اسلام کامل ترین دین است و تمامی دستورات آن همواره با دلائل معتبر، به مکلفین ابلاغ می گردد؛ بنابراین همه آنچه به عنوان دستورات اسلام شناخته می شود، لازم است حجت شرعی از جانب شارع بر آن وجود داشته باشد؛ یکی از آن احکامی که در حوزه حدود و جزای اسلامی در حال اجرا است، مجازات حبس مجرمین می باشد. مجازات زندان موضوعی است که در طول تاریخ وجود داشته و ادله شرعی از جمله روایات و سیره نیز بر آن دلالت دارد. در این مقاله تلاش شده تا مبانی مشروعیت زندان، در آیات قرآن مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد.
آیات مشروعیت زندان در قرآن کریم
پنج کلمه در قرآن کریم به معنای زندان به کار رفته است؛ که عبارتند از: سجن، حبس، حصر، امساک و نفی. لازم به ذکر است برخی از این کلمات دارای دو معنا است، که محل اختلاف فقها و مفسرین می باشد؛ به این معنا که برخی از فقها و مفسرین از آن کلمه بر مشروعیت زندان استفاده نموده و برخی دیگر معنای دیگری را برداشت کرده اند؛ که بررسی آن تفصیلا بیان می گردد. در ادامه به آیات مورد استدلال در مشروعیت زندان اشاره می کنیم.
۱-آیه ۳۳ سوره مائده
«إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظیمٌ»؛
(کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمىخیزند، و اقدام به فساد در روى زمین مىکنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند،) فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، به عکس یکدیگر، بریده شود؛ و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمى دارند)[۱]
محارب کیست؟
فقهای امامیه در اینکه محارب به چه کسی اطلاق می شود دارای اختلاف هستند به این معنا که همه فقها کسی که بر علیه خدا و رسول و حاکم عادل جامعه اسلامی سلاح بردارد و به ستیز بپردازد را جزء محارب می دانند اما برخی از فقها و مفسرین دایره معنایی این کلمه را بزرگ تر می دانند؛ به عنوان مثال علامه طبایی معتقدند محاربه شامل مخالفت هر حکمی از احکام الهی که شان ولایت و حکومت پیامبر را مورد تعرض قرار دهد، می شود[۲] اما شیخ طوسی محارب را فقط شامل کسی می دانند که سلاح بر می دارد و نیز حکم را شامل راهزنان نیز می دانند و فرقی میان اشرار در شهر و خارج شهر قائل نیستند.[۳]
نظرات علمای شیعه
این آیه یکی از مجازات های کسانی که در مسیر محاربه و ستیز با خدا و رسولش قدم بر می دارند، نفی بلد تعیین نموده است؛ «یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ» اما فقها و مفسرین در معنای «نفی» در این آیه بر دو نظر هستند:
- مشهور فقها و مفسرین معنای مورد قصد شارع، از این کلمه را تبعید دانسته اند
- برخی از فقها و مفسرین معنای مقصود را حبس و زندان برداشت نموده اند.
از میان فقهای امامیه شیخ طوسی در بیان مجازات چهارم محارب، چنین می فرمایند: «ینفی عن بلده و یحبس فی غیره.»[۴] محارب از شهرش تبعید می شود و در آنجا زندانی می گردد.
ابوصلاح حلبی نیز معتقد است نفی از زمین که در قرآن وارد شده است با دو مصداق قابل تحقق است یک) بواسطه زندان دو) بواسطه تبعید از شهرش به شهر دیگر[۵]
از فقهای معاصر نیز آیت الله هاشمی شاهرودی معتقد بودند؛ چون آیه قرآن می فرمایند محارب باید از زمین نفی شود و امکان نفی حقیقی از زمین وجود ندارد؛ زیرا هر جایی که محارب را تبعید کنند، آنجا زمین محسوب می شود؛ پس به ناچار مراد از نفی از زمین، با زندان منطبق می شود.[۶]
اما در مقابل آیات عظام مکارم شیرازی،[۷] علوی گرگانی،[۸] صافی گلپایگانی،[۹] سبحانی[۱۰] معتقد به معنای مشهور از نفی هستند که همان تبعید هستند.
علت این اختلاف به روایاتی که هر یک از دو گروه مورد استناد قرار می دهند باز می گردد؛ از کلمات فقها چنین برداشت می شود که:
- محارب و قاطع طریق (راهزن) به یک معنا است؛ بلکه محارب اعم از راهزن می باشد.[۱۱]
- شاید دلیل اینکه مجازات محارب را زندان و حبس مشخص نموده اند استظهار و برداشت این معنا از کلمه نفی باشد[۱۲]؛ همچنین ممکن است مشروعیت زندان از این آیه را به استناد روایت عیاشی از امام جواد (علیه السلام)[۱۳] و نیز روایت مسند زید[۱۴] برداشت نموده باشند؛ که بسیاری از فقها به این روایات عمل ننموده اند زیرا اولا سند این روایات ضعیف است و ثانیا با روایات دیگری که دلالتشان قوی تر است و سندشان محکم تر، در تعارض هستند؛ فلذا مشهور فقها و مفسرین بر طبق این روایات، نظر نداده اند.
به همین جهت است که محقق نجفی احتمال تقیه ای بودن این برداشت را خالی از ضعف نمی داند زیرا استدلال بر مشروعیت زندان از این آیه بین فقهای عامه رواج دارد.[۱۵]
۲-آیه ۱۵ سوره نساء
«وَ اللاَّتی یَأْتینَ الْفاحِشَهَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَهً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبیلا»؛
(و از زنان شما کسانى که مرتکب عملى شنیع -زنا- شوند، علیه آنان چهار شاهد بگیرید، پس اگر شهود شهادت دادند باید ایشان را در خانهها زندانى کنید، تا مرگشان فرا رسد و آنان را بگیرد و یا خدا راهى برایشان پدید آورد)[۱۶]
نظر مفسران
شاهد بحث فراز «فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ» می باشد؛ که آرای مختلفی در برداشت از آن وجود دارد؛ علامه طباطبایی قائلند که امساک و نگهداری در خانه و عدم تعبیر به زندان و حبس به علت آسان گیری و چشم پوشی بزرگوارانه خداوند متعال است؛ در ادامه می فرمایند: وقتی پس از حکم حبس خدای متعال غایت و نهایت را مرگ در حبس معین می نمایند به این علت است که امید نسخ این حکم و تبدیل آن به شلاق وجود داشت که پس از گذشت چندی از صدور حکم به زندان، این دستور نسخ و به تحمل شلاق تبدیل گردید.[۱۷]
اما در مقابل آیت الله خوئی معتقدند: حق این است که بین حکم به حبس و حکم به شلاق برای شخص زانیه ارتباطی از جنس ناسخ و منسوخ وجود ندارد؛ بلکه ایشان تعبیر قرآن به فاحشه را اعم از زنا و مساحقه (ارتباط دو زن) است؛ ضمن اینکه حکم به زندان، حد فاحشه نیست بلکه جلوگیری از تکرار فحشاء است؛ ضمن اینکه با صدور آیه ثبوت شلاق برای زانیه این احتمال تقویت می شود، که مراد از فاحشه در این آیه، فقط مساحقه باشد. پس زندان بخشی از حکم فاحشه و حکم به شلاق و یا رجم (سنگسار) بخش دیگری از عقوبت دنیوی او می باشد؛ پس با صدور آیه دوم، آیه اول منسوخ نمی گردد.[۱۸]
نظرات فقها
علامه حلی معتقد است در آغاز اسلام حد زن غیر باکره زندان بود، تا بمیرد و حد دختر باکره، سرزنش و آزار لفظی بود تا توبه کند؛ سپس این حکم نسخ شد و به جای آن سنگسار (برای غیر باکره) و تازیانه (برای باکره) صادر گردید.[۱۹]
شهید ثانی می فرماید: زنا از محرمات است و در صدر اسلام زنا کار حبس و آزار و اذیت لفظی می شد و از ظاهر آیه مذکور چنین بر می آید که ایذاء در مورد مردان بود و حبس در مورد زنان تا اینکه حدود مفصل زانی و زانیه در قرآن معین گردید[۲۰]
از فتاوای فقهای معاصر نیز چنین برداشت می شود که غالبا این آیه را منسوخ می دانند؛ زیرا هیچ یک حبس و زندان را جزء مراتب حد زنا نشمرده اند؛ مانند آیات عظام امام خمینی، [۲۱]مکارم شیرازی،[۲۲]نوری همدانی[۲۳]
