- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 15 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در بهائیت شعارهایی برای فریب مردم و جوانان به عنوان اصول دوازده گانه مطرح شده است. تمام هستی بهائیت را همین اصول دوازده گانه تشکیل می دهد. بهاییت برای این آموزه ها تبلیغات گسترده ای به راه انداخته، بهگونهای که گویا تنها راه رسیدن به زندگی سعادتمندانه، عمل به این آموزه هاست، برای کندوکاو در اهمیت، اصالت و قابلیت اجرایی این اصول، در این نوشته به آنها اشاره شده است.
۱. تحری حقیقت
تحری حقیقت، به معنای آزادسازی حقیقت است؛ یعنی انسان باید آزادانه عقیدهاش را انتخاب کند. آزادی در انتخاب عقیده در تمام ملل و ادیان، اصلی پذیرفته شده است و امتیاز بشر، در همین مسئله است. قرآن نیز به عنوان منشور هدایت و آخرین کتاب آسمانی، بر این مورد تأکید بسیار کرده و تقلید کورکورانه از پدران، پیروی از بزرگان منحرف قوم و پذیرفتن آنچه را اکثریت میگویند، نکوهش کرده است.
نمونههایی از آیات قرآن را در این زمینه میآوریم: و چون به ایشان گفته شود به سوی فرستاده الهی و پیامبر بیایید، میگویند: آنچه نیاکانمان را برآن یافته ایم برای ما کافی است. حتی اگر نیاکانشان چیزی ندانسته باشند. (مائده: ۱۰۴)
بلکه گویند ما پدرانمان را بر عقیدهای یافته ایم و با پیروی از آنان، هدایت شده ایم و بدینسان پیش از تو در هیچ آبادی، هشدار دهنده ای نفرستادیم مگر آنکه نازپروردگان آن قریه گفتند: ما پدرانمان را بر عقیده ای یافتیم و ما دنباله رو آنان هستیم. بگو حتی اگر برای شما راهنماتر از آنچه پدرانتان را پیرو آن یافتید، بیاوریم؟ گفتند: ما رسالت شما را منکریم. پس از ایشان انتقام گرفتیم. پس بنگر که عاقبت منکران چه بوده است. (زخرف: ۲۲ و ۲۳)
روزی که چهرههاشان در آتش جهنم دگرگون میشود، میگویند: ای کاش از خداوند و رسول اطاعت کرده بودیم و گویند: پروردگارا! ما از پیشوایانمان اطاعت کردیم، آنگاه آنان ما را به گمراهی کشاندند. پروردگارا! به آنان دو چندان سهم از عذاب بده و لعنتشان کن، بزرگترین لعنتها. (احزاب: ۶۶ ـ ۶۸)
نکته مهم در این زمینه آن است که تحری حقیقت در بهاییت، شعار و پنداری بیش نیست؛ زیرا از یکسو ادعا میشود هر کس باید با توکل بر خداوند، با گوش خود بشنود و با چشم خود ببیند و بخواند و با عقل خود بیندیشد. از سوی دیگر، بهاءالله، خود، این ادعاها را به کناری میگذارد و می گوید: فهم کلمات الهیه و درک بیانات حمامات معنویه، هیچ دخلی به علم ظاهری ندارد. این منوط به صفای قلب و تزکیه نفوس و فراغت روح است.۱
بنابراین، وقتی شنیدن با گوش و دیدن با چشم و اندیشیدن با عقل که اسباب علم ظاهری اند، تأثیری در فهم کلمات الهیه ندارند، تحری حقیقت نیز ادعایی بیش نخواهد بود. همچنین مطالعه سرگذشت کسانی که از بهاییت کناره گرفتهاند، گویای نبودن آزادی عقیده و اندیشه، در این جماعتِ مدعی تحری حقیقت است.۲
۲. وحدت عالم انسانی
از دیگر آموزه های دوازده گانه بهاییان، وحدت عالم انسانی است. تمام انسانها خواهان جهانی متحدند که در آن همدل و یار و همراه هم باشند، ولی این وحدت در صورتی ارزش دارد که بر پایه ایمان باشد.
وحدت عالم انسانی به آن معنا که در بهاییت آمده است، در اسلام پذیرفته نیست، بلکه برخلاف خرد و وجدان است. اسلام نه تنها با این وحدت بیمعنا مخالف است، بلکه کافران سیاهدل را از چهارپایان هم بدتر میداند.
