- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
در نهضت عاشورا، مهمترین و سرنوشت سازترین نقش ها را، نیروهاى جوان و جوانان کربلا عهده دار بودند که طى آن، هفتاد و دو تن از بهترین مردان شهید شدند. امام رضا (ع) به «ریان ابن شبیب» فرمود:
«اى پسر شبیب! هجده نفر از ما بنی هاشم در کربلا شهید شدند که در روى زمین نظیر نداشتند. این هجده نفر، به استثناى فرمانده لایق و پیشوای عالیقدر خود امام حسین (ع) که پنجاه و هفت ساله بود، همه جوان بودند؛ جوانان سی و پنج ساله و کمتر تا نوجوانان دوازده ساله و ده ساله! سایر جانبازان کربلا نیز اکثرا نسل جوان بودند. در حقیقت می توان گفت اکثریت فداکاران قهرمان کربلا را، جوانان تشکیل می دادند».(۱)
هنگامی که یزید بن معاویه شرافت و فضیلت را لگدکوب می کرد، جوانان کربلا، فداکار و مردانه قیام کردند. سیماى جوانی پر شور و از جان گذشته جوانان کربلا، تا همیشه در تاریخ رستاخیز حسینی می درخشد.
ویژگی هاى جوانان کربلا
در اینجا شایسته است جهت آشنایی بیشتر نسل جوان جامعه اسلامی با اسوه و الگوهاى جاودان نهضت عظیم عاشورا، به برخی ویژگی هاى جوانان کربلا که تا آخرین قطره خون خویش، از رهبری و اهداف والای این نهضت دفاع کردند، اشاره کنیم:
الف. ایمان راسخ
جوانان کربلا و عاشورا، به دلیل پرورش در دامان خانواده های مؤمن و پرهیزکار، به کاملترین مراحل ایمان دست یافته و در راه حاکمیت احکام الهى آماده شهادت بودند.
وقتی امام حسین (ع) در مسیر کربلا در منزل «قصر بنی مقاتل» به دنبال خوابی که دیده بودند، جمله «انا لله و انا الیه راجعون» را بر زبان آوردند. «علی اکبر» جلو رفت و علت را جویا شد. حضرت فرمود: «اسب سوارى جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم، شبانگاه در حرکت است و مرگ به استقبالشان می آید.» علی اکبر گفت: «پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا که ما بر حقیم.» علی اکبر گفت: «پس ما را باکی از مرگ نیست»(۲)
ب. بصیرت
در دوران حکومت اموی، به دلیل تبلیغات زهرآگین علیه خاندان پیامبر (ص)، تشخیص حقانیت امام حسین (ع) کار آسانى نبود. حتی بسیاری از سیاستمداران بزرگ تحت تاثیر وضع حاکم، قیام آن حضرت را مورد انتقاد قرار می دادند. در چنین موقعیتی عده ای از جوانان با بصیرت، نسبت به ضرورت قیام امام حسین (ع)، بدون هیچ تردیدی، با تمام وجود به حمایت از او پرداختند.
امام صادق (ع) در توصیف صفات حضرت عباس (ع) می فرمایند: «خدا رحمت کند عموی ما عباس را، او از بصیرت و ژرف بینی بسیار نافذ و ایمان بسیار استوار برخوردار بود. به همراه اباعبدالله به جهاد پرداخت و در نهایت هم به فیض شهادت نایل آمد.»(۳)
ج. وفاداری
بارزترین صفت جوانان کربلا، وفادارى آنان به امام زمانشان است که در سخت ترین شرایط، حاضر نشدند محمد خود را با امام، نقض کنند. امام صادق (ع) با اشاره به نهایت وفاداری علمدار کربلا فرمود: «شهادت می دهم که در برابر جانشین رسول خدا (ص) همواره تسلیم بودى… همیشه به حجت خدا وفادار ماندی و لحظه ای از خیرخواهی برای او کوتاهى نکردى…»(۳)
د. ادب
از ویژگی هاى دیگر یاران حضرت به ویژه جوانان کربلا، آراستگی به فضیلت ادب است. در این میان، قمربنى هاشم، دارای منزلى خاص است. حضرت عباس (ع) بدون اجازه در کنار امام حسین (ع) نمی نشست؛ هنگامی که در حضور برادر می نشست، همانند یک بنده در مقابل مولاى خود بر روى دو زانو در کمال تواضع می نشست.
ه. جوانمردی
یکى دیگر از ویژگی هاى جوانان کربلا، جوانمردی و از خودگذشتگى آنان است. در بین جوانان کربلا، حضرت ابوالفضل (ع) در جوانمردى زبانزد است. هنگامی که عباس (ع)، تنهایی امام را دید، اجازه خواست تا عازم میدان شود. امام از او درخواست کرد تا برای کودکان حرم، کمى آب تهیه کند. مشک و نیزه اش را برگرفت و پس از شکستن محاصره فرات، وارد آن شد. براى لحظه اى قصد آشامیدن آب جارى فرات کرد، اما عطش امام (ع) و اهل او، وی را از نوشیدن آب بازداشت. گویا می گفت:
یا نفس من بعد الحسین هونى
و بعده لاکنت ان تکونى
هذا الحسین شارب المنون
و تشربین بارد المعین؟!(۴)
و. پایبندی به احکام و ارزشها
ویژگى دیگر اصحاب امام حسین (ع) و جوانان کربلا، پاسداری از احکام الهی و پافشاری بر ارزشهای اصیل دینی است؛ مثلا در هنگام ظهر در بحبوبه جنگ، دست از جنگ برداشته و مشغول نماز می شوند.
ز. رشادت
شجاعت و رشادت، ویژگی دیگر جوانان کربلاست. وهب، جوانی بیست و پنج ساله بود که بعد از اجازه از امام حسین (ع)، به میدان تاخت و با رشادت عحیبی می جنگید، بطوری که نوزده سواره و بیست پیاده را کشت. آنگاه هر دو دست او را قطع کردند. او همچنان جنگید تا او را اسیر کرده و نزد عمر سعد آوردند. عمر سعد که صلابت و دلاوری او را دیده بود، به او گفت: ما اشد صولتک: «چقدر صولت و رشادت سختى داری!». سپس دستور داد گردنش را زدند.
ح. صبر و استقامت
مصائب امام سجاد (ع)، از جمله سه شبانه روز تشنگی و شدت تب و التهاب، ناظر شهادت و کشته شدن پدر و برادر خردسال و عموها و عموزادگان و کلیه یاران بودن، تاراج خیمه ها و اسارت بانوان اهلبیت (ع)، نشان دهنده عظمت صبر و استقامت آن امام بزرگوار است. علاوه بر موارد مذکور، ایثار و فداکاری، شجاعت و شهامت، عفو و بخشش، آزادگی و عزت نفس و اخلاص و رافت و… از دیگر اوصاف جوانان کربلاست.(۵)
جوانان کربلا
۱-عباس بن على (ع)
آن حضرت یکی از شاخص ترین چهره ها در بین جوانان کربلاست. پدرش امیرالمؤمنین (ع)، مادرش فاطمه ام البنین و کنیه اش ابوالفضل است. «عباس» جوانى دلاور، زیبا و بلند بالا بود. وقتی که سوار اسب می شد، پاهایش به زمین می رسید. او علاوه بر مزایاى جسمی، از نظر ملکات روحی و کمالات نفسانى نیز بعد از برادرش امام حسین (ع) در میان همه جوانان و رجال اهلبیت (ع) نظیر نداشت.
در جنگ هاى صفین و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت. به خاطر سیماى جذاب و نورایش، او را «قمر بنى هاشم» می خواندند و به خاطر، آوردن آب به خیمه ها، «سقا» لقب یافت.
امام سجاد (ع) می فرماید: «خدا رحمت کند عمویم را که جان خویش را در راه برادرش فدا کرد تا آنکه دستهایش قطع شد. خداوند دو بال به او داده است که به وسیله آن، با فرشتگان در بهشت پرواز می کند. چنانکه خداوند براى جعفر بن ابیطالب قرار داده است.» وقتی که امام حسین (ع) بر بالین خون آلود حضرت عباس (ع) حاضر شد، فرمود: «الان انکسر ظهری و قلت حیلتى»(۶). حضرت ابوالفضل در کربلا سی و چهار ساله بود.
