- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- 0 نظر

هویت در یک نگاه
هویت چیست؟ و چگونه باید آن را به دست آورد؟ به طور خلاصه و اجمالى، معناى هویت را مى توان در چند جمله خلاصه نمود: اگر آدمى براى پرسش هاى زیر پاسخ مطمئن و متقاعد کننده اى بیابد، در حقیقت، هویت خویش را بازیافته است:
ـ بداند جایگاه، منزلت و مرتبت او دقیقاً چیست؟ و چه تعریفى دارد؟
ـ آگاه باشد که چه پیوندها، رشته ها و ارتباط هایى او را به خود و جهان خارج از خود متعلق مى سازد؟
ـ درک کند که چه نقش ها، وظایف و مسئولیت هایى در قبال خود و دیگران بر عهده دارد؟
ـ شناخت واقع بینانه اى از توقعاتش نسبت به خود و دیگران به دست آورد.
ـ و در نهایت، نسبت خود را با گذشته، حال و آینده به درستى بداند.(۱)
نشانه هاى فقدان هویت
بعد از روشن شدن معنا و مفهوم هویت، به چند نشانه از نشانگان فقدان هویت اشاره مى کنیم:
الف) مشغولیت بى هدف
فردى که خودى خود را گم کرده و نقشى مؤثر براى خویشتن نمى یابد و به همین جهت نیز احساس درون تهى بودن مى کند، غالباً خود را به هر موضوعى که در دسترس باشد و نسبتاً علاقه ى او را برانگیزد، مشغول مى کند و بخش عظیمى از فرصتها و انرژیهایش را در آن زمینه صرف مى کند.
ب) شخصیت منفعل
افرادى که داراى شخصیت منفعل هستند، ویژگیهاى زیر معمولاً در آنها مشاهده مى شود:
ـ دیگران براى آنها الگوى رفتارى انتخاب مى کنند؛
ـ از حیث ظواهر، به ویژه لباس، آرایش موى سر و نظایر آن، چشم انتظار اقدام دیگران هستند؛
ـ سر مشق زندگى و خط مشى اصلى تداوم حیات را دیگران به آنها عرضه مى کنند؛
ـ ارزش ها و ضد ارزش ها را آن گونه که دیگران به آنها تفهیم مى کنند، مى پذیرند.(۲)
ملاحظه مى کنید که دختر خانم مورد بحث، همه ى نشانه هاى یاد شده را آن هم در حد شدید، داراست. اما مسئله ى اصلى این است که اختلال در هویت، از کجا و چگونه به وجود آمده است؟ و منشأ این فقدان با اختلال در کجاست؟
منشا فقدان هویت
نتیجه ى تحقیقات زیادى که در طى چند دهه انجام شده است، نشان مى دهد که افراد فاقد هویت، معمولاً در گذار از دوره ى کودکى به بزرگسالى یعنى دقیقاً در دوران بلوغ، دچار سرگشتگى و سرگردانى شده اند و این دوره را به سلامت به پایان نرسانیده اند و به عبارت دیگر، درآزمایش بحران هویت، پیروز نشده اند.
از آنجا که دوران بلوغ و نوجوانى، دوران شکل گیرى هویت و شخصیت فرد است، اگر نوجوان از این مرحله به سلامت عبور کند و خللى در هویت وى ایجاد نشود، در بزرگسالى داراى شخصت و هویتى ثابت و مستحکم خواهد بود؛ اما اگر این مرحله با نارسایى و عدم ثبات طى شود، فرد، دچار آشفتگى شخصیت و اختلال در هویت خواهد شد.
بنابراین، تأثیر دوران بلوغ و نوجوانى در هویت فرد، امرى غیرقابل انکار است. براى روشن تر شدن موضوع، ابتدا به تحولاتى که در دوران بلوغ روى مى دهد، اشاره اى مى کنیم:
تحولات دوران بلوغ
بیشتر محققان، سن بلوغ را در دختران، بین نه تا شانزده سالگى و در پسران، بین ده تا هفده سالگى مى دانند و باید این نکته را متذکر شویم که دختران، زودتر از پسران وارد مرحله ى بلوغ شده، زودتر نیز از این مرحله گذر مى کنند.
