- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
مقالهای که در پیش رو دارید، زندگینامه عالم عارف معاصر، حضرت آیتالله العظمی مرحوم حاج سید رضا بهاءالدینی است که اصل آن، توسط فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام آقای سید محمد باقر مهاجر تدوین شده است. امتیاز این زندگینامه این است که در زمان حیات خود آن بزرگوار و با مراجعه به ایشان و فرزندش جناب حجتالاسلام آقای سید عبدالله بهاءالدینی و نیز برخی از شاگردان و مرتبطان با ایشان (حجج اسلام، آقایان: سید محمد حسین احمدی، محمد حسین احمدی یزدی، محمود امجد، مرحوم حسین حیدری کاشانی، سید محمد رضا طباطبائی، فرحزاد و….) و برای بزرگداشت آن عالم کمنظیر تهیه شده است.
با توجه به این مطلب پیش از ارائه زندگینامه، مطالب زیر را متذکر میشویم:
۱. همانطور که گفته شد، این نوشتار از سخنان افراد گوناگون که نام آنها ذکر شد، گردآوری شده است؛ لذا با توجه به آمیختگی مطالب افراد گوناگون با یکدیگر، در غیر از مواردی که از سخنان خود مرحوم آیتالله بهاءالدینی استفاده شده، در موارد دیگر از پاورقی استفاده نشده است.
۲. با توجه به اینکه اصل این مقاله در زمان حیات مرحوم آیت الله العظمی بهاءالدینی نوشته شده، از گزارش فوت آن بزرگوار خالی است به همین سبب و نیز به دلیل تکمیل و پربارتر شدن این زندگینامه، بخش فوت را از منبعی دیگر (سیری در آفاق) میافزاییم.
حضرت آیت الله العظمی حاج سید رضا بهاءالدینی ۱ در اواخر ذی الحجه سال ۱۳۲۷ق در خانوادهای متدین و تقواپیشه، در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود . پدر ایشان، آقا سید صفی الدین، مردی پاک طینت و پرهیزکار و از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت معصومه- سلام الله علیها- بود.
ایشان در شرح حال والدشان چنین فرموده اند:
ارتباط پدرم با قرآن مداوم بود . شاید در روز، ده الی پانزده جزء قرآن میخواند؛ به طوری که از هر جای این کتاب مقدس سؤال میکردند، فوراً جواب میداد . به علت انس زیاد با قرآن، آیات را میشناخت و به کشف الآیات علما شهرت یافته بود. ایشان در حرم حضرت معصومه- سلام الله علیها- مشغول خدمت بود و در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری و حاج شیخ ابوالقاسم قمی شرکت میکرد. ادبیات را نیکو میدانست و با فقه و اصول هم آشنا بود . او فردی وارسته بود و فکر شیطانی نداشت و هرگز نمیشد به ایشان افکار شیطانی را تحمیل کرد . خیلی صریح و صادق بود، مرحوم آیت الله العظمیمرعشی نجفی(ره) هم نوشتهاند که اجداد پدرم، افراد شریفی بودند و در شجره نامه ایشان آمده است که کلید دار حرم فاطمیبودهاند. گویا در فامیل پدرم، این سِمَت رسم بوده است . میگویند مادرم نیز به آخوند ملاصدرا منتسب بوده است . والده من- با اینکه سواد نداشت- خیلی از دعاها را حفظ بود.۲
برخورد و رفتار شایسته پدر، در شکل گیری شخصیت او در دوران کودکی، بسیار موثر بوده است . یکی از شاگردان میگوید:
پدر او، احترام خاصی به آقا [ایت الله بهاء الدینی] میگذاشت و از این گذشته، آزادی عمل فراوانی به ایشان میداد؛ به گونهای که در روح آماده به انقلاب وی اثر بسیار داشت. او احترامهای پدر و استادانش را در ساخت شخصیت خود بسیار مؤثر میدانست.۳
آن بزرگوار در اینباره میفرمود:
پدرم، مرا به جاهای خطرآفرین میفرستاد؛ لکن قلباً مطمئن بود که خطری مرا تهدید نمیکند.۴
تحصیلات ابتدایی و فراگیری دروس حوزه
حضرت آیت الله العظمیبهاءالدینی از همان آغاز دوران کودکی، خردی موهوب و ورزیده داشت و از هوش سرشار و فوق العادهای نیز برخوردار بود، به طوری که در سه یا چهار سالگی به مکتب رفت و خواندن و نوشتن، قرائت و تجوید را آموخت، و در شش سالگی با ورود به حوزه علمیه قم، و به تحصیل علوم دینی روی آورد.