آیت الله سبحانی معتقدند: آیه داله بر حکم زندانی نمودن فاحشه به واسطه حکم بعدی یعنی رجم یا شلاق نسخ شده است اما روش اثبات زنا (که از ابتدای آیه برداشت می شود) بر جای خود باقی است؛ زیرا حکم (زندانی کردن) نسخ می شود نه طریق اثبات آن.[۲۴]
۳-آیه ۱۰۶ سوره مائده
« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا شَهادَهُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حینَ الْوَصِیَّهِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصیبَهُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاهِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَری بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى وَ لا نَکْتُمُ شَهادَهَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمین»؛
(اى کسانى که ایمان آوردید شهادتى که براى یکدیگر در حال احتضار و هنگام اداى وصیت تحمل مىکنید مى باید که دو تن از شما یا دیگران آن را تحمل کنند و اگر مصیبت مرگ، شما را در سفر پیش آید و دو نفر مسلمان نیافتید تا وصیت شما را تحمل کنند، دو نفر از کفار را شاهد بگیرید و در صورتى که ورثه در باره این دو شاهد سوء ظنى داشتند آنان را بعد از نماز بازداشت کنید تا سوگند یاد کنند که ما شهادت خود را بمنظور سود مادى اگر چه رعایت جانبدارى از خویشان باشد تحریف نکرده و شهادت خداى را کتمان نکردهایم.)[۲۵]
قائلین به مشروعیت زندان از فراز «تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاهِ» چنین برداشت می کنند که اگر اصل زندان در اسلام مشروع نبود، شارع نباید در این مورد دستور به زندانی کردن شاهدان کافر می داد؛ پس وقتی چنین دستوری صادر می شود به این معنا است که اصل مشروعیت زندان ثابت است.
نظرات فقها و مفسران
مرحوم طبرسی معتقد است منظور از حبس نگه داشتن آنها است و اگر از قسم خوردن خودداری کردند، آنها را به قسم، وادار می کنند.[۲۶]
آیت الله مکارم نیز منظور از حبس را زندان ندانسته بلکه می فرمایند منظور از حبس، وادار نمودن شاهدان بر قسم خوردن است؛ مضافا به اینکه ایشان معتقدند ظاهر آیه چنین است که فرقی میان مسلمان و کافر بر وادار نمودن وجود ندارد.[۲۷]
زمخشری نیز همین معنا یعنی نگاه داشتن و وادار نمودن را از این فراز برداشت نموده است.[۲۸]
ضمنا مفسران امامیه بر این باورند که این آیه نسخ نشده است و شهادت کافر در مورد وصیت میت مسلمان فقط در سفر جایز است [۲۹]
امام خمینی می فرمایند این آیه از محکمات بوده و نسخی صورت نگرفته است و شهادت اهل کتاب در مورد وصیت مسلمانان در سفر، جایز است[۳۰]
آیت الله منتظری نیز قائل است بر اینکه این آیه بر مشروعیت اصل زندان در قرآن کریم دلالت دارد؛ معلوم مىشود که زندانى کردن دو شاهد بعد از نماز در بحق و درست شهادت دادن آنان مؤثر مىباشد.[۳۱]
۴-آیه ۵ سوره توبه
«فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلأَشهُرُ ٱلحُرُمُ فاقتُلُواْ ٱلمُشرِکِینَ حَیثُ وَجَدتُّمُوهُم وَ خُذُوهُم وَ ٱحصُرُوهُم وَ ٱقعُدُواْ لَهُم کُلَّ مَرصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوهَ وَ ءَاتَوُا ٱلزَّکَوهَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُم إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛
(پس وقتى ماه هاى حرام تمام شد مشرکین را هر جا یافتید به قتل برسانید و دستگیر نموده و برایشان تنگ بگیرید، و به هر کمینگاهى (براى گرفتن آنان) بنشینید، پس اگر توبه کردند و نماز بپا داشته و زکات دادن رهاشان سازید که خدا آمرزنده رحیم است.)[۳۲]
نظرات فقها و مفسران
شاهد بر موضوع مشروعیت زندان در قرآن کریم در این آیه فراز « ٱحصُرُوهُم» است.
