- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- 0 نظر

اگر کسى همیشه سالم باشد و گه گاه به زکامى، تب و سردردى مبتلا نشود، قدر سلامت نمىداند و در حفظ آن نمىکوشد. اگر انسانى به خطر نیفتد، قدر آسایش و آرامش را نمىداند و داستان او داستان غلامى است که وقتى سوار کشتى شد، شروع به داد و فریاد کرد و سرنشینان کشتى را ناراحت ساخت. حکیمی دستور داد که: او را به دریا بیفکنند و چون در آستانه غرق شدن و خفگی قرار گرفت دستور داد بیرونش کشند. از آن پس بىسروصدا و آرام در گوشه کشتى خزید و دم بر نیاورد!
فراز و نشیبهاى زندگى و بیمارىها و تندرستىها و غم وشادىها براى جامعه و فرد، سازنده است. خانواده هم نمیتواند یکنواخت باشد. آن خانوادهاى که همواره توفان زده اختلافات و کشمکشهاست، نه محیط جذب و انجذاب، بلکه محیط دفع و اندفاع است و (عدمش به ز وجود!) و آن خانوادهاى که در آن هیچ گونه انتقاد و بحث و مشاجرهاى وجود ندارد، محیط تفاهم کامل نیست و حتماً طرفین قضیه، هر چه عقده دارند، در دل نگاه مىدارند و دردها و رنجها را بروز نمىدهند و در موارد اعتراض و انتقاد، مهر سکوت بر لب مىزنند و گلایهها و شکوهها را همچون آتشى زیر خاکستر پنهان میسازند، تا کى شعله کشد و همه چیز را در کام خود بسوزاند!.
بعضی از دانشمندان روان شناس معتقدند که اگر در محیط خانواده، گه گاه جرّ وبحثی میان زن و شوهر باشد، مفید است و زندگى را از یک نواختی نجات مىدهد و عقدهاى در دل کسى باقى نمىماند و زمینه براى تفاهم و همفکرى و هماهنگى بیشتر فراهم میشود و طرفین، بهتر مىتوانند با همزیستى مسالمتآمیز و بلکه عشق آمیز، زندگى کنند و یکدیگر را درک نمایند.
واقعیت نیز همین است، سخن از این است که دو انسان، یکدیگر را درک کنند. مسلماً هیچ انسانى فاقد نقطههاى ضعف روحى و عاطفى و اخلاقى نیست. اگر بناست دو انسان به درک کامل یکدیگر برسند، حق این است که همه نقطههاى مثبت و منفى و جنبههای قوت و ضعف یک شخصیت، به ظهور و بروز برسد تا براى دیگری معلوم شود که این انسان، چند درصد قابل اعتماد و دوست داشتنى و جذب شدنى است.
بنابراین، پوشاندن عقدهها و گلهها و گلایهها و اعتراضها و انتقادها، حل مشکل نمیکند، بلکه مولد اشکال است. بهتر این است که شخصیت هر کسى آن گونه که هست، براى دیگرى عریان و آشکار گردد و آن دیگری نیز، در برابر هر چه قبول ندارد، بىتحملى خود را عریان و آشکار سازد تا تلاقى نظرها و سلیقهها پیش آید و حد گذشت و سختگیرى هر یک ظاهر گردد و هر کدام بتواند خود را آن گونه که براى همزیستى لازم است، بسازد.
خواننده گرامى توجه دارد که ما مسأله را دو جانبه مطرح مىکنیم نه یک جانبه. نمىخواهیم به یکى بىاندازه میدان بدهیم و دیگرى را خفه و خاموش کنیم.
میخواهیم بگوییم: محیط خانواده، نباید محیط قلدرى و حاکمیت مطلق مرد یا زن باشد. باید هر کس بتواند در برابر نقطههاى ضعف دیگرى اظهار نظر و انتقاد و اعتراض کند و دیگری نیز حق دفاع داشته باشد؛ اما هر دو باید توجه داشته باشند که این را مقدمه درگیرىها و انتقامجویىهاى طولانی قرار ندهند، بلکه زمینهساز تفاهمها و آشتىهاى بهتر و عمیقتر و همه جانبهتر باشد.
