- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- 0 نظر

آشنایی با سبک زندگی «خانوادههای متعالی» ذکر شده در قرآن، برای رسیدن به رستگاری و داشتن زندگی راحت و برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، ضروری به نظر میرسد، از طرف دیگر، تبیین مصادیق به جهت تاثیرپذیری بیشتر بر انسان اهمیت ویژهای پیدا میکند؛ علیالخصوص که مصادیق از نگاه وحی و اندیشه قرآن مورد واکاوی قرار گیرد.
بر این اساس نوشتار حاضر، به بررسی مصادیق خانواده متعالی در سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن میپردازد و با بیان اهمیت مساله و بررسی مفهوم لغوی و اصطلاحی خانواده و سبک زندگی، مهمترین مصادیق خانواده متعالی در قرآن را ذکر میکند از جمله خانوادههای حضرت آدم، ابراهیم، یعقوب، یوسف، موسی، شعیب، مریم و عیسی، زکریا و یحیی، لقمان و حضرت محمد (علیهم السلام). نگارنده در پایان، جهت تبیین کامل موضوع به طور گذرا به خانوادههای «نااهل» از جمله زن نوح و زن لوط اشاره میکند.
۱- مقدمه
خانواده، نعمتی از نعمتهای پروردگار است که خداوند از جنس بشر برای انسان همسر و فرزندانی قرار داده تا به باطل ایمان نیاورده و به نعمت خدا کفر نورزند: (وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَ حَفَدَهً وَ رَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ؛ نحل:۷۲).
برخی از این خانوادهها، به دستور پروردگار عمل نموده و به یکتاپرستی روی آورده و روابط بین اعضای خانواده را بر اساس اندیشه توحیدی بنا نهادهاند که از آنها به «خانوادههای متعالی» یاد میگردد؛ در مقابل، برخی از خانوادهها، یگانگی پروردگار و ملزومات آن را در اعتقاد، اخلاق و یا رفتار خانواده اصل قرار نداده و «خانواده نااهل» گشتهاند؛ که در قرآن کریم به ذکر هر دو گروه پرداخته شده است و مصادیقی از هر کدام ارائه گردیده است.
البته همیشه ذکر مصادیق با توجه به بایستهها مطرح بوده است به طوری که بدون ذکر دلیل و بایستههای تعالی یک خانواده، تطبیق آن در دین جهانی و جاودانی اسلام[۱] با موارد مشابه و نیازهای روز با مشکل مواجه خواهد شد؛ به ویژه که اگر بخواهیم سبک زندگی این خانوادهها و شیوه زیستن و نحوه تعامل میان اعضای آنها را مورد بررسی قرار دهیم که بیشک در این موارد باید به ذکر دلیل و مبانی کلی سبک زندگی نیز پرداخت.
از این روی لازم است تا ضمن بر شمردن برخی مصادیق، به ذکر بایستهها نیز پرداخت؛ البته به اندازهای که از اصل بحث دور نگشته و محور بحث از مصادیق به بایستههای دگرگون نشود.
البته شیوه قرآن در تبیین این مصادیق نیز قابل تأمل است؛ نگاه کلی به آیات و سور بیانگر آن است که قرآن در سور مکی، بیشتر به ذکر مصادیق خانوادههای متعالی پرداخته است.
خانوادههای متعالی اغلب در مورد خانواده انبیاء مطرح است که داستان آنها اغلب در سور مکی آمده است و در سور مدنی، در سوره بقره و آل عمران فقط مطرح شده است[۲] و بیشتر در پاسخ یهودیان و مسیحیان به صورت محدودی مطرح شده است؛ شاید به این دلیل که مردم در تربیت، با ذکر مصادیق بیشتر تأثیر میپذیرند و قرآن با ذکر مصادیق میخواهد مردم بهتر با موضوعات آشنا شده و به طور مطلوب مطالب را درک نمایند؛ لذا میتوان گفت تبیین مصادیق خانوادههای متعالی، در سبک زندگی، جایگاه شایسته و اهمیت بسزایی خواهد داشت.