شوقی افندی، وحدت عالم انسانی را سرآمد تمام آموزه های بهایی معرفی کرده و در آثار عبدالبهاء آمده است: جفاکار را مانند وفادار به نهایت محبت رفتار کنید و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختا، مشک معطر به مشام رسانید.۳
البته بهاییت باید به چند پرسش اساسی پاسخ دهد:
۱. مقصودشان از وحدت عالم انسانی چیست؟
۲. راهکار دستیابی به این وحدت چیست؟
۳. در صورت ایجاد این وحدت، رهبران و اداره کنندگان این جهان متحد با توجه به پراکندگی و فراوانی عقاید متفاوت، چگونه انتخاب خواهند شد تا حقوق اقلیتها نیز رعایت شود؟
اگر مراد از وحدت عالم انسانی، کنار گذاشتن بدبینی و حسادت و نفرت و تجاوز و تعصبهای فردی و غیره و در یک جمله، تلاش همگانی برای خوب شدن باشد که موضوع تازهای نیست و همه ادیان الهی این را گفته اند. اگر مقصود، احترام ملتها به همدیگر و رعایت متقابل حقوق یکدیگر است که این موضوع در بهاییت مصداق ندارد. برای نمونه،
در یکی از سخنرانیهای خود در مقام تعریف و ستایش از سیاهان امریکایی در مقایسه با سیاهان افریقایی، با اهانت به سیاه پوستان افریقا، آنها را گاوهایی به صورت انسان خوانده و گفته است:
مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک و سیاهان امریک؛ اینها خلق الله البقر علی صوره البشرند، آنان متمدن و باهوش و… .۴
۴. بهاییتی که مدعی وحدت عالم انسانی است، چگونه قانون وحشیانه و دور از تمدن «طرد روحانی» را توجیه میکند؟ طرد فرد قانونشکن در بهاییت، به اندازهای غیر انسانی اجرا میشود که از طاعونی شمرده شدن هم برای او دشوارتر است.
بر اساس آموزههای بهاییت، هیچکس حتی نزدیکترین افراد به فرد طرد شده، مثل پدر و مادر و فرزند و همسر، حق گفتوگو و ارتباط با او را ندارند و ازاینرو، شاید بتوان طرد را از مرگ هم سختتر و ناراحت کنندهتر دانست. جالب است بدانید «طرد روحانی» گاهی به دلایلی بسیار پیش پا افتاده اتفاق افتاده است.۵ برای مثال، سفر بهاییان به اسرائیل برای زیارت باید بهطور دقیق با برنامه ریزی تشکیلات صورت گیرد و یک بهایی حق ندارد بدون اجازه آنها به اسرائیل سفر کند. بهگونه ایکه وقتی یکی از بهاییان به نام صادق آشچی بدون اجازه شوقی به فلسطین سفر کرد و خبر آن به شوقی رسید، چنان از این عمل او خشمگین شد که بیدرنگ در نامه ای، شدیدترین مجازات در بهاییت یعنی «طرد روحانی» را برای او معیّن کرد و به تشکیلات دستور اجرای آن را داد.
بیتالعدل پس از شوقی همین رویه را ادامه داد و سفر بهاییان به اسرائیل را بهطور کامل کنترل و اقامت بیش از نه روز و سکونت و تبلیغ در آنجا را ممنوع اعلام کرد تا هیچ بهایی در آنجا سرجنبانی نکند و رازهای پنهان، مانند چگونگی پیوند سرنوشت بهاییت و اسرائیل را که همچون حلقههای یک زنجیر در هم تنیدهاند، نفهمد و در بازگشت خود این خبرها را به گوش دیگر بهاییان نرساند.
پیام شوقی درباره طرد آقای صادق آشچی فرزند آقا محمدجواد، به دلیل سفر به فلسطین، دربردارنده نکاتی جالب است:
در موضوع صادق، فرزند آقا محمد جواد آشچی، فرمودند بنویس: این شخص بداخلاق و پست فطرت، اخیراً مخالف دستور این عبد، مسافرت به فلسطین نموده و وارد ارض اقدس گشته، تلغرافی راجع به طرد و اخراج او از جامعه به آن محفل مخابره گردید. به والدش صریحاً اظهار و انذار نمایند مخابره با او به هیچ وجه من الوجوه جائز نه، تمرد و مخالفت نتایجش وخیم است!۶
این پیام را با ادعای وحدت عالم انسانی و حقوق بشر در هزاره سوم و در عصر ارتباطات و مراودات جهانی فرهنگها بسنجید.۷
نکته پایانی دراین باره این است که هماکنون در پی آموزه های به اصطلاح الهی بهاییت و در نتیجه شعار وحدت عالم انسانی، گروههایی از بهاییت جدا شده و به نامهای:
۱. بهاییان سابق (former bahais)
۲. بهاییان واقعی ( orthodox )
۳. بهاییان طردشده ( bahais-ex )
۴. بهاییان همجنسگرا ( gay bahais )
۵. بهاییان اصلاحطلب ( reformer bahais )
بدون هیچگونه وحدت و تفاهمی، در حوزههای خود مشغول فعالیت هستند.
۳. تشکیل دادگاه بینالمللی
از جمله اصول عبدالبهاء، تشکیل انجمنی از نمایندگان سرتاسر دنیا به منظور حل مسائل جهانی است. اگر مقصود جناب بهاء از این دادگاه، چیزی شبیه سازمان ملل کنونی است که نمیتواند نماینده ملتها باشد؛ زیرا نمایندگان آن را دولتها برمیگزینند. پس این سازمان و مانند آن با هر نامی، بیشتر برای حل اختلاف دولتها با یکدیگر است و این با رسالت ادیان که باید ادارهکننده امور ملتها باشند، سازگار نیست. اگر مقصود دیگری است، که از پیروان و رهبران این فرقه جز شعار، هیچ راهکار مناسبی دیده و شنیده نشده است.
مقصود نهایی عبدالبهاء در این جمله است:
در تشکیل اتحادیه آینده ملل، یک نوع حکومت مافوق حکومتها باید تدریجاً به وجود آید که دارای تأسیسات و تشکیلات وسیعه است.۸ و حتماً آن حکومتی بهایی است.
۴. پرهیز از دخالت در امور سیاسی
مجله اخبار امری وابسته به ارگان رسمی تشکیلات بهاییت در ایران، به منظور اجرای فرمانهای رهبران خود با بیان جملهای از عبدالبهاء، بهاییان را از دخالت در سیاست بازمیدارد و مینویسد: میزان بهایی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفه خویش حرفی زند و یا حرکتی نماید، همین برهان کافی است که بهایی نیست؛ دلیل دیگر نمیخواهد.۹
اهل بهاء به نصوص قاطعه الهیه از مداخله به امور سیاسیه ولو به شق شقه ممنوعند و از دخول به احزاب متخاصمه به صریح بیان مبارک معذور …
بر کل، واضح و مبرهن گشته است که بهاییان از منازعات و مشاجرات احزاب سیاسیه دور و برکنارند و به هیچ وجه منالوجوه در امری که از آن رایحه سیاست استشمام شود، مداخلتی ندارند.۱۰
احمد یزدانی، در کتاب نظر اجمالی در دیانت بهایی مینویسد: اهل بهاء… در امور سیاسیه که مخصوص مقامات رسمی مملکتی است و نیز در امور احزاب و فرق سیاسی به هیچ وجه ادنی مداخلهای ننمایند… .
حضرت ولی امر الله میفرماید: از امور سیاسیه و مخاصمات احزاب و دول باید قلباً و ظاهراً و لساناً و باطناً به کلی کنار و از اینگونه افکار فارغ و آزاد باشی.۱۱
در این آموزه، نکته ظریفی نهفته و آن این است که در حقیقت، این دستور، نه آموزهای دینی، بلکه تاکتیکی کاملاً سیاسی از سوی تشکیلات رهبری فرقه است برای جلب همراهی حاکمان و دولتمردان دیکتاتور که از دخالت تودههای مردم در سیاست بیم دارند و آن را تهدیدی برای حاکمیت خود میدانند. بیشتر رژیمهای معاصر دوره شکلگیری بهاییت، از این دست بودهاند و امروزه هم شاهد حکومتهایی استبدادی هستیم که از اینگونه دستورهای ستمپرور استقبال میکنند.۱۲
پژوهشگر گرانقدر، سید محمدباقر نجفی این آموزه را چنین تحلیل میکند: اگر به حسن نظر و بر اساس ظواهر [به] تصریحات مذکور بنگریم، بهاییان طبق دستورهای مکرر زعمایشان، در هر کشوری که سکونت گزیدند و یا از اهل هر مملکتی که باشند، بیتفاوتترین مردم نسبت به سرنوشت و مصالح ملی آن کشورند؛ زیرا با توجه به مسائل مورد بررسی تحت عنوان عدم مداخله در امور سیاسی، و این بیان خاص عباس افندی [که]: «بهاییان نه با اهل سیاست همراز و نه با حریتطلبان دمساز… نه در فکر حکومت، نه مشغول به ذم احدی از ملت… یاران باید بر مسلک خویش (بهاییت) برقرار باشند و از علو و استکبار بیگانگان، تغییر و تبدیل در روش و سلوک ندهند و در هیچ امری مداخله نکنند و به هیچ مسئله ای از مسائل سیاسیه نپردازند… این است روش و تکلیف بهاییان… »،۱۳ بیتفاوتی و بیعلاقگی آشکار بهاییان را به مصالح و استقلال و تمامیت ارضی مملکت نشان داده، طبق دستور زعمایشان حاضر به هیچ نوع مساعدت و مشارکت با ملت ایران و دیگر ملتها در راه مبارزه با بیگانگان و متجاوزان و جنبشهای استقلال طلب و آزادیخواه و ضد استعماری نیستند.