۲-علی بن حسین (امام زین العابدین ع)
چهره دیگر در بین جوانان کربلا، امام زین العابدین (ع) است. امام سجاد (ع) در حادثه کربلا، بیست و دو ساله بود و آن روزها بیمار بود. همین بیمارى نیز باعث گردید که وی از خطر کشته شدن نجات یابد و دودمان پیامبر (ص) در روى زمین باقی بماند.
حضرت امام سجاد (ع) مصائب و مشکلات و اذیت های بسیارى را تحمل کرد و با سخنرانی ها و افشاگری هایى در مجالس عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه، باعث زنده نگاه داشته شدن عاشورا و به لرزه در آمدن پایه های حکومت اموى گشت. دوران زندگى آن حضرت را می توان به دو بخش خلاصه کرد:
۱-بیست و دو سال ملازمت با پدر بزرگوارش.
۲-سی و پنج سال دوران امامت، یعنى دشوارترین دوران خفقان حکومت امویان، که آن حضرت در سختترین شرایط، به وظیفه امامت ادامه داد و عالیترین معارف و اخلاقیات و امور سیاسی و اجتماعى را در لباس دعا بیان فرمود. امام سجاد (ع) بنا بر قول مشهور، در بیست و پنج و به قولى دوازده محرم سال نود و پنج هجرى قمرى، به وسیله هشام بن عبد الملک در سن حدود پنجاه و شش سالگی به شهادت رسید.
۳-علی بن الحسین علی اکبر (ع)
شخصیت و چهره شاخص دیگر در بین جوانان کربلا، حضرت علی اکبر (ع) است. پدرش امام حسین (ع)، و مادرش لیلى دختر ابی مره می باشد. به علی اکبر معروف بود و از حیث شجاعت و نبوغ، بهترین یادگار جدش علی بن ابیطالب بود و از لحاظ چهره زیبا و تناسب اندام و خوى نیکو و گفتار نغز، از همه کس به جد بزرگوارش رسول اکرم (ص) شبیه تر بود. این شخصیت در بین جوانان کربلا، نخستین شهید از بنى هاشم در روز عاشورا بود که جسد مبارکش، قطعه قطعه گردید و نزدیکترین شهیدی است که در کنار امام حسین (ع) دفن شده است. سن او را از هیجده سال تا بیست و هفت سال نقل کرده اند.
۴-عبدالله بن على
پدرش، على (ع) و مادرش فاطمه ام البنین می باشد که به توصیه برادرش حضرت عباس (ع)، به میدان کارزار شتافت. او اولین فرزند ام النبین است که در روز عاشورا به شهادت رسید. سن او در هنگام شهادت بیست و پنج سال بود.
۵-عثمان بن علی
پدرش على (ع) و مادرش ام البنین است. به خاطر علاقه شدیدی که حضرت على (ع) به «عثمان ابن مظعون» داشت، نام فرزندش را عثمان گذاشت. وى، دومین فرزند ام البنین است که در روز عاشورا به شهادت رسید. او به هنگام شهادت، نوزده ساله بود.(۷)
۶-جعفر بن على
پدرش امیرالمؤمنین (ع) و مادرش فاطمه ام البنین می باشد. امام على (ع) به واسطه علاقه و محبتی که به برادرش «جعفر طیار» داشت، نام فرزندش را «جعفر» نهاد. امام حسین (ع) به وى فرمود: به کارزار بشتاب تا تو را مانند دو بردارم (عبدالله و عثمان) شهید ببینم. وى در هنگام شهادت، نوزده سال سن داشت. این سه برادر و حضرت عباس (ع)، امان نامه شمر را رد کردند و امام حسین (ع) را تنها نگذاشتند.
۷-ابوبکر بن على
پدرش على (ع) و مادرش لیلى، دختر مسعود بن خالد بود. او را «محمد اصغر» و یا «عبدالله» می خواندند. او در روز عاشورا پس از کارزار با دشمن، به محاصره در آمده و به شهادت رسید. نوشته اند: جسد بی جان او را در آبراه خشکى در کربلا یافتند.
