- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
۳- رسالت درمان خانواده
خانواده یک سیستم باز و ملزم به برون سازی و انس گیری با دو خانواده اصلی، خویشاوندان و جامعه است؛ با این ویژگی که موفقیت خود را در گرو به هم وابستگی درونی متعادل میداند. این به هم وابستگی بر دو تکیه گاه حقوقی و اخلاقی استوار میباشد. رعایت حقوق متقابل زن و شوهر و تعامل اخلاقی آن دو – که نماد دلسوزی و مهربانی است – وقتی تحقق مییابد که نوعی خودسازی در حوزه روابط زناشویی همیشه مطرح باشد و فلسفه به هم تنیدگی بایسته در خانواده را یادآوری کند، وگرنه دنیای بیرون، آسیبهای خود را از کانال برون گرایی اعضای خانواده، به درون آن گسیل میدارد و روابط بین زن و شوهر را به تهدید میگیرد.
زمانی که در بیرون فعالیتهای سازمان یافتهای مثل نهضت برابری زن و مرد، اصالت مدپرستی، رقابت در مصرف و رواج سکس جریان داشته باشد، وسوسه تعارض با شدت بیشتر، به سراغ آقا و خانم میرود و زمینه تخاصم و احیاناً روان پریشی را فراهم میآورد.
قرآن با واقع بینی ویژه خود آسیب پذیری خانواده را به گونههای مختلفش پیش بینی کرده و برای کنترل و درمان به موقع آن، راهکاری ارائه داده که با خانواده درمانی جدید، تفاوت اساسی دارد.
طبق نظریه «خانواده درمانی» جدید، درمان گر، وقتی به سراغ خانواده میرود که آسیب و اختلال روانی در یک عضو یا دو عضو، به عنوان مرض و عارضهی پابرجا جلب توجه کند. باور درمان گر این است که فرد در چارچوب محیط اجتماعیاش در نظر گرفته شود؛ فرد نمیتواند جدا از سایر اعضای خانواده باشد، پس باید ساخت گروه خانواده تغییر کند تا اعضای آن هم تغییر کند. (۱)
خانواده درمانگر، به گونه مردم شناس باید به فرهنگی که با آن کار میکند ملحق شود و در داخل سیستم خانواده، فشار آن را تجربه کند و برخلاف مردم شناس – که به شناخت بسنده میکند – باید آن فرهنگ را تغییر دهد. وارد سیستم خانواده شدن؛ یعنی شبیه شدن با اعضای خانواده و تقلید کردن از آنها، کار دشواری است، ولی بدون این نوع برون سازی، درمانگر نمیتواند موفق به بازسازی خانواده شود. (۲)
نظریه خانواده درمانی قرآن، با واگذاری مسئولیت درمان به اعضای خانواده و خویشاوندان، از اقدام زودهنگام و پیش از ریشه دار شدن آسیب، حمایت میکند. به همین دلیل از واژه «خوف نشوز» استفاده میکند که اشاره دارد به آغاز نمایش علائم هنجارشکنی توسط زن، شوهر یا هر دو.
به تعبیر دیگر، قرآن از این ایده حمایت میکند که اسرار خانواده نباید به بیرون از خانواده درز کند. در جامعه تنها بعضی اعضای خویشاوندان میتوانند در بعضی شرایط، در جریان مشکلات خانواده به صورت تفصیلی قرار بگیرند. و آن، زمانی است که زن و شوهر، هر دو روابطشان را گل آلود ببینند.
مرد و زن هر دو موظفاند که همدیگر را زیر ذره بین قرار دهند. هرگاه نشانههای انگیزه آسیب زنی به روابط زناشویی را در رفتار همدیگر مشاهده کردند، بیدرنگ دست به کار شده، از توسعه و رشد آن جلوگیری نمایند.
بدین ترتیب در نظریه قرآن، مشکل ورود درمان گر در سیستم خانواده و خود را عضو آن قلمداد کردن – به گونهای که سایر اعضا بپذیرند – وجود ندارد؛ چه آن که درمانگر از پیش، در خانواده یا خویشاوندان عضویت حقیقی دارد و میتواند زودهنگام متوجه آسیب شده، آهنگ درمان کند.
