- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 7 دقیقه
- توسط: حمید الله رفیعی
- 1:16 ب.ظ
- 4 نظر

یکی از مسائلی که درباره حقوق زن مطرح است ولایت مرد بر زن است بنابراین این سؤال را طرح میشود که چرا مرد بر زن ولایت دارد مگر نمیگویید در اسلام زن و مرد در انسان بودن مشترکاند چرا یكی برتر و صاحباختیار دیگری است؟ در این نوشته به بیان این مطلب و محدوده ولایت مرد اشارهشده است.
آنچه در قرآن كریم راجع به تفاوت بین موجودات بیانشده است برای این است كه اولاً، باید زندگی به احسن وجه اداره شود و ثانیاً، تا تسخیر متقابل بین موجودات محقق نشود و هماهنگی بین این آحاد و طبقات متفاوت ایجاد نگردد نظام به احسن وجه اداره نمیشود. خداوند در سوره زخرف آیه 32 میفرماید: ما مردم را بااستعدادهای مختلف و شرایط گوناگون آفریدیم و اگر همه در یك سطح از استعداد و یك سطح بودند نظام هستی متلاشی میشد چون كارها گوناگون است و كارهای گوناگون را باید استعدادهای گوناگون به عهده بگیرد لذا باید تفاوت باشد قهراً نمیشود اصل تفاوت را انكار كرد همانطوری كه اختلاف طبقات، استعدادها، گرایشها و جذبها و دفعها هیچکدام معیار فضیلت نیستند بلكه همه و همه بهعنوان ابزار كار لازم است تا تسخیر متقابل و دوجانبه محقق بشود، اختلاف درباره زن و مرد نیز اینچنین است، یعنی اگر كسی استعداد برتری دارد این استعداد برتر نشانه فضیلت معنوی و تقرب الی الله نیست، اگر توانست از این استعداد برتر فایده بهتر ببرد و خالصانهتر كار كند تقوای بیشتری دارد و ازاینجهت به كمال محض نزدیکتر خواهد بود و اگر از این استعداد برتر، طَرفی نبست و به خدای سبحان تقرّب نجست چهبسا این استعداد زائد برای او وبال باشد، پس استعدادها گرچه یك فضیلت ظاهری است امّا نشانه تقرّب الی الله نیست.
بنابراین تفاوتها برای آن است كه گروهی گروه دیگر را بهصورت متقابل و دوجانبه تسخیر كنند و هیچکس حق ندارد افراد دیگر را تحت تسخیر خود درآورد و امّا خودش مسخّر او نشود و اگر تسخیر متقابل نباشد همان استهزاء كردن و منافع دیگری را به سود خود رایگان بردن است كه قرآن آن را نهی كرده و آن را بهعنوان ستم تحریم و محكوم كرده است. نظام آفرینش استعدادهای متقابل و متخالف میطلبد و این تفاوت هم برای تسخیر دوجانبه و متقابل است نه تسخیر یکجانبه و این تسخیر دوجانبه نشانه فضیلت نیست؛ بلكه معیار فضیلت در چیز دیگری است كه آن تقرّب الی الله است. یك سلسله مزایایی برای مرد هست كه به خاطر كارهای اجرائی است لیكن در اصول بنیادی تقرّب و تكامل بین زن و مرد فرقی نیست مثلاً وقتیکه زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن بهعنوان دو صنف مطرح است هرگز مرد قوام و قیم زن نیست و زن هم در تحت قیمومیت مرد نیست آیه «الرّجال قوّامون علی النّساء» مربوط به آنجائی است كه زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن باشد كه در آن صورت سخنی از قوام بودن به میان میآید علاوه بر آنکه قوام بودن نشانه كمال و تقرّب الی الله نیست، مسائل اجتماعی و شمّ اقتصادی و تلاش و كوشش برای تحصیل مال و اداره زندگی را مرد بهتر به عهده میگیرد و چون مسئول تأمین هزینه، مرد است سرپرستی داخل منزل هم با مرد است؛ امّا اینچنین نیست كه از این سرپرستی بخواهد مزیتی هم به دست آورد و بگوید من چون سرپرستم پس افضل هستم بلكه این كار اجرائی است، یك وظیفه است نه فضیلت، خداوند میفرماید: شما مسكّنتان زن است و اگر بخواهید سكنیت و آرامش داشته باشید باید با همسرتان باشید. قرآن هم به زنها میگوید شما به این مدیریت و سرپرستی داخلی مرد احترام بگذارید و هم به مرد میگوید تو موظّفی و این وظیفه توست نه مزیت تو هرگز قرآن نیامده فتوای یکجانبه بدهد و به مرد بگوید تو فرمانروا هستی و هر چه میخواهی بكن. بنابراین اگر