شیخ طوسی قائل است بر اینکه حصر و حبس به معنای ممنوعیت خروج از محیطی می باشد.[۳۳]
طبرسی نیز فراز احصروهم را به حبس و زندان تعبیر نموده است. [۳۴]فیض کاشانی نیز مراد از حصر را زندان دانسته اما افزوده که هدف و غایت زندانی نمودن مشرکین این است که به مسجد الحرام دسترسی پیدا نکنند.[۳۵] اما علامه طباطبایی معتقد است که این آیه در حال بیان مراتب مقابله با مشرکین است به این بیان که اگر امکان جنگ و قتال وجود داشت با آنها بجنگید و اگر امکان نداشت آنها را در کحل خود محاصره و حبس کنید تا از اختلاط با مسلمانان جلوگیری شود (پس مراد زندان نیست) و اگر محل حضورشان را نمی دانید در کمینگاه ها منتظر باشید تا هر وقت توانستید با آنها بجنگید و بر آنان پیروز شوید.[۳۶]
شیخ مفید با برگزیدن این شان نزول که نقل است؛ این آیه در وصف اسرای بنی قریضه در مدینه نازل شده است که آنها را در خانه ای از خانه های بنی نجار زندانی کردند، چنین می فهماند که ایشان قائل بر مشروعیت زندان از این آیه می باشد.[۳۷]
علامه حلی معتقد است؛ این آیه به قرینه احصروهم دلالت بر منع و محاصره مشرکان در حصون و زندان ها دارد؛ به دلالت اینکه پیامبر نیز اهل طائف را یک ماه در قلعه خودشان زندانی نمود[۳۸]
قطب راوندی نیز به محصور نمودن اهل طائف در قلعه خودشان استناد نموده و چنین برداشت کرده است که از این آیه می توان بر مشروعیت زندان در قرآن استدلال کرد.[۳۹]
آیت الله هاشمی شاهرودی ادعای اتفاق امامیه بر جواز محاصره و زندانی نمودن مشرکین در قلعه های خود با استدلال از این آیه نموده است.[۴۰]
نتیجه گیری
مشروعیت زندان در اسلام از مسلمات فقهی است؛ اما از منظر آیات قرآن، آنچه از آیا مورد بحث برداشت می شود این است که بر مبنای بعضی از فقها از این آیات مشروعیت زندان در قرآن کریم قابل استدلال است اگر چه این استدلال ها مخالفانی دارد.
پی نوشت ها
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۵۸
- طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۳۵۴
- علامه حلی، تحریر الأحکام، ج۵، ص۳۷۹
- شیخ طوسی، المبسوط، ج۸، ص۴۷
- حلبی، الکافی فی الفقه، ص۲۵۲
- هاشمی شاهرودی، موسوعه الفقه، ج۷، ص ۶۱
- مکارم شیرازی، استفتائات، ج۳، ۳۸۲
- علوی گرگانی، اجوبه الاستفتائات، ج۲، ص۳۰۸
- صافی گلپایگانی، جامع الاحکام، ج۲، ص ۳۷۵
- سبحانی، الحدود و التعزیرات، ص ۴۱۸
- شیخ طوسی، المبسوط، ج۸، ص۴۷
- علامه حلی، جامع للشرایع، ص۲۴۱
- عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۱۴، ح۹۱
- زید بن علی، مسند زید، ص۳۲۳
- نجفی اصفهانی، جواهر الکلام، ج۴۱، ۵۹۳
- موسوی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۶۹
- طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۲۴۸
- خوئی، البیان، ص۲۳۱
- علامه حلی، تحریر الاحکام، ج۲، ص۲۶۸
- عاملی(شهید ثانی)، مسالک الافهام، ج۱۴، ص۳۲۵
- موسوی خمینی، ترجمه تحریر الوسیله، ج ۴، ص ۱۷۳
- مکارم شیرازی، استفتائات، ج۲، ص۴۸۳
- نوری همدانی، استفتائات، ج۲، ص۲۳۳
- سبحانی، نظام القضاء، ج۲، ص ۳۵۱
- موسوی، ترجمه المیزان، ج۶، ص۲۸۴
- نوری همدانی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۱۵
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۱۶
- زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۸۷
- خوئی، البیان، ص۳۶۳
- موسوی خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ۴۴۲
- منتظری، دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، ص۴۲۹
- موسوی، ترجمه المیزان، ج۹، ص۱۹۴
- شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۷۳
- طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۱۲
- فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۲، ص۳۲۲
- طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۱۵۲
- شیخ مفید، الارشاد، ص۵۸
- علامه حلی، تذکره الفقهاء، ج۹، ص۶۸
- قطب راوندی، فقه القرآن، ص۳۷۳
- هاشمی شاهرودی، موسوعه الفقه الاسلامی، ج۶، ص۵۷۶
فهرست منابع
- قرآن کریم
- حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، اصفهان، مکتبه الامام امیرالمومنین، بی تا
- حلی، ابن سعید جامع للشرایع، قم، مؤسسه سید الشهداء (ع)، ۱۴۰۵ق
- حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام الشرعیه علی مذهب الإمامیه، قم، مؤسسه الإمام الصادق علیه السلام، ۱۴۲۰ق
- حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقاء، قم، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۴۱۴ق
- خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۲ش
- خوئی، ابوالقاسم، البیان فى تفسیر القرآن، قم، موسسه احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۳۰ق
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۰۷ق
- زید بن علی، مسند الامام زید، بیروت، دار المکتبه الحیاه، ۱۳۴۰ق
- سبحانی، جعفر، الحدود و التعزیرات فی الشریعه الإسلامیه الغراء، قم، مؤسسه الإمام الصادق علیه السلام، ۱۴۳۲ق
- سبحانی، جعفر، نظام القضاء و الشهاده فی الشریعه الإسلامیه الغراء، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام، ۱۴۱۸ق
- صافی گلپایگانی، لطف الله، جامع الاحکام، قم، دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، ۱۳۸۵ش
- طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی، ۱۳۹۰ ق
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش
- طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی تا
- طوسی، محمد، المبسوط فی فقه الامامیه، تهران، مکتبه المرتضویه، ۱۳۸۷ق
- عاملی، زین الدین، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه، ۱۴۱۳ق
- علوی گرگانی، محمدعلی، اجوبه المسائل، قم، دفتر حضرت آیت الله علوی گرگانی، ۱۳۸۴ش
- عیاشی، محمد، تفسیر العیاشی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۸۰ق
- فیض کاشانی، محمد، تفسیر الصافی، تهران، مکتبه الصدر، ۱۴۱۵ق
- قطب راوندی، سعید، فقه القرآن، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره)، ۱۴۰۵ق
- مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه الحجج، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق
- مکارم شیرازی، ناصر، استفتائات، قم، مدرسه الإمام علی بن أبی طالب ع، ۱۴۲۷ق
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۱ش
- منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، قم،
- موسوی، محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان (طباطبایی)، قم، دفتر انتشارات اسلامى، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، ۱۳۷۴ش
- نجفی اصفهانی، محمد حسن، جواهر الکلام، قم، مؤسسه دائره المعارف فقه اسلامی، ۱۴۲۱ق
- نوری همدانی، حسین، هزار و یک مسئله، قم، مهدی موعود (عج)، ۱۳۸۸ق
- نورى همدانى، حسین، ترجمه تفسیر مجمع البیان (طبرسی) تهران، فراهانی، بی تا
- وائلی، احمد، احکام السجون، لبنان، دار الکتیبه، ۱۴۰۷ ق
- هاشمی شاهرودی، محمود، موسوعه الفقه الاسلامی المقارن، قم، دائره المعارف فقه اسلامی، ۱۴۳۲ق