- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- 0 نظر

اسماعیلیه فرقهای از شیعه میباشد که قائل است امامت به واسطه نص از سوی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ یا امامی که جانشین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است، تحقق مییابد و برخلاف زیدیه که امامان منصوص را سه نفر میدانند و همچنین برخلاف شیعه امامیه که تعداد امامان را دوازده نفر میدانند اسماعیلیه حدّی برای امامان قائل نیست از دیدگاه آنان امامت از زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ تا زمان حاضر ادامه دارد و صرف تولد از امام به منزله نص بر امامت فرزند است و به قول بهتر امامت از دیدگاه اسماعیلیه وراثتی میباشد و فرزند امام، امام است و اگر امامی بیش از یک فرزند داشت با قرائن و شواهد خاص یکی از آنان به عنوان امام شناخته میشود.[۱]
در طول تاریخ اسماعیلیه نامهای زیادی از قبیل، باطنیون، تعلیمیون، حشیشیون، قرمطیون، مبارکیه، خطابیه، فاطمیون، ملاحده، سبعیه،[۲] و … داشته است که برخی از این نامها نظر به شاخههای گوناگون این مذهب دارد و برخی دیگر ناظر بر عقاید خاص آنان میباشد. با این حال همه این شاخهها و گروهها در این اصل که بعد از امام صادق ـ علیه السلام ـ اسماعیل، امام بوده اتفاق نظر دارند و بعد از آن نیز عدهای محمد بن اسماعیل و فرزندان وی را امام میدانند که اسماعلیه مورد نظر این مقال است و برخی نیز قائل به غیبت محمدبن اسماعیل هستند که از بین رفتهاند و اثری از آنان باقی نمانده است.[۳]
اسماعیلیه در طول تاریخ قیامهای متعددی بر علیه خلفای عباسی انجام داده و همیشه با آنان که مروج مذهب اهل سنت بودند به مبارزه پرداختهاند گاهی پیروز شده و حکومتهایی چون خلافت فاطمی در مصر و شمال آفریقا و همچنین حکومت قرامطه در شبه جزیره عربستان و جنوب عراق تشکیل دادهاند و گاهی نیز در قلعههای خود محصور شده و قلعهنشین شدهاند. به همین خاطر مبارزه تبلیغاتی بنی عباس و اهل سنت بر علیه آنان گسترده و همراه با افتراء و تهمت بوده و چون آنان فرصت دفاع از خود نداشتهاند حرف و حدیث درباره اعتقادات آنان بسیار است و آراء و افکار منتسب به آنان آشفتگی فراوانی دارد با این حال چون در این مقال هدف بررسی انتقادهای کلی وارد بر این مذهب است به چند مورد کلی که مورد توافق همگان و مورد قبول خود اسماعیلیه باشد اشاره میشود.
۱ . نفی صفات از خداوند.
اشاعره معتقد به صفات زائد بر ذات خداوند هستند و میگویند خداوند یک شی و علمش شی دیگر است و قدرتش شی دیگر و … ابوالحسن اشعری میگوید: صفات زائد بر ذات خداوند میباشند و عین ذات نیستند هر چند مغایر با ذات هم نمیباشند.[۴] در مقابل امامیه به تبعیت از ادله عقلی و احادیث ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ معتقدند که صفات خداوند عین ذات خداوند است و این صفات زائد بر ذات نیستند یعنی قدرت، علم، حیات و … همه عین ذات خداوند میباشند و این گونه نیست که شیای علم باشد و شی دیگر قدرت و شی دیگر ذات خداوند و عدهای از معتزله هم از این اعتقاد شیعه امامیه پیروی کردهاند ولی اسماعیلیه برخلاف اشاعره و امامیه به نفی هرگونه صفت پرداخته و گفتهاند که خداوند اصلاً صفت ندارد که عین ذات یا جدا از ذات باشد.[۵] و بدین ترتیب با تمام فرقههای اسلامی و نصوص دینی که معتقد به وجود صفات برای خداوند هستند، مخالفت کردهاند. اما چون در قرآن کریم و احادیث صفات متعدد جمالیه و کمالیه برای خداوند ذکر شده آنان برای توجیه این صفات گفتهاند که همه این صفات مربوط به عقل اول است که از خداوند صادر شده است. داعی کرمانی یکی از بزرگان اسماعیلیه میگوید: که صادر اول است که … ازلی، است علم است عالم اول است قدرت است و قادر اول است، حیات است و حیّ اول است [۶]و …».