اسلام این دو قسم افرادی را كنار هم ذكر میکند و به زن در مقابل شوهر دستور تمكین میدهد و به مرد در مقابل زن دستور سرپرستی میدهد تنها بیان وظیفه است و هیچیک نه معیار فضیلت است و نه موجب نقص. لذا در هیچ آیهای در مورد بهشت یافت نمیشود كه درجات مرد بیش از درجات زن باشد بلكه آنجا كه بر اساس علوم و عمل صالح توزیع میشود قیم بودن زن و مرد در محور اصلی خانواده است گاهی زن قیم مرد است و گاهی مرد قیم زن، ورای اصول خانوادگی بسیاری از مسائل عوض میشود، در مسائلی كه مربوط به داخل خانواده است زن و شوهر یك سلسله حقوق متقابل دارند.»(1)
یكی از اصول حاكم بر خانواده اصل سرپرستی در خانواده است طبق این اصل وظیفه سرپرستی خانواده به مرد دادهشده است در زندگی خانوادگی گاهی مشكلات و اختلافنظرهایی پیش میآید كه از طریق عواطف و نیز از راه مشورت با همسر حل نمیشود و اگر این مشكلات و اختلافنظرها ادامه یابند آرامش و آسایش خانواده و پایههای مهر و محبت همسران فرو خواهد ریخت. ازنظر حقوقی، خانواده وقتیکه بهعنوان یك واحد كوچك اجتماعی تشكیل شد همانند هر اجتماعی دیگر نیاز به یك سرپرست دارد و ازآنجاکه اسلام خانواده را اساس جامعه میداند، توجه فراوانی به پیریزی درست بنیان خانواده دارد تا از این رهگذر استحكام و سلامت جامعه را تضمین كند، در خانواده، زن و فرزندان باید سرپرستی مرد را بپذیرند و غیر از جنبه قانونی و حقوقی ازنظر اخلاقی نیز رعایت حدود و احترام پدر خانواده بر همسر و فرزندان لازم است، هر جمعی به مدیر نیاز دارد و یك نفر باید در موارد لازم تصمیم بگیرد وگرنه جمع به پراكندگی میگراید و ازهمگسسته میشود. اگر رفتارهای خانوادگی را تنها به محور عواطف بنا كنیم در حل بسیاری از مشكلات خانوادگی با مشكل مواجه میشویم نكته مهم این است كه سرپرست بودن مرد در خانواده به معنای مطلق بودن فرمانروایی مرد در محیط خانواده و فعال ما یشاء بودن او نیست كه بهدلخواه فرمان دهد و زن همانند بردهای مطیع و تسلیم او باشد از هیچیک از منابع معتبر اسلامی و آیات و روایات چنین حقی برای مرد استفاده نمیشود. علامه در تفسیر آیه شریفه «الرجال قوامون علی النساء»، میفرماید:«القوام من القیام و هو اداره المعاش، یعنی (قوام) مشتق شده از (قیام) و آن به معنای اداره امور زندگی است».(2) گستره این حكم محدود به روابط خانوادگی است. بهعبارتدیگر این آیه، بیانگر برتری مطلق مرد نسبت به زن نیست و تنها مسؤولیت مرد در سرپرستی كانون خانواده را بیان نموده و به دنبال آن، به برخی از توابع این مسؤولیت (مانند لزوم تأمین نیازهای اقتصادی خانواده ) اشاره میکند.
پس برای تحكیم بنیاد خانواده وجود یك سرپرست ضروری است و بدون آن خانواده به سستی و تزلزل میگراید خودسریها، خودکامگیها، خودمحوریها و اعمال زور و قدرت بیجا، بنیاد خانواده را متزلزل خواهد كرد پس بر مرد لازم است كه از حق سرپرستی خود سوءاستفاده نكند و جز در محدوده شرع و در چارچوب قانون و اخلاق، حق سرپرستی كه در قانون اسلام آمده گامی برندارد و با شیوهای صحیح و رفتاری عاقلانه زندگی را اداره كند چنانكه بر زن نیز لازم است كه با زورگویی و خودسری محیط عاطفی و محبت و مودت خانواده را بر هم نزند و با احترام بهحق مرد از پاشیده شدن خانواده جلوگیری كند.(3)
همانطور كه علیرغم اشتراك زن و مرد در انسانیت ازنظر طبیعی بین آنان اختلافاتی چند وجود دارد ازنظر حقوقی نیز علیرغم اصل اشتراك تفاوتهایی بین آنان دیده میشود تبیین و توجیه منطقی این اشتراکها و اختلافها نیازمند به بیان چند تذكر است.
1. زن و مرد بهعنوان دو صنف از نوع انسان به دلیل اشتراك در سرشت و گوهر انسانیت و ارزشهای انسانی اصولاً و منطقاً از حقوق و تكالیف یكسانی برخوردارند و اختلاف حقوق و تكالیف و محرومیتها و معافیتها یك امر فرعی و استثنائی است.
2. این اختلافات حقوقی بههیچوجه جنبه ارزشی نداشته و در كمال حقیقی انسان و قرب او بهسوی حضرت حق نقشی ندارد.
3. در مطالعه نظام حقوق زن در اسلام توجه به سه نكته ضروری است اول: هدف عالی نظام حقوق اسلام در كنار سایر نظامهای عقیدتی، اخلاقی و سیاسی آن، سعادت جاوید انسان و تقرب او به درگاه خداوند است دوّم: اسلام بهسلامت مادی و معنوی خانواده بهعنوان اصلیترین نهاد جامعه و مهمترین جایگاه پیدایش و پرورش انسان اهتمامی بس وسیع دارد و مجموعه نظام حقوقی خود را و ازجمله نظام حقوقی مربوط به زن را بهگونهای سامان بخشیده است كه با این هدف سازگار باشد. سوّم: اختلاف حقوقی بین زن و مرد در اسلام دقیقاً بر واقعیت و حكمت استوار است نه ظلم و تبعیض.
4. نكته مهم دیگری كه باید متذكر شد تلازم و تضایف حق و تكلیف از یکسو و محرومیت و معافیت از سوی دیگر است یعنی اولاً هر كس در كنار حقی كه نسبت به دیگری دارد تكلیفی را نیز عهدهدار میگردد و در کنار تكلیفی كه به عهده میگیرد از حقی بهرهمند میشود و اینگونه نیست كه یکطرف یكسره صاحب حق باشد و طرف دیگر یكسره عهدهدار تكلیف .
اشتراکها و تساویها
در مكتب اسلام افزون بر آنکه ازنظر ارزشی اصل بر تساوی ارزشی مرد و زن است ازنظر حقوقی نیز اصل بر تساوی آنهاست كه به مهمترین آن اشاره میگردد:
1. حقوق اقتصادی:
الف. حق مالكیت: اسلام از 14 قرن پیش حق مالكیت و استقلال اقتصادی را برای زنان هم چون مردان به رسمیت شناخت قرآن كریم زنان را مالك دسترنج خود دانسته و میفرماید: لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَآءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ(4)، مردان نصیبی ازآنچه به دست میآورند دارند، و زنان نیز نصیبی (و نباید حقوق هیچیک پایمال گردد)». در پرتو مالكیت و استقلال اقتصادی است كه زن میتواند فعالیت اقتصادی مستقلی داشته باشد و درآمد آن را به خود اختصاص دهد چنانكه زن میتواند حتی در خارج از محیط خانه هم به كارهای اقتصادی و درآمدزا بپردازد.
ب. حق توارث. حق بهرهمندی زنان از میراث نیز بهعنوان شاخهای از حق مالكیت در اسلام مورد شناسایی قرارگرفته است.(5)
2. حقوق سیاسی:
بهجز مواردی بس اندك و محدود ازنظر سیاسی نیز زن شخصیتی مستقل و همانند مرد دارد و نهتنها در كلیه مسائل سیاسی دارای حق است بلكه در برخی موضوعات همانند مردان مكلف نیز است.
3. سایر حقوق فردی و اجتماعی:
ازاینجهت نیز زن حقی همانند مرد دارد، میتوان به كار و كسب و خدمات اجتماعی بپردازد تحصیل علم و هنر كند و ….
4. حقوق قضائی:
یكی از مهمترین حقوق اجتماعی انسان حقوق قضائی اوست در اسلام به کاملترین وجه زنان از این حق برخوردارند و میتوانند به مراجع قضائی مراجعه كرده و طرح دعوی و شكایت حتی علیه پدر و شوهر خویش نمایند و جبران خسارت و اجرای مجازاتهای اسلامی را تقاضا كنند.
5. حقوق خانواده:
مهمترین و بنیادیترین موضوع در حقوق خانواده حق ازدواج و تشكیل خانواده و حق انتخاب همسر است و اسلام به بهترین صورت این حق را برای زنان تأمین نموده است زن بهموجب این حق با هر مرد شایسته واجد شرایطی كه بخواهد میتواند ازدواج كند و میتواند از ازدواج با هرکسی كه او را شایسته ازدواج با خود نمیداند بپرهیزد و كسی حق تحمیل و اكراه او را ندارد.»(6)
پینوشت:
- زن در آینه جلال و جمال، آیتالله جوادی آملی، ص 365.
- تفسیر المیزان، ج 4، ص 215.
- آیتالله یزدی، مصباح، اخلاق در قرآن، ج3، ص 79.
- نساء، 32.
- نساء، 7.
- خسروشاهی، قدرت الله و دانشپژوه، مصطفی، فلسفه حقوق آقایان، ص 145.
منبع: نرمافزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه