- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- 0 نظر

مقدمه
خیلىها در مواجهه با یک نویسنده، مدّرس و خطیب، مىپرسند: شما چگونه به این توفیق، دست یافتید و چگونه در نویسندگى، کلاسدارى و سخنورى، به مهارتهایى رسیدید؟
بسیارى نیز به کارهاى پژوهشى و مطالعاتى علاقه دارند، امّا نمىدانند چگونه عمل کنند تا فرصتها و نیروهایشان هدر نرود و براى گمشده خود، به چه کتابهایى مراجعه کنند و کدام موضوع را در کدام منبع بیابند؛ یا مىخواهند مطالعه، خلاصهنویسى، یادداشتبردارى کنند، امّا چون تجربهاى ندارند، نمىدانند چگونه آغاز کنند و به انجام برسانند. اینجاست که مسأله «روش» مطرح مىشود که مهارت متّکى به تجربه است.
این مهارتهاى عملى، در زبان افراد، به نامهایى چون: روش، متد، اسلوب، طرز، شیوه، آیین، قاعده، لمّ، فوت و فنّ و … یاد مىشود. «روش»، نوعى راه میانبر براى رسیدن به مقصود است و کسانى که در کارهاى علمى، هنرى، فنى، آموزشى و … «روشمند» باشند، زودتر به نتیجه مىرسند و کمتر ضایعات وقتى و سرمایهاى دارند.
به همین دلیل، آنان که کارهایى چون شناگرى، خطّاطى، نقاشى، خیاطى، باغبانى، رانندگى، زبانآموزى، مدّاحى، تعلیم قرآن، قرائت و… را با «روش» و شیوهاى که استاد مىآموزد، فرا مىگیرند، در حداقل زمان نتیجه مىگیرند و به رشد و پیشرفت خویش علاقمند و امیدوار مىگردند. خوشا به حال انسانهاى «روشمند» و خوشا به حال آدمهاى «روشجو» و آنان که روشهاى موفقیت و کامیابى خود را به دیگران انتقال مىدهند.
کار در زمینه روشها، این سه فایده کاملاً محسوس را دارد:
۱- کسب تجربه
۲- آگاهى از تجارب دیگران
۳- انتقال تجربه به دیگران
کسانى با «خودآگاهى» نسبت به شیوه کار خود، آن را به دیگران هم مىآموزند. بر عکس، برخى در کارى تجربه هم دارند، ولى توانایى انتقال آن را به دیگران ندارند و دانستههایشان براى خودشان مىماند. از این رو، در طول حیات علمى و فرهنگى، هم باید پیوسته تجربه اندوخت، هم تجربهها و رمز و راز موفقیت دیگران را باید آموخت و هم از طریق انتقال مهارتها و تجارب به دیگران، «نیروسازى» کرد تا راه نیمه شود و مقصد، نزدیکتر گردد.
همه کتابهایى که در مسیر آموزش این گونه روش هاست، ارزشمند و مقدّس است و محصول عمر مجرّبان و کار آزمودگان رشتههاى مختلف را در محدودهاى وسیعتر، به ثمر مىنشاند و مبتدیان یا ناآشنایان را به پیچ و خم راه و شیوه خوب پیمودن آن و زود به مقصد رسیدن آشنا مىسازد.
مجموعهاى از روشها که در این مجموعه حاضر، پیش روى شماست، گرفته از کتاب روش ها، نوشته جناب حجت الاسلام و المسلمین جواد محدثى است که اغلب به طور فشرده و به شکل متن آموزشى تدوین گشته و قبلا بارها توسط نگارنده، تدریس شده است. درباره هر یک از موضوعات این مجموعه، کتابهاى متعدد و گاهى مفصل نوشته شده است. مباحث این کتاب که چندین موضوع را در بردارد، طبیعى است که فشرده و خالى از تمرینهاى عملى و توضیحات مبسوط باشد، تا حجم آن زیاد نشود. امید است که براى «روشجویان» در این زمینهها مفید باشد.
روش مطالعه، هدف مطالعه
مى کوش به هر ورق که خوانى تا معنى آن تمام دانى
با همه گسترش و تنوع و جاذبههایى که در رسانههاى گروهى و امکانات ارتباطى و اطلاعرسانى و فیلم و فرستنده و ماهواره و … وجود دارد، باز هم «کتاب و مطالعه» جایگاه خود را دارد و کتابخوانى، بخش عمدهاى از اوقات بسیارى را به خود اختصاص داده است.
از این رو، توجه به نکاتى پیرامون روش مطالعه ضرورى است. «مطالعه»، خوراک روح و فکر انسان است و «کتاب»، سفرهاى است که غذاهاى گوناگون را در اختیار خوانندگان مىگذارد. «نویسندگان» نیز به صورت تولیدکننده یا عامل تهیه و توزیع و عرضه فرآوردههاى فکرى در این میان سهیماند. باید با کتاب دوست شد، انس گرفت، در سفر و حضر همراه داشت و خستگىهاى روحى و عدم نشاط را با آن درمان کرد و مطالعه را گامى براى جلوگیرى از هدر رفتن فرصت ها دانست.
هدف از مطالعه، فراگیرى و به خاطرسپارى است؛ نه صرفاً گذراندن وقت و مشغول بودن. از این رو، نحوه برخورد با کتاب ها هم به تناسبِ عمق و محتوا و موضوعش فرق مىکند.
برخى از نویسندگان، کتاب ها را به سه نوع تقسیم کرده اند: ۱- چشیدنى؛ ۲- بلعیدنى؛ ۳- هضم کردنی[۱].
کتاب هاى چشیدنى را باید نگاهى اجمالى و گذرا کرد و در همین حد فهمید که چیست و درباره چیست. کتاب هاى بلعیدنى، نکات مفید دارد و باید خوانده شود؛ ولى چندان نیازى به تعقل و تأمل ندارد و به صرف خواندن سریع هم، مقصود حاصل مىشود؛ مانند کتاب هاى تاریخى، قصّه، رمان، فکاهیات، مجلات و روزنامه ها.
کتاب هاى هضم کردنى، نیاز به دقت و تأمل دارد، تا مطالبش فهمیده و به خاطر سپرده شود؛ مانند کتاب هاى علمى و تحقیقى و فنى و آموزشى و … . «نیچه» گفته است: هر کس بخواهد کتاب هاى مرا بفهمد، باید مانند «گاو» باشد.(یعنى حالت نشخوار و هضم مطالب، یادآورى خواندهشده ها و فکر روى آنها).
انتخاب کتاب
نسبت به کتاب و موضوع مورد مطالعه، باید حالت انتخابى داشت نه غافلگیرى. گاهى موضوعاتى مطرح مىشود که بحث روز است، یا هر روز کتاب هاى جدیدى به صحنه مىآید. در این که باید کدام موضوع را و در هر موضوعى کدام کتاب را خواند، انسان باید حالت فکر قبلى و انتخاب داشته باشد؛ نه این که غافلگیرِ موضوعات و کتاب ها شود و همیشه حالت عکسالعملى داشته باشد.
همچنین نسبت به موضوعات و کتب، انسان باید اهم و مهم کند؛ یعنى درجه اولویت ها و اهمیت ها و ضرورت ها را بسنجد و بر اساس آن، وقت خود را صرف مطالعه کند، وگرنه کتاب بسیار است و بدون این اولویتبندى، سرمایه وقت، بیهوده از دست خواهد رفت.
این مراعات اولویت و ضرورت، هم در انتخابِ موضوعِ مورد مطالعه لازم است(چون موضوعات فراوانى است که همه خوب و مفید است) هم در انتخابِ کتاب هاى معتبر و غنى درباره هر یک از موضوعات. بدون این نکته، چه بسا عمر و فرصت در مطالعه آثار کمفایده و غیر معتبر سپرى خواهد شد و وقتى هشیار مىشویم که فرصت ها گذشته و بسیارى از کتاب هاى سودمند و لازم، مطالعه نشده است.
به تعبیر حضرت على (علیه السلام): هر کس به کار غیر مهم بپردازد، کار مهمتر را ضایع و تباه مىسازد «مَنِ اشتَغَلَ بِغَیرِ المُهِمِّ ضَیَّعَ الأَهَمَّ»[۲]. و این همان «مدیریت زمان» و استفاده بهینه از فرصت ها در همه کارها از جمله کتابخوانى است. سؤال از اهل مطالعه و اطلاع در هر رشته، دسترسى ما را به «بهترین ها» در هر موضوعى آسانتر مىسازد.
به تعبیر قرآن کریم: «اگر نمىدانید، از صاحبان ذکر و دانش بپرسید.»[۳]
کتابخانه، کمتر از داروخانه نیست. تأثیر مطالعه هم بیش از قرص و کپسول یا گیاهان دارویى است، پس در انتخاب آنچه مىخوانیم، باید مراقب باشیم تا سرمایه عمر، بىحساب خرج نشود.
برنامهریزى
تا مطالعه انسان از روى برنامه و هدف مشخّصى نباشد، بازدهى لازم و مطلوب را نخواهد داشت. این برنامهریزى عملى در موردِ (موضوع، کتاب، زمان و مکان) باید انجام گیرد. وقت ها بر اساس اهمیت موضوع و کتاب، تنظیم شود، مطالعات اصلى و جنبى مشخّص باشد، کتاب ها از قبل شناسایى شده باشد، رعایت مکان مناسب براى مطالعه فراموش نشود و در هر مقطع زمانى، به نتایج و بازدهى مطالعههاى انجام شده دقت شود. آیا امروز مىتوان سخن جاحظ را که گفته است: «هر نوشتهاى، به یک بار خواندن مىارزد» درست دانست؟
«سیر مطالعاتى» نیز در همین راستا مورد توجه قرار مىگیرد، نه این که هر چه را پیش آید مطالعه کند و در نهایت، دستاورد قابل اعتنایى در دست نداشته باشد! مطالعات پراکنده و بىنظم و بىبرنامه، فاقد بهره لازم است و مطالعه موضوعى، مفیدتر از آن است.
ایجاد انگیزه
گاهى کسانى رغبت و علاقه اى به مطالعه نشان نمىدهند. ابتدا باید سبب بىعلاقگى را شناخت و آن را بر طرف ساخت. «احساس نیاز»، عامل مهمى در کشاندن افراد یا کشیده شدن خود به امر مطالعه است. به نحوى باید این احساس را در دل و ذهن زنده کرد. تا انسان ضرورت مطالعه و احتیاج خود را به آن درک نکند، در پى مطالعه جدى نخواهد رفت.
گاهى مىتوان با طرح چند سؤال از چنین کسان، به نحوى که در پاسخ دادن در بمانند، آنان را متوجه ساخت که اطلاعشان کم است و باید به نحوى جهل خویش را برطرف کنند. تماس با کسانى که اهل اطلاع و معلوماتاند، انسان را به ضعف آگاهى خویش مطّلع مىکند و شوق مطالعه ایجاد مىشود.
استفاده از زمینهها و علاقههاى موجود نیز، در ایجاد انگیزه در سطوح بالاتر مطالعه مفید است؛ مانند علاقه کودکان به قصّه و کتابهاى داستان، که مىتوان از این راه، شوق مطالعه را در آنان زنده نگه داشت و کتابهاى دیگر را هم در اختیارشان قرار داد. مهم آن است که «جذب» و شیفته مطالعه شوند و از آن زده نگردند.[۴]
در این مورد، راهنماى مطالعه و مربى کودکان و اهل مطالعه، نقش مهمى مىتواند داشته باشد. معرفى کتابهاى متناسب با ذوق و علاقه، سن، معلومات، زمینههاى روحى، امکانات تهیه کتاب و امورى از این قبیل، مىتواند به این شوق، کمک کند و عدم مراعات این تناسب، گاهى موجب انزجار و زدگى افراد از کتاب، براى همیشه مىشود.
مفیدتر ساختن مطالعه
براى این که مطالعه، به آن هدف مطلوب برساند، نکاتى را باید مراعات کرد که به مفیدتر ساختن مطالعه کمک کند و وقتى که صرف کتابخوانى مىشود، بازده مطلوب داشته باشد؛ به نحوى که انسان، هم آنچه را مىخواند خوب بفهمد، هم بتواند به خاطر بسپارد و هم قدرت بیان و بازگو کردن آنها را براى دیگران داشته باشد. این امور عبارت است از: ـ تمرکز حواس؛ ـ خلاصهنویسى؛ ـ تندخوانى؛ ـ یادداشتبردارى؛ ـ طرح سؤال، فکر روى مطالب.
نکات جنبى مربوط به زمان و مکان و شرایط و اصول مطالعه
به طور اجمال، باید ارزش وقتى را که صرف مطالعه مىشود دانست و بیشترین بهره را از مطالعه برد. نکات یاد شده و آنچه بعداً یاد خواهد شد، برخى به پیش از مطالعه مربوط مىگردد، بعضى به هنگام مطالعه و بعضى هم به پس از مطالعه مربوط مىشود.
«کمّیت» یا «کیفیّت»؟
از نکاتى که در مطالعه باید مورد دقت قرار گیرد، «کیفیت مطالعه» است، نه فقط «کمیت». خوب خواندن، خوب فهمیدن، خوب به خاطر سپردن، خوب به کار بستن، بیش از حجم و مقدار بسیار خواندن داراى اهمیت است، به خصوص که ما با چیزى به نام «کمبود وقت» مواجهیم؛ از این جهت، باید بیشتر روى بازدهى مطالعات خویش و ارتقاى کیفى آن فکر کنیم. چه خواندن و چگونه خواندن، مهمتر از «چه مقدار» خواندن است.
در بخشِ «برنامهریزى» هم اشاره شد که بىجهت و بىهدف و بىبرنامه نباید مطالعه کرد. تنظیم وقت براى کارهاى مطالعاتى، از آن جهت مفید است که ما را بر «وقت» هم مسلط مىسازد. کمبود وقت را با این کار، تا حدى مىتوان جبران کرد. گفتهاند که: «توزیعُ الوقتِ توسیعُ الوقت» یعنى تقسیم وقت، آن را وسعت مىبخشد.
گرفتارترین و پرکارترین افراد هم، با برنامهریزى براى مطالعه، به خواندن بسیارى از کتاب ها و گزارشها و مقالات و براى شرکت در بسیارى جلسات و مراسم و … وقت پیدا مىکنند و تحقیق و تألیف مىکنند و از این راه، به کیفیت مطالعه خویش، غنا مىبخشند.
وقتهاى خوردهریز و پراکندهاى که در طول روز و هفته و سال، بیهوده صرف مىشود، در صورت تنظیم وقت و برنامهریزى، نتایج و دستاوردهاى زیادى خواهد داشت. فرصت، پیشآمدنى نیست، پیشآوردنى است. «کسانى که کار امروز را به فردا مىافکنند، کار فردا را هم به پس فردا خواهند انداخت».
ادامه دارد…
پینوشتها
۱- فرانسیس بایگون: برخى کتب را باید چشید، بعضى دیگر را باید بلعید و قلیلى را هم باید جوید و هضم کرد(رهنمون، ص ۶۴۶).
۲- غرر الحکم، ج ۵، ص ۳۳۰
۳- فَاسئَلُوا اَهلَ الذِّکرِ إِن کُنتُم لا تَعلَمُونَ (نحل،آیه ۴۳) .
۴- در این زمینهها به «بیا کتاب بخوانیم» از نویسنده مراجعه شود.