- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- 0 نظر

پیش نیازهای بهداشت روانی در سوره مبارکه یوسف (رویکردی تربیتی و روانشناختی)
چکیده
مروری بر سوره مبارکه یوسف و بررسى دیدگاهها و برداشتهای تفسیرى ذیل آن(۱)
سعی شده است تا با به کارگیرى شیوه تحلیل محتوا به بررسی روانشناسانه آن دست یابیم. این برداشتها در راستاى کشف و بدست آوردن پیامهاى مربوط به بهداشت روانى خانواده، با پیگیرى روابط و رفتارهاى اجتماعى حضرت یعقوب(علیه السلام) و فرزندان، حضرت یوسف و پدر(علیه السلام) و حضرت یوسف(علیه السلام) و برادران پردازش شدهاند. نگارنده به عنوان یک پژوهشگر مسلمان، بر این باور است که گذشته از خطاناپذیر بودن محتواى قرآن و حضور دو پیامبر و اطلاعات ارائه شده، این داستان قرآنى معتبر و بىخطا است.
پیشدرآمد
از نگاه تمامى مسلمانان، قرآن کریم هماره بىبدیلترین و محورىترین منبع شناخت، دانش و معارف اسلامى بوده است. با بهکارگیرى رویکردهاى گوناگون مىتوان به دل این اقیانوس بیکران زد و به استنطاق، پردازش و ساماندهى موضعگیرىها، دیدگاهها، مدلها و نظریههاى وحیانى، که ناظر به جهتدهى و هدایت رفتارهاى اختیارى و آگاهانه انسان است، نائل آمد. از میان رویکردهاى موضوعى در مطالعات قرآنى، رویکرد داستانشناختى(۴) از چشمگیرترین رویکردها در قلمرو تعلیم و تربیت و روانشناسى تربیتى است. جالب توجه است که در سراسر قرآن، تنها این سوره یوسف است که تمامیت منسجم و درهم تنیده یک داستان را با جزئیات و ریزهکارىهاى آن(۵) در بر گرفته است. دیگر داستانهاى قرآنى به گونه چشمگیرى کوتاهتر و مشتمل بر محورها و پیامهاى گوناگون است. مهمتر آن که محتواى داستانى این سوره توسط خود قرآن به عنوان بهترین داستان(احسن القصص)(یوسف: ۳) شناسانده شده است. از این رو، اولین سؤالى که ذهن هر جستوجوگرى را به خود مشغول مىدارد این است که چه شاخصى در این داستان وجود دارد که آن را به عنوان بهترین داستانها مطرح مىکند؟ مفسران به فراخور دیدگاههاى خود، پاسخهاى گوناگونى به این سؤال دادهاند که به برخى اشاره خواهیم داشت:
از بین شخصیتهاى این داستان قرآنى، حضرت یوسف(علیه السلام) برجستهترین نقش را ایفا مىکند. این نقش برجسته، در عهد باستان، سفر تکوین،(۶) و آیات ۳۷ – ۵۰ نیز تقریبا به همین صورت توصیف شده است.(۷) با این تفاوت که سفر تکوین، داستان یوسف را در چارچوب داستانهاى مربوط به خاندان حضرت ابراهیم و حضرت اسحاق(علیهما السلام) و در آغاز داستان حضرت یعقوب(علیه السلام) قرار مىدهد، در حالى که در قرآن کریم، این داستان به عنوان بخشى از یک تاریخ مستمر مطرح نشده است. داستان یوسف(علیه السلام) پیش از آن که تمامى سوره دوازده به پایان برسد، تمام مىشود و از نقطه نظر محتوا به ظاهر ارتباطى با سورههاى پیش و پس از خود ندارد.(۸)
سوره مبارکه یوسف ۱۱۱ آیه دارد. دو آیه اول این سوره، مربوط به وحیانى بودن قرآن و اهمیت فهم عقلانى آن است. سومین آیه بر نقش خداوند در وحى قرآن و آسمانى بودن داستان و چه بسا راز بهترین بودن آن تاکید مىورزد. این سه کریمه، که به ظاهر از کلیت داستان جدا و بیرون به نظر مىآید، از نقطه نظر روششناسى به کلیت اطلاعات مطرح شده در داستان اعتبار وحیانى مىبخشد. ضریب اعتبار دادهها در هر مورد ،بسته به اتقان منابع اطلاعات یا روش جمعآورى دادههاست. از منظر یک پژوهشگر مسلمان، بالاترین ضریب اعتبار به دادههایى مربوط مىشود که از منبع وحى سرچشمه گرفته باشد.
سوره یوسف همانند سایر سورههاى قرآنى، داراى پیامهاى متعددى است که همگى گرد یک محور دور مىزند. این پیامها در جاى جاى داستان و در گذر حوادث آن عرضه مىشوند. به گمان نویسنده، مهمترین پیام در این سوره، پیام توحید و تربیت توحیدى است که به گونهاى جالب و در اوج داستان هنگامى که حضرت یوسف در زندان به سر مىبرد، از زبان خود او بیان شده است:
بر ما(خاندان ابراهیم) روا نبوده است که هرگز چیزى را با خدا شریک گردانیم. اى هم بندان! آیا خدایان متعدد و پراکنده بهتر استیا خداوند یکتا، قاهر و قدرتمند؟!(آیه ۳۸ – ۳۹)
تاکید این دو آیه بر محوریت توحید در اوج داستان، هنگامى که شخصیت اصلى به سنگینترین آزمایشها دچار شده است، حکایت از این دارد که در نظام تربیتى قرآن، هماره جهتدهى تربیتى به سوى توحید و خدامحورى است. از این رو، اگر در قلمرو بهداشت روانى خانواده هم، از این سوره مجموعه اصول و هنجارهایى به دست آید، نوعى مجموعه بهداشت روانى توحید محور خواهد بود؛ چرا که توحیدمحورى، مرز اولیه تفکیک یک نظام تربیتى قرآنى از نظام غیرقرآنى است.
سایر محورهاى مهمتر سوره عبارت است از: رؤیاها، طبقهبندى رؤیاها، تحلیل و تعبیر آنها، اهمیت و ویژگى پیراهن حضرت یوسف در بازگرداندن بینایى به حضرت یعقوب(علیه السلام)، روابط و رفتارهاى اجتماعى شخصیتهاى داستان، که داراى پیامهاى تربیتى، بهداشت روانى و روانشناختى است، استمرار و تداوم نبوت در میان نیاکان حضرت یوسف(علیه السلام)، راز بهترین داستان بودن و رابطه بین پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) و حضرت یوسف(علیه السلام) در این داستان. هر یک از این محورها و سایر موضوعات مطرح در این آیه، نیازمند پژوهش مستقل است. شخصیت خود حضرت یوسف به عنوان برترین چهرهى داستان، موضوع بسیارى از متون دینى مسیحى و یهودى بوده است. برخى از پژوهشگران علاقمند به پژوهشهاى تطبیقى مایلند این شخصیت را در متون گوناگون دینى ردیابى و شناسایى کنند تا از این رهگذر، به نقاط مشترک و جدایى در این متون دستیابند. در این پژوهش، نویسنده کوشیده است با تکیه بر دادههاى قرآنى روابط بین حضرت یوسف(علیه السلام) و سایر شخصیتهاى داستان را با رویکردى تربیتى و روانشناختى مطالعه و تحلیل کند. روش اصلى در این مطالعه، روش تحلیل محتوا در بستر قرآنپژوهى همراه با استفاده از دادهها و مفاد احادیثى است که پیرامون آیات مورد بحث، از امامان معصوم(علیهم السلام) رسیده است. در این رهگذر، دیدگاههاى برخى از مفسران مسلمان نیز، مورد توجه قرار گرفته است. به هدف آشنایى با برخى از یافتههاى مطالعات برون دینى مستشرقین و نقد آنها، به برخى از دیدگاههاى این پژوهشگران نیز اشارت رفته است.