او از بدو ورود به حوزه، مورد عنایت خاص و محبت ویژه بزرگانی همچون مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی(کبیر)، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری و مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی بودند و از محضر پرفیض این عالمان وارسته و مفاخر حوزه بهرهها برد.
یکی از فضلای حوزه میگوید:
آیت الله بهاء الدینی از همان کودکی مورد توجه خاص شیخ ابوالقاسم کبیر بوده است؛ کراراً ایشان میفرمود: «از همان شش سالگی، بسیاری از بزرگان برای ما زحمت کشیدند و به ما التفات داشتند». حاج شیخ محمدتقی بافقی هم توجه زیادی به ایشان داشتند و بسیاری از مسائلی را که با دیگران مطرح نمیکردند، از ایشان دریغ نمیکردند. این، به سبب اطمینانی بود که به شخص ایشان داشتند.
فرزند ایشان در اینباره میگوید:
آقا نقل میکردند: «من هفت ساله بودم که در مجالس علمای بزرگ، مثل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت میکردم. وقتی وارد میشدم، مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمیبرمیخواست و مرا کنار خود مینشاند».
استادان معظم له
حضرت آیت الله بهاءالدینی، مقدمات را نخست نزد پدر گرانقدرش و پس از آن، جامع المقدمات . سیوطی و مغنی را از محضر استادان آن زمان، مرحوم آقا شیخ ولی الله عامرهای و آقا میرزا علی ادیب با شور و شوق فراوان فرا گرفت و به دنبال آن، در دروس سطح از محضر استادان بزرگ و عالمان گرانقدر، مرحوم آخوند میرزا محمد همدانی و آخوند ملا علی همدانی استفاده برد.
آیت الله بهاءالدینی پس از اتمام سطح و تکمیل و تحکیم مبانی علمی، به منظور فراگیری دروس خارج، در محضر علمای بزرگ و محققان نامدار شیعه، فقهای عظام، حاج شیخ عبدالکریم حائری، سید محمد حجت کوهکمرهای و حاج آقا حسین بروجردی حضور یافت و از خرمن علوم و اطلاعات عمیق آنان خوشهچینی کرد؛ با شور و شوقی وصفناپذیر و ارادهای استوار به تحقیق و مطالعه و تدریس پرداخت و سرانجام، به درجه اجتهاد نائل آمد.
آیت الله بهاءالدینی، این عالم روشن ضمیر، در نوجوانی اخلاق عملی را نیز از مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمیآموخته و تحت اشراف او پرورش یافتند. وی کلام را در محضر استاد بزرگوار، مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکمییزدی تلمذ کرد و در درس اسفار شیخ بزرگوار مرحوم شاه آبادی نیز شرکت مینمود.
آیت الله بهاءالدینی در این باره چنین میفرماید:
زمانی که به درس اسفار مرحوم شاه آبادی میرفتم، امام خمینی(ره) را میدیدم که از اتاق پشتی خارج میشود، مرحوم شاه آبادی به او فصوص درس میداد . مباحثه ما اسفار بود. البته من مدت کوتاهی رفتم؛ نمیدانم چطور بود که به فلسفه خیلی علاقه نداشتم. ما در فقه و اصول بسیار اهتمام داشتیم. ۵
شایان ذکر است که فقیه اهل بیت، حضرت آیت الله بهاءالدینی با اوتاد زمان؛ یعنی فقهای بزرگوار، آیت الله العظمیحاج سید احمد زنجانی و آیت الله العظمیمیرزا ابوالفضل زاهدی نیز مباحثه و تبادل علمی داشته است.
اجازه اجتهاد و روایت
فقیه زاهد، حضرت آیت الله بهاء الدینی، بدون آنکه در صدد اخذ اجازه اجتهاد و روایت باشد، از عالم بزرگوار، مرحوم سید محمد تقی خوانساری اجازه اجتهاد داشت و محرّر (نویسنده) این اجازه هم شیخ الفقها مرحوم آیت الله العظمیحاج شیخ محمد علی اراکی(ره) بود.
او همچنین از علامه محدث، مرحوم حاج شیخ عباس قمی، اجازه روایت داشت.
