- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- 0 نظر

از دیگر نکات کلیدى مربوط به بهداشت روانى روابط درون خانواده، سرنخهایى است که آیه در ارتباط با چگونگى پیدایش جو عدم اعتماد به دست مىدهد. بر اساس مفاد آیههاى ۱۱ و ۲۷ برادران یوسف دو بار از پدر پرسیدند که چرا پدر در فرستادن یوسف، به آنان اعتماد نمىکند. این بىاعتمادى پدر مىبایست ریشه در رفتار مشکوک برادران داشته باشد. این آیات نشانگر این است که چگونه فضاى اعتماد درون خانواده به سادگى با رفتار مشکوک و نامطمئن برخى از اعضا در هم مىریزد. مرور و بازنگرى آیههاى چهارم تا هفدهم بیانگر این حقیقت است که ریشه موقعیت بحرانى عدم اعتماد این بود که برادران یوسف واقعا نمىدانستند چرا پدرشان به یوسف ابراز محبتبیشترى مىکند. البته، پدر پیش از این، تلاش خود را براى پیشگیرى از ایجاد جو عدم اعتماد نموده بود، اما اقدام او مؤثر نیفتاد. هنگامى که یوسف از رؤیاى خود نزد پدر سخن مىگفت و پدر به نشانههاى برترى یوسف پى برده از او خواست که از این راز با برادران چیزى نگوید. این درخواست و توصیه پدر به این دلیل بود که نمىخواست بدین وسیله خشم و نفرت برادران برانگیخته شود. ممکن است پرسیده شود که چرا پدر با پاسخ منفى به درخواست برادران(آیه ۱۳)، آنان را حساس نموده و به فضاى بىاعتمادى دامن زد؟ یکى از پاسخها این است که چه بسا پدر، یوسف را بسیار کوچکتر مىدانسته که بتواند همراه برادران راهى دشت و دمن شود و از خود در برابر خطرات احتمالى دفاع کند. وقتى بالاخره برادران، یوسف را از پدر جدا کرده و او را در اندوه فراق طولانى فرو گذاردند، باز پدر، رفتارى سازنده و جهتدهنده داشت. تنها پاسخ پدر در برابر این رفتار چارهسوز این بود: «در برابر این اندوه، به نیکویى شکیبایى خواهم ورزید.» بدین ترتیب، پدر از تثبیت احساس حسادت و واکنش نفرتبار آنان جلوگیرى کرده و اندوه فراق بر دل خود ریخت. توجه به این نکات ضمنى، تاییدکننده این برداشت است که رفتار نابهنجار برادران، ریشه در کجفهمى یا ناآگاهى خود آنان داشت نه در نوع رفتار و واکنش پدر.
روابط مسلط و فعال یوسف با برادران
چنانچه خاطرنشان شد، رفتار و واکنش یوسف در برابر برادران در مرحله اول داستان، بیشتر انفعالى و اجتنابناپذیر بود. مشابه همین حالت در سالهاى بعد و تا هنگامى که یوسف به شکوفایى و قدرت نرسیده است تکرار مىشود. یوسف حتى وقتى در خانه ذلیخا گرفتار مىآید نمىتواند چنانچه باید به تاثیرگذارى و ایفاى نقش فعال بپردازد. و شاهد این رفتار انفعالى این بود که به رغم اثبات بىگناهى، به زندان کشیده شد. یوسف در مرحله دوم زندگى خود، به تدریج قابلیتها و توانشهاى آسمانى و زمینىاش را بروز مىدهد. آغاز این روابط فعال و تاثیرگذار از هنگامى است که یوسف موفق مىشود توجه و نظر فرعون مصر را به خود جلب نماید. آیه ۵۴ به دست دهنده این آغاز مبارک است: «همین که پادشاه با او سر سخن باز کرد، به وى گفت که از این پس تو در نزد ما امین و داراى منزلتخاصى هستى.» مفاد آیه ۵۶ این اقتدار و تحول در نقش را آسمانى و برخاسته از تایید غیبى مىداند: «و این چنین ما امکانات را در زمین براى یوسف فراهم آوردیم و وى را به منزلت و اقتدار رساندیم.» تاکید بر این نکته توحیدى در این فراز از داستان یا همانند همیشه، اقتضاى روش ویژه قرآن در تربیت توحید محور است؛ به این معنا که فرد در وراى همه تحولات که با پاى اختیار خود در آن قدم مىنهد، دست تربیت و تاثیرالهى را ببیند. احتمال دیگر هم این است که این فراز ایفاى نقش جدید یوسف را اقتضاى فرایند عمومى رشد وى(همانند هر فرد دیگر) ندانسته و مستقیما آن را به تقدیر خداوند نسبت مىدهد. در هر دو صورت، ویژگىخاصتربیت قرآنى که همان تقویت روح توحید افعالى و دیدن دستخدا در سراسر زندگى است، برجسته شده است.
از این پس یوسف باید چنان چارهاندیشى کند که انسجام از دست رفته خاندان یعقوب را ترمیم و بازسازى کند. مفاد آیه ۶۲ حاکى از این است که یوسف با بهکارگیرى یک شیوه الهام شده و آسمانى تلاش مىکند انسجام از دست رفته خاندان یعقوب را بازگرداند و آنان را در مصر گرد هم آورد: «چه بسا خاندان یعقوب(به مصر) باز گردند.»
بىهیچ زمینه آگاهانه قبلى، برادران به هدف جمعآورى گندم با یوسف در مصر ملاقات مىکنند. برادران، یوسف را به جا نمىآورند، اما یوسف از آنان مىخواهد که اگر بار دیگر به این سرزمین آمدند، بهتر استبرادر ناتنى کوچکترى(بنیامین) را هم که دارند با خود بیاورند تا با ضمیمه سهم او به میزان بیشترى از گندم دستیابند(آیه ۵۹).
بنا به مفاد کریمه ۶۹ روابط یوسف و برادران هنوز خصمانه و نفرتآلود است؛ برادران، با بنیامین همان مىکنند که با یوسف کردند. شاهد این فضاى تنشزا پاسخ منفى پدر به درخواست برادران براى به همراه داشتن بنیامین است. آیههاى ۶۳ – ۶۴ حاکى از این است که حضرت یعقوب(علیه السلام) به برادران اجازه نمىداد که بنیامین را به همراه داشته باشند. براى پیشگیرى از ارائه مجدد توجیه و استفاده از مکانیزم دفاعى، پدر، از فرزندان خواست که اگر مىخواهند بنیامین را به همراه ببرند، باید وثیقهاى الهى نزد پدر بسپارند و متعهد شوند که بىتردید وى را بازگردانند: «هرگز او را با شما نمىفرستم تا این که به خداوند عهد و قسم یاد کنید(وثیقهاى بیاورید) که وى را بازخواهید گرداند.»
به رغم تدارک عهد و قسم، احساس و گرایش درونى برادران همچنان خصمانه و نفرتآلود است. آیه ۷۷ از این احساس مکتوم چنین پرده برمىدارد که وقتى برادران در مصر مواجه با اتهام دزدى بنیامین شدند با استفاده از مکانیزم دفاعى فرافکنى به بازرسان مصرى گفتند: «اگر این پسرک چیزى دزدیده است، همان کرده که برادر دیگرش پیش از این مىکرد!»
البته شیوه رفتار و واکنش فعال و تاثیرگذار یوسف، بازخورد ناخودآگاه رفتارهاى نابهنجار برادران به هدف انتقام یا مقابله به مثل نبود. یوسف در این اندیشه بود که با استفاده از قدرت خود به برادران تلنگرى بزند و آنان را به شناخت لازم براى رفتار بهنجار برساند. رفتار یوسف و یعقوب(علیه السلام) چنان هدایتگر و حساب شده بود که پیش از این بزرگترین برادر را به خطاى رفتارى خود متوجه کرده بود. به شهادت کریمه ۸۰، بزرگترین برادر به سایرین گفت: «مىدانید که پیش از این با یوسف چه کردید؟!»
بالاخره برادران به خود مىآیند و ابراز مىکنند که اگر چه پیش از این به راز برترى یوسف پى برده بودهاند، اما گویى نمىتوانستهاند این برترى را به خود بقبولانند، از این روى، به بیراهه و خطا رفتهاند. پیام آیه ۹۱ مؤید این برداشت است؛ چه، برادران گفتند: «به خدا سوگند! که خداوند تو را بر ما برگزید اگرچه ما در خطا و اشتباه بودهایم.» جالب این که وقتى برادران به راه آمدند و به خطاى خود پى بردند، یوسف از موقعیتخاص تربیتپذیرى برادران بهره گرفته و آنان را مخاطب ساخت و گفت: «امروز هیچ جرم و گناهى بر شما نیست(من از شما گذشتهام) و خداوند شما را مىبخشد.»(آیه ۹۲) با این سخن یوسف، هر نوع ذهنیت منفى و پیشینه شرمآلود برادران نادیده انگاشته مىشود و راه براى تربیتپذیرى و هدایت برادران گشوده مىشود.
پایان داستان
بالاخره داستان با همه فراز و نشیبها و چالشها و تنشهایش به پایان مىرسد، اما قرآن همانند سایر موارد غیرداستانى، ماجرا را به پیامهاى تربیتى ویژه خود ختم مىکند. مثلا این داستان قرآن، به این پیام منتهى مىشود که در همه حوادث سرانجام نیک، با شکیبایى تقوا محور است(آیه ۹۰) و جالبتر این که یوسف در وراى نقشهاى فعال و در بلنداى موفقیتخود در بازگرداندن انسجام خاندان یعقوب به نقش بىبدیل تقدیر اختیارساز الهى اشاره کرده و مىگوید: «همانا خداوند به من نیکى کرد که مرا از زندان رهانید و شما را از بیابان به شهر کشاند و گرد هم جمع نمود.»(آیه ۱۰۰)
جمعبندى و نتایج پیشنهادى
از نخستین نکات قابل توجه در داستان حضرت یوسف(علیه السلام)، این است که بر خلاف سایر داستانهاى قرآنى، این داستان، تنها داستان قرآنى است که تک تک ماجراهاى آن، تماما در یک سوره گرد هم آمده است. به شهادت کتب آسمانى و از جمله قرآن کریم، این داستان، واقعى است و وقوع آن سالها به درازا کشیده است. شخصیتهاى فراوانى در مقاطع و به صورتهاى گوناگون در داستان به تعامل، ترابط و ایفاى نقش پرداختهاند. هر تلاوتگرى به فراخور علایق، زمینههاى علمى و چشماندازها مىتواند این داستان را به گونههاى متفاوتى مطالعه کند. اینگونهها بر نگرشها و رویکردهاى گوناگونى متکى است. در این تحقیق، تلاش نویسنده این بوده که داستان را با رویکردى روانشناختى، داستانشناختى(تعلیم و تربیتى) و یا بهداشت روانى تحقیق کند.
گذشته از وحیانى بودن تمامیتسوره و قرآنى بودن کلیت داستان، از آنجا که دو تن از شخصیتهاى داستان از جمله پیامبران معصوم هستند، رفتارها و روابط دو سویه آنان از هر جهت، به ویژه از نقطه نظر بهداشت روانى، در چارچوب روابط درون خانواده و سایر تعاملات اجتماعى مىتواند الگوبخش و جهتدهنده باشد. نویسنده کوشیده است به سرنخها و تناسباتى در این زمینه دست یابد. علاوه بر ویژگى وحیانى دادههاى داستان که راز خطاناپذیرى آن است، زمانمند بودن روابط و رفتارهاى شخصیتهاى درگیر در داستان، اعتبار یافتهها را همانند یافتههاى به دست آمده از پژوهشهاى بلند مدت بالا مىبرد. گویى قرآن همانند یک شاهد همراه که تفاصیل حوادث را مشاهده و ثبت مىکند، از آغاز تا انجام، ماجراها را ردیابى و توصیف نموده است.