داستانشناسى در قرآن
داستانهاى قرآن کریم را مىتوان از منظرهاى گوناگون مورد مطالعه قرار داد. برخى با هدف کشف سنن و قوانین الهى حاکم بر تاریخ و جامعه این داستانها را مرور و مطالعه کردهاند(۹) و برخى نیز ممکن استبا رویکردهاى تربیتى و روانشناختى این داستانها را مرور کنند. روانشناسان یادگیرى، داستان را یکى از ابزارهاى مناسب براى تحقق و تثبیت فرایندهاى یادگیرى و همانندسازى با شخصیتهاى برتر داستان دانستهاند. برخى، از داستان به عنوان ابزارى براى رواندرمانى در کودکان و نوجوانان بهره جستهاند. در این موارد، روانشناس درمانگر، با دادن زمینههاى ایفاى نقش به درمانجو، مىکوشد تا ناکامىهاى وى و نیز ریشههایى را که به آسیبروانى خاصى منجر شدهاند، شناسایى و درمان کند. این روش، به ویژه در مورد کودکانى که در یک بازى قصهگویى، ایفاى نقش و ابراز آرزو و یا حکایت ناکامىها مىکنند، کارآیى چشمگیرى دارد.
کارشناسان در روانشناسى تربیتى ممکن است از داستان براى ارائه آموزههاى اخلاقى، تربیتى و یا عرضه مدل و الگویى که نقشهاى رفتارى متربى و فراگیر را تصحیح یا تعدیل مىکند، استفاده کنند. گاهى مربى ترجیح مىدهد راههاى صحیح و مؤثر مقابله با یک بحران یا ناهنجارى را در قالب ایفاى نقش شخصیتها و چهرههاى موفق یک داستان به فراگیر آموزش دهد. در این موارد، فراگیر داستانى را مرور مىکند که نقشهاى مورد نظر در آن برجسته و مورد توجه قرار گرفتهاند.
داستانها همچنین مىتوانند داراى کاربرد مؤثرى در آموزش و پرورش باشند. گاهى مربیان مىکوشند در چارچوب مواجه ساختن فراگیران با داستانها، ارزشهاى(۱۹۹۵) و تاپان و برون(۱۱)(۱۹۹۱) در مقالات خود به نمونههایى از این کاربردهاى داستان اشاره داشتهاند. تاپان و برون همچنین افزودهاند که بازگویى و مطالعه داستانها مىتواند فرایند رشد اخلاقى و تربیت اخلاقى کودک و نوجوان را تسهیل و هموار کند. بهرهگیرى از داستان براى مواجهسازى فراگیر با یک بحران تنشزاى اخلاقى روشى بود که لورنس کلبرگ از آن کمک مىگرفت تا فرایند و مقطع رشد اخلاقى نوجوانان را توصیف و اندازهگیرى کند.(۱۲)
بهترین داستانها
چنانچه گذشت، اولین سؤالى که ذهن هر تلاوتگر سوره مبارکه یوسف را به خود مشغول مىدارد، این است که چه شاخص و معیارى، داستان این سوره را به عنوان بهترین داستانها مطرح کرده است؟ در سومین کریمه این سوره مىخوانیم: «با وحى این قرآن، ما بهترین داستانها را بر تو(اى محمد) باز مىگوییم». سؤال اینجا است که چه ویژگى از این داستان بهترینها را ساخته است؟ پىگیرى پاسخ این سؤال در خود قرآن، نشانگر این است که چه بسا “احسن القصص”(بهترین داستانها)، نقطه مقابل “اساطیر الاولین”(افسانههاى پیشینیان) باشد. واژه دوم، نه بار در قرآن تکرار شده است. براى نمونه، در آیه ۹۵ سوره انعام آمده است: «کسانى که کفر ورزیدهاند مىگویند این قرآن، چیزى بیش از افسانه پیشینیان نیست».
امروزه در برخى از رشتههاى علوم تربیتى(آموزش و پرورش ارزشها) مطالعه اسطورهها و افسانهها از جایگاه ویژهاى برخوردار است. برخى از مربیان اسطورهشناسى را نقطه مقابل رویکرد مطالعه داستان(۱۴) تلقى مىکنند. از این منظر، ممکن است اسطورهها، تنها ارزش سرگرمکنندگى براى کسانى داشته باشد که به ایدهآل و آرمان مستحکمى در زندگى دست نیافتهاند. در مقابل، یک اسطوره نیز به ایدهآل و آرمانى اشاره دارد که فرد به طور اختیارى براى رسیدن به آن تلاش مىکند. تلقى این آرمانها به عنوان اسطوره، تنها به این دلیل است که نقش اهداف دستنایافته براى فرد را بازى مىکند.(۱۵) پیش از این یادآور شدیم که، به رغم صراحت قرآن بر “احسن القصص” بودن سوره یوسف، دو گروه از خوارج، که داراى افکار و گرایشات افراطى بودهاند، این سوره مبارکه را اسطورهوار و رمانگونه تلقىکردهاند.(۱۶) اسطورهانگارى یا احسن القصص بودن داستان، به نوع تلقى و برداشت از پیامهاى داستان باز مىگردد. داستانهاىقرآنى، جملگى در بافت کلى هدایتى و تربیتى انسان معنا مىیابند و با افسانههایى، که صرفا بار ارزشى سرگرمکنندگى دارند، قابل مقایسه نیستند.
اولین نشانه بهترین داستان بودن، مفاد کریمه سوم این سوره است که صراحتا داستان را به خداوند نسبت مىدهد، به ویژه وجود ضمایر جمع(نحن،نا) و فعل حاکى از مشارکت جمع(نقص) دخالت عناصر غیبى و در راس آنان خداوند را برجستهتر مىکند. چنین سرنخهایى، کلیت داستان را از ابتدا به برجستهسازى پیام تربیتى و خدامحورى داستان متوجه مىسازد.
گروهى، معیار بهترین بودن این داستان قرآنى را در سبک و روش بیان آن مىدانند. از این منظر، داستان حضرت یوسف(علیه السلام) به دلیل فشردگى و اشارهاى بودن، اقتصاد قصهگویى(۱۷) را به اوج خود رسانده است. بسیار مهم است که داستان در قالبى کوتاه اما جذاب، مخاطب را به سرعت و با اطمینان به اهداف اصلى مورد نظر منتهى کند. در داستان حضرت یوسف(علیه السلام)، با آن که بسیارى از جزئیات با ابهام مطرح شده است، خواننده بدون سردرگمى و خستگى، حوادث را ردیابى و سرانجام به فرودگاههاى تربیتى و جهتدهنده، که همه چیز بر محور تقوا و توحید تمام مىشود، فرود مىآید. این قلم بر این باور است که ویژگى ایجاز در داستانهاى قرآنى همانند ایجاز در سایر موارد، یک ویژگى ممتاز قرآنى است که مىتواند حکایت از ضرورت وجود ترجمان مطمئن و بدون خطا(معصوم علیه السلام) براى تفسیر و تبیین نقاط کور، مبهم و ناگفته باشد.
البته، تذکر این نکته نیز مهم است که چه بسا ابعاد فروگذار شده در توصیف حوادث داستان راهى براى جلب توجه به ابعاد مهمتر و کلیدى داستان است. براى نمونه، بسیارى از مکانها، توقفگاهها، هنگامهها و نام شخصیتها و حتى نام کاروان و کاروانیانى که یوسف را از چاه نجات دادند، به ابهام گذاشته شده تا توجهات و حساسیتهاى مخاطبان به موضوعات محورى و کلیدى کشانده شود. این ایجاز، در کریمه ۹۴ نیز به گونهاى دیگر رخ نموده است و مخاطب نمىداند که در این مقطع داستانى، طرف گفتوگوى حضرت یعقوب(علیه السلام)، آنگاه که برادران یوسف همراه با کاروان راهى مصر بودند، چه کسانى هستند؟! این شیوه ابهامگذارى در موارد دیگرى مثل بیان نام و ویژگىهاى برادر بزرگتر یوسف(علیه السلام)، پادشاه مصر، عزیز و همسرش، شاهد ماجراى اتهام بزهکارى یوسف، و دراهمى چند که بهاى خرید یوسف بود، قابل بررسى است.(۱۸) اقتصاد قصهگویى و ایجازگویى در این داستان چنان چشمگیر است که برخى از مفسران همانند زمخشرى در تفسیر خود بیشتر به برجستهسازى و توضیح احتمالى نکات به ظاهر فروگذار شده داستان پرداختهاند تا تفسیر محتواى خود سوره!
یک چشمانداز کلى بر این سوره، حاکى از آن است که تاکید قرآن کریم هماره بر نکات اخلاقى و هدایتگر است. مثلا در این داستان، قرآن به جاى تصویرسازى و پردازش زیبایىهاى ظاهرى یوسف(علیه السلام) همانند آنچه در سفر تکوین(۶: ۳۹) آمده است، به برجستهسازى ویژگىهاى نبوى وى، همانند حکم و علم، پرداخته است. جالب این که حتى آنگاه نیز که قرآن درصدد تصویرپردازى جذابیت خیرهکننده حضرت یوسف برمىآید، در فرازى شگفتانگیز اما اخلاقى مىفرماید: «این(موجود)، آدم نیست، این یک فرشته بزرگوار است.»(آیه ۳۱)
برخى نیز بر این باورند که این داستان، بخشى از قرآن یعنى فرازى از کلام خداى متعال است و در این صورت، ممکن نیست که در میان آدمیان کسى از این بهتر حرف بزند. بنابراین، راز بهترین بودن این داستان، کلام خدا بودن است.(۱۹) ناگفته نماند که توجیه فوق، در حقیقت توجیه بهترین بودن خود قرآن و به یک واسطه، توجیه بهترین بودن داستان حضرت یوسف است. برخى دیگر از مفسران، بهترین بودن این داستان را در واقعى بودن(ساختگى و خیالى نبودن) و جهتگیرى چشمگیر اخلاقى آن مىدانند. بیضاوى، زمخشرى، ابنکثیر و به ویژه غزالى در کتاب بحرالمحبه فى تفسیر سوره یوسف، از این گروهاند. اهمیت و برجستگى این نکته زمانى آشکار مىشود که کسى موضعگیرى تند و طردکننده قرآن کریم را در مورد افسانهها و اسطورههاى خیالانگیز مورد توجه و بررسى قرار دهد.(۲۰)
ثعلبى ویژگى و راز برجستگى این داستان را در این مىداند که در پیوند حوادث داستان، پیامبران، فرشتگان، شیاطین، جنیان، آدمیان، حیوانات، پرندگان، حکمرانان، کارگزاران و شهروندان هر یک در گوشهاى به ایفاى نقش پرداختهاند.(۲۱) سورآبادى از دیگر مفسران، معتقد است بهترین بودن این داستان، به این دلیل است که حوادث ناهمگون و متعارض، به طرز جالب توجهى، در یک بافت داستانى به هم پیوند مىخورند. داستان به شیوهاى بسیار حیرتانگیز زندانیان را در کنار پادشاهان، دانشمندان را در برابر نادانان، عشق را در کنار نفرت، عصمت را مشرف بر بزهکارى، ثروت را در حاشیه فقر، امید را در بستر ناامیدى، وحدت را در زمینه از هم پاشیدگى و بالاخره آزادى را در ردیف بندگى، اسارت و بردگى مطرح مىکند! این تنوع و پیچیدگى خیرهکننده که با تنوع، پیچیدگى و در هم تنیدگى فضاى روانى انسان همگون است، خواننده را به دنبال کردن و پىگیرى کلیت داستان ترغیب مىکند.(۲۲)
رابطه یوسف با پدر
در نگرش قرآنى، از آنجا که حضرت یعقوب و یوسف(علیهما السلام) هر دو پیامبر معصومند، بازتاب گفتار، کردار و روابط آن دو در این سوره الگو و معیار رفتار درست است. هم از این رو است که در این سوره، داستان به این پیام ختم شده است که در قصه زندگى این پیامبران، براى اهل اندیشه و خرد، پندگیرى و درسآموزى است.(آیه۱۱۱)
ادامه دارد…