- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
داشتم با دقت این جملهها را میخواندم:
بدان ای پسر آدم بیهنر، هیچ سودمند نیست؛ مانند درخت خاردار مغیلان که تنه دارد و سایه ندارد؛ نه به خود سود میرساند و نه به دیگران و انسان با اصل و نسب، اگر چه بیعلم و هنر باشد، مردم به خاطر اصل و نسبش، به او احترام میگذارند. از هر دوی اینها بدتر، کسی است که نه نژاد اصیلی دارد و نه هنر و علمی. .. و بدان که بهترین هنرها، هنر سخن گفتن است… زبان را به خوبی و هنر، عادت بده و جز خوب سخن گفتن، آن را میاموز؛ زیرا زبان تو، پیوسته آن چیزی را میگوید که تو او را بدان سوی میرانی و عادت میدهی و گفتهاند: زبان هر کس، بهتر و خوشتر باشد، دوستداران و هواداران بیشتری خواهد داشت و با همه علم و هنری که داری، تلاش کن که سخن سنجیده و مناسب بگویی که سخن نابه جا و نامناسب، اگر چه خوب هم باشد، زشت و ناپسند جلوه میکند. از سخن زحمتافزا، پرهیز کن که سخن بیفایده گفتن، سراسر زیان است و سخنی که از آن بوی هنر نیاید، بهتر است گفته نشود؛ زیرا حکیمان سخن را به شراب مانند کردهاند که هم خماری میآورد و هم درمان خماری میکند!
ناگهان تمام ذهنم درگیر این سؤال شد که شاید خیلی ساده باشد؛ اما فکر نمیکنم جوابش به همین سادگی و راحتی باشد! چرا فحش میدهیم؟ برای جواب دادنش قدری و اندکی و تا حدودی و… تأمل لازم نیست؛ خیلی خیلی تأمل لازم است! واقعاً چرا فحش میدهیم؟ چرا به هم به راحتی نوشیدن آب، ناسزا میگوییم؟ چرا وقتی کودک ما ناسزا میگوید، چشم غره میرویم و شاید او را تهدید به ریختن فلفل در دهان میکنیم؛ اما خودمان، دهان به فحش و ناسزا باز میکنیم؟ چه کسی قرار است به دهان ما فلفل بریزد؟
امروزه در جامعه ما از دکتر و مهندس و استاد دانشگاه و کارمند و دانشجو گرفته، تا راننده و خیاط و بنّا و کارگر… در حین صحبت کردن، از کلمات رکیک و زننده یا همان فحش، استفاده میکنند و حتی دو دوست صمیمی در حال صحبت کردن، خیلی راحت به هم فحش میدهند. این امر متأسفانه در بین ما دخترها هم در حال افزایش است. فحش دادن، کم کم دارد به یک چیز عادی در زبان مردم تبدیل میشود. این جملات را شاید هزاران بار شنیده باشیم: «لطفاً درست صحبت کن»؛ «حرف دهنت رو بفهم…»؛ «چه خبرته؟ چرا دعوا داری»؟ «عفت کلام داشته باش» و. .. اما وقتی خودمان نیز به پای میدان عمل میرسیم، آیا درست صحبت میکنیم و آیا عفت کلام داریم؟
چیستی عفاف
سوره «نور» را شاید بارها و بارها خوانده باشیم؛ سورهای که به ما دختران سفارش خواندش را کردهاند؛ سورهای که وقتی آیاتش را میخوانیم، تازه میفهمیم که چه اسم زیبایی دارد… سورهای که از پاکدامنی سخن میگوید و عفّت و مبارزه با آلودگیهای جنسی… سورهای که برای جامعه بزرگ بشریت، شش مرحله ذکر میکند؛ تا جامعه از هر چه آلودگی است، رهایی یابد و پای در طریق سعادت بگذارد و پله پله، نردبان کمال را طی کند.
عفّت، کنترل شهوت است و نه کشتن آن و شهوت، در لغت، یک مفهوم عام دارد که هر گونه خواهش نفس و میل و رغبت به لذتهای مادی را شامل میشود؛ اما شهوت، یک مفهوم خاص هم دارد که همان شهوت جنسی است و «عفاف»، حالتی درونی است که آدمی را از گناه و حرام باز میدارد و آثار آن در گفتار و کردار انسان نمود مییابد. قرآن این امر را مخصوص زن ندانسته، بلکه هم برای زن و هم برای مرد، فضیلتی ارزشمند برشمرده است.
سخن عشوه گرانه ممنوع!
عفت کلام، یعنی پرهیز از بد زبانی، بد دهنی و گناهانی که به وسیله زبان انجام میشود و به ویژه با عشوه و طنازی سخن نگفتن با نامحرم؛ «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً».۱
خوشرویی و خوشخویی زن برای نامحرم، او را به یاد هوسهای نا به جا و تمایلات شهوانی میاندازد؛ پس استفاده از کلماتی که بوی انس و محبت میدهد و امید به نفوذ در شخصیت زن را افزایش میدهد، ممنوع… چون زن به خاطر جاذبه طبیعی خود، در همه جنبههای رفتاریاش میتواند بر مردان تأثیر بگذارد؛ مثلاً هنگام سخن گفتن، با نرم و نازک کردن صدایش و استفاده از لحن فریبنده، حرکات لب و دهان و شوخیها، میتواند تأثیر زیادی در قلب افرادی که بیمار دل هستند و ایمانی ندارند تا در برابر تحریکها مقاومت کنند، بگذارد!