قرآن درباره نقش و راهکارهای مورد استفاده زن و مرد در امر خانواده درمانی و کنترل اختلال رؤیت شده در خانواده میگوید:
(وَ اللَّاتِیْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغَوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً…)؛ (۳)
زمانی که از سرکشیشان بیم دارید، پند دهید، در رخت خواب تنها گذارید و تنبیه کنید. پس اگر از شما فرمان بردند، دنبال راهی بیدارگر بر ضد آنها نباشید.
(وَ إِنِ امْرَأَهٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ…)؛ (۴)
اگر زنی از شوی خویش بیم سرکشی و روی گردانی داشته باشد، مانعی ندارد با هم صلح کنند و [البته] صلح بهتر است.
کارآمدترین سرفصل نظریه خانواده درمانی در قرآن، درمان خانواده توسط خویشاوندان است که «ابن عربی» از آن به عنوان یکی از اصول قرآنی یاد میکند که بنیان شریعت را تشکیل میدهد و با اظهار تأسف از این که در عصر وی، در تمام شهرهای کشورش، اثری از اجرای این طرح قرآنی به چشم نمیآید، میگوید:
“وقتی که تمام قضات را به اجرا و احیای این اصل فراخواندم، جز یک قاضی، کسی جواب مثبت نداد.” (۵)
رشیدرضا نیز با سوگمندی، میگوید:
“در حالی که فساد در خانوادهها در حال گسترش است و از والدین به بچهها سرایت میکند، کسی وجود ندارد که این سفارش گرانمایه، به عنوان واجب یا مستحب عمل کند.” (۶)
قرآن نقش درمانگری را وقتی به خویشاوندان واگذار میکند که روابط زناشویی از سوی زن و شوهر، به تهدید گرفته شود و نشانههای حق کشی در رفتار هر دو به چشم آید. در چنین شرایطی قرآن میفرماید:
(وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِهَا إِن یُرِیدَا إِصْلاَحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیماً خَبِیراً)؛
اگر از ناسازگاری میان زن و مرد بیم داشتید، داوری از خویشاوندان شوهر و داوری از خویشاوندان زن برانگیزید، اگر آن دو طالب اصلاح باشند، خداوند میانشان سازگاری پدید میآورد، همانا خداوند دانا و آگاه است.
مفسران و فقیهان، پرسشهایی از این دست را در خصوص این آیه، مهم دیده و طرح کردهاند که چه کسی مخاطب آیه است؛ و کسی که برانگیخته میشود، داور است یا وکیل؟ دو نفری که برای حل مشکل خانواده تعیین میگردند، میتوانند تصمیم بر طلاق و جدایی زن و شوهر بگیرند یا نه؟ جز خویشاوندان، کس دیگری اجازه ندارد که به ایفای چنین نقشی همت گمارد یا نه؟
در کنار دیدگاههایی که خود زن و مرد، فرمانروایان و مؤمنان را مسئول میشناسد، برخی این احتمال را نیز مطرح میکنند که مخاطب آیه، خویشاوندان دو طرف است. این احتمال طرف دار چندان جدی ندارد، ولی با ظاهر قرآن، قضاوت عقل و سنت، سازگاری بیشتری نشان میدهد، زیرا بر اساس بیان صریح قرآن، کار خانواده درمانی، باید توسط خویشاوندان، صورت گیرد. واگذاری یا مشروط کردن این کار، به دستور حکومت، دلیلی ندارد، به ویژه با توجه به این واقعیتها که خویشاوندان به صورت طبیعی در جریان مشکل قرار میگیرند و انگیزه ذاتی برای اقدام و زمینه عاطفی برای اجرا هم دارند.
سرنوشت دین و بنای زن و مرد بر افشا نشدن اسرار خانواده است و دولتی شدن این نوع تنش زدایی، به معنای بازاری شدن ماجرای درون خانوادگی است. بسیاری اوقات، خانواده و خویشاوندانش، در سایه حکومت طاغوت منش یا کافر زندگی میکنند که دین، مراجعه و دادخواهی از آن را ناروا میداند. گستردگی آشفتگی خانوادگی در این سطح، به قدری وسعت دارد که در حوصله حکومت نمیگنجد.
در روایتی که تمام مفسران و فقها به نقل آن پرداختهاند نیز همراهان زن و مرد – که یقیناً خویشاوندان ایشان بودهاند – مسئول تعیین داور شناخته شدهاند، و نه خود علی (علیه السلام):
زن و مردی – که هر کدام را جمعی از مردم همراهی میکردند – به امام علی (علیه السلام) مراجعه کردند. امام (علیه السلام) فرمود: این دو را چه ماجرایی است؟ گفتند: بین آنها، ناسازگاری پدید آمده است! امام فرمود: از خویشاوندان هر کدام داوری را برگزینید. سپس به دو داور فرمود: میدانید چه مسئولیتی دارید؟
اگر نظرتان این است که آنها با هم بمانند، حکم با هم ماندن آنها میکنید و اگر نظرتان بر این قرار است که از هم جدا شوند، حکم به جدایی آنها میکنید. پس زن گفت: راضی هستم به کتاب خدا! چه به ضررم باشد و چه بر نفعم! مرد گفت: به جدایی رضایت نمیدهم؟ امام فرمود: به خدا سوگند، تن دادنت به داوری، دروغ است، مگر این که اقرار کنی؛ به گونهای که زن اقرار کرده است.
قسمت پایانی روایت از صلاحیت و اختیارات گسترده داوران پرده برمیدارد (و گویا این نکته را مورد تأکید قرار میدهد که تعیین پیش شرط، در حقیقت دعوت به طرف داری از یک طرف دعوا میباشد که با داوری عادلانه سازگاری ندارد) وگرنه، همان گونه که تلقی وکالت از آیه، مخالف نص آن میباشد، انتخاب گزینه طلاق – با استناد به آیه – توسط داوران نیز مخالف صراحت قرآن است که تأکید بر آسیب زدایی و کارآمدی قطعی این گونه از خانواده درمانی دارد؛ بنابراین اگر درمانی صورت نمیگیرد، راز آن را باید در ناکارآمدی و ناتوانی درمان گر جست و جو کرد و دنبال داور دیگری بود؛ به همین دلیل، شهید ثانی میگوید:
“شایستهی داوران است که در تلاششان، خلوص نیت و قصد اصلاح داشته باشند. پس کسی که در تلاش شایستهاش حسن نیت دارد، خداوند تلاشش را نیکو قرار میدهد و این، سبب تحقق خواسته او میگردد، چنان که قرآن بدان اشاره دارد: «اگر دو داور اراده اصلاح داشته باشند، خداوند، وفاق بین زوجین را مقدر میکند».
مفهوم شرط این است که ناکامی داوران و تداوم ناسازگاری بین زن و شوهر، بازتاب دهنده فساد نیت دو داور است و این که آن دو با همدلی و توافق در پی اصلاح نبودهاند؛ بلکه در نیت یکی، یا هر دو، فساد وجود داشته، به همین دلیل به مرادشان نرسیدهاند.” (۷)
رشیدرضا نیز از آیه همین مطلب را میفهمد و تأکید میکند که بر اساس آیه، اگر اراده داوران درست باشد، وفاق حتماً حاصل میآید. این نشانه اهتمام خداوند نسبت به تحکیم نظام خانوادههاست که در مقابل سازگاری، از جدایی یادی نمیکند، تا بدین وسیله بفهماند که جدایی نباید به وجود آید. (۸)
عادلانه بودن داوری، مورد تأکید است. در خصوص خانواده علاوه بر رعایت عدالت، احیای مجدد صمیمیت در محیط خانواده نیز هدف داوری قلمداد شده است؛ بر این اساس، شایستگی داور در این باب، معنایی خاص دارد. علاوه بر زمینههای طبیعی از قبیل: آشنایی بیشتر داوران با وضعیت درون خانوادگی، علاقمندی شدید آنها به بازگشت صلح و دوستی در خانواده، آرامش خاطر زن و شوهر در مقام بیان آنچه که در ضمیرشان دارند، از دوستی، کینه، اراده با هم ماندن، از هم جدا شدن و دلایل هر کدام که بازگویی آنها با بیگانه، از نظر آنان ناخوشایند میباشد، فضایل اکتسابی چونان: مهرورزی، مهارت قناعت دهی (۹) و صالح بودن (۱۰) نیز جزء شرایط داوری داوران فامیلی قلمداد شده که به روزرسانی آنها، مستلزم آشنایی با روان شناسی خانواده و فن روان درمانی خانواده خواهد بود.