نگاهی به کتابهایی که در زمینه سرگذشت انبیاء (علیهم السلام) – علیالخصوص با نگرش قرآنی – نوشته شده است میتواند ما را با پیشینه این پژوهش آشنا نماید؛ ولی اغلب این کتابها از نگاه خانواده به موضوع نپرداخته و بیشتر مباحث تاریخی یا اعتقادی را نقل کردهاند و البته در کنار آن، بیانی برای ارائه شیوه زیست و سبک زندگی در این کتابها یافت نمیگردد، بر این اساس، ضرورت موضوع نیز قابل اثبات است.
بدین ترتیب آنچه در اینجا مورد پژوهش قرار میگیرد، پاسخ به این سوالات است که مراد از خانواده در منطق قرآن چه بوده و خانواده متعالی چه تعریفی دارد؟ مراد از سبک زندگی در نگاه زندگی خانوادگی چیست؟ چه مصادیقی از خانوادههای متعالی در قرآن ذکر شده است؟ در نهاد اندیشه قرآنی، ارتباط خانوادههای متعالی با سبک زندگی در قرآن چگونه تبیین گردیده است؟ آیا نمونههایی از خانوادههای نااهل و غیر متعالی در قرآن ذکر شده است و چه لزومی در بررسی آنها وجود دارد؟
لازم به ذکر است که پاسخ به سوالات فوق و تبیین مصادیق خانواده متعالی در سبک زندگی و بررسی کامل ویژگیها و خصوصیات آن در این محدوده قابل شناسایی کامل نیست، لذا به ذکر کلیاتی از هر کدام بسنده میگردد و لازم است هر یک از این خانوادهها، به صورت مجزا مورد بررسی قرار گیرند؛ علیالخصوص در مورد برخی خانوادههای ذکر شده از جمله خانواده حضرت یعقوب (علیه السلام) این موضوع ضرورت دو چندانی احساس میشود؛ البته نحوه تعامل پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با همسرانش نیز جایگاه ویژهای دارد.
۲- معنای لغوی و اصطلاحی
بررسی معنای لغوی و اصطلاحی واژگان محوری پژوهش، جهت یکسانسازی تلقی نویسنده و خواننده از واژگان ضرورت دارد تا فرایند انتقال پیام کامل گردد. بدین منظور، به بررسی واژه خانواده و اصطلاح «سبک زندگی» خواهیم پرداخت.
۲-۱- خانواده
«خانواده» در لغت به معنای خاندان، دودمان، اهل خانه، زن و فرزند، و فامیل به کار رفته است(دهخدا،۱۳۷۷، ج۶، ص ۹۴۳۸) و به اندازهای معروف است که نیاز به تعریف ندارد؛ اما شاید تصور همه از آن یکسان نباشد، حتی برخی توصیف آن را کار مشکلی دانسته و طبق نظر اکثریت مردم چنین تعریف کرده اند: خانواده در نظر بسیاری از مردم، به منزله یک واحد اجتماعی است که شامل یک زوج متاهل و فرزندانشان است که در خانهای در کنار یکدیگر زندگی میکنند.(محمودیان، ۱۳۸۷، ص ۷۷)
پس میتوان عناصر اصلی تشکیل خانواده را زن و مردی دانست که مطابق آداب و رسوم اجتماعی خویش زندگی را در کنار همدیگر آغاز میکنند و احتمالاً فرزندانی به جمع آنها افزوده میگردد. بر خلاف نظر عموم مردم که فرزندان را جزء ضروری خانواده میدانند، از دیدگاه قرآن خانوادههایی وجود دارد که خداوند هیچ فرزندی به آنها عطا نمیکند:
لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ إِنَاثًا وَ یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَ إِنَاثًا وَ یَجْعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیمًا إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ(شوری: ۴۹ و ۵۰)؛ فرمانروایى [مطلقِ] آسمانها و زمین، از آنِ خداست هر چه بخواهد مىآفریند، به هر کس بخواهد فرزند دختر و به هر کس بخواهد فرزند پسر مىدهد. یا آنها را پسر[ان] و دختر[انى] توأم با یکدیگر مىگرداند، و هر که را بخواهد عقیم مىسازد. اوست داناى توانا.
