- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
«بار الها، اوقات فراغت من را در راستاى هدف خلقت قرار ده»[۱]
امام سجاد (علیه السلام) «از آن جا که انسان جامعه صنعتى امروز، پاسخى براى پرسش هاى بنیادین خود درباره هستى و مفهوم زندگى نیافته است، لذا از برابر همه آن ها مى گریزد و خود را با هیجانات روزمره مشغول مى کند.»[۲] (ژان فوراستیه)
توجه به دو واقعیت زیر، ماهیت اوقات فراغت را بیش از پیش، مبرهن و متقن مى سازد. ابتدا این که طبق آمار رسمى حدود هفتاد درصد جمعیت کشورمان زیر سن سى سال قرار دارند، یعنى حدود چهل و دو میلیون نفر از جمعیت کشور، در محدوده سنى نوجوانى و جوانى هستند. و دیگر این که، جوانان ما در مقایسه با بیشتر کشور ها، از طولانى ترین تعطیلات برخوردارند.
از این روى، پاسخ دادن به نیاز هاى متنوع جوانان در زمینه اوقات فراغتشان، از جنبه اخلاقى و تربیتى، حائز اهمیت فراوان است. شناخت علمى و دقیق اوقات فراغت، امکان استفاده بهینه از آن را فراهم مى سازد. برخى از مولفه هاى اوقات فراغت به قرار زیر مى باشد:
۱- فلسفه اوقات فراغت، ارتباطى منطقى با فلسفه زندگى دارد و در حقیقت زیر مجموعه و تابعى از آن است.
۲- فلسفه اوقات فراغت، با اوقات رسمى زندگى فرد نیز ارتباط دارد. با این توضیح که چنانچه فرد بتواند از اوقات رسمى خویش به خوبى استفاده کند، قادر بر استفاده مطلوب از اوقات فراغتش خواهد بود.
۳- در فرهنگ و اندیشه اسلامى، اوقات فراغت با بیهودگى و معطلى و روزمرگى، سر سازگارى ندارد، بلکه فراغت، فرصت مجددى براى تلاش و کوشش بى پایان زندگى است.
۴- ارتباط منطقى فلسفه اوقات فراغت با هدف خلقت، ضرورت تدوین یک فلسفه ارضاء کننده زندگى را مشخص مى سازد. و چنین بینشى نسبت به زندگى، روح رضایت را در آدمى، پرورش مى دهد. اوقات فراغت مطلوب، آثار و پیامد هایى در زندگى انسان دارد که ذیلاً به برخى از آن ها اشاره مى شود:
ـ بهره گیرى مناسب از اوقات فراغت، توان لازم را براى بخش هاى دیگر زندگى به آدمى مى دهد، لذا مى توان چنین نتیجه گرفت که آنهایى بهتر از دیگران به نیازهاى زندگیشان پاسخ مى دهند که بهتر از آنها مى توانند براى اوقات فراغتشان، طرح و برنامه اى داشته باشند.
ـ تمدد جسم و جان، از نتایج ارزشمندى است که به مدد اوقات فراغت، فراهم مى شود.
ـ احساس رضایت درونى و افزایش شادکامى، زمانى میسر مى شود که آدمى بتواند در فرصت مناسبى، از درون خویش، دریچه هایى به عالم بیرون بگشاید و هیجانات مضر و احساسات منفى و خستگى هاى روحى خویش را قدرى تشفى بخشد و در پرتو فراغت مطلوب به تعادل و سلامت روان، دست یابد. با چنین شرایطى، فرد به سهولت مى تواند بر افسردگى خویش، فائق آید.
راه کار ها و توصیه ها
توجه و به کارگیرى توصیه هاى زیر، در تنظیم اوقات فراغت بسیار تعیین کننده است:
ـ چنانچه براى نوجوانان و جوانان، برنامه اوقات فراغت تنظیم مى شود، شایسته است حتى المقدور با مشورت خود آنان چنین برنامه اى تدوین گردد.
ـ هر فعالیت اوقات، لازم است با توجه به علاقه و گرایش آن سنین تنظیم شود.
ـ در تنظیم اوقات فراغت، به گونه اى عمل شود که حداقل چنین برنامه اى به یک نیاز روحى جوانان پاسخ دهد.
ـ رعایت تنوع روحى نوجوانان و جوانان در طرح و اجراى چنین برنامه اى از عوامل موفقیت آمیز برنامه است. زیرا جوانان «تنوع طلب» و «نوگرا» هستند و برنامه اى که واجد چنین ویژگى هایى باشد، از جاذبه بیشترى براى این نسل برخوردار خواهد بود. و در مقایسه با اوقات رسمى زندگى، برنامه اوقات فراغت باید، از جاذبه بالایى برخوردار باشد.
ترغیب جوانان به استفاده از «خلوت شخصى» و «لحظاتى با خود بودن» موجب تقویت ذهن و رشد خودآگاهى آنان مى شود. علاوه بر آن، درک جامع ترى از زندگى نیز به دست مى آورند.
ـ مراقبت از حیات اجتماعى و معاشرت ها در ایام فراغت، یک ضرورت غیر قابل انکار است. زیرا در اوقات فراغت، نرخ جرائم و بزهکارى ها، افزایش مى یابد و بیشترین عامل ارتکاب جوانان به رفتارهاى ضد اجتماعى، معاشرت هاى آلوده و دوستى هاى مشکوک مى باشد.
ـ تشویق نسل جوان به داشتن برنامه اى مفید و جامع که شامل ورزش و فعالیت هاى فیزیکى، کتابخوانى بر اساس یک سیر منظم مطالعاتى، جبران عقب افتادگى هاى احتمالى آموزشى، پرورش ذوق، هنر و سلیقه هاى متنوع، آموزش مهارت هاى زندگى اجتماعى، تعلیم دوره هاى مختلف زبان و رایانه، تقویت مبانى دینى و اخلاقى، مطالعه زندگى نامه الگو ها و پیشوایان الهى و سایر موارد مفید و ارزنده باشد، آنان را در تحقق زندگى متعادل و بالنده یارى خواهد نمود.
پىنوشتها
[۱]. «و استفرغ ایامى فیما خلقتنى له»، بخشى از دعاى مکارم الاخلاق، صحیفه سجادیه؛
[۲]. ژان فوراستیه، تمدن سال ۲۰۰۱، ترجمه خسرو رضایى، ص ۱۰۷؛
منبع: محمد رضا شرفی؛ جوان و نیروی چهارم زندگی؛ ص۳۳