تأکیدهای مکرر محفل ملی بهاییان ایران در طول سالهای ۱۳۲۴ ـ ۱۳۲۵ مندرج در نشریات اخبار امری و در نشریه هفتگی محفل روحانی بهاییان تهران۱۴ ارگان رسمی بهاییان، مبنی بر عدم مداخله در امور سیاسی، مستقیماً در شرایطی از اوضاع سیاسی ایران تصریح میگردید که از یکسو، ایران در برابر حساسترین لحظات سیاسی خود در جدایی آذربایجان از خاک ایران و حکومت متفقین قرار گرفته بود و از سوی دیگر، خاک و استقلال مملکت زیر ضربات بیگانگان، خون وطن خواهان ایرانی را به جوش آورده بود.
محفل بهاییان ایران، در چنین ایامی، که طوایف انگلیس و امریکا و روس به قلمروی این مملکت دست انداخته بودند، جمله برگزیده نشریه اخبار امری را در قسمت فوقانی نام نشریه، به این بیان عباس افندی اختصاص داده بود که: «بهاییان به امور سیاسیه تعلقی ندارند و در حق کلّ طوائف و آراء مختلفه دعا نمایند و خیرخواهاند».۱۵
۵. ترک تعصبهای جاهلانه
بی تردید، هیچ انسان آزاداندیشی تعصبهای جاهلانه را قبول ندارد، ولی رهبر بهاییت می کوشد با به کار بردن تعبیرهایی همچون «ترک تعصب»، احساسات را برانگیزد و از این راه بسیاری از خواستههای خود را عملی سازد: … تعصب دینی، تعصب جنسی و تعصب وطنی و تعصب سیاسی سبب جدال است و هادم بنیان انسانی، باید جمیع این تعصبات را ترک نمود…۱۶ تعصب دینی، تعصب وطنی، تعصب سیاسی هادم بنیان انسانی است و تعصب، مخرب اساس نوع بشر است از هرقنبیل باشد… .۱۷
بر اساس سخن عبدالبهاء، میان تعصب، با غیرتمندی که پیامبر بزرگوار اسلام و دیگر پیامبران بر آن تأکید کرده اند، تفاوتی نیست. بنابراین، بهاییان باید به نوامیس مادی و معنوی خود کاملاً بیاعتنا باشند.