مسافرت به عتبات عالیات
حضرت آیت الله بهاءالدینی (تقریباً) در نوزده سالگی به منظور زیارت ائمه هدی علیهم السلام به عتبات مشرف شد و در مدت اقامت خود در نجف، در درس فقهای گرانمایه، از جمله مرحوم میرزای نائینی و مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی، شرکت میکرد. سید از او میخواهد که در حوزه نجف بماند؛ولی چون سفر وی زیارتی بود و از طرفی هم در اوایل ازدواجش صورت گرفته بود، به ایران باز میگردد تا برای امتثال امر سید، مقدمات سفر تحصیلی به نجف را فراهم کند؛ ولی مشکلاتی پیش میآید و موفق نمیشود.
پایداری و استقامت در تحصیل و تدریس
آنچه در شرح احوال عالمان راستین و اندیشمندان فرزانه گفتنی است، کوشایی و جدیت فوق العاده در راه تحصیل علم و فضیلت است.
این شور و شوق و جدیت در تحصیل علم و تحقیق و تدریس، در زندگی حضرت آیت الله بهاءالدینی به خوبی مشهود است. یکی از شاگردان میگوید:
آقا میفرمود: «یک سال تمام از مدرسه فیضیه بیرون نیامدم. مادرم میآمد در مدرسه و از دور مرا نگاه میکرد و باز میگشت. اشتغالات ما به حدی بود که فرصت نمیکردیم به منزل سری بزنیم».
یکی دیگر از شاگردان استاد چنین میگوید:
ما حدود چندین سال، درسهایی پیش از اذان صبح و حوالی وقت اذان از او فرا گرفتیم. هنگامیکه به محضرش میرفتیم سماور زغالی و چای نیز آماده بود. حدود اذان، چای میخورد و اول اذان صبح نماز میخواند. گاه یکی دوتا از درسهایش که قبل از اذان تمام میشد، منتظر میماند تا وقت اذان صبح بشود و نماز بخواند.
در این زمینه خود حضرت آیت الله بهاءالدینی، چنین میفرماید:
برای آمدن به مدرسه فیضیه، من همیشه از حدود منزل امام میگذشتم؛ چون در راه مشغول مطالعه بودم و اگر از طریق کوچهها میرفتم، با اشخاصی برخورد میکردم و ناچار به سلام و علیک میشدم، لذا مطالعاتم مخدوش میشد. معمولاًً از پشت باغات اطراف شهر عبور میکردم، تا کسی به من برنخورد و بتوانم به مطالعه خود بپردازم. در آن زمان، دروس سطح، مانند رسائل را تدریس میکردم. برای تدریس هم همیشه دو سه تا مطالعه جلو بودم، تا اگر یک شب مثلاً مانعی پیش آمد و نتوانستم مطالعه کنم، درس صبح ما تعطیل نشود و بتوانم از مطالعه ذخیره استفاده و تدریس بکنم.۶
فرزند آن بزرگوار میگوید:
آیت الله بهاءالدینی میفرمود: «من طوری از منزل حرکت میکردم که اول اذان در فیضیه بودم (آن هم در تمام سال، در برف و باران، با نبود چراغ و با وجود کوچههای گلی) و تا اول آفتاب دو جلسه تدریس داشتم . روزهایی بود که ما چهارده درس و تدریس و مباحثه داشتیم».
روش تدریس و شاگردپروری
عالم جلیل القدر، حضرت آیت الله بهاءالدینی با تدریس مستمر و مداوم و با به کارگیری روشی خاص، شاگردان مبرز و اندیشور را تربیت کرده است که بسیاری از آنان امروز، مایه مباهات حوزههای علمیه و از خدمتگزاران صدیق نظام مقدس جمهوری اسلامیهستند . در خصوص شیوه تدریس او، به بیانات دو تن از شاگردانش اشاره میکنیم:
آیت الله بهاءالدینی در جاهای مختلف تدریس داشت و از یک ساعت قبل از اذان صبح مشغول بود، سپس نماز صبح را میخواند و تا شب، مشغول درس و بحث میشد . بسیاری از بزرگان امروز از شاگردان او هستند . وی به تفکر زیاد، بیشتر از نقل اقوال و بحث در اقوال اهمیت میداد. باید گفت اهل تتبع نبود، بلکه اهل تفکر بود. بیان روشنی داشت و به شاگردان خود بینش میداد.
آیت الله بهاء الدینی در پرورش اشخاص علمیو شاگردان خود، به گونهای تدریس میکرد و آنان را پرورش میداد که طی یک تا دو سال، اگر نزد او تحصیل میکرد، رشته اصلی فقه، دستگیرش میشد و همین امر، سبب میشد به مرحله اجتهاد برسد؛ نه اینکه تنها به فروعات بپردازد و وقت خود را هدر بدهد.
نکته دقیق و شایان اهمیت اینکه آیت الله بهاءالدینی علاوه بر تدریس عمومی، یک تقریر دومی خصوصی برای شاگردان ویژه خود، نظیر شهید مطهری(ره) داشت.
جامعیت معظم له
تا به حال، سخن از اشتغالات پردامنه علمیاین فقیه فرزانه و سعی و تلاش فراوان او در تعلیم و تعلم بود. حال سخن بر سر این است که اشتغالات علمی، نه تنها او را از معنویت دور نکرده، بلکه او را آماده ساخت تا از همان آغاز دوره کودکی و نوجوانی در امر خودسازی سعی و تلاش فراوان کند و با الگوگیری از زندگی امامان- علیهم السلام- به مرحلهای از سلوک برسد که خود، الگویی برای سالکان طریق الی الله و شیفتگان سیر و سلوک به شمار آید.
کوتاه سخن اینکه آیت الله بهاءالدینی فقیهی موحد و مخلص، بزرگمردی مسلط بر هوی و هوس، عارفی متمسک به اهل بیت،- علیهم السلام- تقواپیشهای شبزندهدار و متهجد و مردی الهی، صاحب کرامات و مکاشفات و مهمتر و ارزشمندتر از همه اینکه، مستجمع بسیاری از کمالات بود؛ یعنی کمالاتی که دیگران را به آن سفارش میکرد، خود به آن مرحله و درجه رسیده و نمونه عینی و عملی آن شده بود؛ لذا وقتی فردی، چند لحظه در محضر او مینشست، حس میکرد سَبُک شده و علاقه او به آخرت افزون گشته و از عشق و علاقهاش به دنیا کاسته شده است.
یکی از فضلای حوزه درباره معظم له عباراتی را به رشته تحریر در آوره است که به قسمتی از آن اشاره میکنیم:
حقیر، بزرگترین دستاورد این شخصیت جلیل القدر را رهیدن او از خلائق و انقطاعش به خالق یکتا میدانم . این خصلت، آنچنان در وی متجلی و بارز بود که افراد کمتوشه از معرفت نیز، در یک جلسه مصاحبت و مجالست کوتاه، به گوشهای از آن پی میبرند . وی «لا موثر فی الوجود الاّ الله» را عمیقاً باور داشت و در تمام حالات و آنات زندگی خود نظر داشت. برای ما سوی الله از جماد و نبات و حیوان و انسان و حوادث و مخاطرات و نعمات و بلیات، اثری استقلالی قائل نبود. این پندار و باور، نه تنها در گفتار که در کردار او نیز ظهوری محسوس و ملموس داشت و همین خصوصیت او و امثال او را از صف محققان و مؤلفان و سخنوران عرفان و اخلاق و توحید متمایز میساخت و بر جایگاهی بلند و قلهای رفیع مینشاند . گفتن و نوشتن درباره معارف و اصول و ارزشها چندان دشوار نیست؛ آنها را در خود پیاده کردن و خود را تمثل عینی آنها قرار دادن، مردافکن و دشوار است که شخصیت مورد بحث ما، به حق از قهرمانان پیروز این میدان است.
اما در فراسوی همه اینها، او شخصی بود اجتماعی، آگاه به زمان، دارای دیدی وسیع و ژرف و فکری صائب و برخوردار از دوراندیشی، به ویژه در حوادث و وقایع و شرایط خاص اجتماعی؛ لذا میبینیم که قبل از انقلاب، شیفته و ارادتمند امام خمینی- قدس سره- و همواره حامی و پشتیبان انقلاب و در خدمت مردم بودند و در سالهای پرالتهاب جنگ، یار و همراه رزمندگان در جبهههای نبرد بود و چه صادقانه با آغوشی باز این مردان حماسه و خون را به خدمت میپذیرفت و همچون پدری مهربان به گفتگو با آنان مینشست! او همچنین انس و ارتباطی صمیمی با رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای – دام ظله العالی- داشت و معظم له نیز ارادتی خاص به او میورزید. یکی از شاگردان ایشان در این زمینه میگوید:
آیت الله العظمیبهاءالدینی- قدس سره- به امام خمینی- قدس سره- به عنوان فردی بینظیر و بلندمرتبه و در حد یک استثنا مینگریست.
