- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
او روشنفکرى متدین و مجتهدى بزرگوار و از خوبان امینى بود که اگر نتوان گفت بى نظیر؛ مسلماً کم نظیر بود. او با گوشت و پوست خود مبارزه را مى فهمید و سختیهاى آن را چون شربتى گوارا مى نوشید. او یار و پناه محرومان بود.[۱]
روشنایى کویر
در سال ۱۳۲۴ه’.ق. در خطّه کویر در شبى پر ستاره فرزندى پاک در خانواده اى روحانى و اهل علم و سیادت چشم به جهان گشود. به گفته خود وى، نام او را محمّد و لقب او را روح اللَّه گذاشتند.[۲] والد محترم ایشان حضرت آیت الله سید محمدرضا خاتمى پس از تکمیل تحصیلات در اصفهان و نجف و کسب فیض از استادانى چون ملا محمد کاشى، آیت الله شیخ مرتضى سریزدى و مرحوم آخوند ملا محمدباقر فشارکى به زادگاه خویش بازگشت و از عالمان و مراجع آن سرزمین قرار گرفت.[۳] جدّ مادرى او آیت الله آقا محمد، معروف به اردکانى و متخلص به شیدا یکى از عالمان گران قدر و فضلاى برجسته استان یزد بود. [۴]
شجره طیبه آیت الله خاتمى به حضرت امام حسن مجتبى(ع) منتهى مى شود.
دوران کودکى
او دوران طفولیّت را در اردکان سپرى کرد و از آنجا که خانواده او، همه از طرف پدر و هم از طرف مادر، در سلک روحانیت بودند، از همان ابتداى کودکى در مکتب به تحصیل پرداخت و تا حدود سیزده سالگى عربى و فارسى و بعضى از مقدمات را نزد استادان اردکان و پدر بزرگوارش آموخت. بعد از گذشت مدتى به علت استعداد و نبوغى که وى از خود نشان داد تصمیم به هجرت ایشان جهت تحصیل گرفته شد.[۵]
تحصیلات عالى
پس از اتمام دوران تحصیلات مقدماتى در اردکان – به گفته خودش – جهت ادامه تحصیل[۶] و تکمیل آن در انتخاب بین دو حوزه علمیه نجف و اصفهان – که هر دو از حوزه هاى برجسته بودند – مردد مى شود.[۷] به علت مشکلاتى که براى او در سفر به نجف وجود داشته تصمیم مى گیرد به اصفهان سفر کند. او ۱۲ سال تمام را (۱۳۵۴ – ۱۳۴۲ ه’.ق.) در اصفهان از وجود عالمانى فرزانه در فقه و اصول، حکمت و معقول و بخصوص در اخلاق و تهذیب نفس استفاده نمود.
وى که از استادان خود استفاده وافى و وافر نموده بود براى سیراب نمودن عطشّ علم و فقاهت خود به قصد مهیّا نمودن مقدمات سفر به نجف اشرف، راهى زادگاه خود اردکان شد.
پس از گذشت اندک زمانى همراه با پدر بزرگوارش جهت تهیّه گذرنامه و… به تهران مى رود که با مشکلات بسیار هر چه تلاش مى کند موفق به دریافت آن نمى شود و در نهایت به اردکان بر مى گردد. در این زمان پدر ایشان از دنیا مى رود و زندگى قدرى بر ایشان سخت مى شود تا آنجا که مجبور به ماندن در اردکان مى شوند و این پایان تحصیلات رسمى ایشان به حساب مى آید.
استادان
حضرت آیت الله خاتمى دوره مقدماتى را در اردکان نزد پدر بزرگوارش و دیگر استادان اردکان گذراند. همچنین در دوران اقامت در اصفهان از محضر بزرگان و عارفان آن زمان بهره هاى فراوانى برد. همان طور که در مصاحبه اى در مورد استادان خود در اصفهان فرموده است:
«در همان زمان، از استادانى استفاده مى کردم که از حیث مقام اخلاق و زهد و عرفان خیلى معروف بودند؛ مخصوصاً یکى از آن ها که بعد از وفاتش خیلى معروف شد و آقاى مطهرى هم مکرر در نوشته هایش نام این آقا را ذکر کرده اند. آن استاد مرحوم حاج میرزا على آقاى شیرازى بود که من از ابتدا با ایشان مأنوس بودم. از اساتید دیگر این جانب در معقول: آقاى شیخ محمد خراسانى بود که ایشان مجرب بودند. در فقه و اصول از استادانى چون مرحوم آقا سید محمد نجف آبادى، مرحوم آقا سید على نجف آبادى و مرحوم حاج آقا رحیم ارباب که یکى از اوتاد عصر خویش بود تلمذ کردم».[۸]
ساده زیستى
آیت الله خاتمى در خانواده اى ساده و بى آلایش تربیت شد و دوران طلبگى را با ساده زیستى و قناعت به سر برد.[۹] وى این نوع زندگى را در خانواده خود اعمال مى کرد و شاهد این مطلب گفته دختر او است[۱۰] که مى گوید:
«در زندگى خصوصى به کسى دستور نمى داد. در کار منزل یارى مى کرد. به مزرعه مى رفت و به کشاورزى مى پرداخت. پیش از قبول مسئولیت امامت جمعه، غالباً پیاده به مسجد مى رفت. اما بعد از پذیرش مسئولیت، از جهات امنیتى – که جوّ زمان، آن تدابیر خاص را ایجاب مى کرد… – از تغییر آن رویه اظهار نارضایتى مى کرد. در صرف بیت المال در زندگى خصوصى بسیار سخت گیر بود. از چاپلوسى به شدت نفرت داشت.»[۱۱]
او چنین بود که امام راحل(قدس سره) در حق او فرمود:
«پاک زیست و پاک مُرد و پاک در جوار رحمت ربّش آرمید.»[۱۲]
او همیشه اهل تهجد بود و در شبهاى ماه مبارک رمضان شب زنده دار بود و اکثر اوقات خود را در حال دعا و مناجات شبانه و نیاز و تضرّع مى گذراند.
حضرت آیت الله خاتمى، حافظ کل قرآن بود و نکته مهم این است که در بزرگسالى به حفظ کل قرآن همّت گماشت.
دیندارى و آزادگى
حضرت آیت الله خاتمى به روایت فرزندش سید محمد خاتمى (ریاست محترم جمهور):
«به نظر من آنچه آن بزرگوار را در میان عالم و سالک، روحانى و غیر روحانى ممتاز کرده بود، این است که همه این ها را که از بارزترین نشانه هاى دیندارى و دین خواهى است، با فرزانگى توأم کرده بود. مراد از فرزانگى خردمندى و اندیشه ورزى توأم با آزادگى و آزادى خواهى است و فروغ خیره کننده شخصیت او حاصل التقاى این دو گوهر تابناک است.
اخلاق مرحوم خاتمى، او را به هر چه کهنه و دور از واقعیت بود نمى کشاند و از هر چه تازه بود نمى رماند. وى جستجوگرى بود که همواره و همه جا حقیقت را مى خواست و مى جست و در پیرى نیز صاحب بینش و اندیشه اى بود که بسیارى از جوانان مدعى به پاى آن نمى رسیدند. او هیچ گاه به بهانه معنویت از مسئولیت و مبارزه کنار نکشید و به بهانه بودن در متن جامعه و مبارزه براى مردم از تعبّد و اخلاق رخ نباخت. مردى بود از سلاله پاکان که درس اخلاق و وعظ و منش و روش او دل دریاى رزمندگان را از یقین و حماسه موج خیز مى کرد و دل پاک او نیز همواره با آهنگ گام مجاهدان که از بودن در میان آن ها در جبهه و پشت جبهه لذت مى برد مى طپید.».[۱۳]
ازدواج
آیت الله خاتمى در سن ۳۰ سالگى بعد از اتمام تحصیلات در اصفهان و بازگشتشان به اردکان ازدواج نمودند، [۱۴] که ثمره آن ۳ فرزند پسر و ۴ فرزند دختر مى باشد.
فرزندان پسر آن مرحوم عبارت است از:
سید محمد خاتمى؛ وى در سال ۱۳۲۲ ش. در اردکان متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات مقدماتى در اردکان و یزد جهت تکمیل آن به شهر قم عزیمت نمود و در آنجا از اساتیدى همچون شهید مطهرى و آیت الله جوادى آملى استفاده نمود.[۱۵]
وى در تحصیلات دانشگاهى موفق به اخذ مدرک کارشناسى در رشته فلسفه اسلامى از دانشگاه اصفهان گردید؛ و در همان زمان به سمت هیئت مدیره انجمن اسلامى دانشگاه درآمد که پس از چندى توسط ساواک تعطیل گردید.
از فعالیتهاى وى در قبل از انقلاب مى توان به موارد ذیل اشاره نمود: نماینده شیهد آیت الله دکتر بهشتى در مؤسسه اسلامى هامبورک آلمان (که توسط حضرت آیت الله العظمى بروجردى تأسیس شده بود) – همگامى با شهید استاد مطهرى در نوفل لوشاتو، محل تبعید حضرت امام در فرانسه – همکارى با دانشجویان خط امام و بخصوص دانشجویان اسلامى دانشگاه اصفهان و…
وى پس از انقلاب به مدت ۱۱ سال وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى در کابینه هاى مهندس موسوى و هاشمى رفسنجانى بود. همچنین رئیس ستاد تبلیغات جنگ، مشاور رئیس جمهور، نماینده مردم اردکان و میبد در نخستین دوره مجلس شوراى اسلامى و رئیس کتابخانه ملى و…. را بر عهده داشت.
وى در سال ۱۳۷۶ ش. در انتخابات پنجمین دروه ریاست جمهورى با کسب ۷۵ % آراء به ریاست جمهورى کشور ایران برگزیده شد و ایشان در این دروان بعنوان رئیس سازمان کنفرانس اسلامى، اجلاس رؤساى جمهور کشورهاى اسلامى را در ایران برگزار نمود.
همچنین ایشان در دوره ششم ریاست جمهورى بعنوان رئیس جمهور از طرف مردم انتخاب شد.[۱۶]
سید محمدرضا خاتمى: در سال ۱۳۳۸ ش. در اردکان متولد شد. وى پس از اتمام تحصیلات در یزد، فوق تخصصى خود را در بیمارهاى کلیوى از دانشکده پزشکى تهران گرفت.
از مسئولیتهاى وى مى توان به مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد در کابینه شهید رجایى، عضو شوراى فرماندهى سپاه منطقه یزد، مسئول روابط عمومى سپاه پاسدارن انقلاب اسلامى، معاون وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکى و نماینده مردم تهران و نائب رئیس مجلس شوراى اسلامى در دوره ششم اشاره نمود.[۱۷]
سید على خاتمى: پس از تحصیلات در اردکان، موفق به کسب کارشناسى حسابدارى از مدرسه عالى حسابدارى در تهران گردید، در سال ۱۳۵۵ ش. موفق به اخذ کارشناسى ارشد صنایع یکى از دانشگاههاى آمریکا شد. وى بنیانگذار خانه فرهنگ آیت الله خاتمى در اردکان یزد است.
مسئولیت هاى وى، مدیر عامل شرکت بهمن (فیلکو)، رئیس دفتر ریاست جمهورى، رئیس بازرسى دفتر ریاست جمهورى در زمانِ صدارت برادرش آقاى سید محمد خاتمى بوده است.[۱۸]
تربیت فرزندان
روش مرحوم خاتمى(ره) در تربیت فرزندان نیز درس آموز است. از هدایت سنجیده و توأم با آزاداندیشى آنان غافل نبود و بیش از حد در کارشان دخالت نمى کرد. به خانواده و خویشاوندانش علاقه اى خاص داشت. او تربیت را با عمل به عرصه ظهور مى رساند و به گفته فرزندش: در خانه رابطه پدر و فرزندى به رابطه مرید و مرادى تبدیل شده بود.