۸-قاسم بن الحسن
پدرش امام حسن مجتبى (ع) و مادرش «رمله» می باشد. در شب عاشورا در پاسخ امام حسین (ع) که فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» گفت: «شیرین تر از عسل». او پس از اصرار زیاد، از امام حسین (ع) اجازه به میدان رفتن گرفت و این چنین رجز می خواند:
ان تنکرونى فاناابن الحسن
سبط النبی المصطفی المؤتمن
هذا حسین کالاسیر المرتهن
بین اناس لاسقوا صوب الحزن(۸)
او کارزار سختى نمود و با اینکه نوجوانی کم سن و سال بود، پس از کشتن سی و پنج نفر از دشمنان، در نهایت بر اثر ضربت شمشیر نقش بر زمین گشت و به شهادت رسید. سن او سیزده سال بود.
۹-ابوبکر بن الحسن
پدرش امام حسن مجتبى (ع) و مادرش، کنیز آن حضرت بود. او از مدینه همراه عمویش امام حسین (ع) به کربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم، به میدان آمد و جنگید تا به فیض شهادت نایل گشت.
۱۰-عبدالله بن الحسن
پدرش امام حسن مجتبى (ع) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله می باشد. عبدالله از جمله جوانان کربلا و در واقع نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین (ع) را زخمی و بی یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمی شوم».
در آن هنگام، شمشیری به طرف امام حسین (ع) روانه شد. عبدالله دست خود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان»! حسین (ع) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما؛ زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می کند. ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین (ع)، به شهادت رسید. وى از جوانان کربلا و در واقع نوجوانى یازده ساله بود.
۱۱-عون بن عبدالله
پدرش، عبدالله و مادرش حضرت زینب (ع) است. او در اوائل راه مکه به کربلا، در «وادی عقیق» به امام حسین (ع) پیوست. او در روز عاشورا به میدان نبرد شتافت و شمشیر زد تا به شهادت رسید. می نویسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «به خدا قسم، شهادت پسرم در رکاب حسین (ع) مصیبت مرا آسان می کند…»
۱۲-محمد بن عبدالله
پدرش، عبدالله و مادرش خوصاء می باشد. او با برادرش «عون» در راه مکه به کربلا در «وادی عقیق» به امام حسین (ع) پیوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون، به میدان رفت و به شهادت رسید. وقتى خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «اگرچه من توفیق یاری حسین (ع) را نیافتم، ولی با تقدیم پسرانم او را یاری کردم.»
۱۳-عبدالله بن مسلم
پدرش، مسلم بن عقیل و مادرش، رقیه دختر حضرت على (ع) می باشد. وى در روز عاشورا در میدان جنگ، سه مرتبه با دشمن کارزار کرد. دشمن به سوی او تیرى رها کرد و و عبدالله دستش را روى صورت گذاشت تا از اصابت تیر جلوگیری کند. تیر دستش را به پیشانى دوخت. تیرى دیگر، قلب او را نشانه گرفت. شهادت او در روز عاشورا این گونه بود. عبدالله، چهارده سال داشت.
۱۴-محمد بن مسلم
پدرش مسلم بن عقیل و مادرش از کنیزان بود. او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله»، در حمله دسته جمعى فرزندان ابیطالب به دشمن شرکت کرده، سپس به شهادت رسید. او سیزده ساله بود.
۱۵-عبدالرحمن بن عقیل
پدرش، «عقیل» برادر على (ع) و مادرش از کنیزان است. وی از عموزادگان امام حسین (ع) است. امام حسین (ع) فریاد زد: «ای عموزادگان من! صبر و مقاومت پیشه سازید… بعد از این، دیگر هرگز سختی و مصیبتى نخواهید دید.» وى در روز عاشورا در حمله دسته جمعى فرزندان ابیطالب به دشمن، شرکت کرد و به شهادت رسید.
۱۶-جعفر بن عقیل
پدرش «عقیل» و مادرش «خوصاء» می باشد «جعفر» در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت و در حالی که مادرش جلوى خیمه ایستاده بود و او را نظاره می کرد، به شهادت رسید.
