روزى امام على(علیه السلام) در منزل بود و فرزندانش عباس و زینب، که آن زمان کودک و خردسال بودند، در دو طرف آن حضرت نشسته بودند.
امام على(علیه السلام) رو به عباس کرد و فرمود: بگو یک.
عباس عرض کرد: یک.
حضرت فرمود: بگو دو.
عباس عرض کرد: حیا مىکنم با زبانى که یک گفتهام، دو بگویم!
امام على(علیه السلام) با شنیدن این سخن حکمت آمیز عباس، بسیار خوشحال شد و چشمانش را بوسید. سپس حضرت به زینب که در طرف چپ نشسته بود، توجه فرمود. زینب عرض کرد: پدر جان! آیا ما را دوست دارى؟! حضرت فرمود: آری دخترم، فرزندان ما، پارههاى جگر ما هستند. زینب عرض کرد: ای پدر! دو مـحـبت که در دل مردان با ایمان نمىگنجد: حب خدا و حب اولاد! پس ناچار باید گفت: حب به ما، شفقت و مهربانى است و محبت خالص، مخصوص ذات الهى است.
حضرت با شنیدن این حرف به آن دو، مهر و عطوفت بیشترى فرمود و آنان را تحسین و تمجید کرد.