- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
عالمان مسلمان در تعریف حدیث آن را گزارش قول، فعل و تقریر معصوم (علیه السلام) دانستهاند.
واژۀ سنت نیز در شیعه به نفس قول و فعل تقریر معصوم (علیه السلام) گفته مىشود که حدیث حاکى از آن است.
در نتیجه تعبیر سنت در جایى به کار مىرود که به طور قطع بتوان امرى را به معصوم (علیه السلام) نسبت داده؛ از این رو است که سنت، با اینکه مجازاً در برخى موارد با حدیث مترادف است، اما به ضعیف و حسن و موثق تقسیم نمىشود.
البته ناگفته نماند که قول مشهور نزد اهل سنت، ترادف سنت و حدیث است.
علاوه بر این، واژۀ «سنت» در معانى دیگرى هم به کار رفته است.
با این همه خاورشناسان، با پیشگامى گلدتسیهر، میان «حدیث» و «سنت» تفاوت گذاشتهاند.
گلدتسیهر در بخشى از کتاب خود، با عنوان مطالعاتى دربارۀ مسلمانان، در مقام تعریف حدیث، پس از بیان معناى لغوى آن، حدیث را از نظر اصطلاحى به «اقوال پیامبر (صلى الله علیه و آله)» محدود مىکند؛ خواه آنکه آن حضرت خود به سخن آغاز کرده باشند یا آنکه در مقام پاسخگویى به سؤالى برآمده باشند.
او براى اثبات این ادعاى خود به روایتى از ابوهریره استناد مىکند که در آن واژۀ حدیث به کار رفته است:
یقول أبوهریره: قلت: «یا رسول الله من اتخذ الناس بشفاعتک یوم القیامه؟» فقال: لقد ظننت یا أبا هریره أن لا یسألنى عن ذلک الحدیث أحد أولى منک لما رأیت من حرصک على الحدیث أسعد الناس بشفاعتى یوم القیامه من قال: لا إله إلّا الله خالصاً من قبل نفسه.
ابوهریره مىگوید: «به پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) عرض کردم که چه کسى در روز قیامت بیشتر از همه از شفاعت شما بهرهمند خواهد بود؟ آن حضرت فرمودند:
اى اباهریره، با دیدن اشتیاقت به حدیث، گمان نمىبردم که کسى از تو سزاوارتر بر پرسیدن این سؤال باشد.
بهرهمندترین انسانها در روز قیامت از شفاعتم کسى است که از روى اخلاص، لا اله الا الله بگوید.
او سپس پس از بیان توضیحاتى دربارۀ جایگاه کلى حدیث، سند، متن و نیز تدوین آن، تبیین تفاوت میان دو اصطلاح «سنت» و «حدیث» را امرى ضرورى مىخواند:
«إن التمییز بین مصطلح «الحدیث» و مصطلح «السنه» مسأله واجبه».
او بر این باید است که برخى بر ترادف نسبى این دو اصطلاح پاى مىفشارند، در حالى که با در نظر گرفتن معناى اصلى آنها، قطعاً این دو واژه با هم مترادف نیستند.
او سپس حدیث را «الخبر الشفهى المروى عن النبی»، یعنى خبر شفاهى نقلشده از پیامبر (صلى الله علیه و آله) معرفى مىکند.
او سنت را در کاربرد شایع آن نزد مسلمانان قرون اولیه «ترتبط بغرض دینى أو شرعى بصرف النظر وجود روایات شفهیه لها من عدمه» امرى مرتبط با اهداف دینى و شرعى بدون در نظر گرفتن وجود یا فقدان روایات شفاهى براى آن، مىداند و در بیان رابطۀ آن دو بر این باور است که هر قاعده (حکمى شرعی) که در حدیث یافت شود، طبیعتاً سنت به شمار مىرود، در حالى که لازم نیست هر سنتى، حدیثى مشابه داشته باشد که آن را تأیید کند و چه بسا ممکن است حدیثى با سنت در تعارض باشد.
گلدتسیهر در اثبات دیدگاه خود به دو قرینه استناد مىکند: ۱ـ عبدالرحمن بن مهدى، که از رجالیان بزرگ قرن دوم است، در اظهار نظر خود دربارۀ سه شخصیت مطرح آن دوره، سفیان ثورى، اوزاعى و مالک بن انس مى نویسد:
إن الأول کان إماماً فى الحدیث ولیس إماماً فى السنه؛ بمعنى أنه قد جمع عدداً کبیراً من الأحادیث النبویه ولم یکن ممن یستخرجون منها الأحکام والقواعد التى تنظم سلوک الناس العملى فى الحیاه.