دخترش رابطه پدر با خود را چنین وصف مى کند:
یاد دارم، در آغاز تکلیف، که آن مرحوم قرآن را حفظ مى کردند، به من گفتند: از روى قرآن نگاه کن تا از حفظ بخوانم و در یکى از روزها گفت: مى خواهم هدیه اى هم به تو بدهم، آن گاه از من خواست خواندن آیه آخر سوره بقره (آمن الرسول) را به عنوان هدیه از او بپذیرم.»[۱۹]
یا به گفته دختر دیگرش:
«ماه مبارک رمضان که مى شد شور و نشاط وصف ناپذیرى به خانه ما مى آمد. آقا تا صبح بیدار بود و روزها استراحت مى کرد. سالهاى اول تکلیف من مصادف با فصل زمستان بود. طبیعى بود که در شبهاى طولانى ما نیز مى توانستیم مقدارى از شب را بیدار بمانیم. هنوز گرمى نگاه او را، وقتى به طرف اتاقش – که تنها نشسته بود و در آن مطالعه مى کرد – مى رفتم حس مى کنم. پرده اتاق را بالا زدم، آقا با محبت گفت: بیدارى، بیا تو! (داخل) براى من بلند شد و مقدارى هیزم در بخارى گذاشت. گاهى کتابى را که مطالعه مى کردند اگر مناسب بود برایم مى خواند یاد دارم شبى کتاب «الامام على صوت العداله الانسانیه» از جرج زیدان را مطالعه مى کردند که به ناگاه، آقا جمله هاى عربى را بلند خواند و برایم ترجمه کرد، معناى این کار این بود که به من بفهماند براى تو در این سن و سال ارزش قائلم و از این راه مى خواست عشق به امام على(ع) را که تمام وجودش را پر کرده بود نه با کلام که با جان خویش به دیگرى نیز انتقال دهد.».[۲۰]
یارى مهربان
آقاى حاج محمد اخوان[۲۱] در یکى ازخاطرات خود در مورد رابطه آیت الله خاتمى با مقام معظم رهبرى چنین بیان مى دارند:
«رهبر معظم انقلاب در موقعى که در سِمَت ریاست جمهورى بودند سخنرانى بسیار جالب و پرمحتوایى در سازمان ملل ابراز فرمودند که هم در اخبار سیاسى جهان و هم در داخل اثرات مثبتى داشت. حضرت آیت الله خاتمى هم بسیار از این سخنرانى مشعوف بودند. یادم نمى رود، روز جمعه بود، مرا خواستند و فرمودند: تلگرافى براى آقاى خامنه اى بزنید و از سخنرانى جالب ایشان در سازمان ملل تشکر کنید.
بنده تلگراف را نوشتم و آماده مخابره کردم و به حضورشان بردم که ایشان هم ببینند، تلگراف بسیار جالبى هم شده بود. عنوان آن تلگراف را چنان که آن موقع مرسوم بود، نوشته بودم: محضر مبارک ریاست محترم جمهورى حضرت حجهالاسلام و المسلمین آقاى سید على خامنه اى (دامت برکاته). ایشان وقتى تلگراف را دیدند فرمودند: تلگراف بسیار جالبى است فقط عنوان آن را عوض کنید! عرض کردم: چه بنویسم، فرمودند: بنویسید: آیت الله خامنه اى و سپس فرمودند اگر کسانى آیت الله باشند ایشان قطعاً یکى از آن ها هستند. گویا آن موقع هم ایشان آثار سعادت و بزرگى و رهبرى را در سیماى مبارکشان مى دیدند.».[۲۲]
مبارزات سیاسى
برادر عزیزم خاتمى زنده دل، چهره تابناک مبارزات خستگى ناپذیر روحانیت روشن ضمیر در دهه هاى اخیر این مرز و بوم بود.[۲۳]
آیت الله خاتمى قبل از نمایندگى از طرف امام در اردکان، از امام اجازه نامه اى در مورد امور حسبیّه و جمع آورى وجوهات شرعى داشت. به گفته خود آن مرحوم آشنایى او با امام از همان دوران طلبگى در اصفهان شروع شد. وى مى گوید:
«یکى از هم بحثهاى امام – که بعدها از علماى بزرگ شد و الان مرحوم شده است – از ویژگى ها و بلوغ و اخلاقیات امام به قدرى براى من تعریف کرده بود که دورادور شیفته امام شده بودم»[۲۴]
این آشنایى ادامه پیدا کرد و بعد از جریان ۱۵ خرداد آیت الله خاتمى به عنوان رابط امام در اردکان به حساب آمد وى اطلاعیه هایى را که از طرف حضرت امام صادر مى شد در میان مردم منتشر مى کرد و در آگاهى مردم نسبت به امام و اسلام مى کوشید.
یکى دیگر از فعالیتهاى سیاسى آن مرحوم در قبل از انقلاب حمایت از امام و ارسال نامه در دفاع از امام بر علیه انجمن هاى ایالتى و ولایتى بود که بعدها حتى حضرت امام به نقش ایشان و دیگر علما اشاره نمودند.
حضور آیت الله خاتمى را مى توان در تمامى صحنه هاى انقلاب مشاهده نمود به طورى که حضرت امام او را یک مبارز خستگى ناپذیر خطاب نمود.
وى در رسیدگى به وضع عالمان و در ایجاد اتّحاد بین آن ها سخت کوشید. ایشان در زمانى که حضرت امام در نجف بودند نامه اى به امام نوشت و از تفرقه بین علما گلایه کرد و راه حلّ در این زمینه به حضرت امام پیشنهاد نمود که حضرت امام از آن استقبال نمودند. سرکشى ایشان به عالمان تبعیدى در همین راستاست. مقام معظم رهبرى در خاطره اى در این زمینه مى فرمایند:
«زمانى که در ایرانشهر تبعید بودم در اوج تنهایى و اندوه در شهر غریب، روزى حضرت آیت الله خاتمى با آن کهولت سن، با اتوبوس به دیدنم آمد و یک روز، صبح تا غروب، در کنار هم بودیم و ایشان بعد از سرکشى و رسیدگى مادى و معنوى به تبعیدیان عازم یزد شدند.».[۲۵]
آیت الله خاتمى در ابتداى ورود حضرت امام به استقبال ایشان آمدند و تا پیروزى انقلاب اسلامى، حضرت امام را در مبارزات و سخنرانیها یارى مى نمودند. بعد از پیروزى انقلاب نیز عمل به فرامین و رهنمودهاى امام(قدس سره) را بر خود فرض مى دانستند به نحوى که تخلّف از آن را گناه کبیره مى شمردند.
آیت الله خاتم در مورد رابطه ایشان با حضرت امام مى گوید:
«نسبت به حضرت امام یک دید وسیعى داشت و نظریات مبارک ایشان را چنان مطابق با واقع مى دانست که مى گفت: تمام مردم بالاخص روحانیت باید از آن متابعت کنند و تخلّف از نظریات حضرت امام را از گناهانى نابخشودنى مى دانست.».[۲۶]
«در رابطه انقلاب و خط امام نه تنها کوچکترین تردیدى نداشت بلکه او را بعنوان یک قدم مترقّى و یک دفاع واقعى از اسلام و مقاومت در برابر ظلم نگاه مى کرد.»[۲۷]
ایشان در طول ۸ سال دفاع مقدس، بارها به جبهه هاى حقّ علیه باطل سرکشى نمودند و از کمکهاى مادى و معنوى خود به سربازان اسلام دریغ ننمودند. محافظ ایشان[۲۸] خاطرات سیارى را از سفر آن مرحوم به جبهه هاى غرب و جنوب نقل نموده است.
آیت الله خاتمى از طرف حضرت امام، به امامت جمعه اردکان و پس از شهادت شهید صدوقى به امامت جمعه یزد منصوب شد.[۲۹]
وى تا آخرین لحظات عمر خود در راه خدمت به انقلاب و اسلام کوشید.
ستاره کویر
آیت الله خاتمى یکى از برجسته ترین شخصیتهاى خطه کویر یزد بود. همان طور که حضرت امام(قدس سره) در پیامى به مناسبت رحلت ایشان فرمودند:
«اسلام و ایران یکى از پرفروغ ترین چهره هاى تقوا و خلوص و ایمان خود را از دست داد.»[۳۰]
هیچ شخصیت و مقامى نیست که با این بزرگوار برخورد داشته باشد و به مقام والاى او اعتراف نکرده باشد.
مقام معظم رهبرى در مورد شخصیت ایشان مى فرمایند:
«ایشان ضمن این که مردى عالم و داراى مقام علمى بودند و تحصیلاتشان را در اصفهان انجام داده بودند از لحاظ بینش اجتماعى و فهم سیاسى و احساس مسئولیت سیاسى و اجتماعى و تشخیص جهت گیریهاى موجود در جامعه و جریانهاى فکرى و سیاسى یک فرد کم نظیرى بودند که در طول دوران آشنایى مستمرى که من با ایشان داشتم قبل از انقلاب و همچنین بعد از انقلاب این خصوصیات را همواره در ایشان مشاهده مى کردم.»[۳۱]
آیت الله مصباح یزدى در مورد شخصیت علمى – اخلاقى ایشان مى گوید:
«از نظر علمى مرحوم آقاى خاتمى(ره) هم از نظر وسعت معلومات و هم از نظر تعمق، از شخصیتهاى علمى بسیار ممتاز بود. از نظر وسعت معلومات، علاوه بر تحصیلات زیادى که در فقه و اصول داشتند در زمینه منطق و کلام و فلسفه بهره وافرى داشتند که این مجموعه در کمتر کسى یافت مى شود اصولاً ایشان شخصى علم دوست و عالم پرور بودند.
اما از بعد اخلاقى باید گفت: مرحوم آقاى خاتمى مجسمه اخلاق بود. هرکس معاشرتى با ایشان داشت شیفته رفتار و اخلاق و منش ایشان مى شد و از بعد اجتماعى، ایشان از معدود افرادى بود که بینش اجتماعى خوبى داشت؛ مسائل سیاسى و مسائل بین المللى را خوب درک مى کرد و مى توانست در موارد مختلف موضع اتخاذ کند.»[۳۲]
اندیشه ناب
او یک عمر با تحجّر و واپس گرایى مبارزه کرد و یکى از طرفداران بى بدیل اسلام ناب محمدى(ص) در عصر فریب و خودپرستى بود.[۳۳]
آیت الله خاتمى یکى از چهره هاى اندیشمند و متفکر عصر خود بود که با سخنرانیها و خطابه هاى خود در زمینه هاى مختلف، اسلام ناب محمدى(ص) را در قلب مؤمنان جاى مى داد.
ایشان در مورد نقش روحانیت در انقلاب اسلامى مى فرمایند:
«گمان نمى کنم براى هیچ کس شبهه اى باشد که در این انقلاب اسلامى، تنها عامل مؤثر در برپایى انقلاب روحانیت است. دیدیم که این انقلاب مردمى است و در آن، تمام مردم از هر قشرى شریک و سهیم اند و دارند فعالیت مى کنند. در جنگ، اقتصاد، فرهنگ و در همه شئون، همه مردم در صحنه هستند. هیچ نیرویى نمى تواند این طور جامعه را برانگیزد که همه افراد جامعه و همه اقشار جامعه در انقلاب شرکت داشته باشند.»[۳۴]
آیت الله خاتمى نسبت به اندیشه هاى تازه، جستجوگر بود و بخصوص در حوزه آثار دینى هر پدیده اى را که برآمده از اندیشه اى نو بود را مورد بررسى و تحلیل قرار مى داد. او همواره دیگران را به خواندن و اندیشیدن و به مقتضاى آن عمل کردن تشویق مى کرد و به ایستادگى در برابر رژیم وابسته ضد آزادى از یکسو و سنت پرستان اندیشه ستیز از سوى دیگر فرمان مى داد.
او معتقد بود که براى زنده نگه داشتن دین باید از تواناترین اندیشه ها و تجربه هاى بشرى مدد گرفت. او بر این باور بود که دین اگر نتواند دیندار را در دنیا سربلند کند و زندگى افتخارآمیزى براى او بیافریند دچار کاستى و محکوم به شکست است.[۳۵]
براى آشنایى با اندیشه هاى دیگر ایشان مى توان شرح دعاى مکارم الاخلاق ایشان را ملاحظه کرد که سلسله درسهاى اخلاق ایشان در ارکان بوده است.
از نمونه هاى دیگر آن مى توان به کلام ایشان در مورد نقش روحانیت در انقلاب اسلامى نام برد:
«گمان نمى کنم براى هیچ کس شبهه اى باشد که در این انقلاب اسلامى تنها عامل مؤثر آن، روحانیت باشد. دیدیم که این انقلاب مردمى است و در آن تمام مردم از هر قشرى شریک و سهیمند…. روحانى مرتبط با همه مردم است؛ و حرفش هم در مردم نفوذ دارد. بنابراین دیدیم که انقلاب به اتفاق همه؛ و به گفته همه و به فرمایش امام از مسجد شروع شد…»
وفات
ایشان پس از ۸۵ سال خدمت مخلصانه به اسلام و انقلاب در واپسین ساعات روز پنجشنبه ۴ آبان سال (۱۳۶۷ش.) دیده از جهان فرو بستند[۳۶] و به دیار ابدیت شتافتند. و امام و امت اسلامى به خصوص مردم یزد را سوگوار نمودند.
پی نوشت:
[۱] قسمتى از متن پیام حضرت امام خمینى (قدس سره) به مناسبت رحلت آیت الله خاتمى، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۷۰٫
[۲] «بر حسب نوشته اى که از پدرم در پشت قرآن باقى مانده است، پدرم نام مرا محمد گذاشته است ولقب مرا روح اللَّه. ولى از آنجایى که من یاد دارم چون از اول نام مرا روح اللَّه خوانده اند، شناسنامه را هم به نام روح اللَّه گرفته اند.». پیام انقلاب، ش ۷۲، سال ۱۳۶۱٫
[۳] وى در سال ۱۳۵۸ ه’ .ق. پس از سالها ارشاد خلق و ترویج و تبلیغ دین مبین اسلام در «اردکان» به قرب جوار حق پیوست.