هدف از تشکیل و تداوم خانواده، به تناسب زن و مردی که آن را تشکیل میدهند، متفاوت است که برخی از اهداف آن را به طور اجمال میتوان تحقق جامعه سالم، تداوم نسل، تامین نیازهای اساسی، تربیت اجتماعی نسل، حراست ایمان، جمال اجتماعی، رشد و بالندگی دانست.(محمودیان، ۱۳۸۷، ص ۹۶-۸۴) ولی در منطق قرآن، هدف از تشکیل خانواده، آرامش انسان و دوستی و مهربانی(روم:۲۱) و ایمان به پروردگار و شکر نعمت پروردگار(نحل ۷۲) معرفی شده است.
قرآن در تعبیر از زن، به عنوان یکی از ارکان اصلی خانواده تعابیر گوناگونی را به کار برده است؛ زمانی که از آدم و همسرش سخن به میان میآید، واژه زوج به کار رفته است(بقره: ۳۵)؛ ولی در مواردی چون همسر عزیز(یوسف: ۵۱)، همسر نوح(تحریم: ۱۰)، همسر لوط(تحریم: ۱۰) و همسر فرعون(قصص: ۹) از واژه امرأت استفاده کرده است.
علت تفاوت تعبیر را میتوان این گونه تبیین کرد که واژه زوج، زمانی به کار میرود که مسأله زوجیت یا جفت بودن مرد برای زن محور و معیار سخن اصلی آیه بوده و حکمت و آیتی را بیان میکند یا در مقام تشریع و تبیین حکمی است؛ اما هر جایی که آیت زوجیت یعنی آن آرامش، دوستی و مهربانی به سبب خیانت یا ناسازگاری در عقاید از میان رفته باشد، دیگر زوج نیست بلکه امرات است. همچنین در مواردی که فلسفه ازدواج با مسألهای چون عقیم شدن یکی از طرفین از میان برود، امرات به کار رفته است نه زوج.(بنت الشاطی،۱۳۸۲ص ۲۲۴-۲۴۶)
همچنین در منطق قرآن، هر کسی که از پدر و مادر متولد شود، «اهل» آن خانواده به شمار نمیآید همان طوری که درباره فرزند نوح (علیه السلام) میفرماید: یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ(نوح:۴۶) و از عموی ابراهیم (علیه السلام) در آیاتی(مریم ۴۲؛ انبیاء: ۵۲) به «اب» تعبیر نموده است(مجلسی، ۱۴۰۴، ج۱۲، ص ۴۸؛ بلاغی، ۱۴۰۵، ج۲، ص ۱۴۹)
پس میتوان گفت: خانواده، به کسی گفته میشود که ارتباط دینی یا آیینی با فرد دارد و به هر زن و شوهری در فرهنگ قرآن، خانواده گفته نمیشود؛ لذا گاهی از همکیشان به برادر تعبیر نموده است:
قَالَ ادْخُلُواْ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِّن الْجِنِّ وَ الإِنسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّی إِذَا ادَّارَکُواْ فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَکِن لاَّ تَعْلَمُونَ؛(اعراف:۳۸) [۳]؛ همچنان که «اخ» علاوه بر این که به فرزند پدر و مادر انسان اطلاق میشود[۴] به هموطن(و به اصطلاح امروزی یا همشهری) نیز اطلاق میگردد، همان طوری که به عاد(اعراف: ۶۵)، صالح(اعراف: ۷۳)، شعیب(اعراف: ۸۵) و نوح (علیه السلام)(شعراء: ۱۰۶) اطلاق گردیده است که به عنوان برادری به سوی قوم خود مبعوث گشتهاند.
با این حال، مراد از خانواده در این نوشتار، همان والدین و فرزندان میباشد با این توضیح که هر کدام، به تنهایی موضوعیت دارند؛ یعنی وجود زن و شوهر میتواند به عنوان مصداق خانواده مطرح باشد(همان گونه که در مورد حضرت آدم (علیه السلام) ذکر میشود)؛ همچنین وجود یکی از والدین به همراه فرزند، میتواند مصداق خانواده باشد(نظیر حضرت مریم و حضرت عیسی علیهماالسلام)؛ همان طوری که وجود فرزندان به تنهایی نیز میتواند مصداقی از خانواده باشند(همانند حضرت موسی و هارون علیهماالسلام).
