دومه الجندل ناحیه اى در شمال نجد است که در قدیم از نواحى شام بوده و امروز در حیطه حکومت عربستان است و نام دیگر آن جوف السرحان است. [۱] در این غزوه هرچند جنگی صورت نگرفت اما به دلیل این که پیامبر اسلام (صلی الله علیه آله و سلم) با نیروهای خود به قصد دفاع از کیان اسلام به این سرزمین رفته اند، به نام غزوه دومه الجندل نامیده شده است.
اعزام خالد بن ولید به دومه الجندل
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از غزوه تبوک که به علت عقب نشینی رومیان هیچ جنگی رخ نداد برای رفع خطر از سوی مسیحیان تدابیری را اعمال نمودند.
در مرز بین کشوراسلامی و امپراتوری روم منطقه ای به اسم دومه الجندل قرار داشت. «دومه الجندل» منطقه آبادى را مى گفتند که داراى درختان سرسبز و آب جارى بود و در کنار دژ محکمى قرار گرفته و تقریبا پنجاه فرسخ با شام فاصله داشت. «اکیدر بن عبد الملک مسیحى» در آن روز حاکم آنجا بود.
پیامبر بیم آن داشت که در حمله مجدد سپاه روم، فرمانرواى مسیحى «دومه» به کمک و نصرت آنان شتافته و از این طریق امنیت عربستان را به خطر افکند، لذا لازم دید که از نیروى موجود حد اکثر استفاده را کرده و با اعزام گروهى به سرپرستى خالد بن ولید منطقه مزبور را مطیع خود سازد.
خالد بن ولید، با گروهى سواره نظام تا نزدیکى «دومه الجندل» شتافته، در بیرون دژ کمین کردند. در آن شب مهتابى، «اکیدر» با برادر خود «حسان» براى شکار، از دژ بیرون آمد. هنوز از قلعه دور نشده بودند که با همراهانشان با سپاه خالد بن ولید رو به رو شدند.
زد و خورد کوتاهى که در میان آنان و سربازان اسلام رخ داد، منجر به قتل برادر «اکیدر» شد. همراهان وى، به داخل دژ پناهنده شده در را بستند، ولى خود «اکیدر» دستگیر گردید.
خالد بن ولید با او پیمان بست که اگر ساکنان دژ به دستور وى درب را به روى ارتش اسلام باز کنند و اسلحه خود را تحویل دهند، او از سر تقصیر وى درگذشته و او را به حضور رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) خواهد برد.
اکیدر، از راستگویى و پاى بند بودن مسلمانان به قول و پیمانشان آگاه بود، لذا دستور داد که درب هاى دژ را باز کنند و اسلحه ها را تحویل دهند. اسلحه موجود در دژ عبارت بود از: چهارصد زره، پانصد شمشیر و چهارصد نیزه. خالد بن ولید با این غنایم در حالى که اکیدر نیز با آنان همراه بود، رهسپار مدینه گردید.
«خالد» پیش از ورود خود به مدینه، شنل زربفت اکیدر را – که او مانند سلطان ها بر شانه خود مى انداخت و در اختیار خالد گذاشته بود – براى پیامبر فرستاد. دیدگان گروهى از دنیا طلبان، از نگاه به این دیباى زربفت خیره گردید. در حالى که پیامبر، کمال بی اعتنایى به آن نشان مى داد، گفت: لباس هاى بهشتیان از این شگفت انگیزتر است.
«اکیدر» حضور پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) رسید و از قبول اسلام امتناع ورزید، ولى حاضر شد که باج گزار مسلمانان باشد و نامه اى نیز میان وى و پیامبر نوشته شد. سپس پیامبر هدیه گرانبهایى را به او داد و «عباد بن بشر» را مامور کرد که او را به سلامت به دومه الجندل برساند.[۲]
این واقعه پیش از غزوه دومه الجندل اتفاق افتاده است و به عنوان سریه می تواند مطرح باشد. اما غزوه دومه الجندل بعدها واقع گردیده که با عقب نشینی مسیحیان هیچ جنگی در آن رخ نداده است.
چگونگی غزوه دومه الجندل
گزارشى به مدینه رسید که گروهى در «دومه الجندل» گرد آمده اند و بر مسافران و رهگذران ستم مى کنند و قصد دارند مدینه را محاصره کنند.[۳] رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) براى دفع آنان در ماه ربیع الاول سال پنجم به جانب دومه الجندل روان شد و سباع بن عرفطه الغفارى را بر مدینه گماشت[۴] و مدینه را با هزار سرباز ترک گفت.
او شب ها راه می رفت و روزها به استراحت مى پرداخت. دشمنان از حرکت رسول گرامى آگاه شدند و اجتماع خود را به هم زدند و متفرق گردیدند، آنگاه پیامبر مدتى در آنجا ماند و هیئت هایى را به اطراف فرستاد تا توطئه هاى احتمالى آن منطقه را خنثى کند.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم)در بیستم ربیع الآخر آهنگ مدینه کرد[۵] و در بازگشت با شخصى از قبیله «فزار» به نام عیینه بن حصین قرارى نهاد که حق داشته باشد در اراضى مدینه بچراند، زیرا بلاد خودشان دچار خشکسالى شده بود، ولى در مدینه باران آمده بود و زمین ها بارور شده بود.[۶]
جمع بندی
در غزوه دومه الجندل، هیچ جنگی رخ نداده است همان گونه که در غزوه تبوک نیز بین مسلمانان و رومیان جنگی اتفاق نیفتاده و با عقب نشینی آنان، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه بازگشتند.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از غزوه دومه الجندل و در بازگشت از غزوه تبوک، سریه ای را با فرماندهی خالد بن ولید به این منطقه فرستاد و آنان با پرداخت جزیه، حکومت اسلامی را پذیرفتند اما در عین حال می خواستند با همکاری رومیان علیه اسلام توطئه کنند که در اثر غزوه دومه الجندل توطئه آن ها خنثی گردید.
پی نوشت ها
[۱] . ترجمه الأخبار الطوال، ص ۲۴۱.
[۲] . فروغ ابدیت، صفحه: ۸۷۶.
[۳] . تاریخ اسلام، ص ۲۱۱.
[۴] . ترجمه تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۲۴.
[۵] . تاریخ اسلام، ص ۲۱۱.
[۶] . ترجمه تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۲۴.
منابع
۱. ابن خلدون، ترجمه تاریخ ابن خلدون، ترجمه، عبد المحمد آیتى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چ۱، ۱۳۶۳ش.
۲. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، ترجمه الأخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نی، چ۴، ۱۳۷۱ش.
۳. سبحانی تبریزی، جعفر، تاریخ اسلام، [بی نا]، [بی جا].
۴. سبحانی تبریزی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، ۱۳۸۵ش.