[۴] پیام انقلاب، ش ۷۲، ۱۳۶۱٫
[۵] همان.
[۶] یادنامه خاتمى، ص ۲۲؛ تندیس دیندارى و فرزانگى
[۷] در آن زمان حوزه علمیه قم رونق نگرفته بود و حوزه نجف رتبه اول، حوزه اصفهان رتبه دوم را به عنوان معتبرترین حوزه ها حائز بودند.
[۸] پیام انقلاب، ش ۷۲، سال ۱۳۶۱ ش.
[۹] «وقتى به اصفهان رفتم پدرم شش تومان در ماه براى من شهریه قرار داد که براى من مى فرستاد و با همان شش تومان به حساب طلبگى زندگیمان مى گذشت البته هرگز آن رنجهایى که طلبه هاى دیگر مى کشیدند من نکشیدم ولى زندگى من بسیار ساده و محدود بود».
[۱۰] فاطمه خاتمى.
[۱۱] یادنامه خاتمى، ص ۵۰٫
[۱۲] قسمتى از متن پیام حضرت امام (ره) به مناسبت رحلت آیت الله خاتمى، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۷۰٫
[۱۳] یادنامه خاتمى، ص ۵۳؛ تندیس دیندارى و فرزانگى.
[۱۴] آیت الله خاتمى در سال ۱۳۰۲ با دوشیزه خانم سکینه ضیائى ازدواج نمود.
[۱۵] تاریخ اردکان، ص ۳۱۴ – ۳۳۶٫
[۱۶] دانشنامه مشاهیر و مفاخر استان یزد، ج ۱، ص ۴۹۱ و ۴۹۰٫
[۱۷] همان، ج ۱، ص ۴۹۲٫
[۱۸] همان، ج ۱، ص ۴۹۰٫
[۱۹] یادنامه خاتمى، مقاله فاطمه خاتمى، ص ۴۷٫
[۲۰] یادنامه خاتمى، مقاله مریم خاتمى، ص ۷۷٫
[۲۱] آقاى حاج محمد اخوان فرد مسئول دفتر مرحوم خاتمى بودند که یکى از یاران صمیمى ایشان در طول حیاتشان در اردکان به حساب مى آیند.
[۲۲] تندیس دیندارى و فرزانگى.
[۲۳] قسمتى از پیام حضرت امام (ره) به مناسبت رحلت آیت الله خاتمى، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۷۰٫
[۲۴] پیام انقلاب، ش ۷۲، سال ۱۳۶۱ ش.
[۲۵] یادنامه خاتمى.
[۲۶] همان، ص ۴۰٫
[۲۷] آیت الله فاضل لنکرانى، یادنامه خاتمى، ص ۴۱٫
[۲۸] محافظ پاسدار آیت الله خاتمى، آقاى حاج محمد نیک است که خاطرات ایشان در کتاب یادنامه خاتمى و تندیس دیندارى و فرزانگى آمده است.
[۲۹] قسمتى از حکم حضرت امام در انتصاب آیت الله خاتمى به امامت جمعه یزد: «به دنبال شهادت جانگداز سومین شهید محراب، صدوقى عزیز، و اتفاق نظر علماى بزرگ یزد، و محبوبیت در نزد اهالى محترم جناب عالى را که موصوف به علم و تقوى مى باشید به سمت نماینده و امام جمعه یزد منصوب مى نمایم»
صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۳۷۳٫
[۳۰] پیام حضرت امام خمینى به مناسبت رحلت آیت الله خاتمى، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۷۰٫
[۳۱] یادنامه خاتمى، ص ۳۱؛ کیهان ۶۸/۸/۴٫
[۳۲] یادنامه خاتمى ،ص ۹۳٫
[۳۳] قسمتى از پیام حضرت امام به مناسبت رحلت آیت الله خاتمى، صحیفه امام، ج ۲۱، ۱۷۰٫
[۳۴] تندیس دیندارى و فرزانگى.
[۳۵] یادنامه خاتمى، مقاله سید محمد خاتمى، ص ۵۳٫
[۳۶] روزنامه اطلاعات، ۶۷/۸/۸٫ فرهیختگان دارالعباده.
مجید دهقان منشادى