دقت در تعبیر «خانوادههای قرآنی» بیان میکند که مراد از آن میتواند خانوادههای متعالی باشد که در قرآن از آنها ذکری به میان آمده است و همچنین میتواند مراد خانوادههایی باشد که منش و اخلاق قرآنی دارند؛ بیشک مراد از خانوادههای قرآنی در نوشته حاضر مورد اول میباشد.
۲-۲- سبک زندگی
سبک زندگی اصطلاحی که از سوی مقام معظم رهبری در جمع جوانان استان خراسان شمالی مورد تاکید قرار گرفته و از آن زمان به عنوان یکی از کلید واژههای محافل علمی و اجتماعی بیشتر مطرح شد؛ طبق نظر معظم له سبک زندگی یعنی رفتار اجتماعی و شیوهی زیستن که آشنایی با آن از دو جهت معنوی(برای رسیدن به هدف اصلی انسان یعنی رستگاری، فلاح و نجاح) و مادی(زندگی راحت و برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی) برای انسان ضرورت دارد؛ علاوه بر این که شرط رسیدن به تمدن اسلامیِ نوین میباشد و ایمان، لنگرگاه اصلی انتخاب سبک زندگی خواهد شد.
مصادیق متعددی نیز از سوی مقام معظم رهبری برای سبک زندگی شمرده شده که تقریبا همه جنبههای زندگی انسان را در بر میگیرد از نحوه رفتار با همسر و فرزندان در خانواده گرفته تا مسأله نوع مسکن، نوع لباس، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات و مسأله خط، زبان، کسب و کار و نوع رفتار با دوست و دشمن که بخشهای اصلی تمدن بوده و متن زندگی انسان است. [۵]
نگاه کلی به آیات نشان میدهد خانوادههای زیادی در قرآن مورد اشاره قرار گرفتهاند ولی آنچه اهمیت دارد، خانوادههایی هستند که سبک زندگی ارائه میکنند، سبک زندگی بر مبنای تسلیم در برابر اوامر الهی؛ لذا خانوادههایی که سبک زندگی، رفتار اجتماعی و شیوه زیستن ارائه نکردهاند، مورد بررسی قرار نمیگیرند یا به طور ضمنی از آنها بحث میشود و در حقیقت جنبه تکمیلی دارند یا جنبه فرعی، تبعی یا عرضی.(بیشک ذکر این خانوادهها در قرآن، اهداف خاص خود را دارد و مجال دیگری میطلبد).
۳- مصادیق خانوادههای متعالی
خداوند در بیان مصادیق خانواده متعالی در قرآن کریم، اغلب به ذکر خانواده پیامبران پرداخته است و از میان غیر پیامبران[۶] فقط به لقمان حکیم اشاره کرده است؛ شاید بتوان علت مسأله را این گونه عنوان کرد کرد که:
اولا رهبر جامعه باید الگوی مناسبی برای عموم مردم باشد چنانچه آیاتی نیز در این زمینه در مورد الگو بودن حضرت ابراهیم (علیه السلام)(ممتحنه: ۴) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)(احزاب: ۲۱) آمده است.
ثانیا میتواند تاکیدی بر این مطلب باشد که خانواده خوب، در تصمیمگیری درست رهبر جامعه موثر و ضروری است؛ چنان که در مورد فرزند نااهل حضرت نوح (علیه السلام) وجود فرزند باعث شد که نوح (علیه السلام) دعایی به درگاه خدا نماید که مستجاب نشود و خطاب آید که او، اهل تو نیست.(هود: ۴۶)
ثالثا میتواند به این موضوع اشاره کند که برای رسیدن به مقامهای والای معنوی، باید خانواده متعالی داشت یا این که میتوان گفت حداقل وجود خانواده متعالی، میتواند کمک بزرگی برای رسیدن به این اهداف متعالی باشد.