لطف زندگى در جنگ و کشمکش طولانى نیست، بلکه در صفا و صمیمیت طولانى است. زن و مرد باید خود، راز آسایش و آرامش را درک کنند و با توقعات غیر معقول، زندگى را به کام خود و دیگرى تلخ ننمایند.
جالب این است که بسیارى از زنها و شوهرها، در ضمن جر و بحثهای طولانى توجه دارند که باید آشتى کنند و در عین حال، آن چنان تاخت و تاز مىکنند که گویى هرگز نباید به یکدیگر روى آورند. شاید فرخى شاعر به همین درد گرفتار بوده که میگوید:
آشتى کردم با او پس از جنگ دراز هم بدین شرط که دیگر نکند با من ناز
زنها باید بدانند که اگر جهاد مرد در سنگرها و جبههها و حملهها و دفاعهای هوایى و زمینى و دریایى است، جهاد آنها در سنگر مقدس خانواده، کوشش و تلاش در راه هر چه بهتر شوهردارى کردن است؛ زیرا امام موسى کاظم(علیه السلام) فرمود: جِهادُ المَرْأَهِ حُسْنُ التبَعُّلِ؛(۱) جهاد زن، نیکوشوهردارى است.
در عین حال، اگر روزى ایجاب کرد این حق براى او محفوظ است که برای دفاع از مکتب و مبارزه با ظلم و استکبار، سلاح بر کف گیرد و جان بازی کند. زنها فکر نکنند امروز بیدار شدهاند و براى دفاع از حقوق خویش حرفهاى تازهاى مىزنند که گذشتگان نزده اند، بلکه درصدر اسلام هم زنان مسلمان و روشنفکرى بودند که خدمت پیامبرْ مىرسیدند و حرفهاى خود را مىزدند و جواب مىگرفتند.
اسماء دختر یزید، خدمت پیامبر آمد و خود را نماینده زنان دیگر معرفى کرد و مطالب و اشکالات خود را این گونه توضیح داد:
خداوند تو را به پیامبرى مبعوث کرد و ما ایمان آوردیم. ما زنها در خانهها نشسته ایم و خواستههاى شما مردان را برآورده مىکنیم و فرزند مىزاییم و شما مردان به نماز جمعه و جماعت و عیادت بیماران و تشییع جنازه و حج پیاپى و بالاتر از همه جهاد در راه خدا، بر ما برترى یافتهاید. در غیبت شما اموالتان را حفظ مىکنیم و لباستان را آماده مىسازیم و فرزندانتان را تربیت مىکنیم؛ آیا در اجر با شما شریک نیستیم.
پیامبر رو به اصحاب کرد و فرمود: آیا هرگز در مسائل و مشکلات دینى، سخنى بهتر از این از زنى شنیده بودید! اصحاب عرض کردند: گمان نمىکردیم زنى این گونه سخن بگوید. سپس رهبر عالى قدر اسلام متوجه او شد و فرمود:
برو به زنها بگو: اگر شما در برابر همسرانتان، وظیفه همسرى را خوب انجام دهید و در پى خشنود ساختن آنها باشید و در راه جلب موافقت آنها کوشش کنید، با همه اینها برابرى مىکند. اسماء در حالی که تکبیر و تهلیل مىگفت، خوش حال از پیش پیامبر رفت.(۲).
این حقیقت را هم مردها باید توجه کنند، هم خود زنها که در وجود زنان آنچه اصالت دارد، قهرمانیگری در میدانهاى جنگ و سیاست و ورزش و… نیست، بلکه آنان از دیدگاه اسلام (ریحانه) زندگى هستند و همچون گلهاى زیبا لطافت و طراوت دارند و این لطافت و طراوت را نمىشود به دست توفانهای متداوم اختلاف و مشاجره و ضرب و جرح، سپرد که: جاى گل در گلدان و در محفل انس و صفاست.
به سخن امیرمؤمنان(علیه السلام) بیندیشیم که فرمود: إنَّ المَرْأهَ رَیحاَنَه وَلَیسَتْ بِقَهْرَمانَهٍ؛(۳) زن در گلزار زندگى، گل است، نه قهرمان.
