- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- به دست حمید الله رفیعی
- 3:56 ب.ظ
- 1 نظر

خداوند متعال در آیه سى و نهم سوره بنى اسرائیل (الاسراء) فرموده است «و بر زمین از روى ناز و تکبر راه مرو، همانا که تو زمین را رخنه نخواهى کرد و به بلندى کوهها نخواهى رسید.» و در آیه هشتاد و سوم سوره قصص فرموده است: «این است سراى آخرت که قرار مى دهیم آن را براى آنان که برترى و تباهى در زمین را نمى خواهند.» و در آیه هیجدهم سوره لقمان فرموده است: «و مگردان به تکبر رویت را براى مردمان و راه مرو بر زمین با ناز و تکبر. بدرستى که خداوند دوست نمى دارد هر متکبر خرامنده را.»
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، سه چیز اصول کفر است: حرص، استکبار و حسد[۱].
همان حضرت فرموده است، ابلیس که نفرین خدا بر او باد به یاران خود گفت، اگر بتوانید سه خصلت را در آدمى بوجود آورید، به اعمال دیگر او اهمیتى نمى دهم، که هر چه کند پذیرفته نیست، و آن سه خصلت این است که: کارهاى خوب خود را بسیار پندارد و گناه خود را فراموش کند و خودبین شود.
امام باقر (علیه السّلام) فرموده است، سه چیز، شکننده پشت آدمى است، بسیار پنداشتن کار نیک، فراموش کردن گناه و شیفتگى به اندیشه خود[۲].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: بدبخت ترین مردم پادشاهانند و منفورترین و زبون ترین اشخاص کسى است که مردم را خوار و زبون بشمرد[۳].
حسن بن جهم از حضرت رضا (علیه السّلام) پرسید حد تواضع چیست؟ فرمود: به مردم همان گونه احترام بگذارى که انتظار دارى با تو همان گونه رفتار کنند. حسن مى گوید، به ایشان گفتم: فدایت گردم، دوست دارم بدانم من در نظر شما چگونه ام؟ فرمود: بنگر که من در نظرت چگونه ام [۴].
پیامبر فرموده اند: خداوند به داود (علیه السّلام) وحى فرمود که اى داود! همان گونه که آفتاب از هر کس که در آن بنشیند کم نمى آید، رحمت من هم آنچنان است که گنجایش هر کس را که در آن درآید دارد و همچنان که سستى و سبکى به کسى که مرتکب آن نشود زیانى نمى رساند، سستى کنندگان و سرکشان باید بدانند از فتنه محفوظ نیستند و همانا نزدیک ترین مردم در روز قیامت به من، متواضعان هستند و دورترین ایشان متکبرانند[۵].
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است، هیچ بزرگى و حسبى چون فروتنى نیست و هیچ تنهایى وحشتناکتر از خودپسندى و به خود شیفتگى نیست و در شگفتم
از متکبر که دیروز نطفه بوده و فردا مردارى بوى ناک است [۶].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، متکبران به صورت و شکل مورچه مبعوث و محشور مى شوند و مردم تا هنگام فراغت از حساب آنان را لگد مال مى کنند[۷].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: در آسمان دو فرشته اند که بر بندگان گماشته اند. هر کس سرکشى کند، مقامش را فرو مى آورند و او را پست مى کنند[۸].
امام باقر (علیه السّلام) فرموده است، در جهنم کوهى است بنام صعود و در آن کوه دره یى است بنام سقر (سعر) و در آن چاهى است بنام هیهب (هیمب، برهوت)، هر گاه روپوش آن چاه بر کنار مى رود، دوزخیان از شدت گرماى آن فریاد برمى آورند، جایگاه سرکشان در آن چاه است [۹].
هم ایشان فرموده است، پیامبر (صلّى الله علیه و آله) مردى از بنى تمیم را نصیحت فرمودند و به او گفتند: از اینکه دامن ازار و پیراهنت بر زمین کشیده شود (بسیار بلند باشد) پرهیز کن که از بالیدن است و خداوند متعال به خود بالیدن را دوست نمى دارد.
بشیر نبال مى گوید:[۱۰] در مسجد حضور امام باقر بودیم، مرد سیاه پوستى عبور کرد که با تبختر راه مى رفت. امام باقر فرمودند: این مرد سرکشى است. گفتم: نه، گدا و مستمند است. فرمود: نه، که سرکش است.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، امام سجاد (علیه السّلام) چنان آرام و با وقار حرکت مى کرد که گویى بر سرش مرغى نشسته است و به طرف چپ و راست منحرف نمى شد[۱۱].
پیامبر فرموده اند: هیچ بنده یى نیست مگر آنکه فرشته یى بر او گماشته است که چون براى خداوند تواضع کند، او را بر مى کشد و چون تکبر کند، خداوندش او را پست مى کند[۱۲].
همان حضرت فرموده اند: هر کس در دلش به اندازه قسمتى از دانه خردل کبر باشد، به بهشت وارد نمى شود[۱۳].
و فرموده اند: آن کسى که جامه خود را از تکبر به زمین کشد، خداوند روز قیامت به او نظر نمى فرماید[۱۴].
و فرموده اند: اساس تواضع، این است که هر کس را ببینى، تقدم بر سلام کنى و پاسخ آن کس را که بر تو سلام مى دهد، بدهى و اینکه هر جاى مجلس که جاى بود، بنشینى و خوش نداشته باشى که ستایش شوى و پاک دانستن و نیکو دانستن خود را دوست نداشته باشى.
شاعر چنین سروده است:
«اى متکبر که به کبر خود برترى مى جویى، تو که سرانجام در خاک خواهى بود، کبر چیست؟ اى قوم! این خانه غرور با باطل خود شما را مفریبد. کوشش کنید، که همگان مسافرید و آیا آدمى که نمى داند چه هنگام مرگ فرا مى رسد و از مرگ در امان نیست، غفلت مى ورزد؟» دیگرى سروده است «فرض کن که همه زمین را مالک شوى و بندگان براى تو فروتنى کنند تازه چه خواهد بود؟ مگر سرانجام به گور نمى روى و این یکى و آن یکى بر تو خاک نمى ریزد؟» و گفته شده است «به خدا توکل کردم و غیر از خدا به کس امید نبستم و روزى از مردم نیست بلکه روزى از جانب خداوند است.» و دیگرى گفته است: «به آن کسى که به خود شیفته بود و مى گفت کسى مثل من روى به تراجع نمى نهد، گفتم: اى کسى که به بیرون شدن از دنیا هر لحظه یى نزدیک هستى، چرا تواضع نمى کنى؟»
پی نوشت:
[۱] . در خصال، صفحات ۱۱۵ و ۱۲۹، جلد اول، همراه با ترجمه آقاى کمره یى آمده است.
[۲] . در خصال، صفحات ۱۱۵ و ۱۲۹، جلد اول، همراه با ترجمه آقاى کمره یى آمده است.
[۳] . از همین کتاب در صفحه ۲۲۶ مشکاه الانوار طبرسى هم نقل شده است.
[۴] . عیون اخبار الرضا، ص ۵۰، ج ۲، و امالى صدوق، ص ۱۴۵ و به نقل از آن در بحار الانوار، ص ۱۱۸، ج ۷۵، چاپ جدید، آمده است.
[۵] . الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه، شیخ حر عاملى، ص ۹۳.
[۶] . ضمن کلمات قصار و حکمت آمیز آن حضرت در صفحات ۱۱۳۵ و ۱۱۲۹ نهج- البلاغه، چاپ آقاى فیض الاسلام، آمده است.
[۷] . اصول کافى، ص ۳۱۰، ج ۲، ذیل شماره ۱۱ و محجه البیضاى فیض، ص ۲۱۶، ج ۶.
[۸] . اصول کافى، ص ۱۲۲، ج ۲، و به نقل از آن در بحار الانوار، ص ۱۲۶، ج ۷۵، آمده است.
[۹] . در مستدرک حاکم نیشابورى، ص ۵۹۷، ج ۴ هم، نظیر این از پیامبر( صلّى الله علیه و آله) آمده است.
[۱۰] . از راویان ستایش شده و مورد اعتماد است. رک. به: رجال ابن داود حلى، ص ۵۶.
[۱۱] . محاسن برقى، ص ۱۲۵، چاپ ایران، و به نقل از آن در بحار الانوار، ص ۷۰، ج ۴۶، چاپ جدید، آمده است.
[۱۲] . در اصول کافى، ص ۳۱۲، ج ۲، نظیر این روایت آمده است.
[۱۳] . در محجه البیضاء، ص ۲۱۶، ج ۶، از اصول کافى، ص ۳۰۹، ج ۲، آمده است.
[۱۴] . در صفحه ۲۱۸ همان مأخذ به دو صورت از کافى کلینى رضوان الله علیه و از مصابیح بغوى، ص ۱۱۹، ج ۲، نقل شده است.
اشتراک گذاری