- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در آموزههاى اسلامى، ارزشهاى انسانى که ملاک سنجش انسانهاست، براى زن و مرد به طور یکسان ترسیم شده است. چون خاستگاه ارزشها و فضائل، نفس و روح انسان است نه جسم او، و زن و مرد در نفس و روح تفاوت ندارند. آیاتى که علم و جهل، ایمان و کفر، عزّت و ذلت، سعادت و شقاوت، فضیلت و رذیلت، حق و باطل، صدق و کذب، تقوا و فجور، اطاعت و عصیان، انقیاد و تمرّد، غیبت و عدم غیبت، امانت و خیانت و مانند آن را مسائل ارزشى و ضد ارزشى میداند و هیچ یک از اوصاف نیز نه مذکر است و نه مؤنث، به این معنا که بدن انسان مسلمان یا کافر، عالم یا جاهل، متقى یا فاجر، صادق یا کاذب نیست؛ و به عبارت دیگر، اگر در مسائل علمى و مسائل عملى که ملاک و معیار ارزش است هیچ سخنى از مذکر و مؤنث نبود، یقیناً موصوف آنها یعنى روح نیز مذکر و مؤنث نخواهد بود.
مرحوم علامه طباطبایى(ره) در این رابطه میفرماید: مشاهده و تجربه حکم میکند که زن و مرد دو فرد از نوع واحد هستند یعنى دو فرد انسانی، زیرا تمام آنچه در مردان آشکار است در زنان نیز پیداست. بروز آثار یک نوع نشاندهنده تحقق خارجى آن نوع است بلى در میان این دو صنف آثار مشترک، شدت و ضعف وجود دارد ولى این تفاوت، سبب بطلان حقیقت نوع دو قوّه نیست.
از این جا روشن میشود که کمالات نوعى که براى یک صنف میسور است، براى صنف دیگر نیز دست یافتنى است. مانند کمالاتى که با ایمان و اطاعت الهى براى هر دو صنف قابل تحصیل است یکى از جامعترین سخنان که آن را بیان میکند این آیه است: «انّى لااضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض؛(۱) من عمل هیچ عملکنندهاى را چه زن و چه مرد تضییع نمیکنم».(۲)
علاوه بر این در سوره مبارکه احزاب نیز این حقیقت به صورت تفصیلى تبیین میشود و ویژگیهاى اساسى زن و مرد را از جهت معنوى در کنار یکدیگر و همچون دو کفه یک ترازو قرار میدهد و براى هر دو پاداشى یکسان بدون کمترین تفاوت در نظر میگیرد و از نظر روح انسانى آنها را از هم جدا نمیسازد و به عبارت دیگر: در این سوره سخنى جامع و پرمحتوا درباره همه زنان و مردان و صفات برجسته آنها بیان شده است و اوصاف اعتقادى و اخلاقى وعملى و همچنین پاداش عظیم آنها را یکسان تبیین کرده است. قرآن فرمود: «انّ المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم والحافظات و الذاکرین اللّه و الذاکرات اعدّ اللّه لهم مغفره و اجراً عظیماً»(۳)
مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان با خشوع و زنان باخشوع، مردان انفاق گر و زنان انفاق کننده، مردان روزه گیرنده، و زنان روزهگیرنده، مردانى که دامن خود را از آلودگى به بى عفتى حفظ میکنند و زنانى که عفیف و پاکدامنند و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار خدا را یاد میکنند. خداى سبحان براى آنها مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.
مرحوم طبرسى در مجمع البیان مینویسد: هنگامى که اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابی طالب، با شوهرش از حبشه برگشت به دیدن همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد یکى از سؤالاتى که مطرح کرد این بود: آیا چیزى از آیات قرآن درباره زنان نازل شده است؟ آنها در پاسخ گفتند: نه! اسماء به خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: اى رسول خدا! جنس زن گرفتار خسران و زیان است، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چرا؟ عرض کرد: به خاطر این که در اسلام و قرآن، فضیلتى درباره آنها همانند مردان نیامده است.
در این شرائط، آیه فوق نازل شد.(۴) و به آنها اطمینان داد که زن و مرد در پیشگاه خدا از نظر قرب و منزلت یکسانند مهم آن است که از نظر اعتقاد و عمل و اخلاق اسلامى از فضائل برخوردار باشند. در این آیات ده وصف را براى زن و مرد ذکر میکند که بخشى از آنها مربوط به مراحل ایمان از قبیل اقرار به زبان، تصدیق به قلب و جنان و عمل به ارکان و بخشى از آن از کنترل زبان و شکم و شهوت جنسى که سه عامل سرنوشتساز در زندگى و اخلاقى انسانى است و در قسمتى دیگر از مسأله حمایت از محرومان و ایستادگى در برابر حوادث سخت و سنگین یعنى صبر و سرانجام از عامل تداوم این صفات یعنى ذکر خداى متعال سخن به میان میآورد و در پایان نیز میفرماید: خداى سبحان براى مردان و زنانى که این ویژگیها را داشته باشند، مغفرت و اجر عظیم را فراهم ساخته است. خداى سبحان نخست با آب مغفرت گناهان آنها را که موجب آلودگى روح و جان آنهاست میشوید، سپس پاداش عظیمى که عظمتش را جز او نمیداند در اختیار آنها قرار میدهد. زندگى پاکیزه زن در گرو ایمان و عمل صالح در آیات قرآن بر شخصیت انسانى زن تأکید و او را در ردیف مردان قرار میدهد و میفرماید: «من عمل صالحاً من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیوه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون»(۵)
هر کس عمل صالح انجام دهد در حالى که مؤمن است، خواه مرد یا زن، به او حیات پاکیزه میدهیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام میدادند، خواهیم داد. در این آیه به صورت یک قانون کلى، نتیجه اعمال صالح همراه با ایمان در این جهان از سویى حیات طیبه است یعنى تحقّق جامعهاى که از نظر مثبت قرین با آرامش و امنیت، رفاه، صلح، محبت، دوستی، تعاون و مفاهیم سازنده انسانى و از جهت منفى از نابسامانیها و درد و رنجهایى که بر اثر استکبار و ظلم و طغیان و هواپرستى و انحصارطلبى به دور است و از سوى دیگر بر طبق بهترین اعمالشان به آنها پاداش خواهد داد.
در آیه با صراحت این حقیقت را بیان میکند و بیهودهگویانى را که در گذشته یا حال در شخصیت انسانى زن شک و تردید داشتند و یا براى آنها مقامى پایینتر از مقام انسانى مرد قائل بودند ساکت میکند و منطق اسلامى را به جهان انسانیت اعلام میکند که بر خلاف پندار کوتهفکران، اسلام دین مردانه نیست به همان مقدار که به مردان بها میدهد به زنان نیز ارزش میبخشد. نکتهاى که در این جا شایان ذکر است آن است که گرچه مفسران براى حیات طیبه و زندگى پاکیزه تفسیرهاى گوناگونى آورده اند از باب مثال برخى آن را به معناى روزى حلال و برخى به معناى قناعت و رضایت به سهم خود و برخى به رزق روزانه و برخى به عبادت توأم با روزى حلال و امثال آن گرفته اند اما مفهوم این واژه آن چنان وسیع است که همه اینها و غیر آنها را در بر میگیرد یعنى زندگى که از هر نظر از آلودگی ها، ظلمها، خیانتها، عداوتها، اسارتها و ذلتها و تجاوزها و استثمارها و مانند آن پاکیزه باشد.
زنان الگو در قرآن با توجه به تساوى زن و مرد در کسب فضائل و ارزشها در آیات قرآن، با مطالعه در آیات الهى استفاده میشود که این کتاب الهى تنها به کلیات نپرداخته بلکه براى عینى کردن آموزهها الگوهاى انسانیت را نیز از بین زنان به بشریت معرفى کرده است. قرآن داستانهایى را که نقل میکند و ملاک ارزشها را در شؤون گوناگون آن مشخص میکند، نوع مسائل ارزشى را در ضمن داستانهایى نقل میکند که نقش اول را زن به عهده دارد. به عبارت دیگر: قرآن کریم هنگام سخن از فضائل اخلاقى و انسانى و یا نکوهش و تحذیر از رذایل اخلاقی، هم از مردان با فضیلت و ستوده یاد میکند و هم از زنان نمونه و اسوه نام میبرد.
زیرا انسان وارسته چه زن و چه مرد میتواند الگوى دیگر انسانها قرار گیرد یعنى مرد و زن خوب، نمونه انسانهاى خوبند و مرد و زن بد، نمونه انسانهاى بدند. ابراهیم خلیل و ساره حضرت ابراهیم(علیه السلام) از پیامبران اولواالعزم است که در سنین پیرى فرشتگان به آن حضرت بشارت داشتن فرزندى آگاه و حلیم و بردبار را به او دادند چنان که همان بشارت را به همسرش ساره دادند. فرشتگان به ابراهیم گفتند: «فبشرناه بغلام حلیم»(۶)
ما به ابراهیم بشارت دادیم به فرزندى بردبار، و در جاى دیگر فرمود: «انا نبشرک بغلام علیم»(۷) ما تو را به فرزند آگاه بشارت میدهیم. و ابراهیم فرمود: «ابشرتمونى على ان مسّنى الکبر فبم تبشّرون»(۸) آیا به من نوید میدهید در حالى که مرا پیرى رسیده است. پس چه بشارتى به من میدهید. و به دنبال آن فرمود: «فبشرناک بالحق فلاتکن من القانطین قال و من یقنط من رحمه ربه الا الضّالون»(۹) فرشتگان گفتند: تو را به حق بشارت دادیم، از مأیوسان مباش، گفت جز گمراهان چه کسى از رحمت پروردگار مأیوس میشود.
از آیات استفاده میشود که ابراهیم با این که به دوران پیرى پا گذاشته بود اما فرشتگان به او گفتند: ناامید نباش زیرا بشارت فرشتگان با حق همراه است علاوه هیچ انسانى که به خدا باور دارد دچار یأس و ناامیدى نمیشود زیرا ناامیدى یعنى گمان ناتوانى خدا از حلّ مشکل و این یأس در حدّ کفر است و هیچ کس حق ندارد ناامید شود. قرآن در بیان بشارت به همسر حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیز گفتند: «و امرأته قائمه فضحکت فبشرناها باسحق و من وراء اسحق یعقوب»(۱۰) یعنى هنگامى که فرشتهها با خلیل حق سخن میگفتند: همسر او نیز حضور داشت و ایستاده بود پس خندید و شادمان و خوشحال شد.
پس مژده دادیم او را به اسحق و از پس اسحق، یعقوب را، یعنى افزون بر فرزند اسحاق بشارت به یعقوب هم به او دادند. انسانهاى به کمال رسیدهاند که فرشتگان بر آنها نازل و حقایقى را در اختیار آنها قرار میدهند از این رو از آیات فوق استفاده میشود که همسر ابراهیم همانند خود آن حضرت به کمالى نایل آمده است که قابلیت دریافت بشارت فرشتگان را دارد. زنان مبارز با ستم فرعونى در مبارزه با ستم هم مردان حضور دارند و هم زنان، اما در مبارزه با ستم فرعونى حضور زنان شگفت آور است، قرآن کریم از سه زن نام میبرد که حضرت موسى را از کشته شدن حفظ و او را تربیت کرده اند.
پرورش موسی(علیه السلام) به عهده مادر موسى و خواهر آن حضرت و زن فرعون بوده است. این سه زن با وضع سیاسى آن روز مبارزه کردند و براى حفظ حضرت موسى جان خود را به خطر انداختند. وقتى مادر موسى طبق دستور وحى الهى فرزند خود را به دریا انداخت به خواهرش گفت: جعبه حامل موسى را تعقیب کند. همسر فرعون نیز به خود فرعون گفت: این کودک را نکشید شاید او به ما سودى رساند یا او را به فرزندى بگیریم. قرآن فرمود: «و اوحینا الى امّ موسى ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فى الیمّ(۱۱)… و قالت لاخته قصّیه فبصرت به عن جنب و هم لایشعرون»(۱۲)
ما به مادر موسى الهام کردیم او را شیر ده و هنگامى که بر او ترسیدى وى را در دریاى نیل بیفکن…و مادر موسى به خواهرش گفت: وضع حال او را پیگیرى کن، او نیز از دور ماجرا را تعقیب و مشاهده میکرد، در حالى که آنان بى خبر بودند، همسر فرعون نیز گفت: «قرّه عین لى ولک: لاتقتلوه عسى ان ینفعنا او نتخذه ولداً و هم لایشعرون؛(۱۳) نور چشم من و توست او را نکشید شاید براى ما مفید باشد، یا او را به عنوان پسر خود برگزینیم و آنها نمیدانستند در زمان فرعون هر زن شیرده را تعقیب میکردند تا بدانند نوزاد او پسر است یا دختر که اگر پسر است او را به قتل برسانند اما با توجه به پیگیرى خواهر موسى و پیشنهاد و معرفى یک زن شیرده به عنوان اجیر امرى عادى نبوده بلکه قدم نهادن در عرصه خطر و روبرو شدن با مرگ بود.
افزون بر آن که باردار شدن و مادر شدن مادر موسى مخفیانه بود. این پیشنهاد امرى خطرساز بود ولى انجام شد و پیشنهاد همسر فرعون نیز اعمال شد. مریم و مقام ویژه او حضرت مریم(علیها السلام) نیز یکى از زنانى است که در قرآن از مقام و عظمت و کرامت او سخن به میان آمده است، و او را الگوى انسانهاى مؤمن معرفى میکند: «و مریم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین»(۱۴)
به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگاه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم. او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود. بر اساس آیات قرآن به لحاظ این که حضرت زکریا تکفّل حضرت مریم را بر عهده داشت استفاده میشود که هرگاه حضرت زکریا وارد محراب میشد، روزى خاصى نزد آن بانو مییافت و او میگفت: از نزد خداست که خداى سبحان آن روزى را بدون حساب به او اعطاء کرده است «کلّما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقاً قال یا مریم انّى لک هذا قالت هو من عند اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب»(۱۵)
هرگاه زکریا در محراب بر او وارد میشد، نزد او نوعى خوراکى مییافت. گفت اى مریم! این از کجا براى تو آمده است؟ او گفت: این از جانب خداست و به هرکس بخواهد بىشمار روزى میدهد همچنین به استناد قرآن، فرشتگان با مریم سخن میگفتند و سخنان او را میشنیدند، «و اذ قالت الملائکه یا مریم ان اللّه اصطفاک و طهّرک و اصطفاک على نساء العالمین، یا مریم اقنتى لربّک و اسجدى و ارکعى مع الراکعین».(۱۶)
فرشتگان به حضرت مریم(سلام الله علیها) خبر دادند که برگزیده و مطهره و از زنان ممتاز عالم هستى است و پیوسته به یاد خداست از این رو خدا به او فرمان داد براى خدا خضوع کن و در برابر او سجده داشته باش و با رکوع کنندگان رکوع کن. پس زن میتواند به مقامى نائل شود که با ملکوت عالم ارتباط برقرار کند و فرشتگان با او سخن بگویند.
آموزگار عفاف در بین مرد و زن قرآن کریم در مقام معرفى انسان عفیف هم از مرد عفیف سخن میگوید و هم از زن عفیف یعنى هم مرد عفیف در صحنه تجلى کرده است و هم زن عفیف ظهور نموده است.
قرآن کریم حضرت یوسف(علیه السلام) را مظهر عفت در مردان و مریم را مظهر عفت در زنان معرّفى نموده است که هم یوسف مبتلا شد و بر اثر عفاف نجات پیدا کرد و هم مریم امتحان شد و در پرتو عفاف نجات یافت. درباره آزمون حضرت یوسف(علیه السلام) هم میفرماید: «و لقد همّت به و هم بها لولا ان راى برهان ربّه»(۱۷)
آن زن مصرى همت گماشت و همتش در حدّ تعقیب یوسف به فعلیت رسید ولى یوسف صدیق نه تنها مرتکب حرام نشد و نیز مقدمات حرام را فراهم نساخت بلکه قصد و همت و خیال گناه نکرد زیرا او را برهان ربّ دید و افترا زنندگان به یوسف نیز که یوسف را متهم کردند در نهایت اعتراف کردند که «الآن حصحص الحق انا راودته عن نفسه»(۱۸)
اکنون حق پدیدار گشت من از او کام خواستم و خدا نیز به نزاهت و طهارت یوسف شهادت داد و فرمود: نه تنها یوسف به طرف بدى نرفت، بلکه بدى نیز به طرف یوسف نرفت، «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء»(۱۹) این گونه بدى و پلیدى را از او برگردانیدیم قرآن میگوید: به گناه اجازه ندادیم به سراغ یوسف برود.
بنابراین حضرت یوسف(علیه السلام) الگوى عفاف و پاکدامنى براى انسانهاست حضرت مریم(سلام الله علیها) نیز از لحاظ ملکه عفاف یا همسطح یوسف صدیق است یا بالاتر از او. زیرا قرآن میفرماید: «قالت انى اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیاً»(۲۰) یعنى نه تنها خودش میل ندارد بلکه آن فرشته را که به صورت بشر متمثل شده امر به معروف میکند و میگوید: اگر تو تقوا دارى دست به این کار نزن در حالى که حضرت یوسف برهان ربّ دید و از اعمال همّت باز داشته شد.
نتیجهگیری: در این مقاله از همسانى زن و مرد در بهرهمندى از ارزشهاى انسانى سخن به میان آمد و روشن شد زن و مرد، هم قابلیت تکامل را به طور مساوى دارند و هم در عمل میتوانند به فضائل و کمالات دست یابند. نمونههایى نیز از زنان و مردان به کمال رسیده معرفى شد است تا نشان دهد که این همسانى در کسب فضائل تنها در تئورى نیست بلکه در مقام عمل نیز از دو صنف به این ارزشها نائل آمده اند.
پینوشتها ۱- سوره آل عمران، آیه ۱۹۵ ۲- المیزان، ج ۴، ص ۹۴ ۳- سوره احزاب، آیه ۳۵ ۴- مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۵۷ ـ ۳۵۸؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۲۷۵ ۵- سوره نحل، آیه ۹۷ ۶- سوره صافات، آیه ۱۰۱ ۷- سوره حجر، آیه ۵۳ ۸- همان، آیه ۵۴ ۹- همان، آیه ۵۵ ـ ۵۶ ۱۰- سوره هود، آیه ۷۱ ۱۱- سوره قصص، آیه ۷ ۱۲- سوره قصص، آیه ۱۱ ۱۳- همان، آیه ۹- ۱۴- سوره تحریم، آیه ۱۲ ۱۵- سوره آل عمران، آیه ۳۷ ۱۶- همان، آیه ۴۲ ـ ۴۳ ۱۷- سوره یوسف، آیه ۲۴ ۱۸- همان، آیه ۵۱ ۱۹- سوره یوسف، آیه ۴۴ ۲۰- سوره مریم، آیه ۱۷ نویسنده: عبدالله جوادى آملى منبع: پاسدار اسلام؛ شماره ۲۵؛ مرداد و شهریور ۱۳۸۶