مولای او هستم ، این [علی] مولای او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار . ابو طفیل گفت: از میان جمع در حالى بیرون رفتم که در خودم احساس ناراحتى مىکردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به دیدار «زید بن ارقم» رفتم و به او گفتم: از على چنین و چنان شنیدم و ناراحت شدم ! «زید» گفت: آنچه را که شنیدى انکار مکن ! زیرا آنچه تو امروز شنیده ای من از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) شنیدهام ![۱]
هیثمی بعد از نقل روایت میگوید: رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفه وهو ثقه . این روایت را احمد نقل کرده و راویان آن ، راویان صحیح بخاری هستند ؛ غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .[۲]
محمد ناصر البانی بعد از نقل روایت میگوید: أخرجه أحمد ( ۴ / ۳۷۰ ) و ابن حبان فی ” صحیحه ” ( ۲۲۰۵ – موارد الظمآن ) و ابن أبی عاصم ( ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ ) و الطبرانی ( ۴۹۶۸ ) و الضیاء فی «المختاره» ( رقم -۵۲۷ بتحقیقی ) . قلت: و إسناده صحیح على شرط البخاری . این روایت بنا بر نقل بخاری سند آن صحیح است.[۳]
در تأیید این مطلب میتوان به گفتگو و استدلال امیر مؤمنان (علیهالسلام) با طلحه در جنگ جمل استناد جست . حاکم نیشابوری در المستدرک مینویسد: أخبرنی الولید وأبو بکر بن قریش ثنا الحسن بن سفیان ثنا محمد بن عبده ثنا الحسن بن الحسین ثنا رفاعه بن إیاس الضبی عن أبیه عن جده قال کنا مع علی یوم الجمل فبعث إلى طلحه بن عبید الله أن القنی فأتاه طلحه فقال نشدتک الله هل سمعت رسول الله (صلى الله علیه وسلم) یقول من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من ولاه وعاد من عاداه قال نعم قال فلم تقاتلنی قال لم أذکر قال فانصرف طلحه . رفاعه بن ایاس الضبی از جدش که در جنگ جمل حضور داشته است نقل میکند که گفت: علی در پیامی برای طلحه در خواست دیدار با وی را نمود، پس از آمدن طلحه به وی گفت: تو را به خدا سوگند، آیا از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدی که فرمود: کسی که من مولای او هستم علی مولای او است، خداوندا دوست بدار دوست او را و دشمن بدار دشمن او را؟ گفت: آری، فرمود: پس چرا با من می جنگی؟ گفت: آن را فراموش کرده ام .[۴]
اگر حدیث غدیر دلالتی بر حقانیت آن حضرت بر خلافت و امامت نداشت ، چرا امیر المؤمنین با طلحه و دیگران با حادثه غدیر احتجاج میکند؟ و چرا طلحه اعتراض نکرد و نگفت ما تو را دوست داریم ؛ ولی خلافتت را قبول نداریم، و با عذر خواهی گفت: فراموش کرده بودم؟
پی نوشت:
[۱]. أحمد بن حنبل ، أبو عبدالله الشیبانی (متوفای۲۴۱هـ) ، مسند أحمد بن حنبل ، ج ۴ ، ص ۳۷۰ ، ح ۱۹۸۲۳ ، ناشر: مؤسسه قرطبه – مصر .
[۲] . الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای۸۰۷ هـ ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج ۹ ، ص ۱۰۴ ، ناشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی – القاهره ، بیروت – ۱۴۰۷ .
[۳] . البانی ، محمد ناصر ، السلسله الصحیحه ، ج ۴ ، ص ۲۴۹ ، طبق برنامه المکتبه الشامله .
[۴] . الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای ۴۰۵ هـ) ، المستدرک على الصحیحین ، ج ۳ ، ص ۴۱۹ ، ح ۵۵۹۴ ، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه: الأولى ، ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م .