این عقیده نه تنها مخالف با عقیده تمام مسلمانان در مورد صفت داشتن خداوند است بلکه مخالف با آیات فراوانی است که صفات علم، قدرت، اراده و … را بر خداوند ثابت میکنند و همچنین مخالف است با هزاران حدیثی که از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ به دست ما رسیده است.
۲ . انکار معاد جسمانی
تمام دینداران و آنان که داعیه طرفداری از دین را دارند معتقد به معاد و بازگشت انسان برای حسابرسی و رسیدن به عقاب و ثواب میباشند و معاد یکی از اصول مهم هر دین میباشد. با این همه برخی از اینان قائل به معاد روحانی هستند برخی دیگر معاد را جسمانی میدانند. اسماعیلیه از جمله مذاهب نادری هستند که قائل به معاد روحانی هستند یعنی اعتقاد دارند که در قیامت فقط روح انسان عودت خواهد کرد.[۷]
این عقیده نیز با نص صریح آیات قرآنی و احادیث اسلامی منافات دارد و هیچ دلیل نقلی و عقلی بر آن وجود ندارد. در قرآن کریم میفرماید: «امروز [روز قیامت] بر دهان آنها مهر مینهیم و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهایشان به کارهایی که انجام دادهاند شهادت میدهند.»[۸] این آیه و آیات دیگری چون فصلت ۲۰ و ۲۱؛ حاقه ۱۹ و ۲۵ و عیسی ۳۸ و ۴ بیانگر سخن گفتن اعضای بدن انسان در قیامت هستند که نشانه آشکاری بر معاد جسمانی میباشد. همچنین در جای دیگر میفرماید: «… و گفت: چه کسی این استخوان را زنده میکند در حالی که پوسیده است، بگو: همان کس آن را زنده میکند که نخستین بار آن را آفریده و او به هر مخلوقی آگاه است»[۹] خداوند در این آیه از زنده شدن دوباره استخوانهای پوسیده خبر میدهد که نص بر معاد جسمانی است.
۳ . آمیختگی مذهب اسماعیلی با فلسفه یونانی
اهل سنت به خصوص اهل حدیث و اشاعره به صورت افراطی از دخالت دادن فلسفه و مباحث فلسفی در مباحث دینی و عقیدتی اجتناب میکردند و در جمود بر ظواهر و کنار گذاشتن فلسفه بر همدیگر سبقت میگرفتند. در مقابل اینان اسماعیلیه به افراط در دخالت دادن مباحث فلسفی به خصوص فلسفه یونان در مباحث عقیدتی و کلامی گرفتار آمدند.
اینان فلسفه یونانی را سند مذهب خود قرار داده بودند و مطالبی را داخل مذهب خود کردند که ربطی به عقاید و اصول دین نداشت به عنوان مثال اعتقاد به عقول عشره و افلاک نه گانه و نفوس آنها و این که صادر اول همان عقل اول است از جمله مسائل فلسفه یونان بود که داخل مذهب اسماعیلیه شد[۱۰] و مبنا و اساس این مذهب گردید و نتیجه آن شد که امروزه بعد از درهم ریختن طبیعیات فلسفه یونان و ابطال افلاک نه گانه یا نفس داشتن افلاک یا … اساس مکتب کلامی اسماعیلی دچار تزلزل و درهم ریختگی شده و بسیاری از مباحث و مسائل آن از اساس ویران و منهدم شود.
۴ . باطنیگری و تأویل ظواهر:
باطنیگری و تأویل ظواهر یکی از ممیّزههای معروف مذهب اسماعیلی است که آن را از سایر مذاهب ممتاز میسازد، محقق طوسی در قواعد العقائد مینویسد: به اسماعیلیه «باطنیه» میگویند چون آنها میگویند: هر ظاهری باطنی دارد که مصدر آن بوده و ظاهر هم مُظهر آن باطن میباشد… و به آنها ملاحده میگویند چون در بعضی از احوال از ظاهر شریعت به باطن شریعت عدول میکنند.»[۱۱] اسماعیله علاوه بر باطنیگری و تأویل ظواهر در مباحث کلامی و اعتقادی در مباحث فقهی هم به تأویل و باطنیگری میپردازند. و برای همه آنها مثل و ممثولی درست میکنند به عنوان مثال مَثَل ولایت مَثل آدم ـ علیه السلام ـ است چون او اول کسی بود که خداوند اطاعتش را واجب کرد و مثل طهارت مثل نوح است چون او اول کسی بود که برای تطهیر بندگان از گناه فرستاده شده و مثل صلوه، مثل ابراهیم است چون او اول کسی بود که بیتالحرام را بنا کرد و مثل زکات مثل حضرت موسی ـ علیه السلام ـ است چون او اول کسی بود که مردم را به پرداخت زکات دعوت کرد، و همچنین مثل صوم حضرت عیسی و مثل حج حضرت محمد مصطفی ـ صلی الله علیه و آله ـ میباشد[۱۲] و …
تأویل ظواهر متون مقدس اسلامی و بازی با آیات و احادیث اسلامی و تفسیر آنها بر اساس هوای نفسانی باعث شده که مذهب اسماعیلی با گذر زمان تغییر و تبدیل فراوانی یافته و از اصل خود فاصله بگیرد و خود را همرنگ محیط و زمانه سازد و مبتلا به امور خلافی شود که سایر مسلمانان آنها را ملحد و کافر بنامند این گونه تأویلات و باطنیگری وسیلهای است که طالبان قدرت و ریاست با تمسک به آن میخواهند آزادی عمل زیادی داشته و مریدان خود را با این گونه امور مشغول سازند و خود را از گزند تیغ انتقاد مریدان خویش و همچنین سایر مذاهب برهانند به همین دلیل گاهی که به دلیل برخی دنیاگراییها به انکار ضروریات دین میپردازند در مقابل انتقادها میگویند که ما به باطن دین عمل کردهایم و شما نمیتوانید آن را بفهمید. این گونه باطنگرایی و تأویل ظواهر باعث میشود که تکالیف دینی از بین رفته و از دین و مذهب جز مشتی خرافات و تأویلات چیزی باقی نماند.
پی نوشت:
[۱] . ر.ک: سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامیه، ص ۲۴ ۶، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ چاپ اول، سال ۱۴۲۳.
[۲] . ر.ک: مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۴۷، انتشارات آستان قدس رضوی. چاپ سوم، ۱۳۷۵ ش.
[۳] . رجوع شود به نوبختی، فرق الشیعه نوبختی، ص ۱۰۲ و ۱۰۶، ترجمه محمد جواد مشکور، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، سال ۱۳۶۱ هـ .ش .
[۴] . طوسی، نصیرالدین، قواعد العقائد، ص ۶۶، تحقیق علی ربانی، انتشارات حوزه علمیه قم، سال ۱۴۱۶ ق.
[۵] . سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج ۸، ص ۱۹۶، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ ، چاپ اول، سال ۱۴۱۸ هـ .ق.
[۶] . راحه العقل، ص ۸۳، به نقل از المذاهب الاسلامیه، ص ۲۶۸، جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق، چاپ اول، ۱۴۲۳.
[۷] . المذاهب الاسلامیه، ص ۲۷۵.
[۸] . یس، ۶۵.
[۹] . یس، ۷۸ و ۷۹.
[۱۰] . ر.ک: المذاهب الاسلامیه، ص ۲۵۳ و ۲۶۴.
[۱۱] . قواعد العقائد، ص ۱۱۳.
[۱۲] . ر.ک: بحوث فی الملل و النحل، ج ۸، ص ۲۷۰.
منیع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه.