- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- 0 نظر

مروری بر توجهات درمانی
تحقیقاتی برای حمایت از زوج درمانی در موارد خیانت به همسر
تحقیقات تجربی در زمینه خیانت به همسر محدود است. (بلو و هارتنت ۲۰۰۵). خیانت زناشویی، تنها به عنوان مشکلی که زوجین با آن به کلینیکها مراجعه کنند نیست، بلکه نحوه درمان روی نتیجه ی درمان به شدت تاثیر گذار است. (آتکینز – الدریج – بوکام – کریستنسن – ۲۰۰۵). تحقیقی که آتکینز و همکاران در ۲۰۰۵ انجام دادند یکی از معدود تحقیقات تجربیست که برای ارزیابی کارایی زوج درمانی در افرادی که مورد خیانت زناشویی واقع شدهاند، انجام شده است.
فرضیه اولیه تحقیق بر آن بود که زوجینی که مورد خیانت زناشویی واقع شدهاند در شروع کار درمانی بیشتر تشویش خاطر داشته و نسبت به زوجینی که این مشکل را ندارند سیر درمان آنها آهسته تر خواهد بود. مطالعه شامل ۱۳۴ زوج با مشکل این چنینی بود که به طور تصادفی در دو گروه زوج درمانی به روش درمان سنتی یا در گروه درمان جمعی قرار داده شدند.
۱۹ تا اززوجین زیرگروه مواردی بودند که دکتر درمانگر خیانت به همسر را در مورد آنها مشخص کرده بود. زوجین قبل از شروع به کار درمانی، در هفته ۱۳ روند درمان، در هفته ۲۶ درمان و در آخرین جلسه درمان مورد بررسی قرار گرفتند.
درمانگر اطلاعات مربوط به آنها را در پرسشنامه ی خیانت به همسر وارد کرد. (آتکینز و همکاران – ۲۰۰۵ – صفحه ۱۴۵ ). یک مورد محدود میشد به خیانت به احساسات همسر، در حالی که در ۱۸ مورد دیگر برخوردهای فیزیکی صورت گرفته بود.
دو سوم زوجین زوج درمانی، برخوردی به شیوه سنتی دریافت کردند در حالی که باقی زوجین، زوج درمانی گروهی دریافت کردند. مطلبی که قابل توجه است این که زوجینی که مورد خیانت به همسر داشتند در پیش آزمون روند درمان سطح استرس و تنش بالاتری نسبت به سایر زوجین داشتند.
یافتهها اذعان میدارد که زوج درمانی بشدت کمککننده میباشد و زوجینی که به آنها خیانت شده بود و در پیش آزمون تنش بالایی را از خود نشان داده بودند به مرور در طی مراحل درمان بهبود یافتند و در پایان کار درمان دیگر قابل شناسایی نبودند از سایر افرادی که مورد خیانت به همسر واقع نشده بودند- مثل بقیه افراد دارای سلامت روانی شده بودند.
استثنای این قضیه زوجینی بوند که در کل دوره درمان خیانتشان را از همسرشان مخفی نگه داشته بودند. این مطالعه نشان میدهد که زوج درمانی روش مهمی برای درمان مستقیم تنشهایی (به علاوه علائم افسردگی) است که به دنبال آسیبهایی که زوجین در رابطه به هم میزنند به وجود میآید.
بیچ – جوریلز و اولیری در ۱۹۸۵ تحقیقی انجام دادند تا به بررسی نتیجه روابط جنسی خارج چارچوب زناشویی در زوجینی که موزد درمان قرار گرفتهاند بپردازند. کارازمایی بالینی آنها نشان داد که زوج درمانی در افرادی که روابط جنسی خارج چارچوب زناشویی داشتهاند به دو دسته تقسیم میشود: یا یکی از زوجین تمایلی به همکاری و کار روی رابطهاش ندارد یا یکی از آن دو علائمی همراه با افسردگی از خود بروز میدهد.
اگر هر یک از این دو مورد باشد روند زوج درمانی استاندارد را از پایه خراب میکند. یافتههای آنها نشان داد که فردی که روابط خارج زناشویی داشته در معرض خطر بالاتری برای افسردگی قرار دارد. در شوهرانی که خیانت به همسر داشتند ۸۹ درصد بیشتر از نمره میانه افسردگی به افسردگی مبتلا شدند که این امر قیاس و تضادی ۴۶ درصدی در مقایسه با سایر مردان داشت.
در زنانی که خیانت به همسر داشتند ۸۲ درصد بیشتر از نمره میانه افسردگی به افسردگی مبتلا شدند که این امر قیاس و تضادی ۴۸ درصدی در مقایسه با سایر زنان داشت.
با وجود آن که شوهرانی که در روابط خارج زناشویی شرکت داشتند در مقایسه با دیگر مردان مطالعه سطح افسردگی بالاتری داشتند – اما آنها الزاما شرایط و معیارهای علائم افسردگی را نداشتند. با این وجود وقتی زنان روابطی خارج چارجوب زناشویی داشتند، ۹۱ درصد آن خانوادهها در مقایسه با نرخ ۴۳ درصدی گروه دیگر افسردگی داشتند.
گزینههای درمانی
زوج درمانی، در کل یک گزینه ی موثر درمانی برای درمان افسردگی است. در حالی که درمان فرد به تنهایی برای درمان افسردگی، تنها علائم افسردگی را تخفیف میدهد – حال آن که زوج درمانی قادر است هم علائم را از بین برده هم رابطه زوجین را بهبود بخشد.
(پاترسون – ویلیامز – گراف گراندز – چاما – ۱۹۹۸ ) اگرچه در این رابطه هنوز مشکلاتی وجود دارد اما پلان درمانی مربوط به افسردگی و خیانت زناشویی توسط زوج درمانگرها برآورد دقیق شده است. ما پیشنهاد میکنیم که درمانگرها با مکانیزم و روند تغییرات آشنا بوده و آگاه باشند که هر زوجی ممکن است شیوه ی درمانی متفاوتی داشته باشد. (بوکام – ابستین و لاتایلاده – ۲۰۰۲ ).
گزینههای درمانی متعددی برای زوجینی که با دو ویژگی خیانت زناشویی و افسردگی مراجعه میکنند وجود دارد که متعاقبا خواهیم گفت. ما صحبتمان را محدود به روشهایی میکنیم که برای درمان همزمان افسردگی و خیانت به همسر مفید و موثر واقع شدهاند. (بیچ – ۲۰۰۳).
مادامی که بیچ ۲۰۰۳ – کونگ ۲۰۰۰ – و مید ۲۰۰۲، همگی گزینههای درمانی موجود برای درمان همزمان خیانت زناشویی و افسردگی را مورد تحلیل قرار داده اند، مرور و نقد ادبی هیچ مورد استرسزایی را در رابطه زناشویی به اندازه خیانت به همسر حاد نشمرده است.
تعیین این که کدام مددجو برای درمان افسردگی با روش زوج درمانی فرد خوبیست به این بستگی دارد که آیا او رابطه زناشوییشان را عامل اصلی افسردگیاش میداند یا خیر. (بیچ ۲۰۰۳ – بیچ ۲۰۰۱ ). اگر یکی از زوجین احساس مسئولیت و تعهد نسبت به زندگی زناشوییشان نمیکند زوج درمانی شیوه ی مناسبی برای درمان آنها نخواهد بود.
اگر فرد از قبل از این که همسرش انگیزه ی خیانت جنسی به وی داشته، ایدههای خودکشی در ذهن داشته باشد – باید پیگیری و بررسیهای محتاطانهای برای پیگیری سلامت وی صورت گیرد. (بیچ – ساندین – اولیری – ۱۹۹۰).
پرینس و جاکوبسون در ۱۹۹۵ به مرور و بررسی زوج درمانی و خانواده درمانی در درمان اختلالات تاثیرپذیر پرداختند. در مقایسه با گروه کنترل، آزمونهای بعد از درمان در درمانهای رفتاری زوجین و نیز درمانهای تحلیل شناختی روی خود فرد، از ارجحیت برخوردار بودند.
البته درمان رفتاری زوجین به بهبود روابط زناشویی آنها نیز منجر شده که این امر در مورد افرادی که فقط خود شخص تحت درمان روان شناختی بوده به مشابه گروه کنترل هیچ بهبودی در روابط زناشویی آنها حاصل نشده است. پرینس و جاکوبسون همچنین به کار تحقیقاتی ابستین اشاره کردند ( ابستین و همکاران ۱۹۸۸ ) که پیشنهاد به ترکیب دو سیستم روان درمانی و دارو درمانی میکرد.
اگر جلسات خانواده درمانی به شیوه دارو درمانی بیمار دارای افسردگی اضافه شود، هم عملکرد خانواده افزایش مییابد هم علائم افسردگی بهبود مییابد. ( پرینس و جاکوبسون ۱۹۹۵).
مداخلات گروهی
گوردون – بوکام – و اسنیدر در ۲۰۰۴ یک پروتوکل درمانی سه مرحلهای برای درمان گروهی پیشنهاد دادند: فاز اول درمان تمرکزی بر تاثیر رابطه خارج چارچوب زناشویی دارد. این مرحله به مشخص کردن بحران آنی بین زوجین در برابر نقاط قوت آنها، سپس تنظیم پلان درمانی آنها با ایفای وظیفه به هر یک از آنها تا پیاده شدن کامل روند درمان میپردازد.
در این مرحله از درمان است که درمانگر باید به بررسی علائم افسردگی یا ایدهای خودکشی در هریک از زوجین بپردازد و مشخص کند که آیا پای آن شخص سوم از رابطه ی این زوج بریده شده یا خیر. از آنجایی که افسردگی – تشویش خاطر و شرمندگی همگی ممکن است متعاقب یک رابطه ی خارج زناشویی رخ دهد، در فاز اول درمانی لازم است تا از شخص آسیب دیده حمایت شود.
شدت احساسات در این مرحله بالاست و گوردون – بوکام و اسنیدر در ۲۰۰۴ به درمانگرها پیشنهاد میکنند که به هر دو زوجین در این مرحله اصول بیان احساسات، برقراری ارتباطات، درک بهتر آنچه رخ داده و چگونگی کنار آمدن با آنها را بیاموزند. مرحله دوم کار درمانی دربردارنده جست و جو درباره محتوای فعل و مفهوم انجام آن کارهاست. بعضی از اهداف این مرحله از درمان شامل موارد زیر است:
-ارزیابی محتوای کار
– یک احتمال واقع بینانه درباره پتانسیل انجام مجدد فعل
– ایجاد امنیت نسبی برای شخص آسیب دیده – توانایی آنها برای ارزیابی و ایجاد تغییراتی که به رابطه طولانی مدت آنها جان میبخشد.
مرحله نهایی کار ادامه دادن است. زوجین میتوانند پس از اطلاع تصمیمی گرفته و به پیش روند که ممکن است بخشیدن جزئی از آن باشد. (گوردون و همکاران ۲۰۰۴ – اسپیرینگ ۱۹۹۶). مدلی که گوردون و همکاران برای بخشیدن پیشنهاد دادند یک نمای واقعی از رابطه ی بین زوجین را به نمایش میگذارد که به موجب آن شخص آسیب دیده از تمامی احساست منفیای که نسبت به همسر آسیب رسانش داشته خلاص میشود وانگیزهاش برای تنبیه همسرش کمتر میشود. ادامه دادن مسیر ممکن است به این معنی باشد که زوجین بخواهند از هم طلاق بگیرند و به این صورت به زندگیشون ادامه دهند.
رفتار درمانی زناشویی
نشان داده شده که رفتار درمانی زناشویی، نه تنها در ایالت متحده آمریکا بلکه در بسیاری کشورهای دیگر نیز بسیار موثر است. ( مید – ۲۰۰۲ ). اگرچه همچنان سوالاتی درباره توانایی این روش برای حفظ تغییرات در طول زمان وجود دارد (جانسون ۲۰۰۲). مدل اصلاح شده ی آن که در زوج درمانی رفتاری گروهی به کار برده میشود ممکن است کارایی آن خیلی بیشتر باشد.
( جاکوبسون و کریستین – ۱۹۹۶ ). این روش در آشکارسازی وجود افسردگی و خیانت زناشویی همزمان با هم بسیار کاربرد دارد. (بیچ ۲۰۰۱ ). در این شیوه درمانی وقتی یکی یا دو همسر افسرده هستند تمرکز اولیه بر روی رفع علائم افسردگی است.
مید پیشنهاد کرد که این روش ممکن است کارآمد باشد برای مواقعی که مشکل زناشویی ایجاد افسردگی کرده و هر دوی زوجین تمایل به همکاری برای رفع مشکل داشته و تعهد بهم دارند. رفتارهایی توصیه میشود که توجه خاصی را معطوف هم کنند، حمایت – نزدیکی و تعهد بیشتری نسبت به همسر افسرده داده شود. اجزای این روش که باید جزیی از درمان باشد باید شامل موارد زیر باشد:
-آموزش دادن به زوج درباره طبیعت تنشهای دوران متاهلی و افسردگی این دوران
– افزایش ارتباطات مثبت با یکدیگر
– افزایش پذیرش تفاوتهای یکدیگر
– کاهش سرزنش و تهدید یکدیگر
– کاهش تحریکات آزار دهنده ( بویژه تحریکات آزار دهندهای که به قصد عوض کردن برخوردهای دیگران انجام میشود ) -افزایش مهارتهای مکالمه و حل مشکل
– کاهش افکار منفی درباره خود، همسر، دنیا، آینده و برنامهریزی برای مشکلات ناگزیر تکرار شونده زناشویی و دورههای افسردگی. ( مید ۲۰۰۲ – صفحه ۳۰۸ )
این روش شانس رد و بدل کردن رفتارهای مثبت را بالا میبرد و شاید علائم افسردگی را تخفیف بخشد. این مدل مستقیما روی جنبههای خیانت به همسر مثل مکانیسم بخشیدن و تصدیق نیازهای امنیتی آینده تاثیری ندارد. (بلو – ۲۰۰۵) برای همین ممکن است از همین حیث در مواردی که تنش و افسردگی بهمراه یک خیانت زناشویی باشد محدود شونده باشد.
زوج درمانی رفتاری گروهی
زوج درمانی رفتاری گروهی توسط جاکوبسون و کریستینسین طراحی شد و به منظور افزایش کار زوج درمانی رفتاری سنتی و افزایش کارایی آن طراحی آن صورت گرفت. (دیمی دیان – مارتل – کریستنسن – ۲۰۰۲ )
۳ مداخله ی اصلی در متد فوق الذکر به کار رفته تا سطح تنبیهات کاهش یابد و برخوردهای مثبت ارتقا سطح یابند. ( کریستن سن و هیوی – ۱۹۹۹)
اینها تبادلات رفتاری – آموزش برخورد و مکالمات و آموزش حل مسئله میباشد. اگرچه این روش بر پایه مهارتها بناگذاری شده و برای تغییر در رفتار برنامهریزی شده، یکی از اجزای آن افزایش تمرکز بر این قضیه است که رفتارهای همسر را به عنوان بخشی از روند تغییر کردن بپذیریم. ( دیمی دیان و همکاران – ۲۰۰۲)
روان درمانگر این کار از تکنیکهایی استفاده میکند که در ۳ اصل گنجانده میشوند:
تحمل- پذیرش-تغییر
در مورد پذیرش حس همدلی در مورد مشکل به عنوان اولین رویکرد مداخلهای شمرده میشود. هدف درمانگر ایجاد حس صمیمیت و نزدیکی بین دو زوج است و این که در آنها برای مسائل دغدغه برانگیز ایجاد تحمل کند.
درمانگر ممکن است همچنین از تکنیکی به نام جداسازی یکپارچه برای کمک به زوجین در دور کردن خودشان از مشکل استفاده کند که به موجب آن کار آن مسئله با دیدی عقلی و نه احساسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. درمانگر همچنین میتواند علائم افسردگی فرد را پس از بیرون آمدن از یک موقعیت آزار دهنده – تحقیرکننده بازچینی کند به جای آن که شخص این انگیزه را داشته باشد که همسرش را بخاطر حس تشویش درونی خودش تنبیه و توبیخ کند.
روان درمانگران این زمینه از مداخلههای تحمل برای درمان استفاده میکنند به این صورت که زوجین از تلاششان برای تغییر یکدیگر دست میکشند. برای زوجی که خیانت به همسر را در رابطهشان تجربه کردهاند این کار به منزله پاک کردن حرکت خارج از چارچوب زناشویی نیست اما به معنی پر رنگ کردن چیزهایی است که زوجین د این خصوص در مورد یکدیگر یاد گرفتهاند.
ادامه دارد…