۱۷ و ۱۸-سیف بن الحارث «الهمدانی» و مالک بن عبدالله «الهمدانی»
۱۹-شَبیب
«سیف» و «مالک» پسر عموى یکدیگر بودند و به همراه غلامشان «شبیب» به سپاه امام حسین (ع) پیوستند. روز عاشورا آن دو در حالی که می گریستند، به خدمت حضرت رسیدند. امام(۷) فرمود: «چرا گریه می کنید؟» آن دو گفتند: فدایت شویم، براى خودمان گریه نمی کنیم، ولی براى شما گریه می کنیم که در محاصره دشمن قرار گرفته اید و ما بیش از جانمان چیزى نداریم تا با آن از تو حمایت کنیم.»
حضرت به آنها فرمود: «خداوند از بابت علاقه و همدردیتان با من به شما پاداش دهد.» آنها در حالی که یکدیگر را حمایت می کردند، در جنگ دشمن به شهادت رسیدند. غلامشان در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسید.
۲۰-عائذ بن مجمع
او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بین راه به امام (ع) ملحق شد و حر بن یزید خواست نگذارد. امام (ع) فرمود: «اینها یاران منند و نباید آنها را از این کار بازداری» آنها به امام ملحق شدند و راهنماى آنها طرماح بود. صاحب حدائق، آن دو را در شمار شهدای حمله اول ذکر کرده است. دیگران گفته اند با پدرشان در یکجا شهید شدند و این قبل از حمله اول در آغاز جنگ بوده است.(۱۱)
۲۱-عمرو بن قرظه
پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا (ص) و از یاران على (ع) بود. عمرو قبل از شروع جنگ در کربلا، به امام حسین (ع) پیوست. در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولی به سوی حسین (ع) برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند.
او خود را سپر حضرت کرده و تیرها به صورت و سینه اش برخورد می کرد تا آسیبی به امام حسین (ع) نرسد. او در حالی که بدنش پر از جراحت شده بود، رو به حضرت کرد و گفت: «ای پسر رسول خدا! آیا به عهد خود وفا کردم؟» حضرت فرمود: «در بهشت جلوی من خواهی بود و سلام مرا به رسول خدا برسان.» در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید.
۲۲-عمرو بن جناده
عمرو که از جوانان کربلا و جوانی بیست و یک ساله بود، پس از شهادت پدرش، مادرش به او گفت: «پسرم! برو از حریم امام دفاع کن و در برابرش با دشمن جنگ کن.» او بعد از اجازه از امام حسین (ع)، به دشمن حمله کرد و چنین می خواند:
امیری حسین و نعم المیر
سرور الفؤاد البشیر النذیر
علی و فاطمه والداه
فهل تعلمون له من نظیر
او همچنان جنگید تا به شهادت رسید. دشمن سرش را از بدن جدا کرد و به طرف حسین (ع) پرتاب کرد. مادرش، سر فرزند را برداشت و آن را بر سر یکی از سپاهیان عمر بن سعد زد و او را به هلاکت رساند.(۱۲)
۲۳ و ۲۴-عبدالله بن عروه و عبدالرحمن بن عروه
این دو برادر، از اشراف و دلیران کوفه بودند و جدشان از یاران على (ع) بوده است. آنها در کربلا به امام حسین (ع) ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: «دوست داریم که در برابرت، مبارزه کرده و از حریم تو دفاع کنیم.» حضرت به آنها فرمود: «آفرین بر شما باد.» این دو برادر در نزدیکی امام (ع) با دشمن مبارزه کردند تا شهید شدند. در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «السلام علی عبدالله و عبدالرحمن ابنا عروه بن حراق الغفاریین».
۲۵ و ۲۶-وهب و همسر وهب(هانیه)
وهب مردى دلاور و از مسیحیان کوفه بود که با دیدن معجزه امام حسین (ع) و با شنیدن پیام امام (ع) با همسر و مادر خود به سوی کربلا حرکت کرد و مسلمان شد.
او در روز عاشورا با توصیه مادرش و اجازه امام حسین (ع) به میدان رفت و با صولت عجیبى جنگید، به طوری که نوزده سوار و بیست پیاده را کشت و سپس هر دو دستش را قطع کردند. وهب همچنان جنگید تا به شهادت رسید. پس سر بریده او را به سوى لشکر امام حسین (ع) انداختند. مادرش سر او را به آغوش کشید و سپس آن را به سوى دشمن انداخت. امام حسین(۷) فرمود: «ای مادر وهب! به خیمه برگرد. پسرت اکنون با رسول خداست.»