تاکید بر تربیت توحیدمحور در جاى جاى حوادث داستان، نقش داستان در فرایند رشدشناختى، آسیبشناسى و رواندرمانى از طریق تعاملات روانتنایى، راز بهترین داستان بودن، رفتار اجتماعى که در قالب روابط خانوادگى در آیه مطرح شده و جنبه بهداشت روانى، آسیبشناسى و رواندرمانى پیدا نموده، تصاویر متنوعى از جلوههاى گوناگون رفتار اجتماعى است که در داستان برجسته شده است. روابط بین پدر و فرزندان، روابط بین خود فرزندان، رفتار یک فرزند خوانده در خانواده میزبان، اتهام بزهکارى، شیوههاى اثبات بزهکارى یا بىگناهى، توصیف و ارزیابى رفتار نابهنجار همانند رفتار در بحران اجتماعى(مثل خشکسالى و قحطى)، جنبههاى روانتحلیلى در داستان(تحلیل رؤیاهاى صادق)، چگونگى استفاده از مکانیزمهاى دفاعى و دریافت امدادهاى غیبى از طریق رؤیاها، موضوعاتى هستند که ممکن است از یک چشمانداز روانشناختى، بهداشت روانى و تعلیم و تربیتى مطالعه شوند.
در خصوص تحلیل رؤیا، تذکر این نکته ضرورى است که در قرآن رؤیاها به صادق و کاذب(اصغاث احلام) تقسیم شدهاند. رؤیاهاى کاذب ممکن است بروز محتواى ناخودآگاه، ناکامىها، خواستههاى سرکوب شده یا تراوش توهمات مرضى و آسیبشناختى باشند. اما رؤیاهاى صادق وسیله و ابزار الهامها و انتقال اطلاعات غیبى به فرد صاحب رؤیا است. نکته قابل توجه در باب رؤیاهاى صادق، تفسیر و تعبیر درست آنها است که یا باید وحیانى(تاویل الاحادیث) و یا متکى بر اصول قطعى روانشناختى و روانکاوى باشد.
پینوشتها
۱- Storiological or narrative approach
۲- توجه به این نکته ضرورى است که هیچیک از داستانهاى قرآنى به شیوه معمول داستاننویسان و با توجه به ارائه تمامى جزئیات و تفاصیل حوادث عرضه نشده است. اگر چه داستاننویسان با تکیه بر اهداف و رویکرد خاص خود به توصیف و برجستهسازى بخشهاى خاصى از یک داستان مىپردازند، اما داستانهاى قرآنى تفصیل حوادث را تا آنجا دنبال نموده است که در راستاى هدایت و تربیت قرآنى ضرورى باشند.
۳- Genesis
۴- تفاوتهاى بین نگرش قرآنى و نگرش موجود در دو عهد باستان و جدید، به طور شیوایى در مقاله یوسف(علیه السلام) در دائره المعارف اسلام، The Encyclopedia of Islam گزارش و توصیف شده است. شگفت آن که نویسنده این مقاله بدون ارائه هیچ نوع مدرکى ادعا مىکند که شیعه، دوازدهمین سوره(سوره یوسف) را از قرآن نمىداند! در حالى که به شهادت اسناد تاریخى در دست، تنها دو گروه از خوارج یعنى اجارده و میمونیه، به این دلیل که این سوره، داستانوار و رمانگونه است، آن را از جمله سورههاى قرآن به حساب نمىآورند!(ر. ک. به:
(Hameen-Anttila 1991,vol. , 68, p. 8, Footnotes No. 10
یک مطالعه تطبیقى جامعتر که نگرشهاى سهگانه برآمده از قرآن و متون دینى مسیحى و یهودى را در مورد داستان حضرت یوسف به دست مىدهد، مقاله آقاى مک دونالد است.(ر. ک. به:
(Macdonald, John,(1956) “joseph. ” in the Quran and Muslim Commentary: A comparative Study. The Muslim World. Vol. 46. Pp. 113-131 & 207-224.