الف. تحولات جسمى
شروع مرحله ى بلوغ در پسر و دختر، با یک مجموعه تغییرات بیولوژیک (زیستى) همراه است. در این مرحله، طرح عمومى بدن در پسران و دختران، دستخوش تحول ناگهانى مى شود.
در پسرها، شانه ها پهن تر مى گردد، چربى اضافه دستها و پاها از بین رفته، بر حجم ماهیچه ها افزوده مى شود و نیروى آنها نیز افزایش مى یابد، رشد مو در پشت لب ها شروع شده، به تدریج، چانه و گونه را نیز در بر مى گیرد. در عین حال، رویش مو در سینه و دیگر اندامها نیز آغاز مى شود و صداى پسران، بم و به اصطلاح، مردانه مى شود.
در دخترها، بزرگ شدن باسن و سینه ها و سپس رویش مو در اعضاى مختلف، آغاز مى شود. به طور کلى فعالیت بیش از پیش غدد داخلى، باعث ایجاد تحولات ناگهانى در اندام نوجوان مى شود و این فعالیت در غدد جنسى، بارزتر است، به طورى که در این هنگام، ظهور نخستین علائم عادت ماهانه در دخترها و اولین احتلام شبانه در پسرها، مشاهده مى شود.(۳)
ب. تحولات روانى و عاطفى
۱ ـ زودرنجى و احساساتى بودن
در این دوران، کوچکترین انگیزه اى نوجوان را به جنب و جوش درمى آورد و باعث عکس العمل هایى مثل: بى نظمى، قهر، پرخاشگرى، یا بر عکس: دلباختگى و عاشق پیشگى مى شود که معمولاً غیرمعقول و اغراق آمیز است.
۲ ـ کمرویى، گوشه گیرى و درونگرایى
بعضى از نوجوانان به علت ظهور علائم بلوغ، خود را دور از اجتماع نگه داشته، درگوشه نشینى به سر مى برند و گاهى دچار ضعف حافظه و یادگیرى شده،افت تحصیلى پیدا مى کنند.
۳ ـ دوگانگى روانى
حالتى است که نوجوان به دو عاطفه ى متضاد، دچار مى شود؛ عنى از یک طرف، موضوعى را تصدیق مى کند و در همان حال از طرف دیگر، آن موضوع را تکذیب مى کند. به عبارتى نوجوان با موضوعاتى رو به رو مى شود که داراى دو جنبه هستند. یک جنبه ى آنها در نوجوان، ایجاد علاقه مى کند و جنبه ى دیگر، عدم رغبت و میل را در او به وجود مى آورد. این تعارض در نوجوان، ایجاد اضطراب و ناراحتى خواهد نمود؛ زیرا نمى داند کدام یک را باید انتخاب نماید.
مثلاً نوجوان فکر مى کند موقع آن رسیده است که مسئولیت هاى اجتماعى را قبول کند؛ ولى از سوى دیگر مى ترسد که قادر به انجام دادن آنها نباشد.
۴ ـ برترى جویى و جلب توجه دیگران
تقلید، رقابت، انتقام جویى، بحث و استدلال، خودرأیى، خودنمایى و امثال اینها که در اکثر نوجوانان ظاهر مى گردد، بیشتر به منظور اثبات شخصیت برتر خود نسبت به دیگران است. این حالت، ناشى از آن است که نوجوان مى خواهد براى خود، استقلال و شخصیت مستقلى کسب کند.
۵ ـ تصورات و تخیلات
تصور و تخیل در نوجوان، تقرباً غیرقابل اجتناب است. علت این که نوجوان بیشتر غمگین به نظر مى رسد، عملى نشدن غالب تصورات و تخیلات وى است. او دائما در زمینه ى زندگى فعلى و آینده اش نقشه هایى را براى خود طرح مى کند که اکثراً به حقیقت نمى پیوندند. به همین علت بر فشارهاى درونى او اضافه مى شود. اگر خیالات نوجوان بر حسب اتفاق، صورت حقیقت به خود بگیرد، آشکار مى شود. در غیر این صورت، در وجود او مدفون گشته، به غصه و اندوه یا حتى گاه به ترس، تبدیل مى شود.
۶ ـ اعمال منفى و مخالفت جویى
اکثر نوجوانان یا به علت تغییرات فیزیولوژیکى یا بر اثر برآورده نشدن آمال و هدفهاى خود، گاهى براى اثبات شخصیت و برترى خود، دست به لجاجت، نافرانى و خصومت با اجتماع مى زنند و هر چیزى را با عینک بدبینى نگریسته، حالت منفى و مخالف به خود مى گیرند. به طورى که بعضى از دانشمندان اصولاً دوران بلوغ را دوره ى «زندگى منفى» نامیده اند.(۴)
بلوغ و هویت یابى
اکنون با توجه به مطالبى که ذکر شد و ویژگی هایى که از دوره نوجوانى بیان گردید، به تبیین رابطه بین هویت یابى و شخصیت یابى با دوران بلوغ و نوجوانى مى پردازیم:
الف) نوجوانى ک دوره ى انتقال است. در طى هر محله ى انتقالى، وضع و جایگاه فرد، مبهم است و نوعى سرگردانى درباره ى نقش هایى که فرد انتظار دارد آنها را ایفا نماید، وجود دارد.
ب) نوجوانى دوره ى تحول همزمان و ناگهانى فیزیکى (جسمى) و روانى است. توام بودن این تحولات ناگهان باعث مى شود که هماهنگى بین جسم و روان نوجوان از بین رفته، او را در معرض یک انقلاب فکرى و روانى قرار دهد.
ج) نوجوانى، مسئله آفرین است. در این دوره غالب نوجوانان به سختى از عهده ى حل مسائل خویش برمىآیند. این امر به دو دلیل است:
اول این که در تمام دوارن کودکى مسائل آنها به وسیله ى والدین، حل شده است در حالى که در دوره ى نوجوانى بیشتر مسائلشان به خودشان واگذار مى شود، با این که تجربه ى لازم را در این مورد کسب نکردهاند.
دوم این که نوجوانان دوست دارند مستقل باشند. بنابراین با عقاید والدین، مخالفت مى کنند. لذا این دوره، دوره ى پر حادثه اى براى آنها محسوب مى شود.
د) نوجوانى دوره ى دورى از واقعیت است. نوجوان به علت خیالبافى و تصورات بیش از حد، و همچنین توجه به گذشته ى خود و آینده ى ظاهراً مبهم و ترسناک خویش، کمتر به زمان حال توجه دارد و همین مسئله، او را از واقع بینى دور مى کند.
در نهایت، دوره ى نوجوانى و بلوغ، دوره ى سردرگمى و گمگشتگى است. دوره اى که نوجوان در هر لحظه به سویى کشیده مى شود و قوه ى تشخیص و تصمیم محکمى ندارد و تا حد زیادى رابطه اش با واقعیت، قطع مى شود. لذا این دوره را «دوره ى بحران هویت» نامیده اند.
اگر نوجوان با راهنمایى والدین و مربیان بتواند بر مشکلات دوران بلوغ فائق آید، آهسته آهسته خواهد توانست از این بحران خارج شود و خود را به ثبات شخصیت و هویت برساند. در غیر این صورت، خود را در گرداب بزرگ گرفتار مى بیند که یاراى نجات از آن را ندارد و این حالت تا بزرگسالى او ادامه مى یابد و در نتیجه، وى فردى خواهد شد که دچار اختلال هویت و شخصیت است.
بنابراین، دستیابى به هویت پایدار و شخصیت سالم، نتیجه ى گذراندن سالم دوارن بلوغ و نوجوانى است.
پىنوشتها
۱ ـ جوان و بحران هویت، ص ۹؛
۲ ـ همانجا.
۳ ـ روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، ج ۱؛
۴ ـ ر. ک: بلوغ و دگرگونیهاى آن.
منابع
۱ ـ بلوغ… تولدى دیگر، محمود محمدیان، تهران: انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۷۹؛
۲ ـ بلوغ و دگرگونی هاى آن؛ فرزانه صمدى، تهران؛ ایران نگین، ۱۳۷۸؛
۳ ـ جوان و بحران هویت؛ محمدرضا شرفى، تهران: سروش، ۱۳۸۰؛
۴ ـ روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى؛ محققان دفتر همکارى حوزه و دانشگاه تهران: سمت، ۱۳۷۴
منبع: مجله ى حدیث زندگى؛ رضا مهکام