- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
صحیفه ى تاریخ، تا به حال شاهد عبادتهایى بس شگفت از اولیاى الهى بوده است. در میان تمامى عبادتها، آنچه به صفحات تاریخ زینت و جلوه اى بى نظیر بخشیده، عبادتهاى بانوى بزرگوارى است که در اوج جوانى، مایه ى فخر و مباهات عابدان گردیده است. این عابده ى بى همتا، هموست که در وصف عبادتش چنین آمده است:
در تمام دنیا، عابدتر از فاطمه علیهاالسلام یافت نمى شود؛ او به حدى براى عبادت برپا مى ایستاد که پاهایش ورم مى کرد.
روایت است که :
روزى سید انبیاء صلى الله علیه و آله در مسجد نشسته بودند که جماعتى از بزرگان عرب و قریش خدمت آن بزرگوار شرفیاب شدند و عرض کردند: اى افتخار عرب ! ما را عروسى هست و دختر فلان را به پسر فلان مى دهیم و آن ها از اشرافند و با شما نسبتى دارند، استدعا مى کنیم که فاطمه علیهاالسلام را در این عروسى رخصت فرمایى که مجلس ما را مزین فرماید به قدوم خود.
حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمودند: از فاطمه طاهره مى پرسم : اگر اراده کند خواهد آمد.
این را فرمود و تشریف به خانه بردند و فرمودند: اى فاطمه و اى نور دیده من ! اکابر عرب جمع شدند و عروسى دارند و به نزد من آمدند که تو را به عروسى خود برند خواهى رفت یا نه ؟
فاطمه علیهاالسلام زمانى سر در پیش افکند، بعد از آن سر برآورد و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! ایشان که مرا به عروسى خواسته اند مقصود آن ها استهزاء است نسبت به من ؛ زیرا که زنان قریش همه با لباس هاى فاخر و جواهر زینت کرده اند و با کمال حشمت و تنعم نشسته اند و مرا لباسى غیر از چادرى و کهنه پیراهنى و کفشى که چند جاى او را وصله زده ام چیز دیگر نیست و با این حال رفتن به آن جا غیر شماتت حاصلى ندارد.
چون رسول اکرم صلى الله علیه و آله از فاطمه علیهاالسلام این کلمات را شنید، بسیار غمناک گردید، در آن حال جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله ! حق تعالى سلام مى فرستد و مى فرماید فاطمه را با لباسى که دارد به عروسى بفرست که ما را در این حکمتى است .
رسول اکرم صلى الله علیه و آله پیغام حق تعالى را به فاطمه رسانید، پس آن مخدره شکر حق تعالى را به جا آورد و عرض کرد: صدقنا و آمنا هر چه امر و حکم الهى است عین لطف و مرحمت است .
سپس حضرت صدیقه علیهاالسلام برخاست و با جامه هاى کهنه خود به عروسى تشریف برد، اما از جهت شماتت زنان قریش دلتنگ بود، فرشتگان هفت آسمان و زمین سرنیاز به درگاه بى نیاز نهادند، عرض کردند: باز خدایا! این دختر پیغمبر آخرالزمان است که او را از جمله پیغمبران برگزیدى ، آیا او را دلشکسته مى نمایى ؟
خطاب از جانب رب الارباب به جبرییل شد که دختر برگزیده ما را دریاب و آن چه باید به جهت او مهیا کن .
پس امین وحى به شتاب تمام به جنت فردوس شتافت و براى او جامه هاى بهشتى حاضر نمود و هنوز حضرت فاطمه علیهاالسلام هفت قدم از خانه بیرون ننهاده که صد هزار حورى ماه لقاگرد وى حاضر شدند و جبرئیل سر تا پاى فاطمه طاهره را از سندس و استبرق بیاراست و حوریان هر ساعت خاک قدم فاطمه را به دیده مى کشیدند، چون فاطمه این لطف و حشمت حق تعالى را نسبت به خود ملاحظه کرد، به سجده شکر رفته و حق تعالى چندان از نور لطف خود روشنایى و تجلى به فاطمه علیهاالسلام نثار کرد که شرح آن ممکن نیست ، پس فاطمه حمد و ثناى الهى مى کرد و مى رفت تا آن که به خانه عروس رسید، زنان قریش به انتظام مقدم شریف فاطمه علیهاالسلام بودند که ناگاه روشنایى و نورى مشاهده کردند، چون برق که عالم از آن روشن شد. مردم آن محله همگى متعجب شدند که این روشنایى چیست . ناگاه آواز از حوریان برآمد که هر که مى شنید از خود بى خود مى شد و همه زنان از حسن صورت فاطمه علیهاالسلام متحیر شدند و عروس را تنها گذاشتند و به استقبال ایشان شتافتند. فاطمه را دیدند که صد هزار حور بهشتى با او خرامان مى آمدند و حوران عود و عنبر مى سوختند و از بوى خوش ایشان جمله زنان مدهوش شدند، همه به یک بار در قدم فاطمه افتادند و دست و پاى او را بوسیده و با تعظیم هر چه تمامتر او را به خانه آوردند.
چون آن سیده زنان قرار گرفت ، حوریان گرد او صف زده بر روى هوا ایستادند، به نحوى که پاى هیچ کدام بر زمین نبود، زنان عرب از مشاهده این امر و عطرهاى بهشتى دم به دم مى افتادند و سجده مى کردند و عروس نیز از کرسى درافتاد و بى هوش گردید و بعد از ساعتى در آن بى هوشى مرد، چون عروس را مرده یافتند همه فریاد واویلا برآوردند و به گریه و زارى نشستند و عروسى به عزا مبدل شد.
حضرت فاطمه علیهاالسلام از مشاهده آن حال بسیار دلتنگ گردید، در آن حال برخاست تجدید وضو نمود و دو رکعت نماز به جاى آورد، بعد از آن سر به سجده نهاد و عرض کرد: ملکا! پادشاها! به عزت و جلال بى زوال تو و به حرمت شرف طاعت بندگان خالص تو و به برکت محمد و على که برگزیدگان درگاه تواند که این عروس را زنده گردان !
هنوز حضرت فاطمه علیهاالسلام در مناجات بود که عروس عطسه زد و از جا برخاست و به دست حضرت فاطمه علیهاالسلام افتاد و عرض کرد: السلام علیک یا بنت رسول الله ! تو و پدر تو بر حقید و خداى را که شما پرستش مى کنید بر حق است و کفارى که راه بت پرستى را گرفته اند بر باطلند.
گویند: در آن روز هفتصد مرد از کسان عروس و غیر ایشان به شرف اسلام مشرف شدند و این مطلب در تمام شهر منتشر گردید. پس فاطمه زهرا علیهاالسلام مراجعت نمود به خانه و شرح آن واقعه را براى پدر بزرگوار خود بیان نمود. رسول خدا صلى الله علیه و آله سجده شکر به جا آوردند، سپس فرمودند: اى نور دیده ! از آن چه گفتى من هزاران بیشتر و بهتر از حق تعالى امید دارم .
پی نوشت:
۱. الموسوعه الکبری، ج۲۱، ص۶۰۷.