۶. برابری حقوق زن و مرد
نمیتوان پذیرفت که بهاءالله، منادی برابری حقوق زن و مرد باشد؛ زیرا نوشته ها و احکامی که از او بر جای مانده است، ثابت میکند وی به برتری ذاتی مردان معتقد بوده، (اقدس،ص ۵۶٫) و دستورهای دین ساختگی خود را بر پایه این اندیشه بنا نهاده است. برای مثال، در بدائع الآثار از کتابهای معتبر بهایی آمده است: سؤال خانمی به حضور مبارک عرض شد که گفته بود تا به حال از جانب خدا زنی مبعوث نشده و همه مظاهر الهیّه، رجال بودهاند. فرمودند: «هرچند نساء با رجال در استعداد و قوا شریکند، ولی شبهه ای نیست که رجال اقدمند و اقوی، حتی در حیوانات مانند کبوتران و گنجشکان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود است».۱۸
دقت در واژگان «اقدم» و «اقوی» و توجه به محتوای پرسش و معنای کلام جناب بهاء در این مثال، هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که وی به این اصل بیاعتقاد است. افزون بر این متن، بهاءالله حضور زنان را در بیتالعدل که مهمترین نهاد مدیریتی در سازمان شبه دینی بهایی است، ممنوع و در تمام لوحهای مربوط به این نهاد، از کلمه رجال استفاده کرده است. وی در احکام دینی در کتاب اقدس نیز میان مردان و زنان تفاوت قائل شده است که به مواردی اشاره میکنیم:
الف. محرومیت دختران از ارث پدر
قرار دادیم خانه مسکونی و البسه خصوصی میت را برای اولاد ذکور، و اولاد اناث و ورثه دیگر حق ندارند. به درستی که اوست عطاکننده فیاض.۱۹
با توجه به این نکته که خانه مسکونی، مهمترین دارایی افراد به شمار می آید و اموال دیگر اهمیت چندانی ندارد، این حکم در حق دختران بسیار دور از انصاف است.
ب. توهین به جنسیت زن
بهاءالله بر اساس دیدگاه و اندیشه خود که مردان را دارای برتری ذاتی میداند، در ستایش زن میگوید:
امروز هر یک از اِما که به عرفان مقصود عالمیان فائز شد، او در کتاب الهی از رجال محسوب میشود.۲۰
و نیز گفته است: امروز اِما الله از رجال محسوب طوبی لهن و نعیما لهن. ۲۱
باید از طرفداران اندیشههای بهاءالله پرسید: آیا واقعاً جنس مذکر اینقدر اهمیت دارد که اگر زنی به عرفان مقصود عالمیان۲۲رسید، مرد به شمار میآید.
ج. نظر اسلام درباره این تساوی
استاد مطهری مینویسد: از نظر اسلام، این مسئله هرگز مطرح نیست که آیا زن و مرد، دو انسان متساوی در انسانیت هستند یا نه؟… از نظر اسلام، زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی متساوی بهره مندند. آنچه از نظر اسلام مطرح است، این است که زن و مرد به دلیل اینکه یکی زن است و دیگری مرد، در جهات زیادی مشابه یکدیگر نیستند… . خلقت و طبیعت آن را یکنواخت نخواسته است و همین جهت ایجاب میکند که از لحاظ بسیاری از حقوق و تکالیف و مجازاتها، وضع مشابهی نداشته باشند.۲۳
تفاوت جنسیت سبب میشود زن و مرد در دو گونه از یک نوعِ واحد قرار گیرند. بنابراین، اختلاف میان آنها لازمه نوعشان و برایناساس، تفاوت حقوقی میان زنان و مردان واجب است.
به بیان دیگر، بر اساس آنچه جنسیت اقتضا میکند، تفاوت میان آنها همیشگی و در پی آن، حقوق طبیعیشان نیز متفاوت خواهد بود. لازمه طبیعت هدفدار حقوق طبیعی است و با توجه به این هدف، استعدادهایی در وجود موجودات نهاده و شایستگیهایی به آنها داده شده است. راه تشخیص حقوق طبیعی، مراجعه به آفرینش است. هر استعداد طبیعی، سندی طبیعی برای حقی طبیعی است.۲۴
این اندیشه به ظاهر پیشرفته، در حقیقت، یک کلیگویی سطحی و بیارزش است؛ زیرا در طول تاریخ، صلح همواره مهم و ارزشمند بوده و حتی برخی جنگها که در گذشتههای دور و نزدیک رخ داده، با انگیزه ایجاد صلح بوده است. در این میان، عرضه راهکاری مناسب برای جلوگیری از کشتار انسانهای بیگناه و گسترش صلح، مهم است. تا آنجا که از نتیجه بررسیهای پژوهشگران مختلف در متون بهایی آگاهیم، این فرقه از عرضه راهکاری مناسب و مهم ناتوان بوده است.