وهب هنگام شهادت بیست و پنج سال داشت. او و خانواده اش در روز عاشورا ده روز بود که به اسلام گرویده بودند و در پیکر وهب اثر هفتاد ضربه شمشیر و نیزه و تیر دیده می شد.(۱۳)
«هانیه» همسر وهب، خود را به جنازه به خون غلتیده همسرش وهب رساند، خون هاى پیکر او را پاک می کرد و گفت: «بهشت بر تو گوارا باد». شمر وقتی او را دید، به غلامش رستم دستور داد او را بکشد. رستم با عمود بر آن نوعروس زد و او را کشت. این نخستین زن و یگانه زنی بود که در کربلا در راه دفاع از حریم امام حسین(۷) به شهادت رسید(۱۴)
۲۷ و ۲۸-عبدالله بن یزید و عبیدالله بن یزید
«عبدالله» و «عبیدالله» همراه پدرشان «یزید» که از شیعیان بصره بودند همراه عده اى دیگر از بصره بیرون آمده و در محلی به نام (ابطح) در نزدیکی مکه به امام حسین (ع) پیوستند. در روز عاشورا «عبدالله» و «عبیدالله» در حمله اول که دسته جمعی بود، به شهادت رسیدند.
۲۹-عبدالرحمن بن مسعود
عبدالرحمن همراه با پدرش مسعود بن الحجاج، از شیعیان و شجاعان مشهور بودند که با لشکر عمربن سعد از کوفه خارج شدند، ولى پیش از درگیری به امام حسین (ع) پیوستند. «عبدالرحمن» و پدرش در روز عاشورا و در حمله اول، به شهادت رسیدند.
۳۰-عمار بن حسان
از شیعیان مخلص و از شجاعان دلیر و معروف بود. پدرش حسان از اصحاب امام على (ع) بود. عمار از مکه در خدمت امام (ع) بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فیض عظیم شهادت نائل گشت.
۳۱-حبشی بن قیس بن سلمه
جد او از اصحاب رسول خداست و از قبیله نهم است. او در ایامی که خبر از جنگ در کربلا نبود، خدمت امام بود و به همراه آن حضرت به کربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسید.
جمع بندی
جوانان کربلا، از عناصر مهم در رویداد حماسه حسینی محسوب شده و مهمترین و سرنوشت سازترین نقش ها را در حمایت از سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) ایفا کردند. جوانان کربلا با بذل شجاعت ها و رشادت های بی بدیل تا آخرین قطره خون خود، عهده دار میدان جنگ بودند و سرانجام در جمع بهترین مردان به شهادت رسیدند.
پی نوشت ها
۱-دوانی، سیماى جوانان در قرآن و تاریخ اسلام، ص۲۰۹
۲-همراه با سیدالشهداء (ع) از مدینه تا کربلا، ص۲۰
۳-امین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۳۰
۴-مقرم، سردار کربلا، ص۲۲۹
۵-قنبری، همراه با آن على (ع) از عاشورا تا اربعین، ص۶۳
۶-نشریه دیدار آشنا، ش۲۲، ویژگی هاى جوانان عاشورایی، ص۱۷
۷-آوینی، فتح خون، ص۱۲۰
۸-سید بن طاووس، لهوف، ص۱۱۳
۹-سید بن طاووس، لهوف، ص۱۱۳
۱۰-قنبری، همراه با آل على (ع) از عاشورا تا اربعین، ص۶۱
۱۱-نظری منفرد، قصه کربلا، ص۲۸۴
۱۲-علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۷
۱۳-حائری مازندرانی، معالی السبطین (ع)، ج۱، ص۲۸۶
۱۴-اشتهاردی، سوگنامه آل محمد (ص)، ص۱۰۶
۱۵-سید بن طاووس، اللهوف، ترجمه بخشایشی، ص۱۱۶
منبع اقتباس: ماهنامه دیدار آشنا؛ اسفند و فروردین ۳-۱۳۸۲، شماره ۴۶-۴۵؛ سید عباس حسینى (حوزه نت)