۵- Abdel Hateem, M. A. S.(1990). “The Story of Joseph in the Quran and the ldTestament. “Islam and Christian Muslim Relations. Vol. 1. No. 2. Pp. 171-191.
۶- محمدتقى مصباح، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، ص ۱۴۹ و ۴۲۵٫
۷- Witherell, C.(1995). :Narrative landscape and the moral imagination. Taking the story to heart. ” In: K. Egan & H. McEwon(Eds. ). Narrative in teaching, learning and research. Toronto: Teachers College Press, Pp 39-49.
۸- Tappan, M. & Brown, L. M.(1991). “Storise told & lesson learned: Toward a
narrative approach to moral education. ” In: C. Witherell & N. Noddings(Eds. ) Stories
lives tell: Narrative & dialogue. in education, New York: Teachers College Press.
۱۷۱-۹۲٫
۹- Morris, R. M.(1994), “Lawrence Kohlberg|s theory of moraldevelopment. ” V
Sexuality Education. Lanham, Maryland: The University of America, Pp. 31-35, 39-43.
۱۰- Values education
۱۱- Narrative Approach
۱۲- Keen, S.(1989). “Preface. ” In: S. Keen, & Valley-Fox. eds. Your mythic
Los Angeles: Jeremy P. Tarcher. ix-xix.
۱۳- Hameen-Anyyila, Jakko.(1991). “We Will Tel You the Besrt of Stories: A
Sura XII” Studia Orientalia. Vol. 67. Pp. 7-33.
۱۴- Economy of the narratione
۱۵- Heller, Bernard.(1987). “Joseph. ” First Encyclopedia of Islam.
۱۶&17- Hameen Anttila, Jakko, Ibid, P. 28-29.
Baidawis Commentary on Surah 12 of theQUran.(1978). Trans. Beeston, A. F. L.
At the Clarendon Press.
۱۸ ـ احمد ابن محمد ابن ابراهیم الثعلبى، قصص الانبیاء المسمّى بالعرائس، مطبعه خیریه، بى جا، ص ۶۷
۱۹ ـ ابوالعتیق ابن محمد سورآبادى، یوسف و زلیخا، (از تفاسیر فارسى تربت جام)، ویراسته ناتل خانلرى، امیرکبیر، تهران، ص ۸ ـ ۷
۲۰ – Baidawis Commentary on Surah 12 of the Quran. (1978). Trans. Beeston, A.F.L. Oxford: At the Clarendon Press.
۲۱ ـ فضل ابن حسن طبرسى، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ۱۱، دارالفکر، بیروت، ص ۱۶ ـ ۱۵
۲۲ ـ مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۲۵۵، روایت ۲۶٫
۲۳- Baidawi|s, Ibid. P. 10.
۲۵- Psychosomatic interrelationships
۲۶- Psychosomatic symptoms
۲۷- Physiological causes
۳۲- Reinforcement
۳۳- Paulo Freire
۳۴- Pedagogy of the oppressed
۳۵- Conscientization
۳۶- Freire. P.(1996). Pedagogy of the Oppressed: New Revised 20th Annivers
Edition. New York: The Continuum Publishing company. Greenspahn, F. E.(1987). ”
Joseph”. The Encyclopedia of Religions.
۳۷- Empowerment
۳۸- Obssesive-compulsive illusions
۳۹- Hameen Anttila, Jakko, Ibid, P. 23.
۴۱- Atkinson, R. L. , et al.(1983). Intruduction to Psychology. New York: HB
منبع: معرفت؛ شماره۳۸؛ نویسنده: عباسعلى شاملى