- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
امامت رهبری و پیشوایی جامعه اسلامی به نصب الهی و جانشینی پیامبر اکرم(ص) در امور دینی و دنیوی است. این آموزه، از اصول مذهب شیعه و از اختلافات اعتقادی میان شیعه و اهل سنت است.
اهمیت امامت نزد شیعیان باعث شده که آنان امامیه لقب گیرند. بنابر آموزههای شیعه، پیامبر اکرم(ص) از ابتدای دوران رسالت به معرفی خلیفه خویش و امام مسلمانان پس از وفات خود، اهتمام جدی داشت.
اقدامات آن حضرت در این مسیر، از نخستین دعوت علنی، با معرفی امام علی(ع) به عنوان خلیفه و جانشینِ بعد از خود آغاز شد و تا آخرین روزهای زندگانی ایشان، در راه بازگشت از حجه الوداع در ۱۸ ذیالحجه در غدیر خم و همچنین لحظات آخر عمرشان که دوات و قلمی درخواست کردند ادامه یافت.
گفتارى کم مانند و فراگیر از امام علی ابن موسی الرضا(علیه السلام) درباره فضیلت و ویژگىهاى امامت.
عبدالعزیز بن مسلم مىگوید:
ما همراه امام رضا(علیه السلام) در مرو بودیم. در آغاز ورود، روز جمعه در مسجد جامع گرد آمدیم. حاضران در مسجد مسأله امامت را پىش کشیده، اختلافهاى بسیارِ مردم را در این زمینه بازگو مى کردند.
پس آنگاه نزد مولایم امام رضا(علیه السلام) رفتم و وى را از فرو رفتنِ مردم در این بحث آگاه ساختم. او لبخندى زد و فرمود:
اى عبدالعزیز! این مردم، ندانسته، فریب پندارهاى خود را خوردند. همانا خداوند عزّوجل پىش از ستاندنِ جانِ پىامبرش(صلی الله علیه و آله) دین را براى وى کامل ساخت و قرآن را بر او نازل فرمود که بیان هر چیزى در آن است.
خداوند در قرآن، حلال و حرام، حدود و احکام، و تمام نیازمندیهاى مردم را بیان کرده و فرموده است:
ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَیءٍ.۱
در این کتاب هیچ چیزى را فروگذار نکردیم.
و در حجهالوداع نیز که در واپسین سال زندگى پىامبر(صلی الله علیه و آله) تحقق یافت، این آیه را نازل فرمود:
اَلیَومَ اَکمَلْتُ لَکُم دینَکُم وأَتْمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتى وَرَضیتُ لَکُم الاِسلامَ دینا.۲
امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را دین شما برگزیدم.
امامت کامل کننده دین است؛ ازاینرو پىامبر(صلی الله علیه و آله) پىش از رحلت، نشانههاى دین مردم را براى امّتش تبیین کرد؛ راه ایشان را برایشان روشن ساخت؛ آنان را به راهسپارى در مسیر حق واداشت؛
علی(علیه السلام) را به رهبرى و امامت منصوب کرد؛ و همه مسائلى را که یک امّت نیازمند آنهاست براى آنان بیان فرمود. پس کسى که گمان نماید خداوند عزّوجل دینش را کامل نساخته است، کتاب خدا را انکار کرده؛ و کسى که کتاب خدا را انکار کند، به خود او کفر ورزیده است.
آیا مردم جایگاه و منزلت امامت را در میان امّت مى شناسند تا روا باشد که در این مسأله، داراى حق انتخاب گردند؟ همانا ارزش امامت والاتر، مرتبهاش بزرگتر، جایگاهش برتر، موقعیّتش عالیتر، و ژرفایش بیشتر از آن است .
که مردم با اندیشههاى خود بدان دست یابند؛ یا با آراى خویش آن را دریابند؛ یا به انتخاب خود، امامى را برگزینند. همانا امامت مقامى است که خداى متعال آن را در وهله سوم، پس از پىامبر شدن و «خلیل» گشتن، به ابراهیم خلیل عطا فرمود و او را به این برترى، شرف بخشید و بدینسان نامش را برافراشت و فرمود:
اِنّى جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماما.۳
همانا من تو را پىشواى مردم گردانیدم.
ابراهیم خلیل(علیه السلام) شادمان از این مقام بزرگ، گفت: «آیا این مقام فرزندانم را هم خواهد رسید؟»
خداوند تبارک و تعالى فرمود:
لایَنالُ عَهْدِى الظّالِمینَ.۴
پىمان من ستمکاران را دربرنگیرد.
این آیه، امامت هر ستمگرى را تا روز قیامت باطل دانست و بدینسان، امامت در میان برگزیدگان و پاکان قرار گرفت. سپس خداوند متعال او را گرامى داشت؛ بدینگونه که امامت را در میان فرزندان برگزیده و پاکش قرار داد و فرمود:
وَوَهبْنا لَهُ اِسْحقَ وَیَعْقُوبَ نافِلَهً کُلاًّ جَعَلْنا مِنَ الصالِحینَ. وَجَعَلْناهم اَئِمَّهً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا وَاَوْحَیْنا اِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَاِقامَ الصَّلاهِ وَایتاءَ الزَّکاهِ وَکانُوا لَنا عابِدینَ.۵
و به او اسحاق و فرزندزادهاى چون یعقوب را بخشیدیم، و همه را از شایستگان گردانیدیم، و همه را پىشوایانى ساختیم که به امر ما هدایت مىکردند، و انجام دادن کارهاى نیک و برپاى داشتن نماز و دادنِ زکات را به آنان وحى کردیم. و همه پرستنده ما بودند.
سپس همواره و در قرون پىاپى، بعضى از خاندان وى امامت را از یکدیگر میراث مىبردند تا آن هنگام که خداوند متعال آن را به پىامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) سپرد و فرمود:
اِنَّ اَوْلَى النّاسِ بِاِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِیُّ وَالَّذینَ آمَنُوا وَاللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ.۶
نزدیکترین کسان به ابراهیم، همانا پىروان او و این پىامبر و مؤمنان هستند. و خدا یاور مؤمنان است.
پس امامت ویژه پىامبر(صلی الله علیه و آله) بود و او به فرمان خداى تعالى و به شیوهاى که خداوند واجب فرموده، آن را بر عهده علی(علیه السلام) نهاد. سپس امامت درمیان فرزندان برگزیده او جریان یافت که خداوند به ایشان علم و ایمان بخشیده و با فرمایش خویش به آن تصریح کرده است:
وَقالَ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ وَالاْیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى کِتابِ اللّهِ اِلى یَوْمِ الْبَعْثِ.۷
آنان که علم و ایمان داده شدهاند، گفتند: «شما بر وفق کتاب خدا، تا روز قیامت در گور آرمیدهاید.
پس امامت تا روز قیامت، تنها در میان فرزندان علی(علیه السلام) خواهد بود؛ زیرا پس از محمّد(صلی الله علیه و آله) پىامبرى نمىآید تا امامت از آنِ او گردد یا به امامى وصیّت کند. اکنون این نادانها از کجا و به چه دلیل، براى خود، امام انتخاب مى کنند؟ همانا امامت مقام پىامبران، میراث اوصیاء، جانشینى خدا و رسول(صلی الله علیه و آله) مقام امیرالمؤمنین(علیه السلام) و میراث حسن و حسین(علیه السلام) است.
همانا امامت، به دست گرفتنِ سررشته دین و موجب سامان یافتن کار مسلمانان، و تأمین کننده صلاح دنیا و سربلندى مؤمنان است. امامت ریشه رشدکننده اسلام و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز، زکات، روزه، حج، و جهاد؛
و نیز فراوانى غنیمتها و صدقات، اجراى حدود و احکام، و پاسدارى از مرزها و قلمروها به دست امام صورت مىپذیرد. امام، با اجراى احکام حلال خدا را حلال و حرامش را حرام مىکند؛ حدود خداوند را به پا مىدارد؛ از دین خدا دفاع مىنماید؛ و مردم را با حکمت، اندرز نیکو، و دلیلِ رَسا به مسیر پروردگار خویش فرا مىخواند.
امام همانند خورشیدِ تابان است که با نورش بر همه جهان پرتو مىگسترد و خودش در افق جاى دارد؛ به گونهاى که دستها و دیدگان مردم به او راه ندارد.
امام ماه رخشان، چراغ فروزان، نور درخشان، و ستارهاى راهنما در شدّت تاریکیهاى فتنه و در رهگذر آبادیها و بیابانها و گرداب دریاهاى آشوب و بلاست. امام آب گوارایِ گاه تشنگى، راهبر مردم به سوى هدایت، و نجاتبخش آنان از نابودى است.
امام آتش روشن بر فرازِ بلندیهاست که هر کس را از او گرمى خواهد، گرما بخشد. امام راهنمایى است در هلاکتگاهها که هر کس از او جدا گردد، به هلاکت درافتد.
امام ابرى بارانزا، بارانى درشتدانه، خورشیدى نوربخش، آسمانى سایهگستر، زمینى پهناور، چشمهاى جوشان، و برکهاى پرآب است. امام همدمى نرمخو، پدرى دلسوز، برادرى همدل، مادرى احسانورز به فرزند خردسالش، و پناه بندگان در گرفتارى سخت است.
امام امین خدا در میان خلق او، حجّت او بر بندگانش، جانشین او در زمینش، فراخواننده به سوى خدا، و پاسدار حریم خداوند است. امام از گناهان، پاک و از زشتیها، پىراسته است.
علم حقیقى و خاص ویژه او و شکیبایى راستین نشانه اوست. وى مایه استوارى دین، سربلندى مسلمانان، خشم منافقان، و هلاکت کافران است. امام، یگانه روزگار خویش است که هیچکس همپایه او نیست؛
هیچ دانشمندى با او برابرى نمىکند و جایگزین و همانند و نظیرى ندارد. فضیلت کامل، ویژه اوست، بیآنکه وى در جستوجوى آن برآمده، آن را کسب کرده باشد؛ بلکه این فضیلت امتیازى است از جانب خداوند فضیلتبخش بخشایشگر.
پس کیست که امام را حقیقتا بشناسد یا بتواند او را انتخاب کند؟ هیهات! هیهات! در این وادى خِرَدها گم گشته، شکیباییها به حیرت افتاده، عقلها سرگردان شده، دیده ها بینور گشته، بزرگان کوچک شده.
حکیمان متحیّر مانده، خردمندان از پاى افتاده، سخنپردازان درمانده، هوشمندان در جهل فرورفته، شاعران وامانده، ادیبان ناتوان گشته، و سخندانان درماندهاند که فقط یکى از مقامها و فضیلتهاى او را در وصف آورند و به ناتوانى و کوتاهى خویش اقرار کرده اند.
پس چگونه ممکن است امام با تمام ویژگیهایش وصف شود یا حقیقتش بیان گردد یا چیزى از حقیقت مسأله امامت فهمیده شود یا کسى یافت گردد که در جاى او نشیند و مایه بینیازى از او باشد؟ نه هرگز چنین نیست.
چگونه و از کجا چنین باشد، در حالى که او همانند ستارهاى است فرادستِ چنگاندازان و وصف ثناگویان که هرگز بدان نمىرسند. او کجا و انتخاب مردم؟ او کجا و خِرَد بشر؟ او کجا و همانندى براى وی؟
آیا گمان مى کنند که امام در غیرخاندان پىامبر، محمّد(صلی الله علیه و آله) یافت مىشود؟ به خدا سوگند که آنان به خویشتن دروغ گفتند و آرزوى بیهوده کردند و به گردنهاى بلند و لغزنده فرا رفتند که از آن به زیر مى افتند.
خواستند با عقل هاى سرگشته و فاسد و ناقص، و آراى گمراهکننده خویش، امام را برگزینند، در صورتى که با این تلاش بیهوده بیشتر از امامِ حقیقى فاصله گرفتند.
خدا آنان را بکشد، به کجا منحرف مىشوند؟ کارى سخت را قصد کردند، دروغ گفتند، به گمراهى دورى دچار گشتند، و در سرگردانى فرو افتادند؛ زیرا امام حقیقى را آگاهانه ترک نمودند:
وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ، فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَکانُوا مُسْتَبْصِرینَ.۸
شیطان کارهایشان را در نظرشان بیاراست و آنان را از راه بازداشت و حال آنکه مردمى صاحب بصیرت بودند.
آنان از آن چه خدا و پىامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیتش(علیه السلام) برگزیده بودند، روى گرداندند و نظر خود را مقدّم داشتند. قرآن به ایشان خطاب مىکند:
وَرَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ ویَختار. ما کانَ لَهُم الْخیرَهُ سُبْحانَ اللّهِ وتَعالى عَمّا یُشْرِکُونَ.۹
پروردگار تو هر چه را که بخواهد، مىآفریند و برمىگزیند؛ ولى ایشان را توان اختیار نیست. منزّه است خدا و از هر چه برایش شریک مىسازند، برتر است.
و نیز خداوند عزّوجلّ فرموده است:
وَما کان لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَهٍ اَذا قَضَى اللّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرا اَنْ یَکُون لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ.۱۰
هیچ مرد و زن مؤمنى را نرسد که چون خدا و پىامبرش در کارى حکمى کردند، ایشان را در آن کارشان اختیارى باشد.
و همچنین فرموده است:
ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. أَمْ لَکُمْ کِتابٌ فیهِ تَدْرُسُونَ. اِنَّ لَکُمْ فیهِ لَما تَخَیَّروُنَ. أَمْ لَکُمْ اَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَهٌ اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ اِنَّ لَکُمْ لَما تَحْکُمُون. سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بذلک زَعیمٌ. أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ فَلْیَأْتُوا بِشُرَکائِهِمْ إِنْ کانُوا صادِقین.۱۱
شما را چه مىشود؟ چهسان داورى مىکنید؟ آیا شما را کتابى است که از آن مىخوانید؛ و هر چه اختیار کنید، در آن هست؟ یا با ما پىمانى که به روز قیامت کشد، بستهاید که به هر چه حکم کنید، حق با شما باشد. از ایشان بپرس کدامشان ضامن چنین پىمانى است. یا آنان را بُتانى است؟ اگر راست مىگویند، بُتان خود را بیاورند.
و نیز خداوند عزّوجل فرموده است:
أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها.۱۲
آیا در قرآن نمىاندیشند یا بر دلهایشان قفلهاست؟
یا:
طَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لایَفْقَهُونَ.۱۳
خداوند بر دلهاشان مهر نهاده است؛ پس ایشان نمىفهمند.
یا:
قالُوا سَمِعْنا وَهُمْ لایَسْمَعُونَ إِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَاللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لایَعْقِلُونَ وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فیهِمْ خَیْرا لاَءَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُون.۱۴
گفتند: «شنیدیم»؛ در حالى که نمىشنوند. بدترین جانوران نزد خدا این کران و لالان هستند که درنمىیابند. و اگر خدا خیرى در آنان مىیافت، شنواشان مىساخت. و اگر هم آنان را شنوا ساخته بود، باز هم برمىگشتند و رویگردان مىشدند.
یا:
قالُوا سَمِعْنا وَعَصَیْنا.۱۵
گفتند: «شنیدیم و سرپىچیدیم».
چنین نیست که منصب امامت اختیارى باشد بلکه آن چنین است:
فَضْلُ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَاللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمْ.۱۶
بخشایشى است از جانب خدا که به هر کس خواهد ارزانیاش مىدارد؛ که خدا صاحب بخشایشى بزرگ است.
پس چگونه ایشان مىتوانند امام برگزینند، در صورتى که امام دانشمندى است که هیچگاه نادان نمىشود و سرپرستى است که هرگز بیم به دل راه نمى دهد. او کانون قدس، پاکى، طاعت، زهد، علم و عبادت است.
تنها او است که پىامبر(صلی الله علیه و آله) مردم را به سویش فرا خوانده است و از نسل فاطمه پاکیزه پاکدامن است. در دودمانش جاى سرزنش نیست و هیچ پاکنژادى همرتبه او نباشد. از خاندان قریش، برترینِ دودمانِ هاشم، اهلبیت پىامبر(صلی الله علیه و آله) و پسندیده خداوند عزّوجل است.
مایه شرافتِ شریفان و زاده عبد مناف است. علمش بالنده، شکیباییاش کامل، در امامت نیرومند، در سیاست دانا، و فرمانبرداریاش واجب است. به فرمان خداى عزّوجل قیام مىکند. خیرخواه بندگان خدا و نگهبان دین خداوند است.
همانا خداوند به پىامبران و امامان(علیه السلام) توفیق عطا کرده و از خزانه علم و حکمتش به آنان چیزهایى بخشیده که به دیگران عطا نکرده است. به همین جهت، دانش ایشان بالاتر از دانش مردم روزگار است و این حقیقت در سخن خداوند متعال آمده است:
أَفَمَنْ یَهْدى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لایَهْدِى إِلاّ أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون.۱۷
پس آیا آن که به حق راه مىنماید، به پىروى سزاوارتر است یا آن که به حق راه نمىنماید و خود نیز نیازمند هدایت است؟ شما را چه مىشود؟ چگونه حکم مىکنید؟
و نیز خداوند تبارک و تعالى فرموده است:
وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْرا کثیرا.۱۸
و به هر که حکمت عطا شده، نیکى فراوان داده شده است.
و همچنین درباره طالوت فرموده است:
إِنَّ اللّهَ اصطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَزادَهُ بَسْطَهً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتى مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَاللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ.۱۹
همانا خدا او را بر شما برگزیده و به دانش و توان او بیفزوده است. و خدا پادشاهیاش را به هر که خواهد، دهد؛ که خدا دربرگیرنده و داناست.
و نیز به پىامبرش(صلی الله علیه و آله) فرموده است:
أنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَکانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظیما.۲۰
خداوند بر تو کتاب و حکمت نازل کرد و چیزهایى به تو آموخت که از این پىش، نمىدانستهاى و خدا لطف بزرگ خویش را به تو ارزانى داشت.