ذکر خانواده متعالی لقمان حکیم نیز بیان میکند که داشتن خانواده متعالی، تنها منحصر به پیامبران نیست و سایر مردم نیز میتوانند چنین خانوادههایی داشته باشند؛ فارغ از این که زندگی ائمه معصومان (علیهم السلام) و به ویژه زندگانی علوی و فاطمی حضرت علی و حضرت زهرا (علیهماالسلام) و فرزندان رشید آنها، نمونههایی از مصادیق متعالی خانوادهها میباشند.
همچنین در قرآن کریم برخی خانوادههای نااهل از میان همسر و فرزندان پیامبران نیز سخن گفته شده است، نظیر فرزند نوح(هود: ۴۲ و ۴۳) و زن لوط(تحریم: ۱۰) تا راههای برخورد با این خانوادهها را روشن نماید، همچنین دلیلی باشد برای همه مردم که وجود فرزندی نا اهل یا زن ناشایست، دلیل بر ضلالت فرد نمیتواند باشد و دلایل دیگری که جای بحث فراوان میطلبد.
در تبیین مصادیق خانواده متعالی، گاهی آیاتی به چشم میخورد که صراحتی در موضوع ندارند و فقط در برخی روایات به آنها استشهاد گردیده است یا به عنوان مصداق خانواده به عنوان یکی از تفاسیر معرفی شده است که نیازی به ذکر آنها نمیباشد؛ از جمله در مورد حضرت ایوب (علیه السلام) که قرآن به طور ضمنی از بازگرداندن اهلش به وی سخن گفته است: وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَهً مِّنَّا وَ ذِکْرَی لِأُوْلِی الْأَلْبَابِ(ص:۴۳) با توجه به عدم صراحت و حتی ظهور قرآن به سبک زندگی، از ذکر مطلب و خانواده آن خودداری میگردد.
همچنین آیات مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ(الرحمن ۱۹-۲۲) در برخی روایات به خانواده امام علی (علیه السلام) تفسیر شده است[۷](قمی، ۱۴۰۴، ج۲ ص۳۴۴؛ سیوطی، ۱۴۰۴، ج۶، ص ۱۴۲ و ۱۴۳) که آیات صراحتی در آن ندارند و به عنوان تفسیر باطنی محسوب میشوند(طباطبایی،۱۴۱۷، ج۱۹، ص ۱۰۳)
از صراحت و ظهور آیه وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ(بلد: ۳) که در بیشتر روایات اهل سنت به حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیهماالسلام)(طبری، ۱۴۱۲، ج۳۰، ص ۱۲۵؛ ابن عاشور، ۱۴۲۰، ج۳۰، ص ۳۰۹) و در روایات شیعی به پیامبر و ائمه (علیهم السلام)(صفار، ۱۴۰۴، ج۱، ص ۱۷۲؛ کلینی، ۱۴۰۷، ج۱، ص ۴۱۴) تفسیر گردیده است[۸] مطلبی پیرامون سبک زندگی به دست نمیآید.
با این توضیح، اهم مصادیق خانواده متعالی را میتوان چنین بر شمرد(به ترتیب تاریخی):
۳-۱- آدم و حوا
زمانی که خداوند به آدم و همسرش حوا دستور داد که در بهشت سکونت اختیار کنند، نخستین تکلیف و امر و نهى پروردگار به این صورت صادر شد که شما از هر نقطهاى و از هر درختى از درختان بهشت که مىخواهید تناول کنید، اما به این درخت معین نزدیک نشوید که از ستمگران خواهید بود.
سپس شیطان که بر اثر سجده نکردن، رانده درگاه خدا شده بود و تصمیم قاطع داشت تا آنجا که مىتواند از آدم انتقام بگیرد و در فریب آنان بکوشد و نیز به خوبى مىدانست که خوردن از درخت ممنوع، باعث رانده شدن از بهشت خواهد شد، در صدد وسوسه آنان برآمد و براى رسیدن به این مقصود، انواع دامها را بر سر راه آنان گسترد! و بالاخره آدم و حوا را فریفت و آدم و همسرش از آن درخت ممنوع چشیدند و بلافاصله لباسهایشان از تنشان فرو ریخت و اندامشان آشکار گشت.