برخی از ویژگیهای مهم اخلاقی و تربیتی
الف. تفــکر
اکثر اوقات شب و روزِ ایشان به تفکر میگذشت. حتی سحرها- بعد از اینکه نماز شب میخواند- به تفکر میپرداخت. میفرمود: «من روی یک جمله صحیفه سجادیه چندین سال فکر کردم» و کراراً میفرمود: «همین فکر کردن، دریچههایی را روی انسان باز میکند؛ ولی طول میکشد».
ب. بیتکلفی
یکی از شاگردان نقل میکند:
گاهی که با او از محلی عبور میکردیم، اگر مکانی مناسبی همچون سایه یک دیوار یافت میشد، آقا میفرمود: «همین جا قدری بنشینیم و استراحت کنیم» عرض میکردم: «آقا اینجا مناسب شأن شما نیست، مردم در رفت و آمدند». آقا میفرمود: «این حرفها چیست؟! همینجا خوب است. اگر ما بخواهیم این مسائل را مراعات کنیم و اینگونه ملاحظات داشته باشیم، اگر چیزی هم داشته باشیم، از ما میگیرند».
ج. بندگی خدا
مرحوم آیت الله بهاء الدینی میفرمود:
درس رسائل میگفتم و شاگردان زیادی داشتم یک روز که آمدم پشت در، نگاه کردم دیدم جمعیت شاگردان زیاد است؛ خیلی خوشم آمد. همانجا تصمیم گرفتم درسی را که هوای نفس در آن است، تعطیل کنم؛ لذا درس را به خانه منتقل کردم و عدهای از شاگردان میآمدند خانه.
وی در جواب این سؤال که: چه کنیم تا بتوانیم از معارف الهی بهرهبرداری کنیم، میفرمود: «باید بنده خدا باشی، بنده هوا و هوس نباشی. حضرت به مالک میفرماید فَاَملِک هَواکَ تو مالک هوا باش، نه هوا مالک تو. ما هوا مالکمان هست؛ هر کجا که هوا باشد، ما را میکشاند؛ در حالی که باید هوا در اختیار شما باشد….۷
سرانجام، این خورشید فروزان علم و عمل، پس از طی دوران نقاهت نسبتا طولانی در سرزمین مقدس قم غروب کرد و دلهای شیفتگان معرفت را داغدار نمود. رحلت آن بزرگوار، شام جمعه ۱۳۷۶/۴/۲۴ رخ داد. روز شنبه پیامی از سوی مقام معظم رهبری در اینباره صادر شدو روز یکشنبه، ۱۳۷۶/۴/۲۹ مطابق با ربیعالاول ۱۴۱۸ پیکر مبارکش را از منزل و حسینیه معظمله تشییع کردند.
معمول این است که علما و بزرگان را در قم، از مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام تشییع میکنند؛ اما درباره آیتالله بهاءالدینی، برخی آقایان اصرار داشتند آقا را از منزل و حسینیه تشییع کنند تا مردم بیایند و خانه محقر و زندگی ساده او را ببینند و بدانند میشود نزدیک به یک قرن بیاعتنا به زخارف دنیا در کمال غنا و بینیازی روحی زیست.
انبوه جمعیت تا حرم مطهر حضرت معصومه، تابوت مطهر را همراه اشک و ناله حمل میکنند و پس از اقامه نماز بر آن بدن شریف، آن بزرگوار در حرم مطهر و در قبری دفن شد که کاملا غیر عادی و برخلاف پیشبینی معمار حرم، آماده و مهیا بود.
خداوند، روح پاکش را با اجداد طاهرینش محشور فرماید و ما را رهرو راهش قرار دهد.
پینوشت:
۱ . مرحوم آیت الله بهاء الدینی در گذشته به حاج آقا سید صفی مشهور بود.
۲ . مصاحبه تلویزیونی، اردیبهشت ۷۴.
۳ . مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین فرحزاد؛ اردیبهشت ۷۴.
۴. همان.
.۵ مجله حوزه، ش۳۲، ص۶۷.
۶. مصاحبه تلویزیونی، اردیبهشت ۷۴.
۷ . همان.
تهیه و تنظیم توسط موسسه فرهنگی ، اخلاقی دارالهدی – قم
نویسنده: سید محمد باقر مهاجر