و درباره امامان که از خاندان و فرزندان و دودمان پىامبر او هستند، فرموده است:
أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ، فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْناهُمْ مُلْکا عَظیما. فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَکَفى بِجَهَنَّمَ سَعیرا.۲۱
یا بر مردم به خاطر نعمتى که خدا از فضل خویش به آنان ارزانى داشته، حسد مىبرند؟ در حالى که ما به خاندان ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم و فرمانروایى بزرگ ارزانى داشتیم، بعضى از ایشان به آن ایمان آوردند و برخى از آن روى گرداندند. دوزخ، آن آتش افروخته، ایشان را بس!
هنگامى که خداوند عزّوجل بندهاى را براى اصلاح کارهاى بندگانش برگزیند، سینه او را براى آن کار گشاده کند؛ چشمههاى حکمت را در قلبش جاى دهد؛ و دانشى به او الهام کند که از آن پس، از پاسخى درنماند و از راه راست منحرف نگردد.
او از هر خطا و گناهى در اَمان، از جانب خدا تأیید شده، با توفیق، و استوار قدم است. هر آینه از خطاها، لغزشها، و شُرور در امان است. خداوند او را به آن ویژگیها امتیاز مى بخشد تا حجّت رساى او بر بندگانش و گواه او بر آفریدههایش باشد.
این بخشش خداست که به هر کس خواهد، عطا نماید و خدا داراى بخشش بزرگ است.
آیا مردم توان انتخاب چنین فردى را دارند؟ یا ممکن است فرد انتخابشده آنان این ویژگیها را داشته باشد تا او را پىشواى خود سازند؟ به خانه خدا سوگند که این مردم از حق تجاوز کردند و کتاب خدا را پشت سر انداختند؛
گویى که حق را نمىدانند. در حالى که هدایت و شفا در کتاب خداست، ایشان آن را به سویى افکندند و از هواها و هوسهاى خود پىروى نمودند. پس خداى ـ جلّ و تعالى ـ ایشان را نکوهش کرد و دشمن شمرد و نابود ساخت و فرمود:
وَمَنْ أَضَلَّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لایَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمینَ.۲۲
و کیست گمراهتر از آن کس که بیآنکه راهنمایى از خدا خواهد، از پى هواى نفس خویش رود؟ همانا خدا مردم ستمکار را هدایت نمىکند.
و نیز فرمود:
فَتَعْسا لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمالَهُمْ.۲۳
هلاکت و شوربختى باد بر ایشان و خدا اعمالشان را باطل کرده است.
و همچنین فرمود:
کَبُرَ مَقْتا عِنْدَاللّهِ وَعِنْدَ الَّذینَ آمَنُوا. کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبّارٍ.۲۴
کار آنان نزد خدا و مؤمنان سخت ناپسند است. خدا بر دل هر متکبّر سرکشى چنین مُهر مىنهد.
درود و سلام فراوان خداوند بر پىامبر، حضرت محمّد، و خاندان او باد!
پىنوشت ها
۱ . انعام، آیه ۳۸.
۲. مائده، آیه ۳.
۳. بقره، آیه ۱۲۴.
۴. همان.
۵. انبیاء، آیات ۷۲ و ۷۳.
۶. آل عمران، آیه ۶۸.
۷. روم، آیه ۵۶.
.۸ عنکبوت، آیه ۳۸.
۹. قصص، آیه ۶۸.
۱۰. احزاب، آیه ۳۶.
.۱۱ قلم، آیات ۳۶ تا ۴۱.
۱۲. محمّد، آیه ۲۴.
.۱۳ توبه، آیه ۹۳. البته در قرآن کریم به جاى «لایفقهون»، «لایعلمون» آمده است.
۱۴. انفال، آیات ۲۰ تا ۲۳.
۱۵. بقره، آیه ۹۳.
۱۶. حدید، آیه ۲۱.
۱۷. یونس، آیه ۳۵.
۱۸. بقره، آیه ۲۶۹.
۱۹. بقره، آیه ۲۴۷.
۲۰. نساء، آیه ۱۱۳.
۲۱. همان، آیات ۵۴ و ۵۵.
۲۲. قصص، آیه ۵۰.
۲۳. محمّد، آیه ۸.
۲۴. مؤمن، آیه ۳۵.
۱-کلینى، یعقوب، اصول کافى، (تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۸ ه .ق.) ج۱، ص۱۵۴ـ۱۵۸، و مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، (لبنان: دار احیاء التراث العربى، چ۳)، ج۲۵، ۱۲۰ـ۱۲۸.
ترجمه: سیدابوالقاسم حسینى (ژرفا)
منابع:مجله، حوزه و دانشگاه، شماره ۲۶