روش کاری داوران در تفاسیر و کتابهای فقهی این گونه توضیح داده شده که هر کدام از دو داور، با خویشاوند خود، به تنهایی مینشیند تا در جریان گفتنیها و تمایلات او قرار گیرد (۱۱) و ظالم و مظلوم را بشناسد. سپس دو داور، طی نشستن، عوامل ناساگاری را در پرتو دانستنیها و شنیدنیهایی که به دست آوردهاند، به مطالعه میگیرند تا مقصر اصلی و راههای درمان آشفتگی روابط زناشویی را مشخص نمایند. در نهایت، هر کدام به سراغ فامیل خود میروند تا مسئولیت و وظیفه او را در پدیده ناسازگاری و درمان آن، به وی گوشزد کنند. (۱۲)
ولی ظاهر قرآن و چارچوب نهفته در آن، شمول دارد و تمام گونههای آشفتگی خانوادگی و اقدامات فعالیتهایی را که در جهت بازگشت صمیمیت و به هم وابستگی به خانواده مؤثر است، دربرمیگیرد. بر اساس این معیار، نشستهای مشترک و مرکب از دو داور و اعضای خانواده، اگر مفید تشخیص داده شود نیز مشروعیت و مطلوبیت پیدا میکند.
به هر حال فیصلههای داوران، نافذ است. دستگاه قضایی حق ندارد چیزی به آن بیفزاید یا کم کند. (۱۴) شروط پیشنهادی آنها در صورت سازگاری با شرع، لازم الاجراست (۱۳) و جلوگیری از تخلف، با نظارت مشترک حاکم و خویشاوند، قابل تأمین است.
آخرین سخن
یاری رسانی به خانواده توسط خویشاوندان، با هر سه گونهاش، فعلاً در جامعه دینی وجود خارجی ندارد. ازدواجها رو به تصادفی شدن و همسان گزینی دینی با کمک خویشاوندان رو به فراموشی است. پیوندهای خویشاوندی، تنها زمینه ساز حضور اعضای فامیل در تالار عروسی برای صرف ولیمه است و زندگی مشترک زناشویی، با زورآزمایی و انگیزه چیره شدن آغاز میشود.
آسیبهای خانوادگی، زودهنگام به سراغ زن و شوهر میآید، نوزاد بینوا، در میدان نبرد، چشم به جهان میگشاید و زندگی را به تجربه میگیرد. بسیاری از این آشفتگیها ریشه در فراموشی طرح صله رحم و غفلت از احیای پیوند خویشاوندی دارد که اینک با وجود داشتن جایگاه والا در متن دین، فاقد دانش، آموزش و کارشناس میباشد. باید اذعان داشت که:
صلهُ الرحم تعمِّرُ الدریارَ و تَزید فی الأعمارِ؛
با صله رحم، آبادانی و شادابی را میشود به جامعه و خانواده بازگرداند.
سید ابراهیم سجادی
پینوشتها
۱- خانواده و خانواده درمانی، ص ۲۲
۲- همان، ص ۱۶۸-۱۶۹
۳- نساء، آیه ۳۴
۴- همان، آیه ۱۲۸
۵- ابن عربی، احکام القرآن، ج ۱، ص ۴۲۱
۶- تفسیر المنار، ج ۵، ص ۷۹
۷- شهید ثانی، مسالک الافهام، ج ۸، ص ۳۶۹
۸- تفسیر المنار، ج ۵، ص ۷۹
۹- تفسیر الکشّاف، ج ۲، ص ۷۲
۱۰- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۱، ص ۵۰۵
۱۱- شهید ثانی، مسالک الافهام، ج ۸۵، ص ۳۶۹
۱۲- المفصل فی احکام المرأه و البیت المسلم، ج ۸، ص ۴۲۴
۱۳- همان، ص ۴۳۳
۱۴- شهید ثانی، مسالک الافهام، ج ۸، ص ۳۷۱
منبع: جمعی از نویسندگان، (۱۳۹۱)، زن و خانواده در افق وحی، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول