- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- 0 نظر
اهتمام به مسایل مهم تربیتى فرزندان، از رموز موفقیت والدین در یک خانواده پویا و با نشاط است. بی تردید پدران و مادران، نقش حساس و خطیرى در ساختار فکرى، روحى، اخلاقى و عملى فرزندان خود ایفا می نمایند. از این رو، در ادامه به نکاتى مختصر اشاره می شود تا با همیارى و همکارى والدین و خانواده ها، فرزندان که به واقع سرمایه هاى ارزشمند یک جامعه محسوب می شوند هر چه بهتر تربیت، پرورش و هدایت یابند.
هر چند والدین در پرورش و راهنمایى فرزندان خود به طور مشترک فعالیت کرده و نقش آفرینی های مشترک فراوانی دارند، اما هر یک نیز، به طور جداگانه وظایفی دارند که اینک به اهم آنها اشاره می شود:
الف) توصیه به پدران عزیز
سعى کنیم با ورود به خانه، خستگى، کسالت، غم ها و رنج هاى حاصل از کار روزانه را به فراموشى سپرده، با خوشرویى و لبخند، اعضاى خانواده را پذیرا باشیم، لذا اگر غم و رنجى هم در دل داریم آن را در فرصت مناسب و بدون حضور فرزندان، با همسر خود در میان بگذاریم.
پدران باید در شبانه روز، مقدراى از وقت خود را (حداقل دو ساعت) به همسر و فرزندان خود اختصاص دهند، با آنها حرف بزنند و از مسائل و مشکلات درس و زندگى آنان آگاه شوند، حرف هاى آنها را بشنوند و از جریاناتى که فرزندان در داخل و خارج خانه دارند، با خبر گردند.
اگر پدرى پاى صحبت فرزندش ننشیند – تا او برایش بگوید که با چه کسانى دوست شده است – و در آینده از این بابت مشکلى پیش آید و دوست او مورد تایید پدر نباشد، پدر حق ندارد فرزند خود را سرزنش کند و شاید بتوان گفت: سرزنش فایدهاى ندارد؛ زیرا که جدا کردن وى از دوستش، کار دشوارى است.
فرزندان هم چون سایر افراد، نیازمند غذاى روحى هستند و تامین آن، وظیفه والدین است که این امر، در گرو همدمى با آنان در مواقع مختلف زندگى روزمره، از جمله هنگام صرف غذا، مسافرت ها، گذران اوقات فراغت و… با مشارکت دادن آنان در کارها و در موقعیتى دیگر می باشد.
پدر و ظیفه شناس، دارى صبر و حوصله است. با اعضاى خانواده – به ویژه فرزندان – با صبر و حوصله برخورد می کند و براى دستیابى به تفاهم، به نیازها و علایق فرزندان و همسرش، توجه دارد. با آنان در کارها مشورت نموده و به عقایدشان احترام میگذارد. با حسن نظر، انتقاد اعضاى خانواده را پذیرفته و لغزش آنان را به موقع و با احترام به آنان گوشزد می کند. در این صورت است که فرزندان، مدافع حقوق و حیثیت پدر بوده و به وجود وى افتخار مى کنند و براى بازگشت او به خانه، لحظه شمارى می کنند.
پذیرش حرف حق و انتقاد پذیرى از فرزندان، نه تنها شخصیت پدر را خرد نمی کند، بلکه به او حیثیت و اعتبار مى بخشد، زیرا این امر موجب می شود که فرزندان، او را انتقادپذیر و حق طلب بشناسند و در مسائل روزمره با او مشورت نمایند. پدر خوب و فهیم همواره از رفتار نامطلوب و دون شان پدر در حضور فرزندان پرهیز می کند. چرا که رفتار ناصواب پدران، مایه بدبینى فرزندان به آنان است.
چنین فرزندانى همواره داراى شخصیتى متزلزل هستند. پدرى که بر سر مادر، به خاطر یک مساله کوچک و یا حتى بزرگ داد و فریاد می زند و او را تحقیر می کند، فرزندان چنین خانواده هایى، ترسو و متزلزل خواهند بود و در صورت ارتکاب خطا، آن را انکار نموده و از ترس داد و فریاد والدین، به دروغ متوسل خواهند شد.
