- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- 0 نظر

پدر و مادرها همچنان دوست دارند با قوانین نانوشته روزگار خود با عروس و دامادشان رفتار کنند و جالبتر آن که متمایلند فرزندانشان نیز چون جوانی خودشان به سبک والدینشان، ساز زندگی مشترکشان را کوک کنند. در این موقعیت بغرنج و خواستههای عجیب و غریب، احتمال چالش با خانواده همسر امری حتمی است، اما سوال اینجاست اختلاف با خانواده همسر از کجا نشات میگیرد و با آن چه باید کرد؟
جامعه سنتی ما در حال گذار به مدرنیته است، همه چیز تغییر کرده است، دیگر هیچکس مثل سابق نمیاندیشد و رفتار نمیکند. زوجهای جوان امروزی به دنبال استقلال هستند و بیش از هر چیز به آن اهمیت میدهند، اما از طرفی دیگر پدر و مادرها همچنان دوست دارند با قوانین نانوشته روزگار خود با عروس و دامادشان رفتار کنند و جالبتر آن که متمایلند فرزندانشان نیز چون جوانی خودشان به سبک والدینشان، ساز زندگی مشترکشان را کوک کنند.
در این موقعیت بغرنج و خواستههای عجیب و غریب، احتمال چالش با خانواده همسر امری حتمی است، اما سوال اینجاست اختلاف با خانواده همسر از کجا نشات میگیرد و با آن چه باید کرد؟
اختلاف با خانواده همسر
ازدواج و تلاقی فرهنگهای متضاد
۱ ـ ما همیشه برای هر کاری، خودمان تصمیم گرفتهایم، روی پای خودمان ایستادهایم، فکر کردهایم و انتخاب کردهایم، حالا روش شما را نمیفهمم این یعنی چی باید با پدرم مشورت کنم، مگر خودت عاقل و بالغ نیستی مگر استقلال فکری نداری… .
هر خانوادهای به نوبه خود یک دولت کوچک است با روش خاص خود، با قوانین منحصربهفرد، با شیوههای تربیتی و شیوههای مقابلهای ویژه در برخورد با مشکلات. به یقین طبیعی است وقتی اعضای دو خانوادهای که قوانینشان از زمین تا آسمان با هم متضاد و متفاوت است بخواهند با هم وصلت کنند، مشکلاتی ایجاد شود.
مثلا در خانوادهای که حمایت و پشتیبانی در نهایت است و در خانوادهای دیگر استقلال و فردگرایی بسیار مورد تاکید است، بیتردید تلاقی این دو سیستم متضاد بسته و باز مشکلاتی را موجب میشود که دامن هر سه خانواده را میگیرد. هم خانواده دو نفره و هم خانواده همسران درگیر مسائلی میشوند که شاید پیدا کردن نقطه اشتراکی کوچک بین آنها مانند جستجوی لنگه کفش در بیابان است.
وقتی مدیریت جا خالی میدهد
۲ ـ هنگام بروز اختلاف، همسرم با من که حرف میزند طرف مرا میگیرد و مادرش را متهم میکند و وقتی با مادرش حرف میزند طرف او را میگیرد و مرا گناهکار میداند، تنها به این دلیل که میخواهد دعوا را ختم به خیر کند…
سامان دادن رابطههای دو خانواده با عضوهای جدید که همان عروس و داماد هستند، بیهیچ تردیدی به عهده پسر و دختر جوان خانوادههاست.
گاه پسران و دختران از سر ناآگاهی و بیتجربگی و گاه به تقلید از سبک زندگی دیگران یا تحتتاثیر گفتهها و شنیدههایشان، سعی میکنند از همان روز اول گربه را دم حجله بکشند، تنها به این گمان اشتباه که شاید امنیت زندگی مشترکشان را تضمین نمایند و مصائب زندگی اطرافیانشان را تجربه نکنند، به همین جهت با همسرشان وارد بحث میشوند و برای تکمیل شناخت وی از اعضای خانوادهاش شروع به ذکر وقایع و حقایقی میکنند که شاید بیان آنها و دانستن آنها چندان لازم و ضروری نیست و به این ترتیب با ذهنیتی از پیش تعیین شده فرد جدید را با خانوادهاش آشنا میکنند.
اگرچه عکس این حالت نیز ممکن است، عضو جدید به گونهای به خانواده معرفی میشود که چندان مناسب و مساعد نیست و اینچنین است که بذر کاشته در دوران آشنایی چند سال بعد بارور و تنومند میشود و بستری برای جنگ پایانناپذیر فراهم میکند، جنگی که شاید جوان ما هرگز فکرش را هم از سر نگذرانده بود.
اگرچه گاهی نیز عدم مدیریت روابط درون خانوادگی بعد از شروع زندگی مشترک استارت زده میشود و زوج جوان با باز کردن پای دخالت والدین به زندگیشان مشکلاتی را به وجود میآورند و این ماجرا زمانی جالبتر میشود که آنان برای حل مسائل پیش آمده مجبور به بیان سخنان متضادی به دو طرف دعوا میشوند که این روش اشتباه، نهتنها مشکلی را حل نمیکند بلکه بر تندی آتش برافروخته شده میان آنان نیز میافزاید.
قضاوتهای سوگیری شده
۳ ـ من حاضر به دیدار مادرزنم که هیچ، باجناقم هم نیستم، از قدیم گفتهاند ژِیان ماشین نمیشه باجناق فامیل نمیشه، پدرم هم همیشه تعریف میکرد که چقدر از باجناقهایشان لطمه دیده است، من علاج واقعه پیش از وقوع آن میکنم…
برخی از افراد هنوز بر حسب شنیدهها و دیدهها یا قالبهای فکری و باورهای قدیمیشان، نگاه متعصبانه و سوگیرانه نسبت به اقوام همسرشان دارند و رابطه خود با آنان را بسان کارد و پنیری میبینند که هرگز شایسته نیست کنار هم قرار گیرند. رابطه نهچندان شیرین مادرشوهر و عروس و داماد و مادرزن یا باجناقها و جاریها داستانی قدیمی است که موجب حساسیت برخی از افراد شده و موجب تیرگی روابط آنان میشود. این ذهنیتهای از پیش تعیین شده را از بین ببرید و افراد را بر اساس شخصیت و عملکردهایشان قضاوت کنید.
رابطههای بیحد و مرز با خانواده
۴ ـ همسرم مدام دوست دارد با خانوادهاش باشد و با آنها رفتوآمد کند. همین مساله هم من و هم خانوادهام را ناراحت میکند و مدام بر سر این مساله با یکدیگر مشاجره میکنیم.
چگونگی ارتباط با خانواده همسر یکی از مهمترین عوامل موثر در بروز اختلافهای جدی و درگیریهای خانوادگی است. رابطههای نامحدود و تعریف نشده با خانواده یکی از همسران میتواند سر منشأ اختلاف میان زن و شوهر شود. شایعترین الگوهای رابطه با خانوادههای همسران که منجر به بروز اختلاف میشوند، عبارتند از:
عروس و دامادهای چترانداز
دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه زوجها با خانوادههایشان، یکی از مهمترین دلایل بروز اختلافهاست. برخی از زوجین به ویژه آنهایی که تازه به خانه بخت رفتهاند، هر روز از ساعت مشخصی تا پایان شب و گاه حتی چند روز به طور شبانهروزی به خانه پدری خانم یا آقا میروند و فارغ از همسر و زندگی متاهلی چون دوران مجردی با خانوادههایشان روزگار سپری میکنند؛ سبکی از زندگی زناشویی که نهتنها مفید نیست، بلکه مضر است.
این روش زندگی، گاه بیانگر وجود اختلاف و مشکلات بین زوج است و از همه مهمتر آن که این زوج نمیتوانند بدون حضور اطرافیان، زندگی دو نفرهای را تجربه کنند. بیشک وقتی زندگی زناشویی زوج بدون دغدغه و مشکلات ارتباطی و عاطفی باشد، زن و شوهر برای بودن در خانه خود و در کنار هم بودن لحظهشماری میکنند.
مهمانان ناخوانده
بسیار محتمل و متداول است که پدر یا مادر یکی از زوجها، به دلیل کهولت سن و تنهایی، برای مدتی طولانی با فرزندانشان زندگی کنند، اما گاه والدین بیهیچ دلیل موجهی تنها به صرف محبت زیاد، اختلاف با همسر، به بهانه دیدار نوه یا هر مساله دیگری، به مدت بسیار طولانی در خانه فرزندشان سکونت میکنند و حتی گاهی برادر، خواهر یا یکی دیگر از بستگان درجه اول یکی از طرفین که سرباز یا دانشجوست، به عنوان مهمان در منزل زوج میمانند.
زیاد ماندن یکی از اعضای خانواده طرفین در خانه زوج، به مرور زمان مسالهساز خواهد شد و باعث بروز اختلاف و آسیبهای بسیار جدی بر زندگی خصوصی زناشویی میشود.
مکالمات تلفنی مکرر و طولانیمدت
تماسهای مکرر تلفنی و صحبتهای طولانیمدت با اعضای خانواده، روشی است برای برون رفت زن و شوهر از تنهایی. در تماسهای تلفنی متعدد، قطعا موضوع صحبت چیزی جز گزارش دادن یا بازگو کردن مسائل روزمره و خصوصی زندگی به دیگری نخواهد بود و این دقیقا عاملی است که باعث میشود پای دیگران به حریم خصوصی زندگی زوج باز شود.
فاش شدن رازهای خصوصی زندگی کمترین لطمه این گونه از گفتوگوهاست که نهتنها باعث احساس ناامنی در همسر میشود، بلکه موجب قوت این تصور اشتباه در ذهن وی نیز میشود که همیشه فکر کند در تمامی تصمیمگیریهای زندگیاش ردپایی از افکار خانواده همسرش موجود است. همین مساله کوچک و پیش افتاده باعث خواهد شد فرد بناچار سکوت کند و از بیان مطالبی در خانه امتناع نماید که این خود باعث دوری زوج از یکدیگر و بروز اختلاف بین آنها خواهد شد.
رسم و رسوم دست و پا گیر
۵ ـ مادر و خواهر همسرم میگویند: تو آداب و رسوم نمیدانی، احترام کردن بلد نیستی، ما رسم داریم در مهمانیمان حداقل دو مدل غذا میگذاریم و تا بزرگتر هم دست به غذایی نزده کوچکترها حق دست درازی به دیگر غذاها را ندارند، تو چرا بیتوجه به بزرگتر مجلس و مهمانها از همان ابتدا مشغول به خوردن دسرها شدی؟
باب شدن رسمهای سخت و بیاساس یکی از بدترین آفات روابط فامیلی است و همیشه نیز عاملی برای گرفتار شدن در تکلفات و مشقات زیادی است تا جایی که گاه باعث میشود برخی از افراد عطای آن را به لقایش ببخشند و ترجیح دهند هیچ رابطه و رفت و آمدی در کار نباشد، و لو آن که حسرت آن را برای همیشه در دل داشته باشند و دوست داشته باشند در معیت دیگران لذت ببرند و خوش باشند و صفا کنند.
تحمیلکردن راه و رسم زندگی به زوج
۶ ـ مادر همسرم به بهانههای مختلف مدام در خانه ماست هر روز حرفی میزند و سبکی از زندگی را برای ما معرفی میکند، همیشه میگوید: «من چند پیراهن بیشتر از شما پاره کردهام، از من بپرسید که چطور باید زندگی کنید بالاخره من تجربه زندگی مشترک داشتم و خیلی چیزها را بیشتر از شما میدانم…»
برخی از والدین به بهانه بیتجربگی زوج جوان، مدام به زندگی فرزندانشان سرک میکشند و آنها را وادار میکنند به سبک آنها زندگی کنند یا زندگیشان را چون خودشان مدیریت و سازمان دهند و بدتر آن که گاهی نیز سعی میکنند تازهوارد خانهشان را عادت به پیروی از ارزشهای خانوادگیشان کنند.
گاهی والدین، به هیچ قصد و نیت بدی و بدون اینکه بخواهند زندگی فرزندشان را به هم بریزند، روشها و راهکارهایی به آنان پیشنهاد میدهند که بیشتر عاطفی است تا منطقی و گاه به موجب همین تدابیر هیجانی، زندگی فرزندان تا مرحله جدایی نیز پیش میرود، اما سوال اینجاست دختر و پسری که راه و رسم زندگی نمیداند، چرا باید ازدواج کند، و چرا نباید این آموزشها را ببیند و بعد ازدواج کند؟
همزیستی یا حضور پررنگ والدین در زندگی زوج حاصلی جز نفرت و کینه طولانیمدت نخواهد داشت. بهترین مشاور در هر زندگی زناشویی کسی نیست جز خود فرد و همسرش. بیگمان در دنیای امروز دختران و پسران بیش از پیش راه و رسم زندگی مستقل را آموختهاند اگرچه در ابتدای راهند و نابلد راه.
دخالت خانوادهها در امور اقتصادی زوج
۷ ـ همسرم از حق مسلم من و فرزندم میگذرد، اما همیشه سعی میکند مایحتاج خانوادهاش را فراهم کند، هر بار معترض به این مساله میشوم میگوید: «مادرم هست نمیتوانم نسبت به او بیتفاوت باشم»، جالب است بدانید اگر چیزی برایم بخرد مادرش در اولین برخورد به من میگوید: «آیا لزومی داشت فلان چیز را تهیه کنی، پسر بیچارهام را به زحمت بیندازی!»
دخالتهای والدین یکی از طرفین در مدیریت اقتصادی باعث شکست احتمالی زوج در زندگی میشود حتی اگر این دخالتها خیرخواهانه باشد و نیت سوئی به همراه نداشته باشد، اما با این حال در اکثر مواقع مشکلآفرین است و ممکن است باعث بر هم خوردن زندگی زوج و حتی طلاق شود.
امان از وابستگیهای شدید به خانواده
۸ ـ باید ببینم مادرم چه میگوید، اگر به او نگویم و این کار را انجام دهم ناراحت میشود، خودت میدانی من طاقت ناراحتی مادرم را ندارم… .
وابستگیهای افراطی فکری، عاطفی و مالی به خانواده، معمولا مشکلات عجیب و غریبی را در برخورد با خانواده همسر به وجود میآورد. وابستگی یک یا هر دو طرف به خانوادههایشان مشکلساز است و باعث میشود دو طرف به بیراه بروند و به جای سر و سامان دادن به خانواده خود، برای برقراری رابطه با خانوادههایشان درصدد رقابت با یکدیگر برآیند.
افراد خودشیفته همیشه حاضر در صحنه
۹ ـ پدر همسرم، خود را فردی قوی و بسیار عاقل میداند، همیشه به فرزندانش امر و نهی میکند چنان که گویی هیچگاه اشتباه نمیکند. آنقدر فرد مسلط و زورگویی است که هیچکس حق بیان حرفی در مخالفت با او را ندارد، همسرم من هم از ترس پدرش، همیشه مرا به سکوت دعوت میکند، ما استقلال فکری، عاطفی و مالی نداریم و این مساله باعث آزار من میشود…
گاهی در خانواده یکی از زوجین، فردی وجود دارد که فقط به خواستهها، انتظارات و ایدههای خود میاندیشد و بدون هیچ توجهی به احساسات، عقاید، عواطف و علایق، زوج را وادار به اجرای خواستههایش میکند. معمولا افراد خودشیفته و خودمحور با القاء تفکرات خویش به دیگران سعی در کنترل دیگران دارند، تفکرات کاملا مغایر و ناسازگار با سبک زندگی زوج منجر به ناسازگاری شده و آنان را به بیراهه میکشاند.
شکستن حریمهای عاطفی
۱۰ ـ نمیدانم چرا مادرت راجع به همه چیز و همهکس میداند و میفهمد، اما در قبال من مثل یک آدم ساده است و طوری برخورد میکند که انگار هیچ درکی از مسائل ندارد، او به من توهین میکند، اما نمیداند اول از همه به خودش توهین کرده است و…
معمولا هر فردی همسرش را فردی مستقل از خانوادهاش میبیند، اما این در حالی است که او به خاطر سالها زندگی با خانوادهاش نمیتواند منکر رابطه عمیق عاطفی و حساسیت خود نسبت به آنها شود؛ به همین دلیل با مشاهده کوچکترین انتقادی راجع به خانوادهاش برافروخته شده و واکنش نشان میدهد؛ چرا که اعتراض همسر، گله و شکایت و انتقاد از عامل شکلگیری شخصیت فرد معنا میشود که تحمل این واقعیت را برای او سخت و دشوار میکند.
ادامه دارد…
چطور اختلافات با خانواده همسر را حل کنیم-بخش دو-