چشمچرانی ممنوع!
چشم، دریچه دل و اندیشه انسان است. اگر ما چگونه نگریستن را یاد بگیریم و چگونه دیدن را تجربه کنیم، چشم، چشمه امید و ایمان میشود و نگاه ما، عبادت و سبب رشد و تکامل خواهد شد؛ اما اگر آن را رها کنیم، به هر چه هوا و هوس دستور داده، زیانهای متعدد و گناهان ناخواستهای را به ما تحمیل میکند. مگر فاصله نگاه تا گناه چه قدر است؟
چشمچرانی همان طور که بر مرد حرام است، بر زن نیز حرام است. نگاه به نامحرم، بذر گناه و شهوت را در دل آدمی مینشاند و او را به فتنه میاندازد و به همین خاطر است که قرآن دستور غض بصر (چشم پوشی) میدهد.۲ چشم، دروازه قلب و روح است و هر چه دیده بیند، دل کند یاد. کمترین کوتاهی در چشمپوشی از نگاه به نامحرم، تیری مسموم از سوی شیطان است و چشم، دل را به دنبال خود میکشد و قلب، عقل انسان را نشانه گرفته، دل و فکر او را مشغول میکند و به دنبال آن، غریزه را مشتعل میکند و از آن پس، فتنههایی به دنبال میآورد که گاهی جبران ناپذیر است.
خودآرایی و خودنمایی ممنوع!
همه دوست دارند زیبا باشند؛ پس چرا دین این قدر سخت میگیرد؟ چه اشکالی دارد مرتب و منظم و زیبا باشیم؟ ما دوست نداریم بد تیپ و بیریخت بیرون بیاییم؛ تا احساس کمبود کنیم و دیگران برای ما قیافه بگیرند. مگر ما چه کم از آنها داریم؟ اینها شاید سؤال هزاران دختر جوان باشند؛ وقتی دستور دین مبنی بر عدم خودآرایی و خودنمایی به آنها گفته میشود.
میل به زیبایی هر چه بیشتر، در همه افراد وجود دارد؛ چه مرد و چه زن؛ با این تفاوت که این میل، در زن بیشتر است؛ زیرا زن به تبع آفرینش لطیفش، میل به تمجید شدن و تعریف دارد و تمایل دارد زیباییاش را به رخ همگان بکشاند و به همین علت، به خودآرایی میپردازد؛ تا هر چه بیشتر، تحسین دیگران را بر انگیزد؛ اما همان طور که بیتوجهی به غریزه خودنمایی و تبرّج، برای زن زیانبخش است، خودنمایی و تبرّج بیش از اندازه و خارج از چهارچوبه حجاب نیز زیان بخش خواهد بود و سلامت روانی زن را به مخاطره میاندازد و به همین علت است که قرآن به زن دستور میدهد از هر گونه خودنمایی و تبرج پرهیز کند.۳
دام بزرگی به نام انحراف جنسی
وقتی دین دستور میدهد که باید دیده را از آلایندهها زدود و عفیفانه نگاه کرد، هدف والایش، پیشگیری از هر نوع آلودگی جنسی و رعایت عفت جنسی است؛ زیرا نگاه آلوده، آدمی را در دام عشقهای ناپاک و انحرافات جنسی گرفتار میسازد. وقتی دین دستور میدهد باید با قول معروف سخن گفت و از عشوه و طنازی در کلام پرهیز کرد، هدف والایش، پیشگیری از هر نوع آلودگی جنسی و رعایت عفت جنسی است؛ زیرا کلام پر عشوه، بیماردلان را به طمع میاندازد.
وقتی دین دستور میدهد باید از هر نوع تبرج و خودنمایی به دور بود و با حجاب و پوشش، خود را از دامهای شیطانی رهانید، هدف والایش، پیشگیری از انحرافات جنسی و رعایت عفت جنسی است؛ زیرا خودنمایی و تبرج، مقدمهای برای آلودگیهای جسمی و روحی است و نقطه شروع انحراف جنسی، خط کشیدن بر عفت است؛ عفت در کلام، عفت در نگاه، عفت در پوشش و عفت در رفتار و… و آن وقت، کوچه پس کوچههای شهر پر میشود از رد پای شیطان و شهر با هُرم هوس، آلوده. .. و یادمان باشد که هیچ باغبانی را سرزش نمیکنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است؛ چون باغ بیدیوار، از آسیب، مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمیماند! هیچ کس هم با نام و بهانه آزادی، دیوار خانه خود را برنمیدارد و شبها در حیاطش را باز نمیگذارد؛ چون خطر رخنه دزد، جدی است و هیچ صاحب گنج و گوهری نیز جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذران نمیگذارد؛ تا بدرخشند و جلوه کنند و چشم و دل بربایند؛ چون خود جواهر، ربوده میشود!
پینوشت:
۱- احزاب، آیه ۳۲ – ۳۳.
۲- نور، آیه ۲۳.
۳- احزاب، آیه ۳۳؛ نور، آیه ۶۰.
منبع: پرسمان؛ اسفند ماه سال ۱۳۹۰؛ شماره ۱۱۰.