در این موقع، از طرف خداوند ندا رسید که مگر من شما را از آن درخت نهى نکردم، مگر به شما نگفتم که شیطان دشمن آشکار و سرسخت شما است، چرا فرمان مرا به دست فراموشى سپردید و در این گرداب سقوط کردید؟ هنگامى که آدم و حوا، به نقشه شیطانى ابلیس، واقف شدند و نتیجه کار خلاف خود را دیدند، به فکر جبران گذشته افتادند و نخستین گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خویشتن، در پیشگاه خدا قرار دادند و گفتند:(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴،ج ۶، ص۱۲۶-۱۱۵)
پروردگارا! ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نیامرزى و رحمت خود را شامل حال ما نکنى، از زیانکاران خواهیم بود: قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ(اعراف: ۲۳)
دعای آدم و حوا در کنار همدیگر و آگاهی مشترک آنها به اغواگری شیطان، بیانگر همراهی و همدلی زن و شوهر برای رسیدن به زندگی مطلوب و کمال نهایی هستند و میتوانند به عنوان خانوادهای متعالی در رسیدن به اهداف خانواده باشند.
از پذیرش قربانی هابیل و قتل وی توسط قابیل، در سوره مائده نیز سخن به میان آمده است(مائده: ۲۷-۳۰) که اگر رفتار هابیل را مورد بررسی قرار دهیم، نحوه برخورد بین برادران را میتوان استخراج نمود که محور اصلی تعامل میان برادران و عاقبت به خیری آنها، نگرش توحیدی و توجه به ذات حضرت احدیت میباشد.
۳-۲- حضرت ابراهیم (علیه السلام)
آیات قرآن در زندگی خانوادگی حضرت ابراهیم (علیه السلام) را میتوان در چهار مقطع کلی طبقهبندی کرد:
الف: برخورد با عمویش آذر
ابراهیم، موحدی بود که فقط خدا را پرستید و به علت بتپرستی عموی خود آذر[۹] را مورد سرزنش قرار داد و به او چنین گفت: آیا این بتهاى بىارزش و موجودات بىجان را خدایان خود انتخاب کردهاى؟! بدون شک من، تو و جمعیت پیروان و هم مسلکان تو را در گمراهى آشکارى مىبینم: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَهً إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ(انعام: ۷۴).
چه گمراهى از این آشکارتر که انسان مخلوق خود را معبود خود قرار دهد، و موجود بىجان و بىشعورى را پناهگاه خود بپندارد و حل مشکلات خود را از آنها بخواهد(مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۵، ص: ۳۰۲ و ۳۰۳)
ب: تعامل با همسرش
فارغ از روایاتی که درباره ساره همسر حضرت ابراهیم (علیه السلام) و هاجر وجود دارد(مازندرانی،۱۳۸۸، ج۱۲، ص ۴۰۹-۵۱۳)، برخی آیات به تعامل واقعی بین همسر و آن حضرت اشاره میکنند؛ از جمله در زمانی که به دستور خدا هاجر را با فرزند خردسالش در سرزمین بیآب و علف مکه ساکن میکند و دست به دعا بر میدارد که:
پروردگارا! من [یکی از] فرزندانم را در درهای بیکشت نزد خانه محترم تو سکونت دادم، پروردگارا! تا نماز را به پا دارند پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزی ده باشد که سپاسگزاری کنند: رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ(ابراهیم: ۳۷)
این آیه، نهایت همکاری هاجر را با ابراهیم نشان میدهد، علاوه بر این که در موقع قربانی نمودن فرزندی که با سختی بزرگ کرده است(صافات: ۱۰۱-۱۱۰) با مراتب بالاتری از آن شخصیت مواجه هستیم که همچون ابراهیم و اسماعیل (علیهماالسلام) تسلیم فرمان خداست و جزع و بیتابی نمیکند(میبدی، ۱۳۷۱، ج۸، ص ۲۹۱)
ادامه دارد…