همدمى پدر با فرزندان دختر، به دلیل ظرایف روحى آنان ضروری تر است و مسائل و مشکلات زیادى در سایه این همدمى حل میگردد. پدرى که غرور فرزندش را بشکند و او را تحقیر کند و با بىاعتنایى چنین وانمود کند که به حرف هاى آنان گوش نمی دهد و با حرف هاى آنان شنیدنى نیست، دچار خطایى بزرگ شده است. ضرورى است که پدر نه تنها در خلوت بلکه در جمع نیز به فرزند خود احترام گذاشته و به دیگران تفهیم کند که سخنان فرزندان نیز شنیدنى و قابل احترام است.
سنین ۱۸- ۱۴ سال، سنین رفاقت، دوستى هاى آتشین و توام با صداقت و پاکى است که متاسفانه گاهى سر از رسوایى در میآورد اگر پدر و مادر، خود به عنوان یک دوست، این نقش را ایفا نمایند، کمال مطلوب است، در غیر این صورت ممکن است صدمات جبران ناپذیرى متوجه فرزندان شود که امکان جبران آن میسر نباشد؛ پس بیایید همیشه و به ویژه در این سن، با فرزندانمان طرح دوستى بریزیم و آنها را از خطرهاى در پیش رو و خود را از سرزنش در آینده نجات دهیم.
والدین که در سن بلوغ، عواطف و احساسات فرزندان خود را نیکو درک کنند و براى آن ارزش قائل شوند، میتوانند در گرفتارى ها و مشکلات، آنان را یارى نموده، عواطف و احساس آنان را به شور مذهبى، فداکارى، ایثار و اخلاص تبدیل نمایند و فرزندانى نیکو تربیت کنند.
فرزندان همواره نیازمند محبت هستند. نوجوانى که محبت و عاطفه ى پدر را درک نکرده، آرزو می کند در بستر بیمارى باشد تا شاید پدر بر بالین او بنشیند و او را نوازش کند. این خطاست که تصور کنیم چون فرزندان ما بزرگ شده اند، دیگر نیاز به محبت ندارند. در مورد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر کرده اند که هر روز دست بر سر فرزندش می کشید و این سیره ى پیغمبر، باید الگوى ما پدران باشد.
بى توجهى نسبت به فرزند به ویژه در جمع، اهانت به وى و تخریب شخصیت او مى باشد و عامل بسیارى از ناهنجارى هاى اخلاقى و نافرمانى در فرزند است. وقتى که از جانب پدر توجهى به فرزند نمی شود و نیازهاى مادى و معنوى او توسط پدر تامین نمی شود، فرمانبردارى فرزند، انتظارى بىجا خواهد بود.
هر چند پدر بر فرزند خویش، ولایت دارد، اما این ولایت بدان معنى نیست که ایشان حق هر گونه تصرف، ضرب و جرح و حتى تخریب شخصیت او را داشته باشد، بلکه – در صورت اضطرار و ضرورت – براى تربیت فرزند گاهى اوقات یک گوشمالى کوچک لازم می شود اما باید زمینه را به گونه اى فراهم کرد که حتى این ضرورت هم پیش نیاید.
هنگامى که بین پدر و مادر از یک سو و بین آنها و فرزندان از سوى دیگر صمیمیت و صفا نباشد، فرزندان لذت و آسایش خود را از منبع دیگرى جست و جو می کنند و در جست و جوى فضایى خارج از خانه هستند که لذت بخش تر از خانه باشد و در این جست و جوها، گاهى به دام هاى شیاطینى میافتند که آنها را گمراه می کنند.
پدر نه تنها فرزندان خود را سربار زندگى و عامل مزاحم نمی داند، بلکه آنها را مایه افتخار به حساب مى آورد. و این موضوع، احساس پوچى فرزندان را از بین مى برد و به زندگى و بودن با این خانواده علاقمند میسازد.
از منظر تربیت دینى، مسائل و مشکلات موجود در خانواده، از طریق مشاوره، دوستى، مهر، عاطفه و تحمل متقابل حل می شود. باید توجه داشت که خانه، جایگاه و مدرسه تربیت است و تعالیم اخلاقى، مذهبى اجتماعى، عاطفى و به طور کلى شخصیت فرزندان در این مدرسه شکل مى گیرد. پس شایسته استبه غنى سازى این محیط مقدس بیشتر توجه کنیم.
پدران مى دانند (بدانند) که فرزندان، بر اساس ویژگى هاى متفاوتى که دارند، هر یک تقریبا نیازهاى خاص خود را دارا می باشند و باید این نیازها به تناسب ویژگى هاى آنها برآورده شود.
ب) توصیه به مادران عزیز
مادر، دوست داشتنى ترین چهره در خانواده و مظهر مهر و صفاست. اوست که دل پر رنج همسر و فرزندان را تسکین می دهد و زمینه مهر و محبت، خیراندیشى و خیرخواهى را در آنان ایجاد مى کند و در یک کلمه، اوست که تربیت فرزند را به همراه پدر بر عهده دارد. مادر، یعنى صبر و حوصله، عشق و محبت و همه خوبى ها را تداعى مى کند.
فرزندان در خرد سالى شدیدا تحت تاثیر اخلاق، کردار، منش و رفتار مادران قرار دارند. در واقع فرزندان، آینه تمام نماى والدین هستند؛ پس شایسته است با اصلاح فرزندان خویش کوشا باشیم.
مادر به عنوان مسئول و حافظ امنیت و تامین آسایش، باید موجبات جلب و جذب اعضاى خانواده را فراهم آورد. مادران با قصد قربت و اخلاصى که دارند، مظمئنا از عهده ایجاد محیطى آراسته و آرام بخش یعنى خانه بر خواهند آمد.
مادرى که میخواهد فرزندان امین، راستگو و صادق داشته باشد، پیش از همه خود باید امین، راستگو و صادق باشد. وقتى کودک به آسانى و با گوش خود از اعضاى خانواده – به ویژه والدین – دروغ میشنود و یا عمل خلافى مشاهده می کند، چگونه توقع داریم که وى دروغ نگوید.
به عنوان مثال، وقتى که مادر در خانه است و کسى زنگ خانه را می زند و به کودک گفته می شود، بگو مادرم خانه نیست، چگونه از کودک توقع داریم که راستگو باشد. یا زمانى که کودک مى گوید: کسى به کمد و وسایل شخصى من دست نزند و على رغم سفارش وى، وسایل او به هم مى ریزد، چگونه امانتدارى را مى آموزد؟!
مادر، بهترین رازدار فرزند است و باید زمینه لازم براى حفظ اسرار فرزندان را حفظ کند و از افشاى اسرار فرزند خوددارى نماید زیرا در صورتى که مادر راز او را فاش نماید، فرزند ناخودآگاه به سوى کارهاى مخفى و پنهان کارى و از همه مهمتر، دروغ گویى روى میآورد.
مادران فهیم و خردمند وقتى مصالح زندگى و اعتبار خانوادگى را در میان ببینند، به فرزند خود تفهیم می کنند که ضرورى است پدر راز آنها را بداند تا به راه گشایى و راهنمایى بپردازد.
مادر دانا، به فرزند خود میفهماند که هر سخنى را نزد هر کسى نگوید و بداند که پدر و مادر، بهترین غمخوار او بوده و همواره حافظ سعادت فرزند خویش هستند.
مادرانى که داراى اعتدال مزاجند، داراى اخلاقى ملایم و لطیف هستند، از وظایف اخلاقى خویش نیک آگاهند، رابطه آنان با فرزندان بر اساس عطوفت الهى است، فرزندان را به خاطر خدا دوست مى دارند و میکوشند تانسلى سازنده، پویا و ارزنده براى جامعه بسازند، چنین مادرانى مقامى برتر از فرشتگان دارند.
سختگیرىهاى بىمورد، بىحوصلگىها، دعواى نابجاى مادر و اصولا شرایط نامطلوب زندگى، روح فرزندان را افسرده و غمین میسازد. مقایسه فرزندان خود با دیگران، بى توجهى به سخنان آنان، به حساب نیاوردن آنان در جمع، نادیده گرفتن سلیقه ایشان، عدم مشورت و بىاعتنایى به وضعیت ظاهرى، روحى و جسمى و… همه از عوامل تحقیر و موجب دورى فرزند از مادر میگردد.
ترجیح پسران و دختران و بالعکس، اندیشهاى غیر منطقى و جاهلانه است. مادران دیندار و مؤمن، بیش از هر کس دیگرى باید در این امر دقت نمایند و مواظب باشند که حتى ناخواسته در این دام گرفتار نشوند.
مادر که منبع امنیت و آرامش است، الگو و پیشواى زندگى است، باید خطاى فرزند را در مرحله نخست ببخشد و او را راهنمایى کند. در صورت تکرار، به او هشدار دهد و از همه مهم تر، پس از مشاوره و هشدار، در صدد علت یابى و رفع علت باشد تا زمینه تکرار نادرست فراهم نشود.
مادران، موظف به پرورش قوه تدبیر و کاردانى فرزندان بالغ خویش هستند. وادار کردن آنان به تامل، تفکر و تدبر در امور و توجه به مصالح و مفاسد عمل، موجبات رشد شخصیت ایشان را فراهم میآورد.
مادر خردمند و مسئول در کنترل و نظارت بر فرزند، به او تفهیم می کند که در بایدها و نبایدها، تنها مصلحت فرزند مورد توجه اوست، نه استبداد و خشونت. زمانى که خواستگارى براى فرزند دختر آمد و یا فرزند پسر علاقمند به ازدواج با دخترى است و ما به هر دلیلى با او هم عقیده نیستیم، باید با دلیل منطقى و صحیح، علت مخالفت خود را بیان کنیم.
بدین ترتیب یا ما قانع میشویم و یا فرزند حرف ما را میپذیرد و احساس مى کند که هیچ گونه خشونت و استبدادى در کار نیست و مصلحت او مورد توجه بوده است. مادر خردمند، لغزش و خطاى فرزند را با خشونت پاسخ نمی دهد، بلکه صمیمانه آن را پذیرفته و با راهنمایى فرزند خود، از تکرار آن جلوگیرى مى کند.
مادر فهمیده، از بدبختى و محرومیت هاى زندگى خود، براى فرزند سخنى نمى گوید، بلکه رخ زیباى زندگى زا براى سیر و حرکت فرزند، به او مى نمایاند تا او را به زندگى حال و آینده علاقمند سازد. بر مادران لازم نیست که ثروتمند و پر درآمد باشند، ولى لازم است که صدیق، درستکار، خدمتگذار، مؤمن، و مسئول باشند و خانه را بسان مدرسه اى بسازند که همواره درس زندگى به فرزندان خود مى آموزد. روح خلوص و خضوع مادر و عبادت در پیشگاه خداوند، اثرات نیکویى در دل فرزند میگذارد و مانع از هر گونه انحراف فرزند می شود.
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم): «رحم الله من اعان ولده على بره یقبل میسوره و یتجاوز عن معسوره و لا یرهقه و لا یخرقبه»؛(۱)
رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خدا رحمت کند کسى را که در نیکى و نیکوکارى به فرزند خویش کمک کند: (یعنى) ۱- آنچه را که کودک در توان دانسته و انجام داده از او بپذیرد. ۲- آنچه انجام آن براى کودک سنگین و طاقت فرساست از او نخواهد. ۳- او را به گناه و سرکشى وادار نکند. ۴- به او دروغ نگوید و در برابر او اعمال سبک و احمقانه انجام ندهد.
پىنوشت
۱) گفتار فلسفى کودک؛ بخش ۲؛ ص ۴۵
منبع: بانک اطلاعاتی مقالات