اشاره کردیم که اگر ضرورت ایجاب کرد، همین که لطافت و طراوت گل را دارد، در جاى خود قهرمانیگرى هم مىکند و همچون جمیله پوپاشاى الجزایرى و صدها زن مجاهد و فداکار دیگر، در عرصه مبارزات رهایى بخش، قدم به پیش مىگذارد و افتخارآفرینی مىکند.(۴).
اما پرواضح است که هرگز نباید اصل را فداى فرع کرد و هرگز مردى نباید به دلیل قدرت جسمى و بعضى جنبههاى دیگر، از ارزش و اعتبار گلى که در بوستان خلقت، به نام زن و همسر و مادر و شریک زندگی با یک دنیا طراوت و لطافت روییده و شکفته است، بکاهد و او را اسیر مشت و سیلى و لگد و حربههاى شکننده و جراحت بار کند.
به راستى که آیین اسلام، دقیقاً به ویژگىهای زن توجه دارد و به مردان هشدار مىدهد که مبادا این گوهر لطیفی که وسیله دلگرمى و دلخوشى و صفاى زندگى شماست و بی او هیچ و پوچید، تضییع کنید و رسالت آسمانی او را در تحکیم و استوار ماندن خانواده، فراموش نمایید.
همه این ویژگىها در سخن جاودانه و حکیمانه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نهفته است که فرمود: إنَّما المَرأهُ لَعِبَه مَنِ اتَّخَذَها فَلایضَیعها؛(۵) زن در محیط خانواده، وسیله دلخوشى است. مبادا کسى که او را میگیرد، ضایعش کند.
شرم آور است دستى که باید به نشان هماهنگى و صفا و صمیمیت، در دست و گردن دیگرى باشد، سیلىهاى گیجکننده و مشتهاى کوبنده و شکننده بزند! احمقانه است که دستى در برابر شریک زندگى خود گاهى مظهر قهر و خشم و زنندگى و کوبندگى و شکنندگى باشد و گاهى در دست و در گردن او – و لابد براى ارضاى یک جانبه غریزه جنسی خود! – به لطف و نوازش بپردازد!
پیامبر خدا از این گونه مردم تعجب مىکند و مىفرماید: کَیفَ تُعانَقُ المَرْأهُ بِیدٍ ضُرِبَتْ بِها!(۶)؛ چگونه دستى که زن را زده است، به گردن او حلقه مىشود!.
یا مىفرماید: أ یضْرِبُ أحَدُکُمُ المَرْأهَ ثُمَّ یظَلُّ مُعانِقَها!(۷)؛ آیا همسر خود را مىزنید و بعد با او دست به گردن مىشوید!
مگر نه قرآن مجید مىفرماید: فَإنْ أطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عََلَیهِنَّ سَبیلاً؛(۸)؛ اگر زنها شما را اطاعت کنند، براى اذیت آنها بهانهجویى نکنید.
باید حدود وظایف و مسؤولیتهاى هر یک مشخص شود، تا اگر تخلف کرد، قابل مؤاخذه و تعقیب و حتى تنبیه باشد. اکثر اختلافات خانوادگى، مخصوصاً اگر از جانب مرد باشد، نتیجه توقعات و انتظاراتی است که از حدود وظایف و مسؤولیتهاى هر یک خارج است. اگر انسان به پروندههاى دادگاهها نظرى بیفکند، متوجه مىشود که بیشترِ شکایات زنان از مردان، به خاطر ندادن نفقه و تخلف از وظایف شوهرى است و به ندرت اتفاق مىافتد که مردى از زنى شکایت داشته باشد که وظایف لازم خود را انجام نداده است.
زن چه وظایفى دارد حدود این وظایف چیست قرآن در یک جمله با معرفى زنان صالح، حد و مرز وظایف آنها را مشخص کرده و میفرماید: فَالصّالِحِاتُ قِانِتِات حِافِظِات لِلْغَیبِ؛(۹) زنان صالح، در برابرشوهران مطیع و متواضعند و در غیاب آنها حافظ مال و ناموس آنهایند.
زن شایسته از نظر قرآن، زنى است که در برابر شوهر (قانت) یعنی در آنچه مربوط به وظایف (زناشویى) است و نه چیزهاى دیگر، مطیع و متواضع است. چنین زنى در غیاب شوهر، بستر و خانه و ثروت او را در معرض دستبرد خائنان قرار نمىدهد.
اگر در خارج از این محدوده، مرد از زن توقعاتى دارد و زن نمىخواهد یا نمىتواند برآورده سازد، نباید تحمیل و اجبار کرد. در این جا مرد حق قدرت نمایى و شکایت کردن و پرونده سازى ندارد. چرا با توقعات بىجا انسانى را پریشان و محیط زندگی را صحنه نبرد و کشمکش سازیم! اگر هر کسى به وظیفه خود عمل کند و هر کسى مواظب باشد که توقعات خود را در حدى که وظیفه و تکلیف ایجاب مىکند، محدود سازد، زندگى، آرامش بخش خواهد بود؛ آن وقت است که هر کسى قدر گذشت و فداکارى و ایثار دیگران را میداند و از جان و دل سپاسگزار است.
ما میگوییم: زن فداکارى کند؛ مادرى کند؛ در زندگى مشترک خانوادگى هر چه در توان دارد، به کار بیندازد و هرچه بهتر، مایه دلگرمى و سربلندى و اطمینان و آسایش شوهر باشد؛ اما میگوییم: مرد هم باید بداند که اینها در قلمرو وظیفه و تکلیف و مسئولیت زن نیست. قرآن وظیفه او را محدود کرده است به آنچه گفتیم.
بنابراین، اگر زن فداکارى مىکند، خود را طلبکار او نداند و اجرش را ضایع نکند و اگر فداکارى نکرد، جار و جنجال راه نیندازد و با قهر و غضب و تهدید و ضرب و جرح و پرونده سازى، او را به آنچه وظیفه اش نیست، مجبور نسازد. مرد باید بداند که در این زندگى مشترک و در این پیوند مقدس، کتاب آسمانی اسلام دو وظیفه بر دوش او نهاده و حق هم همین است:
۱- انفاق هزینه زندگى زن در حد متعارف و معمول
قرآن کریم مىفرماید: الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أنْفَقُوا؛(۱۰). مردان تکیه گاه زنانند. به خاطر این که خدا بعضى را بر بعضی برترى داده و به خاطر این که مردان انفاق مىکنند.
واژه (قوّام) در زبان عربى مبالغه (قیم) است و قیم به کسى گفته مىشود که به رفع حوایج زندگى دیگرى قیام میکند و از آن جا که هم در جامعه و هم در خانواده، به واسطه نیرومندى بیشتر، مسؤولیتهاى سنگینترى بر عهده مردان گذاشته شده است قوام و قیم شدهاند.
۲- حسن معاشرت و رفتار
قرآن مجید به مردان چنین دستور مىدهد: وَ عاشِرُوهُنَّ بِالمَعْرُوفِ؛(۱۱)؛ با زنان، به (خوبى) معاشرت کنید.
قبلاً گفتهایم که: مقصود از (معروف) پسندیده و نیکوست و هدف این است که در جامعه اسلامى، نیکىها معروف و شناخته و بدى ها، منکر و ناشناخته باشد.
در نظام زندگى اجتماعى و خانوادگى، همه باید نفع برسانند. معروف و پسندیده، در این نظام این است که هرعضوى همان طور که نفع مىرساند، نفع هم بگیرد و اصالت و استقلال هیچ کس فدای اصالت و استقلال دیگرى نشود. هنگامی که قرآن از بعضى از سنتهاى ناپسندیده عربى در مورد زنان، از قبیل به ارث گرفتن آنها و زیر فشار گذاشتن آنها براى آن که از مهریه خود چشم بپوشند، سخن مىگوید، خاطر نشان مىفرماید که: بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ(۱۲)؛
یعنى، شما زنان و مردان همه اعضاى یک پیکرید و همه به یکدیگر نیاز دارید و هیچ یک از شما نمىتواند اصالت و استقلال و فردیت دیگرى را فداى اصالت و استقلال و فردیت خود سازد.
وَ کَیفَ تَأخُذُونَهُ وَ قد أفضى بَعْضُکُم إلى بعض وَ أخَذنَ مِنْکُم مِیثاقاً غلیظاً؛(۱۳). و چگونه آن را مىگیرید، در صورتى که شما به یکدیگر رسیده (و یگانه شدهاید) و زنان از شما پیمانی استوار گرفتهاند (و نباید به یکدیگر ضرر بزنید).
اکنون، هم چارچوب وظایف مرد مشخص است و هم چارچوب وظایف زن. ما باز درباره این که معاشرت مرد در محیط خانواده با همسر چگونه باید باشد و نیز وظایف متقابل آنها، به تفصیل بحث مىکنیم. این جا میخواهیم ملاکها و معیارها را مشخص کنیم تا جلوِ آن گونه اختلافاتى که زاییده توقعات بىجاست گرفته شود و هر کس به وظایف خود آشنا باشد و تخلف نکند و نیز با وظایف دیگری آشنا باشد و توقع اضافى نداشته باشد.
قبل از این که درباره کیفیت رفع اختلاف و روش به راه آوردن زن و شوهر براى اداى وظایف خویش، سخن بگوییم، تذکر یک نکته قرآنى به همه مردان را لازم مىدانیم و آن این است که: حسن معاشرت با زنان، به قدرى دامنهاش وسیع است که حتی اگر در دل نسبت به همسر خویش احساس کراهتى هم بکنند، نباید در رفتارِ آنها تأثیرى بگذارد.
قرآن در این باره مىفرماید: فَإنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَیجْعَلَ اللّهُ فیهِ خَیراً کَثیراً؛(۱۴). اگر همسرانتان مورد کراهت شما باشند، باید توجه داشته باشید که ممکن است چیزى را نپسندید و خدا در همان چیز، خیر فراوان قرار دهد.
این جاست که خدا در چنین مواردى، توصیه به حسن معاشرت کرده و وعده خیر فراوان مىدهد.
چگونگی رفع اختلافات خانوادگى
اختلافات و مشاجرات و دعواهاى متداوم، براى پیکر خانواده، بیماری است و لازم است بیمارى را هم از نظر پیشگیرى مورد بحث قرار دهیم و هم از نظر درمان.
گفتار پیش، بر محور پیشگیرى اختلافات دور مىزد. اکنون میخواهیم شمهاى نیز درباره کیفیت رفع اختلاف و درمان سخن بگوییم؛ توجه به وظایف و مسؤولیتهاى خود و طرف مقابل و محدود کردن توقعات به آنچه وظیفه دیگرى است، نه تنها عامل جلوگیرى از بروز اختلاف، بلکه عامل رفع اختلاف نیز هست. مبارزه با هواى نفس و خودخواهى و غرور و خودپسندى، نه تنها جلو بروز اختلاف را مىگیرد، بلکه مىتواند اختلافات موجود را هم به صلح و آشتی و تفاهم تبدیل کند.
گاهی چنین است که هر یک از طرفین، از دیگرى انتقاداتی دارد و هیچ یک نیز حاضر به پذیرفتن انتقادات دیگری و برداشتن گامى در جهت تفاهم و توافق نیست.
گاهی چنین است که یکى از زن و شوهر، از انجام وظیفه خود تخلف میورزد، یا زن از اطاعت همسر در محدوده امور زناشویى سرباز میزند و حاضر نیست طبق گفته قرآن در برابر همسر خویش (قانت) باشد و یا در غیاب او حافظ مال و ناموسش باشد. و یا مرد، از دادن نفقه و حسن معاشرت، خوددارى مىکند. گاهی نیز چنین است که هر یک از طرفین با سعه صدر، به تذکرات و انتقادات دیگرى توجه مىکند و با صداقت و صمیمیت، مسائل و مشکلات را حل مىکنند و نیازى به هیچ گونه توصیه و اقدامى از هیچ ناحیهاى نیست.
یکی از حالاتى که شدیداً مورد توجه قرآن مجید است و باید برای آن چارهاندیشى شود، حالت (نشوز) زنان در زندگى خانوادگی است. این حالت، نقطه مقابل (قنوت) است. گفتیم: زن (قانت) زنی است که در محدوده زناشویى، در برابر شوهر، مطیع و متواضع است. بنابراین، زن (ناشزه) زنى است که در همان محدوده، به عصیان و سرکشى روی مىآورد.
ادامه دارد…