بهاءالله در لوح شیخ نجفی معروف به لوح ابن ذئب آورده است: سلاطین آفاق وفّقهم اللّه باید به اتفاق به این امر که سبب اعظم است از برای حفظ عالم، تمسک فرمایند. امید آنکه قیام نمایند بر آنچه سبب آسایش عباد است. باید مجلس بزرگی ترتیب دهند و حضرات ملوک و یا وزرا در آن مجلس حاضر شوند و حکم اتحاد و اتّفاق را جاری فرمایند و از سلاح به اصلاح توجه کنند و اگر سلطانی بر سلطانی برخیزد، سلاطین دیگر بر منع او قیام نمایند. در این صورت عساکر و آلات و ادوات حرب لازم نه (لازم نه؛ یعنی لازم نیست) الّا علی قدر مقدور لحفظ بلادهم و اگر به این خیر اعظم فائز شوند، اهل مملکت کلّ به راحت و مسرّت به امور خود مشغول گردند و نوحه و ندبه اکثری از عباد ساکن شود.۲۵
در این راهکار بهاءالله دو نکته وجود دارد:
۱. گویا رهبر بهاییت، مردم را دارای هیچ صلاحیتی نمیداند؛ زیرا در این حکم و احکام مشابه، تنها پادشاهان را منبع اثر و قدرت در اجتماع دانسته و برای تودههای مردم هیچ ارزش و جایگاهی قائل نشده است.
۲. این طرح اجرا نشدنی است؛ زیرا پیش از تشکیل این مجلس بزرگ آرمانی، باید تا اندازهای توافق و تفاهم میان رهبران و سران کشورها ایجاد کرد.
ثمره این تفاهم، چیزی شبیه سازمان ملل متحد امروز خواهد شد که با وجود توافقهای مهم بین المللی و پیماننامههای گوناگون سیاسی و نظامی، اقدام چشمگیری در راه صلح انجام نشده است.
۸. تعدیل معیشت عمومی و رفع مشکلات اقتصادی
این تعبیر زیبا، درحقیقت به تبلیغ انتخاباتی شبیهتر است؛ زیرا بهاییت در دستورهای خود یک راهکار مناسب برای این پیشنهاد ارائه نمیکند.
افزون بر آن، با روا شمردن مسائلی چون رباخواری، از وجود یک جامعه سرمایه داری خبر میدهد، نه آنکه در مسیر تعدیل معیشت گام بردارد.
پس با این کار در راه منافع سرمایه داران حرکت میکند و پویایی را از اقتصاد میگیرد.
۹. جهان بشری نیازمند نفثات روح القدس است
این آموزه، کوششی است برای توجیه ادعای پیامبری باب و بهاءالله که بعد از ظهور آخرین پیامبر، با داعیه بابیت و قائمیت و مظهریت، اسلام را باطل اعلام کردند و دینی جدید آوردند. شیعه نیز به دوام فیض الهی معتقد است، ولی نه آنگونه که بهاییان معتقدند.
بهاییان میگویند: انسانها افزون بر نیاز مادی، نیازهای معنوی هم دارند که برآورده ساختن آنها فقط با هدایت پیامبران امکانپذیر است و هر دورهای برای خود شرایطی دارد که ایجاب میکند خداوند، متناسب با دگرگونیهای زمان، مردمان را از فیض خود بهره مند سازد. ازاین رو، لازم است در هر دورهای دین جدیدی عرضه شود و به گمان بهاییت، پایان رسالت و نبوت، شرایط زمانه و تداوم فیض الهی است.
به گفته سید محمد باقر نجفی، طرح مسئله فیض، در حقیقت به خاطر اثبات دعوی میرزا حسین علی است، نه اینکه به تداوم فیض و در اساس به فیوضات ربانی ایمان و اعتقادی داشته باشند. دلیل این امر در آثار بهاییت آشکار است.
میرزا حسینعلی یک بار مینویسد: و نفسی الحق قد انتهت الظهورات الی هذا الظهور الاعظم و من یدعی بعده انه کذاب مفتر.۲۶ سوگند به نفس که همه ظهورات به این ظهور بزرگتر پایان گرفت، هر کس که پس از چنین ظهوری، مدعی ظهور جدیدی شود، او دروغگو و تهمتزننده است. ولی بار دیگر، در کتاب اقدس به صراحت میگوید: من یدعی امراً قبل اتمام الف سنه کامله انه کذاب مفتر.۲۷ هر کس پیش از پایان هزار سال کامل مدعی امری شود، دروغگو و افترازننده است.
۱۰. تعلیم و تربیت عمومی و اجباری
بر اساس آموزه های بهاءالله، تعلیم و تربیت حق هر کودک است و باید از این نعمت بهرهمند شود.
بنابراین، تعلیم و تربیت کودکان بر والدین آنها لازم است و در صورت ناتوانی والدین از این امر به هر دلیلی، بیتالعدل آن را بر عهده خواهد گرفت.
این آموزه نیز افزون بر آنکه موضوع جدیدی نیست، همچون دیگر آموزه های بهایی ارزش اجرایی و عملی ندارد؛ زیرا دستوری بسیار کلی است و مقصود از تعلیم و تربیت در آن به درستی مشخص نیست.
۱۱. رسالت پیامبران در اصل، برطرف کردن اختلافهای بشر و ایجاد انس و محبت میان مردم است، در غیر این صورت به گفته: اگر دین هم که خود باید درمان اختلافها باشد، سبب اختلاف و جنگ و جدایی شود، بیدینی بهتر است.۲۸
درباره این آموزه بهایی به سه نکته میتوان اشاره کرد:
۱. تاریخ بابیت و بهاییت پر از دشمنیها و درگیریها میان رهبران با رهبران و رهروان با رهروان و اختلافهای داخلی اعضای این فرقه است که هر یک سرفصلی مهم در تاریخ بهاییت به شمار میروند، از جمله:
الف. کشمکشهای بابیان برای بهدست آوردن عنوان «من یظهره الاهی»؛
ب. کشمکشهای بهاء و ازل و به پیروی از آنها بهاییان و ازلیان؛
ج. کشمکشهای عباس افندی با محمدعلی افندی؛۲۹
د. کشمکشهای شوقی با بسیاری از یاران قدیمی بهاییت؛
هـ. کشمکشهای روحیه ماکسول و سازمان ایادی با میسن ریمی، رئیس هیئت بینالمللی بهایی.
۲. آیینی که به پیروان خود دستور میدهد: «کن شعله النار علی اعدائی و کوثر البقأ لاحبائی؛ بر دشمنانم شعله آتش باش و برای دوستانم کوثر بقا»۳۰ نمیتواند مدعی صلح عمومی باشد.
۳. پیشینه بهاءالله پر از شرارت است. عباس افندی در نامهای به عمه خود (لوح عمه)، مقام میرزا حسینعلی بهاء را در عراق ترسیم کرده و در آن، ناخواسته از تهدیدها و شرارتها و جنایتهای بابیان که به رهبری پدرش صورت میگرفت، پرده برداشته است.
وی مینویسد: زلزله در ارکان عراق انداخت و اهل نفاق (شیعیان) را همیشه خائف و هراسان داشت.
سطوتش چنان در عروق و اعصاب نفوذ نموده بود که نفسی در کربلا و نجف در نیمه شب جرئت مذمّت نمینمود و جسارت بر شناعت نمیکرد… .۳۱
توبهکننده بهایی، عبدالحسین آیتی که مدتی از عمر خود را با نام آواره در میان بهاییان سپری کرده است، درباره صلح جویی رهبران بهایی مینویسد:
عباس افندی… مخالف علنی خود را که در بساط محرم و مجرم شده و اسرار را شناخته و به کشف آن پرداخته برای افناء و اعدامش میکوشید و اگر موفق میشد، عربده اقتدار معنوی میکشید که ببینید:
قدرت حق به کمر فلان(مخالف) زد.۳۲
۱۲.عبدالبهاء در این مورد میگوید: دیگر آنکه دین باید مطابق با عقل باشد، مطابق با علم باشد؛ زیرا اگر مطابق با علم و عقل نباشد، اوهام است.
خداوند قوه عاقله داده تا به حقیقت اشیا پی ببریم و حقیقت هر شیء را ادراک کنیم. اگر مخالف علم و عقل باشد، شبههای نیست که اوهام است.۳۳
این دستور بهایی نیز کاستیهای گوناگون دارد:
۱. گاه اطلاعات علمی که قرنها در انجمنهای علمی، اصولی پذیرفته شده بودند، در سالهای بعد به آنها شک شده است و انکار شدهاند.
بنابراین، دانشها، به ویژه دانشهای تجربی به دلیل بیثباتی، نمیتوانند میزان واقعی سنجش مفاهیم دینی قرار گیرند.
۲. چگونه میتوان آیین بهایی را علمی و خودمحور دانست، درحالیکه بهاءالله برخلاف نظر همه شیمیدانان و کانیشناسان، معتقد است مس پس از هفتاد سال به طلا تبدیل میشود.۳۴
۳. بهاییت که در عصر اختراعات و اکتشافات مهم بشری خود را به جهان بشریت عرضه نموده است کدامیک از غوامض علمی جهان را حل نموده است که ادعای تطابق علم و دین را مینماید؟
پی نوشت:
۱. ایقان، ص ۱۶۳.
۲. نک: مهناز رئوفی، سایه شوم، انتشارات مؤسسه کیهان.
۳. مکاتیب، ص۱۶۰.
۴. خطابات عبدالبهاء، ص ۱۱۹.
۵. http://www.bahairesearch.ir/html/index.php?name=News&catid=&topic=4
۶. توقیعات مبارکه، (۱۰۲-۱۰۹) ص۴۱.
۷.http://www.bahairesearch.ir/html/modules.php?op=modload&name=News&file=article&sid=162
۸. جامعه عمومی دنیا، انتشارات لجنه جوانان بهایی، تهران، ۱۳۳۸، ص ۱۸.
۹. مجله اخبار امری، ارگان رسمی بهاییان، ایران، ش ۵ (دی ۱۳۲۵).
۱۰. همان، ش ۹ (دی ۱۳۲۴).
۱۱. احمد یزدانی، نظر اجمالی در دیانت بهایی، ص۴۹.
۱۲. نک: «کاش همه بهایی میشدند»، ویژهنامه ایام (جام جم)، ش ۳۹، شهریور ۱۳۸۶، ص ۴۰.
۱۳.مجله اخبار امری، ش ۹، (دی ۱۳۲۸).
۱۴. بهویژه در؛ ش ۹، (دی ۱۳۲۴)، ۴ و ۵ و ۱۱ مرداد و شهریور و اسفند ۱۳۲۵.
۱۵. مجله اخبار امری، ش ۹، (دی ۱۳۲۴)؛ بهاییان، ص ۷۴۷.
۱۶. خطابات عبدالبهاء، ج ۲، ص ۵۶.
۱۷. خطابات، ج۲، ص ۱۴۷.
۱۸. ریاض قدیمی، گلزار تعالیم بهایی، نسخههای WORD وPDF موجود در سایت جامع آثار بهایی، ص۲۸۸، به نقل از: بدائع الآثار، ج ۱، ص ١۵٣.
۱۹. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، چ ۳، ص ١٢٨؛ بدیع، ص ۱۲۵.
۲۰. پیام ملکوت، ص ٢٣٢.
۲۱. همان، ص ٢٣١.
۲۲. مقصود عالمیان، در نظر بهاییان شخص بهاءالله است.
۲۳. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، صدرا، ۱۳۶۹، چ ۱۴، صص ۱۲۱ و ۱۲۲.
۲۴. نک: سیده معصومه http://www.bashgah.net/modules.php?name=Articles&op=peoples&pi d=2352 حسنی، ماهنامه حورا، ش ۸ ، (آبان و آذر۱۳۸۳ ).
۲۵. حسینعلی نوری، لوح شیخ محمّدتقی اصفهانی معروف به نجفی، کانادا، مؤسسه معارف بهایی، ص ۱۵۷؛ بدیع، صص ۲۳ و۲۴.
۲۶. اقتدارات، ص۲۳۷. به نقل از: سید محمد باقر نجفی، بهاییان، ص ۴۲۳.
۲۷. اقدس، ص۳۵، به نقل از: سیدمحمدباقر نجفی، بهاییان، ص ۴۲۳.
۲۸. مکاتیب عبدالبهاء، به اهتمام: فرجالله زکی الکردی، مصر، ۱۹۲۱ م.، ج ۳، ص ۶۷.
۲۹. عبدالبهاء طرفداران خود را ثابتین و طرفداران برادرش محمد علی افندی را ناقضین میخواند. در مقابل، محمدعلی افندی طرفداران خود را موحدین و طرفداران برادر را مشرکین مینامید.
۳۰. نسائم الرحمن، مجموعه الواح بهاءإلله، محفل روحانی، شمال، افریقا، ۱۹۹۳م. چ ۴، صص ۲۵ و ۲۶.
۳۱. مکاتیب، ج۲، ص۱۷۷.
۳۲. کشف الحیل، ج ۳، ص ۱۱۹.
۳۳. خطابات عبدالبهاء، ج ۲، ص ۲۱۹.
۳۴. ایقان، ص ۱۰۴.
منبع : کتاب “گذری بر فرقه بهاییت” – See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900718001232#sthash.vX9wlpfK.dpuf