- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شرح دعای روز پانزدهم ماه رمضان
* دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان *
أَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ طاعَهَ الْخاشِعینَ وَ اشْرَحْ فیهِ صَدْرى بِاِنابَهِ الْمُخْبِتینَ بِأَمانِکَ یا أَمانَ الْخآئِفینَ؛
«خدایا… امروز طاعت بندگان خاشع را نصیبم کن، و سینه ام را به توبه فروتنان، فراخ ساز، به حق امان بخشى خود، اى ایمنىِ دلهاى ترسان».
قبله عشق، یکى باشد و بس!
«خشوع»، حالتى است مرکّب از دو احساس: احساس و شناخت عظمت خدا، احساس کوچکى و ضعف خود. خداوند نمازگزارانى را اهل «فلاح» و رستگارى مى داند که در نمازشان «خاشع» باشند.[۱]
خشوع، روح عبادت و جان زنده نماز است. عبادت بى خشوع، اسکلت بى جان است و قلب خاشع، خانه خداست. خشوع در نماز، احساس حضور در محضر «اللّه » است. مگر با یک دل، چند دلبر مى توان داشت و با یک قلب، به چند معشوق مى توان عشق ورزید؟ با چهره جان، مگر به چند «جهت» و چند «سو» مى توان روى آورد؟ «قبله عشق، یکى باشد و بس»
وقتى در برابر پروردگار متعال، احساس بندگى و کوچکى و عبودیّت کنیم، در محضرش، مؤدّب، باوقار، خائف، خاشع و مطیع خواهیم بود و نمازمان روح خواهد داشت و عبادتمان، داراى حضور قلب خواهد بود. طاعتى این چنین، شایسته درگاه کبریایى است. خشوع، آن اضطراب درونى در مقابل «اللّه » است.
خشوع، خشیت قلب مؤمن و شکستگى مؤمن در مقابل عظمت خالق است. خشوع، «حالت»ى است در دل، که «خضوع» در اندام و برون را به همراه دارد. آنکه در نماز، یاد خدا را در دل داشته باشد و متوجّه جبروت او گردد، بى گمان، با چشمى هراسان و قلبى خائف، عبادت مى کند.
پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) روزى مشاهده کرد کسى در حال نماز، با ریش خود بازى مى کرد، فرمود: «اگر قلب او «خاشع» بود، اعضاى او هم «خاشع» مى شد، چرا که گله، تسلیم چوپان است»!…[۲]
چه معناى بلند و آموزش عمیقى!… سکون دل و اطمینان درونى که در بنده خدا وجود دارد، به هیئت ظاهرى او هم سنگینى و وقار مى بخشد. پس خشوع در عبادت، موهبتى است بزرگ که باید از خداوند خواست تا عنایت کند. «عبادت خاشعین»، حضور قلب در نماز است. اقبال دل، در حال عبادت و حضور زنده یاد خدا، در نیایش است. «طاعت خاشعین»، حاضر ساختن «روح» در عبادت است، همچنانکه «تن» و «جسم» را حاضر مى کنیم، باید حضور قلبى هم داشت.
شرح صدر
از خداوند، «شرح صدر» خواسته ایم. یعنى گشادى سینه و فراخى قلب. این هم یک «احساس» و «حالت» است که از ایمان ناب، توکّل مطلق، استغناء از مردم، تحمل فراوان، اراده اى استوار و امیدى عظیم، سرچشمه مى گیرد.
آنکه «شرح صدر» دارد، هراس ندارد، مأیوس نیست، در چنگ مشکلات، خورد نمى شود، در کام موج حادثه ها غرق نمى گردد، غم به دلش چنگ نمى اندازد، ناملایمات و کارشکنیها، سستش نمى کند، از شکست ها، افسرده نمى شود، از کمى یاران، دلتنگ نمى گردد، از انبوه دشمن، نمى ترسد، این «شرح صدر» است.
امّا آنچه در دعاى امروز خواسته ایم، شرح صدرى است که در سایه «انابت» و «اخبات» فراهم مى آید. همچنانکه ایمان و عمل صالح و طاعت و عبودیت، احساس فراخى سینه و اطمینان قلب مى آورد، در مقابل، خطا و گناه، احساس تنگى سینه و فشار درونى و تنگناى هستى را در انسان ایجاد مى کند. احساس شرم از گناه، جهان را در نظر انسان، تنگ و تاریک مى کند.
بابا طاهر عریان گوید:
مکن کارى که برپا سنگت آید
جهان با این فراخى تنگت آید
چو روزى نامه خوانان، نامه خوانند
تو را از نامه خواندن، ننگت آید
قرآن کریم، این احساس تنگى جهان را براى گنهکار، در چند جا مطرح کرده است. از جمله یکى در مورد برادران یوسف، نسبت به کارى که درباره یوسف کرده بودند، و دیگرى درباره سه نفرى که در زمان پیامبر اسلام، بهانه جوئى کرده و از شرکت در جهاد امتناع ورزیدند و در شهر ماندند. در این موارد قرآن تعبیرى دارد که مى گوید: «فَضاقَتْ عَلَیهِمُ الأرضُ بِما رَحُبَتْ»![۳]
آنچه که این احساس دلتنگى و فشار روحى و ضربه هاى تازیانه وجدان را از بین مى برد و باز، آن شرح صدر را باز مى گرداند، «توبه» و «انابت» و «اخبات» است. در دعا آمده است: «إنابَهُ المُخبِتین».
«انابت»، یعنى رجوع و بازگشت و توبه. «اخبات»، یعنى خشوع و خضوع و فروتنى و سکون قلب و آرامش خاطر. آن که با خضوع و اطمینان، به سوى خدا باز گردد و داراى شرح صدر مى گردد، آنکه با خشیت و خشوع، روى به درگاه خدا مى کند، در اثر پذیرش توبه از سوى خدا، به آن احساس «شرح صدر» دست مى یابد.
خواجه عبداللّه انصارى مى گوید: «از میدان تذلّل، میدان «اخبات» زاید. قوله تعالى: «وَ بَشِّرِ المُخبِتین» اخبات، نرم خویى است و تنگدلى، و ترسکارى مردى است، حقیقت اخلاص چشیده، و غدر خلایق بدیده و از خویشتن رهیده…»[۴]
یا اَمانَ الخائِفینَ
در آیات، در ادعیه، در نیایش ها، در دعاى جوشن کبیر، و… از خدا به عنوان «امان الخائفین» یاد شده است. او که قلب هاى ترسان را ایمنى مى بخشد و اندوه غمگینان را مى زداید. انیس دل هاى وحشت زدگان است و رهگشا در پایانِ بن بست هاست. امید گنهکاران، خطاپوش خطاکاران، بخشنده معاصى و «غفارالذّنوب» است. فرارگاه فراریان، پناهگاه بى کسان، ملجأ سرگشتگان، آرام بخش خسته دلان، یار بى پناهان، راهنماى گمراهان و پشتیبان حق پرستان است.
ترس انسان از چیست؟ از عذاب خداوند و آتش دوزخ، از بى یاورى و بى پناهى، از مطرودیت از درگاه خدا، از تیره روزى دنیا و بدبختى آخرت، از گمراهى و حیرت، ولى… خدا، «امان» است. آن کس که واقعاً «خائف» باشد، هراسناک باشد و بترسد، خداوند ایمنى بخش جان هاى ترسانِ بندگانى است که جز «او» کسى را ندارند.
پی نوشت ها
[۱] ـ قَد أفلَحَ المُؤمِنُونَ، الّذینَ هُم فى صَلاتِهِم خاشِعُونَ. مؤمنون، آیه ۱ و۲؛
[۲] ـ لو خشع قلب هذا، لخشعت جوارحه احیاءالعلوم ج ۱ ص ۱۵۱؛
[۳] ـ آیه ۱۱۸ سوره توبه را مطالعه کنید.
[۴] ـ صد میدان، خواجه عبداللّه انصارى، ص ۳۹؛
منبع: سینای نیاز؛ جواد محدثی