فرد اول (سفیان) در حدیث امام بود، اما در سنت امام نبود؛ بدین معنا که تعداد زیادى از احادیث پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) را گرد آورده بود، اما خود در شمار کسانى نبود که از این احادیث، احکام و مقرراتى را براى تنظیم رفتار عملى انسانها در زندگى استخراج کند.
وى سپس دربارۀ اوزاعى مىنویسد: «کان إماماً فى السنه ولیس بإمام فى الحدیث»؛ وى در سنت امام بود، اما در حدیث امام نبود؛ بدین معنا که به احکام شرعى آگاه بود، ولى در شمار محدثان نبود.
وى سپس به داورى دربارۀ مالک مىپردازد و او را در هر دو فن امام مىخواند.
۲ـ دومین قرینهاى که گلدتسیهر براى اثبات دیدگاه خود بیان کرده است، روایتى از ابوداود در سنن، به نقل انس بن مالک است که دربارۀ ازدواج با باکره و بیوه گفته است که در هنگام ازدواج با باکره باید هفت شب نزد او بماند، اما در صورت ازدواج با بیوه سه شب؛ آنگاه در پى این حکم چنین آمده است:
«إذا قلت: إنه رفعه، أصدقت ولکنه قال: السنه کذلک»؛ اگر بگویى که این حدیثى مرفوع است، راست گفتهاى، اما او مىگوید که سنت چنین است. گلدتسیهر پس از بیان این قرینه چنین نتیجه مىگیرد که مراد از این سخن آن است که حدیثى وجود ندارد که به پیامبر (صلى الله علیه و آله) نسبت داده شود، اما چون این روش سنت است، باید رعایت شود.
خاورشناسان بعدى در تعریف گلدتسیهر تجدید نظر کردند؛ چنانکه خوتیه یونبال در مدخل حدیث، آن را چنین تعریف مىکند: “An account of what the prophet said or did or of his tacit approual of something said or done in his presence”.
حدیث گزارشى است از آنچه پیامبر (صلى الله علیه و آله) گفته یا انجام داده یا با تأیید ضمنى او دربارۀ آنچه که در حضور او گفته یا انجام شده، همراه شده است.
با این همه بسیارى از مستشرقان، دیدگاه گلدتسیهر را دربارۀ تلقى مسلمانان قرون اولیه از سنت پذیرفتهاند.
خوتیه یونبال در مدخل سنت دائره المعارف اسلام به تطور معنایى سنت در دورههاى مختلف نیز اشاره کرده است.
او سنت را در دورۀ جاهلى براى آداب پسندیده یا ناپسندى مىداند که به عنوان هنجار و رسوم نسلهاى پیشین تلقى مىشده است؛ چنانکه دربارۀ معناى آن در میان مسلمانان مىنویسد:
“During the sf century…the term sunna was used in debates on legal and ritual issues to indicate any good precedent set by people of the past including the prophet”.
در طول قرن نخست اصطلاح سنت در منازعات فقهى بر هر رسم جاافتادهاى که پیشینیان، از جمله پیامبر (صلى الله علیه و آله) آن را بر جاى گذاشتهاند، دلالت داشته است.
او در ادامه مىافزاید: “More over various preـIslamic sunnas were accepted into Islam without modification.”
علاوه بر این، اسلام، سنتهاى گوناگونى از دورۀ پیش از اسلام را، با اصلاحات یا بدون اصلاحاتى، پذیرفته است.
البته او در تعریف خود از سنت، علاوه بر آنچه که از پیامبر (صلى الله علیه و آله) بر جاى مانده است، دو دستۀ دیگر را هم بدان مىافزاید:
۱ـ رسومى را که افرادى غیر از پیامبر (صلى الله علیه و آله) بنیاد نهادهاند که البته او مراد از این افراد، غیرمسلمانان و صحابیان صالح است:
The pious Muslims of olden days.
۲ـ سنتهاى عصر جاهلى که البته او قید «مورد تأیید اسلام قرار گرفتن» را هم بر آن افزوده است تا به معناى آن نباشد که مسلمانان قرن نخست، بدون در نظر گرفتن نظر اسلام به همان سنتهاى پیشین خود پای بند بودهاند.
او سپس با استناد به کاربردهاى سنت، کاربرد آن را در قرنهاى بعدى بررسى مىکند و البته تعریف او از سنت با آنچه عالمان مسلمان پذیرفتهاند، تفاوت دارد.
اما شاخت در مدخل اهل الحدیث در تعریف سنت، آن را تنها رسوم جاافتاده و هنجارهاى جامعه معرفى مىکند که پس از گذشت مدت زمانى به همان سنت پیامبر (صلى الله علیه و آله) شناخته شدهاند.
منبع:سایت الاهیات شیعه(elahiyat-shia.ir)